تفکر کمالگرایی در حال رشد است و این مسئله خوبی نیست


بر اساس گزارشی از سازمان سلامت جهانی (World Health Organization - WHO)، شمار قابل توجهی از جوانان در سراسر جهان از افسردگی مزمن یا اختلالات مربوط به اضطراب رنج میبرند. در بخشهای از جوامع مختلف، تمایل به از بین بردن این روند وجود دارد. به اعتقاد برخی، این روند ناشی از افراط در طرز رفتار والدین با فرزندان خود است؛ به طوری که این طرز رفتار باعث تبدیل شدن فرزندان به افرادی بسیار حساس و اصطلاحاً «نازکنارنجی» یا «نازپرورده» شود. در کشورهای پیشرفته، از این افراد با عنوان «نسل برف دانهای - snowflake generation» یاد میکنند.
در طرف مقابل، شواهد رو به رشدی در زمینه افزایش بیماریهای روانی جوانان دیده میشود. این شواهد میتوانند ناشی از در نظر گرفتن سطح توقع و استانداردهای افراطی برای جوانان و خودتنبیهی (self-punishment) شدیدی باشد که آنها به طور مکرر با آن دستوپنجه نرم میکنند. جوانان امروزی به طور گستردهای برای خود ایدهآلها و اهداف غیرمنطقی در نظر میگیرند. این ایده آلها معمولاً به صورت توقعات غیرواقعی در رسیدن به دستاوردها علمی و شغلی، مسائل ظاهری (پوشش و چهره) و دستاوردهای مالی پدیدار میشوند. جوانان، اسطورههای معاصر را با خود مقایسه میکنند و سعی دارند به یک شخص کامل و ایده آل (همانند اسطوره خود) تبدیل شوند.
با همه این تفاسیر، «کامل بودن» امری «غیرممکن» است. کسانی که فکر و ذکر خود را مشغول کامل بودن میکنند، به ناچار در معرض شکست و آشفتگی روانی قرار میگیرند. این گونه افراد، با تمایل به نشان دادن ارزش خود به وسیله تلاش در جهت عملکردهای بیعیب و نقص، غرق در تفکر در مورد کسب اعتماد دیگران میشوند. آنها به طور مداوم به عیب و نقصهای خود، چیزی که میتوانستند شوند و چیزی که باید میشدند، فکر میکنند. از اینرو، اضطراب، شرمندگی و حتی گناه قابل توجهی در مورد بیکفایتی و بیارزشی، وجود این افراد را تسخیر میکند.
آیا کمالگرایی میتواند منشأ گسترش بیماریهای روانی جدی در سالهای اخیر باشد؟
پاسخ این سؤال، مورد تحقیق روانشناسان مختلفی قرار گرفته است. برای پاسخگویی به این سؤال، آزمایشاتی بر روی واکنشهای دانشجویان از سالهای 1989 تا 2016 میلادی با مقیاسبندی کمالگرایی چندبعدی صو رت گرفته است.
مقیاسبندی کمالگرایی، توسط روانشناسان پیشرو در زمینه کمالگرایی یعنی «پائول هویت» (Paul Hewitt) و «گوردون فلت» (Gordon Flett) صورت گرفته است. بر اساس این مقیاس، کمالگرایی به کمالگرایی خودمحور (انتظارات بیش از حد از خود)، کمالگرایی جامعهمحور (انتظارات بیش از حد از جامعه) و کمالگرایی دیگرمحور (انتظارات بیش از حد از دیگران) تقسیمبندی میشود. از آنجایی که دانشجویان معمولاً در یک بازه سنی مشابه هستند، دادههای جمعآوریشده در زمانهای مختلف و با استفاده از ابزار مشابه، امکان بررسی تغییرات ابعاد مختلف کمالگرایی در طول زمان را برای روانشناسان فراهم میکنند.
در مجموع، 41641 داده از دانشجویان جمعآوری شد. نتایج حاصل از تحلیلهای روانشناسی، فرضیات اشارهشده را تأیید میکنند. در بین سالهای 1989 تا 2016 میلادی، سطح کمالگرایی خودمحور، جامعهمحور و دیگرمحور دانشجویان افزایش قابل توجهی داشته است. جوانان نسل جدید، سطح توقع بیشتری از خود دارند، توقع بالای دیگران از خود را درک میکنند و در نتیجه آنها نیز انتظارات بیشتری از دیگران خواهند داشت.
شاید نگرانکنندهترین روند در تحلیلهای صورت گرفته، مربوط به کمالگرایی جامعهمحور باشد. نرخ رشد این نوع کمالگرایی، دو برابر کمالگرایی خودمحور و دیگرمحور است. علاوه بر این، کمالگرایی جامعهمحور بیشترین مشارکت را با ابعاد دیگر کمالگرایی دارد که منشأ مشکلات سلامت روانی، مانند اضطراب، افسردگی، جامعه گریزی و تفکر به خودکشی هستند. رشد کمالگرایی جامعهمحور باعث ایجاد زمینه گسترش بیماریهای روانی مزمن در جوانان میشود.
نتایج بهدستآمده از تحقیقات روانشناسی سؤالات بسیار مهمی را مطرح میکنند. «ساختار جامعه ما چگونه است؟» و «آیا تأکید بیش از حد بر روی مقایسههای اجتماعی و مرتبسازی، غربالگری و رتبهبندیهای متعاقب آن، نفعی برای جوانان دارد؟» از سؤالات مهم مربوط به رشد تفکر کمالگرایی هستند. به همراه تحقیقات نشاندهنده اثرات مخرب کمالگرایی بر روی سلامت روانی، تحقیقات اشارهشده در این مقاله نیز به عنوان یک اخطار برای مدارس، دانشگاهها و کارفرمایان است. شاید با ارائه نتایج این تحقیقات، مدیریت رفاه حال جوانان برای مسئولین اهمیت بالایی پیدا کند.
با در نظر گرفتن نکات ذکرشده، توصیههایی برای معلمان، اساتید و مدیران وجود دارد. این توصیهها میتوانند به ایجاد یک فرهنگ جدید به منظور کاهش کمالگرایی کمک کنند. توجه کنید که پیشنهادهایی که قرار است در این مقاله ارائه شوند از سوی روانشناسان بالینی نیست. اگر افرادی با مشکلات سلامت روانی را میشناسید و یا خودتان با این مشکلات رو به رو هستید، بهتر است از یک فرد حرفهای کمک بگیرید. نکاتی که در ادامه به آن پرداخته خواهد شد، برای کسانی است که به دنبال مدیریت بهتر مسئله کمالگرایی در زندگی خود هستند یا قصد راهنمایی و کمک به افرادی را دارند که زیر بار روانی مسئله «کامل بودن» قرار دارند.
شکست نشانه ضعف نیست
منشاء کمالگرایی، تمایل به «اجتناب از شکست» است. در هنگام مواجه با یک آزمون مهم، یک مهلت حیاتی یا یک مشکل اقتصادی، شخص کمالگرا در ابتدا هر فرصتی را به عنوان یک فرصت شکست میبیند. ترس از شکست محصول استانداردها، توقعات اضافی و تمایل به انجام درست همه کارها در این افراد است. ترس این افراد از آن است که اگر کار خود را به صورت عالی و کامل انجام ندهند، ضعف و ناتوانی آنها آشکار خواهد شد. این مسئله دلیل استرس زیاد افراد کمالگرا در طول روز است. استرسهای اینچنینی میتوانند بعدها منجر به ایجاد مشکلات روانی و جسمی دیگری نیز شوند.
زمانی که به خاطر یک فرصت بزرگ استرس دارید، بهتر است تمرکز خود از روی احتمالات و پیشامدهای بد تغییر دهید و فکرتان را به چیزهایی که میتوانید از آن فرصت بیاموزند جلب کنید. باید اهداف خود را به صورت معکوس (از بهترین حالت به پایین) طبقهبندی کرده و اتفاقات استرسزا را به عنوان فرصتی برای پیشرفت ببینید. افرادی که سطح کمالگرایی بالایی دارند، معمولاً بلندپرواز، سختکوش و باپشتکار هستند. اگر چنین افرادی در کار خود شکست بخورند، کمی دلسوزی و حمایت میتواند آنها را در فراموش کردن شکست کمک کند.
گزینههای بهتر و سالمتری نسبت به کمالگرایی وجود دارند
با در نظر گرفتن استانداردها و توقعات بالا، افراد با سطح کمالگرایی بالاتر، بیشتر از بقیه در معرض شکست قرار میگیرند و این موضوع برای عزتنفس آنها بسیار مخرب است. این افراد نیاز به کمک در تشخیص اهداف معقول و راهنمایی برای انتخاب اهداف مناسب دارند. پشتکار مداوم، انعطافپذیری و سختکوشی از معیارهای مطلوب به شمار میروند و این خصوصیات هیچگاه به همراه ترس ناشی از انجام بیعیب و نقص کارها به وجود نمیآیند. گاهی اوقات و در برخی از کارها ظرافت مورد نیاز است. این موضوع مشکلی ندارد اما اگر به جای یک هدف معقول، هدف، کامل و بینقص باشد، به دنبال ظرافت، ناتوانی به وجود خواهد آمد.
تعیین یک هدف انجامشدنی بهتر از تعیین یک هدف بینقص اما انجامنشدنی است
تعیین کردن سقف اهداف بسیار بالا، نهتنها مانع از موفقیت افراد کمالگرا میشود، بلکه باعث به تعویق انداختن کارهای دشوار نیز خواهد شد. زمانی که ترس از شکست بر این افراد غلبه میکند، ادامه دادن کارهایی با ریسک شکست بالا، برایشان سختتر میشود. افراد کمالگرا، اغلب تمایل دارند که شروع کارهای خود را به تعویق بیندازند، چون در کاری که شروع نشده باشد، امکان شکست نیز وجود ندارد.
زمانی که برای انجام یک کار، مهلتی تعیینشده باشد، ناتوانی در انجام یک کار به همراه نشخوار ذهنی (Rumination) و تفکر زیاد باعث آسیبرسانی به سلامت روانی فرد کمالگرا میشود. به تعویق انداختن کارها مسئلهای نیست که کمالگرایان به طور مداوم از خود نشان دهند اما تحقیقات صورت گرفته حاکی از رابطه بین این دو است. اگر مشخص شود که ترس از شکست، مانع از انجام کار شما میشود، بهتر است کارها را به مراحل کوچکتر و قابل کنترل تقسیم کنید. شروع یک کار، سختترین بخش انجام آن کار است. از تفکر زیاد راجع به انجام کار بپرهیزید. به خاطر آوردن تجربیات قبلی و موفقیتهای احتمالی کمک زیادی به شما خواهند کرد؛ اما عجله کردن، توقع زیاد یا حساسیت بالا هیچ کمکی به شما نمیکند.
کمالگرایی، یک خصیصه گمراهکننده است. این خصیصه، نیاز به ظرافت، سختکوشی و تعهد زیاد دارد. با این که این خصیصه میتواند باعث انگیزه و عملکرد بالا شود ولی مشکلات روانی متعددی را نیز به همراه خواهد داشت. اگر شما نیز رفتارهای مشابه با تعاریف بالا را از خود نشان میدهید باید انتظار مشکلات روحی مشابه را داشته باشید. اگر هماکنون چنین مشکلاتی را دارید و تصور میکنید که توصیههای ما نیز به شما کمکی نخواهد کرد، پیشنهاد میکنیم از یک روانشناس بالینی کمک بگیرید.
اگر تمایل به مطالعه بیشتر در مورد این موضوعات را داشته باشید؛ شاید آموزش های زیر نیز برای شما مفید باشند:
- روشهای ایجاد تعادل بین زندگی و کار
- عادات بد مدیران — کار در ساعات غیر اداری و چندوظیفگی در جلسات کاری
- ۳ گام اساسی پیش از شروع یک کار جدید
- تست شخصیت شناسی (MBTI) | آنلاین ، جامع و رایگان
#