روشهای ایجاد تعادل بین زندگی و کار – با بررسی نمونه های واقعی
مطابق آنچه مدیران ارشد میگویند تعادل بین کار و زندگی در بهترین حالت یک هدف مهم یا یک افسانه است. اما مدیران به سادگی با قبول آزادانه برخی از پیشنهادها و رد بسیاری از فرصتهای بیهوده میتوانند به جای اینکه یک واکنشگر صرف به شرایط بحرانی باشند، با کار، خانواده و جامعه زندگی کنند. مدیران ارشد میدانند قبول چنین پستی در سازمان مقارن با قرار گرفتن در شرایطی است که در آن ممکن است آنان که دوست دارند را فراموش کنند و نردبانهای موفقیت قبلی را کنار بگذارند. اما برعکس، مدیرانی که گرفتار این طلسم نمیشوند آنانی هستند که به شکل موثر خانواده را در تصمیمگیری و فعالیتهایشان شریک میدانند. همچنین ایشان در تمام طول سال بیشتر از دیگر مدیران به وظایف خانوادگی خود رسیدگی میکنند.
در این نوشته، نتایج ۴۰۰۰ مصاحبه در طی پنج سال با مدیران ارشد سازمانهای مختلف توسط دانشآموزان مدرسه تجارت هاروارد (Harvard business school) آماده شده است و در اختیار شما قرار میگیرد.
انتخاب آزادانه، کنترل کامل بر زندگی را تضمین نمیکند. گاهی زندگی کنترل را به دست میگیرد؛ گاهی مشکلات خانوادگی یا تصادف یک نوجوان میتواند همه چیز را از دست شما خارج کند. با این حال اکثر مدیران موفق چه مرد و چه زن توانستهاند مسیر مدیریت خود را که چنین چالشهایی همراه با تلاش برای حل مشکل در خانواده جزء جداییناپذیر آن است، طی کنند. داستان این مدیران و توصیههای ایشان پنج عنصر اصلی موفقیت در تعادل بین زندگی و کار را پیش رو میگذارد: تعریف مفهوم موفقیت برای خود، استفاده درست از فناوری، ایجاد شبکههای پشتیبانی در کار و منزل، مسافرت یا جابجایی به شکل دلخواه و همکاری با شریک زندگی.
تعریف مفهوم موفقیت برای خود
هنگامی که شروع به هدایت یک پروژه میکنید باید سریع تصویر موفقیت خود را در ذهن آورید. در یک زندگی موفق نیز چنین باید بکنیم؛ البته باید بدانیم این تصور به مرور زمان تکامل پیدا میکند. برای مدیران موفق تعریف موفقیت همزمان در محیط کار و محیط خانه مفاهیم متفاوتی دارد. یک مدیر تعادل را مساوی با سپری کردن چهار شب از هر هفته در خانه میداند. دیگری تعادل را در دانستن شرایط تک تک اعضای خانواده میبیند. دیگران سعی میکنند در کارگاه یا در خانه بمب انرژی و احساسات باشند.
تفاوت نتایج در مورد مردان و زنان
نتایج تحقیق در مورد جنسیتهای مختلف کمی متفاوت بود. زنان مدیر، ارزش بیشتری برای موفقیتهای شخصی، احساس اشتیاق برای کار، مورد احترام واقع شدن و ایجاد تفاوت و ارزش کمتری برای دستاوردهای سازمانی، توسعه و یادگیری جمعی نسبت به مردان قائل بودند. درصد کمتری از زنان نسبت به مردان دستاوردهای مالی را یک موفقیت شغلی میدانستند. اگرچه ایجاد رابطههای کاری مشترک بین زنان و مردان موفقیت محسوب میشود، مردان بسیار کمتر از زنان به داشتن رابطه خانوادگی مناسب و گرم همزمان با انجام وظایف شغلی، به عنوان نشانه موفقیت اشاره میکردند. زنان بیشتر از مردان به نقش دوستان و خانواده در موفقیتها اشاره مینمودند.
با اینکه نظرسنجی شامل تعدادی سوال و جواب کوتاه بود، بیشتر مدیران نظرسنجی را همراه با یک داستان از موفقیت خویشتن کامل کرده بودند. چنین داستانهایی نشان از انگیزه ایشان در زندگی خانوادگی و کاری و همچنین اهداف بلندمدت در ذهن بود. اهدافی که به کمک آنها میتوانستند سختیها را تحمل کنند.
البته هنگامیکه مشکلات زندگی و کار سر راه یکدیگر قرار می گیرند، مدیران مرد بهانههای جالبی برای فرار از مسئولیتهای خانه دارند. بسیاری از این مدیران میگویند صرف زمان زیاد در محل کار باعث میشود آینده فرزندان و خانواده از نظر مالی تامین شود. یکی دیگر از مدیران تیم تحقیقات گفته بود حال پس از صرف زیاد وقت برای کار و درآمد سرشار با خیالی راحت میتواند بیشتر به فرزندان اهمیت دهد و آخر هفتهها را با بچه ها بگذراند.
مردانی که ادعا میکردند توانستهاند بین زندگی و کار تعادل برقرار کنند، از رفتار خود در مقابل خانواده بسیار خوشحال بودند. یکی از این مدیران میگفت: «برای هر ده دقیقهای که با خانواده میگذراند، ده میلیون بار ارزش بیشتری نسبت به همان زمان در محیط کار قائل است». سخت است تصور کنید یک زن برای صرف ده دقیقه زمان در خانه خود را شایسته تعریف بداند!
مردان هنوز خود را نانآور خانواده میدانند؛ در حالی که زنان بیشتر خود را مسئول تربیت کودکان میپندارند. زنان مدیر فکر میکنند باید الگوی شایستهای به عنوان یک مدیر حرفهای مخصوصا برای دخترانشان باشند. یکی از این زنان میگفت: «فکر میکنم که کار بخشی از شخصیت من است. میخواهم کودکان مرا چنان که هستم درک کنند».
بسیاری از زنان حاضر در این تحقیق میگفتند انتظارات فرهنگی از ما به عنوان یک مادر چالش بزرگی سر راه موفقیت حرفهای است. به قول یکی از زنان حاضر در این مطالعه، اگر شما به اندازه کافی پول داشته باشید میتوانید به تعداد دلخواه نیرو برای کارهای خانه استخدام کنید اما مهمترین دلیل زنان برای ترک کارشان، احساس گناه نبودن در کنار فرزندان و در آغوش کشیدن ایشان است.
البته بسیاری از مدیران زن و مرد چنین احساس گناهی را داشتند. اما اهمیت ندادن به این موضوع را رمز پیروزی میدانستند. برای حل این مشکل بسیاری از این مدیران تلاش میکردند تا تاریخهای خاصی مانند تولد فرزندان را به خاطر بسپارند یا در طول روز حداقل یک بار با فرزندان تماس بگیرند. یکی از مدیران به ما گفت: «شام با خانواده برای من مانند یک جلسه مهم با مدیرعامل سازمان است.»
مدیریت فناوری
تقریبا تمام مصاحبهشوندهها در مورد ضرورت رسیدگی به ایمیلها، پیامها و دیگر تماسهای تلفنی صحبت میکردند. تصمیم اینکه چه زمانی یک مدیر باید در دسترس همکاران باشد، همیشه یک چالش بزرگ بوده است. تعدادی از این مدیران استفاده از فناوری برای اداره شرکت در منزل را کاری بیهوده میدانستند. چرا که انسان نمیتواند در آن واحد بر روی دو موضوع تمرکز کند. برای نمونه یکی از این مدیران به ما میگفت: «وقتی در منزل هستم میخواهم صد در صد حواس خود را به فرزندان دهم و وقتی مشغول به کارم، تمام تمرکزم برای کار خواهد بود. پرداختن به خانواده در محل کار باعث افزایش اشتباهات مهلک در تصمیم گیری میشود.»
این نکته بین تمام مدیران مشترک بود که همیشه در دسترس بودن بازده مدیر را کاهش میدهد. یکی از مدیران میگفت: «بسیاری از فرآیندهای ذهنی و شناختی هنگامی که با هیچکس رابطه ندارید اتفاق میافتد (بسیاری از موفقیتهای علمی هنگامی ایجاد شده است که دانشمند تنها بوده یا در حال خوابیدن بوده است.)». یکی دیگر از مدیران نکته جالبی را اشاره میکند: « اگر ۲۴ ساعت شبانه روز در دسترس کارمندان باشیم احساس اهمیت و مهم بودن مینماییم اما به طور ناخودآگاه کارمندان به موجوداتی ضعیف تبدیل میشوند که توانایی تصمیم گیری بدون شما را نخواهند داشت»
به شکل شگفتانگیزی بسیاری از مدیران موفق هنگام کار، دست از پاسخ دادن به تماسها میکشند. جمله معروفی در این باره وجود دارد: «نمیتوانید بچه را با تلفن بزرگ کنید!»
این جمله در مورد هدایت یک تیم نیز صدق میکنند. بین انتقال اطلاعات و تبادل نظرات با تلفن و گفتگو یا مباحثه در مورد نظرات تفاوت بسیاری وجود دارد. یکی از مدیران به زیبایی اشاره میکرد: «درست است که صحبت کردن با تلفن ساده است اما تفکر هنگام شنیدن بسیار مشکل است. در بسیاری از موارد گفتگوی رودررو مشکلات را برطرف کرده است. هنگامی که میخواهید در مورد معاملات میلیون دلاری صحبت کنید، باید بین خود و مخاطب یک پل بسازید که با تلفن ممکن نیست.»
در مورد استفاده از فناوری در منزل بیش از یک سوم مصاحبهشوندهها تلفن را به عنوان یک مزاحم و تقریبا یک چهارم به دید حلال مشکلات و بهانه فرار از چالشهای خانوادگی میدانستند. بقیه افراد احساس خاصی به این موضوع نداشتند. یکی از مدیران میگوید: «هنگامی که تلفن زنگ میخورد بسیار سخت است به موضوع خانوادگی اندیشید.» دیگری میگفت:« فناوری توانسته در تعادل بین خانه و زندگی به من کمک کند. هنگامی که کودکان به من برای کار با تلفن در هنگام شام اعتراض میکنند، به آنها میگویم: به لطف این تلفن همراه است که میتوانم الان با شما شام بخورم!»
هر دو گروه (کسانی که از در دسترس بودن بیزار بودند و مدیرانی که علاقه زیادی به در دسترس بودن داشتند) اذعان میکردند، باید نسبت به استفاده از فناوری هوشمندانه عمل کرد. در واقع فناوری خدمتکار خوب اما ارباب بیرحمیست! به طور خلاصه، در دسترس باشید؛ اما نه زیاد، با خود در مورد توانایی انجام چند کار به شکل همزمان صادق باشید، به ساختن رابطه به شکل رودررو ایمان داشته باشید و موبایلتان را کنترل کنید.
ایجاد شبکه های پشتیبانی
بسیاری از مدیران اشاره میکردند که ایجاد یک تعادل بین زندگی خانوادگی و شغلی نیاز به شبکه پشتیبان دارد. عدم استفاده از افرادی برای انجام کار منزل و کمک به کودکان بسیار اشتباه است. یکی از مدیران زن بیان میکرد که برای کارهای عادی منزل مانند غذا خوردن یا لباس پوشیدن بچهها باید کسی را استخدام کرد تا زمان محدود مدیر صرف کارهای اصلی شود. دیگرانی که بچه نداشتند میگفتند به یک مستخدم برای رسیدگی به وضعیت پدر و مادر پیر یا سلامت خود محتاج هستند.
پشتیبانی احساسی هم لازم است. هر مدیری گاه نیاز دارد، احساسات خود را فریاد بزند و دوستان خانوادگی یا اعضای خانواده مخاطب بهتری از همکاران برای شنیدن هستند. بعضی وقتها مدیران از دوستان و آشنایان برای حل مشکلات کمک میگیرند چراکه تیم کاری فاصله مناسبی برای دیدن یک موضوع به صورت کلی ندارد.
حمایت در محل کار نیز مهم است. همکاران امین و صادق بسیار ارزشمندند. بسیاری از مدیران میگفتند اگر همکاران مهربان و صادقی نداشتند در مواجهه با بیماری خود یا اعضای خانواده به مشکل برمیخوردند. حوادث ناگوار و ناگهانی میتوانند دقیقترین برنامه ها را نیز از بین ببرد.
«هنگامیکه جوانید حس میکنید توان کنترل همه چیز را دارید اما نمیتوانید!». این جمله را یکی از مصاحبهشوندهها بیان کرده است. یکی از مدیران در مورد مشکلات قلبی، سرطان و کهولت سن پدر و مادر به عنوان چالشهای زندگی صحبت میکرد. دیگری از بیماریهای روانی اعضای خانواده گلایه داشت. در چنین زمانهایی دوستان جانی میتوانند برای برگشت مدیر به مسیر موفقیت راهگشا باشند.
آیا میتوان این شبکه را بین کار و زندگی به صورت مشترک داشته باشیم؟ این مسئله جای بحث زیادی دارد. مدیران مرد تمایل به شبکههای مجزا و مدیران زن علاقه به یک شبکه مشترک داشتند. گروه دوم اضافه میکردند که بهتر است انسان با یک چهره در کار و زندگی ظاهر شود و دوستی در محل کار را میپسندیدند. البته کسانی که کار را از زندگی جدا میدانستند دلایل متعددی داشتند. یکی از دلیلهای این بود که اگر بیش از حد در محیط کار صمیمی شویم، درجه تاثیر تصمیمات و نظراتمان کاهش مییابد. یک دلیل دیگر این بود که افراد میخواستند روابط خصوصی را از شر روابط خشک کار در امان بدارند.
تعدادی از زنان در مورد زندگی در محل کار صحبت نمیکردند چراکه فکر میکردند غیرحرفه ای به نظر میرسد. تعداد انگشتشماری از مدیران زن به خانواده یا دوستان گفته بودند یک شغل کلیدی در سازمان دارند. اما بسیاری از زنان مشکلی با این موضوع نداشتند. در محیط کار دوستی میکردند و در خانه در مورد کارشان صحبت مینمودند. یکی از این زنان میگفت: «هر چه تعداد بیشتری زن به محل کار من میآیند، من بیشتر در مورد بچه ها با آنها صحبت میکنم.»
سفر یا جابجایی آزادانه
در بحث تعادل زندگی و کار مدیریت زمان بسیار مهم است. اما انتخاب محل کار در نقش مدیر در اقتصاد جهانی اهمیت دارد. هنگامی که یک مدیر تصمیم به جابجایی میگیرد و سفر میکند، نقش اقتصادیش تحت تاثیر قرار میگیرد. به همین دلیل است که بسیاری از مدیران سعی میکنند در جوانی بسیار سفر کنند تا پخته شوند. دو درصد افراد حاضر در تحقیق اشاره کردند که بسیاری از پیشنهادهای مناسب بین المللی را به دلیل عدم تمایل جابجایی خانواده رد کردهاند. ۸ درصد نیز این پیشنهادات را به خاطر حفظ رابطه زناشویی از دست داده بودند.
تعداد زیادی از مدیران از دست دادن فرصتها به خاطر جابجایی همسران و فرزندان گله داشتند. بسیاری از زنان به خاطر بچهها به ماموریتهای کاری نمیرفتند و مدیران زیادی از هر دو جنس تمایل نداشتند بعد از اینکه فرزندان بزرگ شدند جابجا شوند. یکی از مدیران میگفت:«هنگامیکه بچهها هنوز کودک هستند، امکان سفر وجود دارد اما وقتی به سن ۱۲ یا ۱۳ سالگی رسیدند، میخواهند در یک محل بمانند.»
برخی از مدیران زن کمتر از همتایان مردشان مایل به قبول ماموریتهای بین المللی هستند. بخشی به دلیل اینکه مسئولیتهای بیشتری در مقابل خانواده دارند و بخشی به خاطر محدودیتهای جنسی که برایشان در کشورهای مختلف قائل هستند. تقریباً هیچ مردی مأموریتهای بینالمللی را به دلیل محدودیتهای فرهنگی رد نکرده بود. اما در مورد زنان شرایطی مانند تصورات جنسیتی، قوانین کار، دسترسی به ملزومات بیمه سلامت و تعادل بین کار و زندگی مانع از چنین اختیاری میشد. برای مثال یکی از مدیران زن در خاورمیانه اشاره میکرد که برای اثبات خود باید همراه با همکاران مرد در جلسه شرکت میکرده است.
گرچه زنان در این زمینه مشکل بیشتری دارند، مأموریتهای بینالمللی برای هیچکس آسان نیست. بسیاری از شهرت یک مدیر در یک شهر یا یک کشور خاص به دست آمده است. مدیران جوان باید در این مورد سریع تصمیم بگیرند تا در کشور یا صنعتی نامطابق با علایقشان به تله نیفتند. یکی از مدیران حاضر در تحقیق میگوید: « تجارب بین المللی با ارزشند. چراکه با افراد و بینشهای مختلف آشنا میشوید که به شما اجازه میدهد با افرادی که مثل شما فکر نمیکنند صحبت کنید و یاد بگیرید». برخی از مدیران البته با توجه به هزینه بالای سوخت، تمهیدات محیط زیستی و چالشهای امنیتی سفر در آینده را سخت و گران پیشبینی میکنند.
کمک گرفتن از همکار
مدیریت خود، فناوری، شبکههای پشتیبانی و سفرهای خارجی به شکل همزمان بسیار سخت است. رهبران با خانوادههای صمیمی از نیاز به یک نفر با دیدگاه مشابه برای موفقیت صحبت میکنند. بسیاری از مدیران مورد مطالعه همسرانی با دیدگاه مشترک داشتند که آنها را در این مسیر همراهی میکرد. همکاری این دو با هم انجام کارهای سخت، سفر به کشورهای خارجی و نگهداری از پدر و مادر پیر را ممکن میکرد.
این رهبران همچنین بر روابط مکمل تاکید میکردند. بسیاری از این رهبران میگفتند برای هوش اجتماعی همسرانشان، تمرکز، جهانبینی و به طور خلاصه تمام مهارت های رفتاری و مفهومیشان ارزش قائل بودند چرا که به پیشرفتشان بسیار کمک کرده بود. بسیاری از ایشان از همراهانی که باعث شدند دست به فرصتهای با ریسک بالا زنند و در سختترین شرایط حمایت شوند، تعریف میکردند. همسران رهبران تنها منتقد صدیق کارهایشان بودند. یکی از این مدیران میگفت: « برای آماده شدن جهت شرکت در یک جلسه نقد و بررسی از همسرش میخواسته تا سوالهای جور واجور از او بپرسد.»
یک همسر به اشکال مختلفی میتواند به مدیر کمک کند اما اصلیترین کمک به همسر اطمینان یافتن از شکوفایی تمام قابلیتهای مدیر است. فشار بر مدیران، زیاد، ناتمام و از تمام جهات است. همسران همچنین میتوانند به مدیران کمک کنند تا از زمان و انرژیشان به نحو احسن استفاده کنند و تصمیمات آزادانه بگیرند. تصمیماتی از قبیل تغییر کار، مسافرت و فعالیت های اجتماعی.
البته مردان همیشه بیشتر از زنان مورد حمایت همسران قرار میگیرند. مردان از تحمل زیاد همسرانشان در مواجه با بیمهری خود صحبت میکردند. البته انتظار نداشتند مانند گذشته یک زن خانهدار صرف داشته باشند. مردها به این نکته اشاره میکردند که همسران اجازه غفلت از خانواده، سلامت و زندگی اجتماعی را به آنها نمیدادند. برای مثال یکی از این مردان میگفت: « همسر من به شدت در مورد شام خانوادگی سخت گیر است و حتی اگر قرار باشد تا صبح کار کنم، شام را در کنار خانواده میل میکنم».
مدیران زن به عکس از تلاش همسران در کمک به کارهای خانه برای آزاد شدن وقت و فکرشان جهت بهتر کار کردن تعریف میکردند. یکی از این زنان میگفت: « همسرم مرا درک میکند و هنگامی که فشار کار زیاد است، مرا مجبور به کار در خانه نمیکند». به این معنا که مدیران زن بیشتر از اینکه همسرانشان درک میکردند وقت بیشتری برای کار بگذارند، خوشحال بودند اما مدیران مرد تلاش زنان را در جهت تغییر مثبت در زندگی میدیدند.
وقتی به نتایج مطالعه نگاه میکنیم تفاوتهای بیشتری در این دو جنس وجود دارد. ۸ درصد مردان در مقایسه با ۷۰ درصد زنان متاهل بودند. ۶۰ درصد مردان همسرانی داشتند که تماموقت کار نمیکردند اما تنها ده درصد زنان اینچنین بودند. مردان به طور میانگین تعداد ۲.۲۲ فرزند داشتند در حالی که این عدد برای زنان ۱.۶۷ بود.
مدیران آینده چه فکر میکنند
این نکته که مصاحبهشوندگان زمان ارزشمند خود را در اختیار گروه مطالعه قرار دادند احتمالا از یک اثر انتخابی پرده برمیدارد. مدیرانی که به دانشآموزان برای انجام تحقیق کمک میکنند برای روابط اجتماعی ارزش بیشتری قائلاند. احتمالا آزادی بیشتری در کار و زندگی و پول کافی برای حمایت از خانواده در اختیار ایشان وجود دارد. تمام این دلیلها ممکن است توضیح دهد چرا اکثر مدیران علیرغم مشکلات، شاد بودند و تعداد کمی از آنها مشکلات خانوادگی داشتند. این گروه از مدیران گلچینی از کسانی بودند که توانسته بودند بین کار و زندگی تعادل برقرار کنند.
دانشآموزان حاضر در این تحقیق میگفتند تقریباً تمام این رهبران پیشنهادهای ارزشمندی برای حفظ تعادل بین کار و زندگی ارائه میکردند. یکی از این دانشآموزان میگفت: « همه این مدیران از ارزش های ایثار و فداکاری صحبت میکردند و نقش همسری پشتیبان را مهم میدانستند.» با اینحال دانشآموزان نتیجه گرفتند بازار هنوز راهحلهای زیادی برای این تعادل به مدیران ارائه نکرده است و مدیران باید سختیهای زیادی را از پیش رو بردارند.
مدیران مرد اعتراف میکردند که خانواده را در اولویت مناسبی قرار نمیدهند. زنان بیشتر از مردان قید ازدواج را میزدند تا مشکلات کار وارد زندگی شخصی نشود. یکی از این زنان میگفت: « به این دلیل که مادر نیستم، بزرگترین مانع پیش پای زنان مدیر را تجربه نکردهام، داشتن فرزندان. البته بسیاری به دلیل نداشتن فرزند مرا مورد قضاوت منفی قرار دادهاند.» بسیاری از این مدیران چه زن و چه مرد تنش بین کار و زندگی را مشکل زنان میدانستند. یکی از دانشآموزان میگفت: « این موضوع نشان از سلطنت مردان بر عرصه مدیریت در جهان است و باعث میشود زنان نیاز به تلاش بسیار بیشتری برای موفقیت در حوزه مدیریتی خود داشته باشد».
دانشآموزان با این ایده که مدیری در سطح جهانی موفق است که با مشکلات زندگی روبهرو نشده باشد، موافق نیستند. بسیاری از این مدیران این ایده را نقد میکردند و معتقد بودند میتوان در کنار یک کار موفق، زندگی زیبایی داشت. البته نمیدانیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. نمیدانیم کار یا خانواده به چه شکل در خواهد آمد. اما با اطمینان میتوانیم از سه حقیقت زندگی صحبت کنیم:
زندگی جاری است
ممکن است یک مدیر غرقشده در کار ناگهان متوجه ارزش زندگی شود: با یک حمله قلبی، فوت یکی از بستگان یا یک مشکل خانوادگی. افراد به تعادل بین کار و زندگی اهمیت نمیدهند تا مشکلی پیش آید. البته این یک انتخاب نهچندان هوشمندانه است. بعید میدانم مدیر باهوشی انتظار مشکلات را نداشته باشد.
مسیر های زیادی برای موفقیت وجود دارد
بعضی از مردم با جزئیات برای زندگی برنامه ریزی میکنند؛ برخی دیگر منتظر فرصت میشوند؛ برخی به یک شرکت میچسبند و خود را با فرهنگ و سیاست آن شرکت تطبیق میدهند؛ دیگران مرتبا شغل خود را برای پیدا کردن موفقیت در حوزههای دیگر تغییر میدهند. به شکل مشابه راهکارهای متفاوتی در زندگی فردی و خانوادگی وجود دارد. برخی از مدیران همسری دارند که در خانه کار میکند و برخی با کمک یکدیگر هر دو مشغول به کار هستند. سوالاتی از قبیل مراقبت از کودکان، فرصتهای بین لمللی و تلفن همراه سر میز شام جواب قطعی ندارند اما باید پرسیده شوند.
هیچ کس نمیتواند به تنهایی موفق شود
از میان مسیرهای موفقیت، هیچکدام برای تنها قدم زدن طراحی نشده است. شبکهای از همیاران چه در محیط کار و چه در منزل مورد نیاز است. مردان و زنان برای موفقیت در زندگی با تصمیمهای سختی روبرو هستند؛ این که باید انرژی خود را بیشتر در چه مسائلی متمرکز کنند.