توصیف ظاهر افراد به انگلیسی – صفات ظاهری پرکاربرد + مثال و تمرین
یکی از سوالهایی که در آزمون آیلتس از شما میشود، توصیف یکی از اعضای خانواده، دوستان یا همکلاسیتان است. معمولا اکثر زبانآموزان تصور میکنند توصیف ظاهر افراد کار آسانی است، اما لازم است بدانید که این کار میتواند چالشهای خاص خودش را داشته باشد. در این متن نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی را به زبان ساده و با کمک مثال میآموزید.
توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
خصوصیات ظاهری در واقع بارزترین ویژگیهای ما هستند. این جنبهها ربطی به خصوصیات اخلاقی فرد ندارد و برای هر کسی که حتی شخص را برای اولین بار میبیند عیان هستند. وقتی به کسی نگاه میکنیم، اولین چیزی که میبینیم مو، لباس، بینی، قد و جثه و موارد دیگر است. اینها همه مثالهایی از خصوصیات ظاهری افراد است.
جهت توصیف ظاهر افراد به انگلیسی باید سه چیز را به طور کامل یاد گرفته باشید که عبارتاند از:
- واژگان توصیف خصوصیات ظاهری
- زمان حال ساده
- زمان حال استمراری
وقتی این موارد را کامل یاد گرفته باشید میتوانید برای توصیف ظاهر افراد به انگلیسی جملهسازی کنید. به طور مثال به چند جمله زیر برای توصیف ظاهر افراد توجه کنید.
She is beautiful.
او زیبا است.
She has beautiful eyes.
او چشمان زیبایی دارد.
My father has a small moustache and a beard.
پدرم سبیلی کوچک و ریش دارد.
She is a petite black-skinned girl with beautiful gray eyes.
او دختر ریزهاندام سیاهپوستی با چشمان خاکستری زیبا است.
در ادامه واژگان و نحوه توصیف قسمتهای مختلف ظاهر افراد به صورت مجزا توضیح داده شده است و سپس ملاحظاتی که قبل از توصیف ظاهر افراد به انگلیسی باید داشته باشید ذکر شده است.
نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
اصلیترین قسمت توصیف خصوصیات ظاهری به 8 دسته کلی تقسیم میشود که به صورت زیر است:
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ قد
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ جثه
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ صورت
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ مو
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ پوست
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ سن
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ ویژگیهای خاص
- نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ زبان بدن و ژست
در ادامه این موارد به صورت کلی و با جزئیات توضیح داده خواهند شد.
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ قد
در زبان انگلیسی قد را به سه شکل کلی بیان میکنیم که میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف قد | |
قدبلند | Tall |
قد متوسط | Medium Height |
قدکوتاه | Short |
در موارد استثنا که کسی بسیار قدبلند است از واژه «Very Tall» و برای کسی که بسیار قدکوتاه است از واژه «Very Short» استفاده میکنیم. اگرچه توجه داشته باشید که هیچکس دوست ندارد «بسیار قدکوتاه» خطاب شود و از این رو برای مؤدبانه گفتن این حرف میتوان معادل فرانسوی آن یعنی «Petite» را به کار برد. این واژه در زبان فرانسوی به معنای «کوچک» است و برای توصیف خانمهای جوان کوچک و ریزهاندام استفاده میشود. برای مردان نیز میتوان از عبارت «a little on the short side» استفاده کرد.
از طرفی دیگر به افراد، خصوصا مردانی که بسیار قدبلند هستند به شوخی و در موقعیتهای دوستانه «Giant» به معنای «غول» نیز گفته میشود که موقع به کار بردن آن باید ملاحظاتی به خرج داد. به مثالهای زیر توجه کنید.
Mike is not very tall.
«مایک» زیاد قدبلند نیست.
He is a little on the short side.
او کمی قدکوتاه است.
She is not that tall.
او چندان قدبلند نیست.
She is kind of petite.
او کمی کوچک است.
He is a giant.
او اندازه غول است.
He towers over other people.
او از همه قدبلندتر است.
My classmate is quite tall.
همکلاسیام نسبتا قدبلند است.
She is medium height.
قد او متوسط است.
You have to be four feet tall to ride.
قدت برای رانندگی کردن باید در حدود 4 فوت باشد.
My mother is short but my father is fairly tall.
مادرم قدکوتاه است ولی قد پدرم نسبتا بلند است.
Gully was a man of medium height.
«گالی» مردی با قد متوسط بود.
Bob is taller than his mother.
«باب» از مادرش قدبلندتر است.
Lily isn't as tall as he is.
«لیلی» به اندازه او قدبلند نیست.
My brother is average height.
قد برادرم متوسط است.
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ جثه
هنگام توصیف ظاهر افراد به انگلیسی، وقتی در مورد جثه کسی نظر میدهیم باید بسیار مراقب باشیم. شاید در برخی از کشورها بتوان کاملا رک در مورد جثه کسی صحبت کرد، اما در زبان انگلیسی مانند فارسی توصیف شخصی با کلمهای مثل «fat» پسندیده نیست. به یاد داشته باشید اگر از واژگان درست و مؤدبانه استفاده کنید در این مورد به مشکلی برنخواهید خورد.
برخی از رایجترین صفتهای ظاهری در مورد جثه را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف جثه | |
لاغر استخوانی | Skinny |
لاغر | Thin |
باریکاندام | Slim |
متناسب | Fit |
ورزشی | Athletic |
عضلانی | Muscular |
بزرگ | Big |
چاق | Fat |
خپل | Chubby |
اضافهوزن | Overweight |
فربه | Obese |
تنومند | Hefty |
استخوانی | Bony |
نحیف | Decrepit |
قلمی | Slender |
چاقوچله | Plump |
قدرتمند | Strong |
درشت اندام | Sturdy |
ضعیف | Weak |
پوست و استخوان | Underweight |
یغور | Stout |
جثه متوسط | Medium-build |
جثه بزرگ | Heavily built |
خوشهیکل | Well-Built |
ظریف | Delicate |
بیبنیه | Feeble |
گرد | Curvy |
چهارشانه | Broad-shouldered |
تو پر | Big-boned |
برای مثال به جملههای زیر توجه کنید.
Unfortunately, Peter has become rather fat in his old age.
متاسفانه «پیتر» در سنین پیری نسبتا چاق شده است.
Many Americans are overweight these days.
بسیاری از آمریکاییها این روزها اضافهوزن دارند.
He's that slim guy standing next to Peter over there.
او همان مرد باریکاندامی است که آن طرف نزدیک «پیتر» ایستاده است.
Angela is tall, thin and very beautiful.
«آنجلا» قدبلند و بسیار زیباست.
Many people might say that models are skinny these days. That's very different from being slim.
ممکن است بسیاری از افراد عقیده داشته باشند که این روزها مدلها لاغر استخوانی هستند. این با باریک اندام بودن فرق زیادی دارد.
If you eat a lot of cake, you'll certainly become plump.
اگر کیک زیادی بخوری، قطعا چاقوچله میشوی.
He's a tall, stocky guy that looks like a lumberjack.
او مرد قدبلند و خپلی است که شبیه هیزمشکنهاست.
Todd is very well-built and looks great in a suit.
«تام» بسیار خوشهیکل است و با کتوشلوار عالی به نظر میرسد.
John goes to the gym almost every day, so he is very muscular. He looks like an iron man!
«جان» تقریبا هر روز به باشگاه میرود، به همین خاطر هیکلی عضلانی دارد. او شبیه مرد آهنی است!
He goes running every day, so he has a very athletic figure. He looks great!
او هر روز میدود، به همین خاطر هیکلی ورزشی دارد. او عالی به نظر میرسد!
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ صورت
در این بخش با همدیگر قسمتهای مختلف صورت را توصیف خواهیم کرد. این بخشها عبارتاند از:
- توصیف چهره
- توصیف سر
- توصیف چشم
- توصیف بینی
- توصیف دهان
- توصیف دندان
- توصیف گوش
در ادامه این موارد را به طور مجزا بررسی میکنیم.
توصیف چهره
توصیف چهره افراد در واقع توصیفی کلی از شکل ظاهری و کلیت صورت آنهاست. رایجترین واژگان مثبت و منفی که بدین منظور استفاده میشود در جدول زیر ارائه شدهاند.
واژگان توصیف چهره |
Baby-faced |
a baby-faced adult has a round face like a young child’s. |
بیبیفیس/چهره بچگانه |
Chiseled |
a man who has a chiseled face, mouth etc. has a face, mouth etc. that looks very strong and is regular in size and shape |
چهره خوشتراش |
Craggy |
a craggy face looks strong and has deep lines in it |
چهره پر چینوچروک |
Dimpled |
with dimples on your cheeks or chin |
چهره با چالگونه |
Fine |
if someone has fine features, their eyes, nose, etc. look small and delicate |
زیبا |
Fresh-faced |
healthy and with a face that looks young |
چهره سرحال |
Furrowed |
covered with deep lines |
چهره پر از خط و چروک |
Good-looking |
physically attractive, especially with an attractive face |
خوش چهره |
Handsome |
a handsome man or woman has a very attractive face |
چهره جذاب |
Hatchet-faced |
having a long, thin, and unpleasant looking face with a pointed nose and chin |
چهره لاغر و کشیده |
Made-up |
wearing make-up on your face |
چهره آرایشکرده |
Sculpted |
a part of someone’s face or body that is sculpted is very firm or straight in an attractive way |
چهره تراشخورده |
Pale |
having color of reduced saturation |
چهره رنگپریده |
Tan |
to make (skin) tan especially by exposure to the sun |
چهره برنزه |
Freckles |
any of the small brownish spots in the skin due to augmented melanin production that increase in number and intensity on exposure to sunlight |
چهره ککومکی |
Pimpled |
a small inflamed elevation of the skin |
چهره پرجوش |
Mustache |
the hair growing on the human upper lip |
سبیل |
Clean-shaven |
having a shaved face : having no beard or mustache |
چهره ششتیغه |
Bearded |
having facial hair |
چهره ریشدار |
Stunning |
extremely attractive. Even stronger than “beautiful.” |
خیرهکننده |
Gorgeous |
a more informal way of saying “beautiful” or “handsome.” |
زیبا |
Cute |
attractive or pretty especially in a childish, youthful, or delicate way |
بامزه |
Rough |
ugly. not beautiful |
زشت |
goatee |
having facial hair around your chin. |
ریشبزی |
برای درک بهتر نحوه توصیف چهره به مثالهای زیر توجه کنید.
If you spend too much time indoors, you might become very pale.
اگر زمان زیادی را داخل خانه سپری کنی، ممکن است رنگپریده شوی.
After two weeks on the beach, he was very tan.
او بعد از دو هفته در ساحل، بسیار برنزه شده بود.
I was happy that I finally had a clear complexion when I become twenty.
وقتی بیست سالم شد بسیار خوشحال بودم که بالاخره پوست چهرهام صاف است.
He has a fair skin. I think he'd make a great model.
او پوست خوبی دارد. به نظرم مدل بسیار خوبی میشود.
Older people often have spotty skin.
معمولا روی پوست افراد مسن لکهای زیادی وجود دارد.
I walked through the crowd of pimpled teenagers and knew I was in the wrong place!
از میان جمعیت نوجوانان پر از جوش رد شدم و میدانستم که آنجا جای من نیست!
The freckles on your cheeks make you so cute!
ککومکهای روی گونههایت چهرهات را بسیار بامزه میکند!
I can't get rid of these spots on my face.
نمیتوانم از شر لکهای صورتم خلاص شوم.
I had so many pimples when I was a teenager. It drove me crazy!
من در دوران نوجوانی جوشهای زیادی داشتم. مرا دیوانه میکرد!
Curly mustaches are coming back into fashion in places like Portland.
سبیلهای فرفری دوباره در مکانهایی مثل «پورتلند» در حال مد شدن هستند.
Most men in this city prefer a clean-shaven look these days.
این روزها اکثر مردهای شهر چهره ششتیغه را ترجیح میدهند.
Some men wear a beard because they're lazy and don't want to shave.
برخی از مردان چون تنبل هستند و نمیخواهند ریش خود را بتراشند، ریش میگذارند.
He is a really handsome guy. Many girls look at him in the street.
او مرد خوشچهرهای است. بسیاری از دخترها در خیابان به او نگاه میکنند.
She is so beautiful. People always comment to each other how attractive she is.
او بسیار زیبا است. مردم معمولا در مورد زیبایی او نظر میدهند.
They are both very good-looking. They look good together.
آنها هر دو بسیار خوشچهره هستند. به هم میآیند.
He has a goatee.
او ریش بزی دارد.
وقتی کسی از نظرمان زیبا نیست، از آنجا که رک گفتن این مسئله توهین محسوب میشود میتوانیم از جملات مثبت استفاده کنیم. برخی از این جملات را میتوانید در مثالهای زیر مشاهده کنید.
He is not very good-looking.
او زیاد خوشچهره نیست.
He is not so handsome.
او چندان جذاب نیست.
He is not blessed with good looks.
او از موهبت زیبایی بیبهره مانده است.
توصیف سر
معمولا سر هر شخص، شکل خاص و مشخصی دارد. شکلهای مختلف سر به 6 دسته کلی تقسیم میشود. این موارد را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف سر | |
بیضی | Oval |
گرد | Round |
مربعی | Square |
لوزی | Diamond |
قلبی | Heart |
کشیده/مستطیلی | Oblong |
نسبت دادن شکل هندسی به سر تمام افراد میتواند تا حدی دشوار باشد اما معمولا سر اکثر افراد شبیه یکی از اشکال هندسی ذکر شده است. برای درک بهتر نحوه اشاره به شکل سر افراد به مثالهای زیر توجه کنید.
He has an oval-shaped face.
او صورت بیضیشکل دارد.
My mother has a heart-shaped face.
صورت مادرم قلبیشکل است.
My dog's face is shaped like a square.
صورت سگم شکل مربع است.
Mariah's face is like a diamond shape.
صورت «ماریا» شکل الماس است.
توصیف چشم
پس از آن که در مورد کلیت چهره شخصی صحبت کردیم و در مورد زیبا بودن یا نبودن او نظر دادیم، به سراغ مسائل جزئیتر صورت میرویم. چیزی که معمولا هنگام توصیف ظاهر افراد به انگلیسی در اولین نگاه توجه ما را به خودش جلب میکند چشم هر شخص است. نحوه توصیف چشم هر شخص به دو بخش کلی تقسیم میشود:
- رنگ چشم
- شکل چشم
رنگهای اصلی چشم مردم جهان در جدول زیر ارائه شده است.
واژگان توصیف رنگ چشم | |
چشمهای قهوهای | Brown eyes |
چشمهای مشکی | Black eyes |
چشمهای آبی | Blue eyes |
چشمهای سبز | Green eyes |
چشمهای عسلی | Hazel eyes |
وقتی رنگ چشم کسی مشکی است، هنگام توصیف آن باید مراقب باشیم چون ممکن است معنای دیگری بدهد! به عبارت دیگر، وقتی رنگ چشم کسی مشکی است، نباید بگوییم «He has a black eye». علت این است که وقتی در دعوا به چشم کسی مشت میخورد، کبود میشود و به رنگ مشکی درمیآید. در نتیجه به کبودی زیر چشم «black eye» میگویند. اما هنگامی که میگویید: «My friend’s eyes are black» یعنی رنگ چشمان دوست شما مشکی است و مفهوم کاملا انتقال داده میشود. معمولا برای جلوگیری از کژفهمی از واژههایی مثل light و dark به معنی کمرنگ و پررنگ استفاده میشود. به مثال زیر توجه کنید.
نادرست: My friend’s eyes are very blue!
درست: My friend’s eyes are dark blue!
چشم دوستم آبی تیره است.
افراد مسن نیز هر چه سنشان بالاتر میرود رنگ چشمشان کمرنگتر میشود. بنابراین میتوانیم pale را به کار ببریم. به مثال زیر توجه کنید.
My grandmother has pale blue eyes.
مادربزرگم چشمان آبی کمرنگی دارد.
صحبت در مورد شکل چشم نیز واژگان خاص خودش را دارد که میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف شکل چشم |
Almond-shaped eyes |
Almond is a kind of nut. This shape is considered the most attractive for people’s eyes. |
چشمهای بادامی |
Round shaped eyes |
Round eyes are usually large, prominent and look more circular. |
چشمهای گرد |
Down-turned eyes |
Down-turned eyes give someone a sad appearance. |
چشمهای روبهپایین/افتاده |
Upturned eyes |
Upturned eyes give someone a cheerful, happy appearance. |
چشمهای روبهبالا/کشیده |
Deep-set eyes |
Deep-set eyes are eyes that seem ‘sunken’ or deeper into the face. This often gives someone a serious expression. |
چشمهای تورفته |
Wide-set eyes |
Wide-set eyes are eyes that are not close together. |
چشمهای دور از هم |
Close-set eyes |
Close-set eyes are close together. |
چشمهای نزدیک به هم |
Big eyes |
Eyes which are bigger than average. |
چشمهای درشت |
Small eyes |
Eyes which are smaller than average. |
چشمهای کوچک |
Hooded/lidded eyes |
Hooded eyes are an eye shape where excess skin and soft tissue around the eyebrow covers the eyelid, but not the eye itself. |
چشمهای کلاهدار/با پلک افتاده |
Doe eyes |
having large, innocent-looking, dark eyes. |
چشمهای آهو |
Beady eyes |
we use this to talk about someone who has eyes that make someone look untrustworthy! |
چشمهای مهرهای/ریز و گرد |
Boss-eyed |
if someone has eyes that look like they are looking at two different things we use this expression. It is a negative term. |
چشمهای انحرافدار |
Pop-eyed |
to describe someone with prominent eyes that appear to be popping out of their head! Nor a positive term. (offensive) |
چشمهای بابا قوری |
Piggy eyes |
it means someone had small eyes. (offensive) |
چشمهای ریز |
Heavy eyes |
A person that over drinks their share of alcohol where you see the eyelids almost or mostly close due to the effects. |
چشمهای افتاده |
برای درک بهتر نحوه توصیف شکل چشمها به مثالهای زیر توجه کنید.
She has beautiful eyes.
او چشمان زیبایی دارد.
He has deep-set eyes.
او چشمان تورفتهای دارد.
My daughter has big eyes.
دختر من چشمان درشتی دارد.
Sophia has clear eyes.
سوفیا چشمهای شفافی دارد.
My baby is doe-eyed.
کودک من چشمان معصومی دارد.
Their grandfather has heavy eyes.
پدربزرگ آنها چشمانی افتاده دارد.
I have lidded eyes, so I want a smoky makeup for my wedding.
پلک چشمهای من افتاده است، به همین خاطر برای مراسم ازدواجم آرایش چشم اسموکی میخواهم.
You don't have piggy eyes.
چشمهای ریزی نداری.
بنابراین به طور کلی میتوانیم چشمهای افراد را مانند مثالهای زیر توصیف کنیم.
My friend has blue almond-shaped eyes.
دوست من چشمان آبی بادامیشکل دارد.
My brother has deep-set dark brown eyes. People say it makes him look a little fierce.
برادرم چشمان قهوهای تورفته دارد. بقیه میگویند باعث میشود کمی به نظر نترس بیاید.
My mother has pale blue eyes.
چشمان مادرم آبی کمرنگ است.
My friend has very friendly eyes.
دوستم چشمان مهربانی دارد.
My dad has bright eyes. They are always shining.
پدرم چشمان درخشانی دارد که همیشه برق میزند.
توصیف بینی
جهت توصیف ظاهر افراد به انگلیسی، بعد از توصیف چشمان میتوانیم سراغ توصیف بینی برویم. بینی هر شخص شکل مختص به خودش را دارد که انواع آن در جدول زیر ارائه شده است.
واژگان توصیف شکل بینی |
High/Tall nose |
A high or tall nose is a nose with a high bridge. The bridge of the nose is the top part where it joins the brow or forehead. |
بینی دراز |
Bulbous nose |
A bulbous nose is not considered attractive. The main part of the nose is rounded and like a bulb shape. |
بینی گوشتی |
Hooked nose |
A hooked nose is shaped like a hook. It is also considered unattractive. |
بینی عقابی |
Roman nose |
A Roman nose is a little like a hooked nose. There is a defined curve in the nose. |
بینی رومی |
Button nose |
A button nose is small with a very low bridge. It can look cute on a child, but most adults don’t want this kind of nose. |
بینی دکمهای |
Small nose |
A small nose is small for the overall proportion of the face. |
بینی کوچک |
Big nose |
A big nose is big for the overall proportion of the face. |
بینی بزرگ |
Upturned nose |
An upturned nose is one with a tip that's angled upward. |
بینی سربالا |
Straight/Greek nose |
A Greek nose is often referred to as a straight nose as it is most identifiable by its straight bridge and narrow nostrils. |
بینی یونانی |
Flat nose |
A flat nose has a low nasal bridge. |
بینی پهن |
Bumpy nose |
A bumpy nose has a bump in its nasal bridge. |
بینی قوزدار |
Pointed nose |
A pointed nose has a sharp or projecting front. |
بینی نوکتیز |
برای توصیف بینیهای مختلف میتوان از جملههای زیر که به عنوان مثال آورده شدهاند استفاده کرد.
She has a long nose.
او بینی درازی دارد.
Mr. Kelly has a big nose.
آقای «کلی» بینی بزرگی دارد.
My little sister has a small nose.
خواهر کوچولوی من بینی کوچکی دارد.
My dad has a big long nose. It is the most prominent feature on his face.
پدرم بینی بزرگ درازی دارد که بارزترین ویژگی صورتش است.
My friend has a hooked nose. He feels very self-conscious about it.
دوستم بینی عقابی دارد که روی آن بسیار حساس است.
A girl in my school has the cutest button nose.
یکی از همکلاسیهایم بینی دکمهای بسیار بامزهای دارد.
Michael has a bump in his nose.
بینی «مایکل» قوزدار است.
He stuck his bulbous red nose back into his cup of coffee.
او بینی گوشتی قرمز خود را دوباره در فنجان قهوه خود فرو برد.
He has a flat nose and thick lips and a black eye.
او بینی پهن و لبهای پری دارد و زیر چشمش کبود است.
Katherine was dark-haired and had a Roman nose, a lovely nose, and very kind eyes and a beautiful mouth, as I remember.
تا جایی که به خاطر دارم، «کاترین» موهای تیره، بینی خوشتراش رومی، چشمان مهربان و لبهای زیبایی داشت.
Professor Snape had a large hooked nose with straight greasy black hair.
پروفسور «اسنیپ» بینی بزرگ عقابی و موهای صاف مشکی چربی داشت.
توصیف دهان
مورد بعدی که هنگام توصیف ظاهر افراد به انگلیسی توجه ما را جلب میکند، دهان است. گاهی برای توصیف دهان از واژه لب استفاده میکنیم. برای توصیف شکل لب میتوان اندازه و شکل ظاهری آن را شرح داد. واژگان توصیف انواع مختلف لب را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف لب |
Big mouth |
A big mouth is big for the overall proportion of the face. |
دهان بزرگ |
Wide mouth |
A wide mouth is wider than the average. If you have a smile that extends right up to your ears you have a wide mouth. |
دهان پهن/گشاد |
Small mouth |
A small mouth is small for the overall proportion of the face. These lips are not wide, but tend to be full and protruding. |
لب کوچک |
Top-Heavy Lips |
Top heavy mouth has heavier upper lips and a not so pronounced cupid’s bow. It is a common lip type among Indian women. |
لب بالایی پر |
Full lips |
The most perfectly balanced lips with proportionately full upper and lower lips. |
لب پر |
Heart-shaped lips |
People with these lips have a prominent cupid's bow, that is, their upper-lip has a pronounced dip in the middle. They may also have a heavier lower lip. |
لب قلبی |
Thin Lips |
Both upper and lower lips of these people are not so full. |
لب قیطانی |
Round Lips |
These kinds of lips are prominently round and lack a cupid’s bow. |
لب گرد |
Firm mouth |
A firm mouth is marked by firm determination or resolution; not shakable. |
دهان قرص و محکم |
Full smile |
If someone is friendly and open, they will often have a full smile — this makes them look friendly. |
لبخند مهربان |
tight-lipped |
If someone is angry or hostile, they are tight-lipped and firm. |
دهان به هم چسبیده |
هنگام توصیف دهان افراد، توجه داشته باشید که هیچکس دلش نمیخواهد او را با جمله «She has have a big mouth» به معنی «او دهان بزرگی دارد» توصیف کنند. بهجای این عبارت میتوان از کلمات مثبتتری استفاده کرد. به طور مثال به نمونه مؤدبانه و پسندیده این جمله توجه کنید.
ناپسند: She has a big mouth.
پسندیده: She has a generous mouth.
او دهان سخاوتمندی (بزرگی) دارد.
البته دقت داشته باشید که عبارت «big mouth» میتواند معنی کنایی نیز داشته باشد. معمولا اصطلاح «دهان گشاد» به افراد لافزن یا فردی که نمیتواند حرفی را در دهانش نگه دارد اطلاق میگردد.
I think Jake is a big mouth and a blowhard.
به نظرم «جیک» لافزن و چاخان است.
My big mouth always gets me in trouble.
دهان بیچفتوبست من همیشه مرا در دردسر میاندازد.
دهان پهن یا گشاد میتواند جذاب باشد. به طور مثال دهان بازیگر معروف هالیوود «جولیا رابرتز» گشاد است. افرادی که دهان گشادی دارند معمولا لبخندشان بزرگتر است.
Her smile always brightens the room. She has such a beautiful wide mouth.
لبخند او همیشه همهجا را روشنتر میکند. او دهان گشاد بسیار زیبایی دارد.
هنگامی که کسی خشمگین میشود یا در مورد گفتن حرفی مردد است، لبهایش به هم میچسبند. در این صورت لبهای او را «tight-lipped» توصیف میکنیم. به مثال زیر توجه کنید.
She stayed tight-lipped and shook her head with anger.
دهانش را بسته نگه داشت و سرش را با خشم تکان داد.
برای درک بهتر نحوه توصیف لبها به مثالهای زیر توجه کنید.
He's been very tight-lipped about what happened at the meeting.
او در مورد اتفاقی که در جلسه افتاد هیچچیزی نمیگوید.
He remained tight-lipped about whether the union would declare a strike.
او در مورد این که آیا اتحادیه اعلام اعتصاب میکند یا نه حرفی نزد.
However, he was tight-lipped on the extent to which his department investigated the matter.
با این وجود، او در مورد میزانی که سازمان او این موضوع را بررسی کرده است حرفی نزد.
He went and opened his big mouth and told them the whole story.
او دهان بیچفتوبستش را باز کرد و کل داستان را به آنها گفت.
I'm sorry. I wasn't supposed to tell you! Me and my big mouth!
متاسفم. قرار نبود به تو بگویم! امان از من و دهان بیچفتوبستم.
Margaret has Top-Heavy Lips with a cute button nose.
لبهای بالایی «مارگارت» پر است و بینی دکمهای بامزهای دارد.
Taylor Swift has a well-defined Cupid's bow. Because of this, her lips are heart-shaped.
انحنای بالای لب «تیلور سوئیفت» کاملا بارز است. به همین خاطر لب او شکل قلب است.
My dad always has a tight-lipped expression. He is often angry about something.
حالت صورت پدرم همیشه طوری است که لبهایش را روی هم فشار میدهد. او اغلب از چیزی عصبانی است.
نکته: گاهی برای توصیف لب از واژه smile یا لبخند نیز استفاده میکنیم چون بدیهی است که ما با لبهایمان لبخند میزنیم.
She has a firm smile.
او لبخند مطمئنی دارد.
توصیف دندان
بعد از توصیف لبها، چیز دیگری که هنگام توصیف ظاهر افراد به انگلیسی توجه ما را جلب میکند دندانهای افراد است. برای توصیف دندانها میتوانیم از واژگانی که در جدول زیر ارائه شده است استفاده کنیم.
واژگان توصیف دندان | |
دندانهای سفید | White teeth |
دندانهای زیبا | Beautiful teeth |
دندانهای کج | Crooked teeth |
دندانهای زرد | Discolored teeth |
دندانهای خراب | Bad teeth |
دندانهای شکسته | Broken teeth |
دندانهای مرتب | Straight teeth |
هنگام توصیف دندان افراد مراقب باشید از چه واژگانی استفاده میکنید. هیچکس دلش نمیخواه به او بگویند دندانش خراب یا کج است، اما اگر کسی دندانهای سفید و مرتبی دارد، مسلما دوست دارد این را از زبان بقیه بشنود. چند مثال برای توصیف دندانها را میتوانید در ادامه ببینید.
My friend has a big mouth. He is always laughing!
دوستم دهان بزرگی دارد. او همیشه در حال خندیدن است.
My friend has a small mouth.
دوستم دهان کوچکی دارد.
She has really beautiful white teeth, she must brush them five times a day.
او دندانهای سفید بسیار زیبایی دارد، حتما روزی پنج بار آنها را مسواک میزند.
He has terrible teeth, all discolored and they look unhealthy. He should go to the dentist.
او دندانهای افتضاحی دارد که همه آنها زرد و ناسالم هستند. باید پیش دندانپزشک برود.
He had to abandon the race with two broken teeth.
او مجبور شد مسابقه را با دو دندان شکسته رها کند.
My teeth were only slightly discolored and had never bothered me before.
دندانهایم فقط کمی زرد شده بود و قبلا اذیتم نمیکرد.
He was a dull man with bad teeth.
او مردی خشک با دندانهای خراب بود.
As a child Julie had crooked teeth.
«جولی» وقتی بچه بود دندانهای کجی داشت.
He bared his clenched, discolored teeth.
او دندانهای بههمفشرده و زردش را نشان داد.
Without the braces and with her new, straight teeth, she looks beautiful.
او بدون ارتودنسی و با دندانهای مرتب جدیدش زیبا به نظر میرسد.
She is gorgeous and well-educated with very pretty straight teeth.
او دختری جذاب و تحصیلکرده است که دندانهای مرتب بسیار زیبایی دارد.
توصیف گوش
برای توصیف ظاهر افراد به انگلیسی در مرحله بعد سراغ گوشها میرویم. گوش میتواند بزرگ، متوسط یا کوچک باشد. برای توصیف انواع مختلف گوش افراد میتوان کلماتی را که در جدول زیر آورده شده است به کار برد.
واژگان توصیف گوش | |
گوشهای بزرگ | Big ears |
گوشهای کوچک | Small ears |
گوشهای دراز | Long ears |
گوشهای گرد | Round ears |
گوشهای نوکتیز | Pointed ears |
گوشهای پهن/کوزهای | Jug-ears |
گوشهای برآمده | Sticking-out |
توصیف گوش کار سختی نیست. البته توجه داشته باشید اشاره کردن به این که گوش کسی پهن یا برآمده است شاید توهینآمیز تلقی شود. افراد معمولا روی این که در چشم دیگران چه شکلی به نظر میرسند بسیار حساس هستند. به چند مثال زیر برای توصیف گوش افراد توجه کنید.
My friend has big ears.
دوستم گوشهای بزرگی دارد.
Our father has very small ears.
پدر ما گوشهای کوچکی دارد.
That man has sticky-out ears.
آن مرد گوشهای برآمده دارد.
His ears stick out.
گوشهای او برآمده است.
Luke has really big ears!
«لوک» گوشهای بسیار بزرگی دارد!
My friend has sticking-out ears. He is really self-conscious of it, so we don’t say anything about it.
دوستم گوشهای برآمده دارد. او رویش بسیار حساس است به خاطر همین در موردش چیزی نمیگوییم.
There’s a girl in my class who has pointed ears. She kind of looks like an elf!
در کلاس ما دختری هست که گوشهای نوکتیزی دارد. کمی شبیه «پری»ها میماند.
My grandfather has a small face but really big jug-ears!
پدربزرگم صورت کوچک، اما گوشهای پهن بزرگی دارد.
He was reportedly around 5 ft tall and had long, pointed ears.
گزارش شد که او 5 فوت قد و گوشهای دراز نوکتیزی داشت.
Ming is also portrayed as having green skin and pointed ears.
«مینگ» نیز به عنوان شخصیتی با پوست سبز و گوشهای نوکتیز به تصویر کشیده شده است.
توصیف ابرو
برای توصیف ابرو میتوانیم واژگانی را که در جدول زیر آمده به کار ببریم.
واژگان توصیف ابرو | |
ابروی قوسدار/کمانی | Arched eyebrows |
ابروی با قوس ملایم | Soft-angled eyebrows |
ابروی پهن | Thick eyebrows |
ابروی نازک | Thin eyebrows |
ابروی پرپشت | Bushy eyebrows |
ابروی صاف | Straight/Flat eyebrows |
ابروی گرد | Rounded eyebrows |
ابروی کوتاه پهن | Short and thick eyebrows |
ابروی منحنی | S shaped eyebrows |
توصیف ابرو کار سادهای است. به مثالهای زیر توجه کنید.
My friend has long, arched eyebrows.
دوست من ابروهای قوسدار بلندی دارد.
My dad has thick, bushy eyebrows.
ابروهای پدر من پهن و پرپشت است.
My eyebrows are thin and straight.
من ابروهای نازک و صافی دارم.
She raised her arched eyebrows at him.
او ابروهای کماناش را برای او بالا برد.
His usually pale face was purple with rage, and his bushy eyebrows knotted over his slightly hooked nose.
صورت به طور معمول رنگپریده او از شدت خشم بنفش شده بود و ابرهای پرپشتش بالای بینی نسبتا عقابی او در هم گره خورده بود.
He was a sturdy man with thick bushy eyebrows.
او مردی درشتاندام با ابروهای ضخیم و پرپشت بود.
توصیف چانه
توصیف چانه نیز ماننده سایر اجزای صورت واژگان مخصوص به خودش را دارد که در جدول زیر ارائه شده است.
واژگان توصیف چانه | |
چانه باریک | Narrow chin |
چانه پهن | Wide chin |
چانه برجسته | Prominent chin |
چانه قوی | Strong chin |
غبغب | Double-chin |
چانه فرورفته | Weak/Recessed chin/Chinless |
چانه دراز | Long chin |
چانه چالدار | Dimpled chin |
چانه مربعی | Square-shaped chin |
چانه تیز | Heart-shaped/Pointed chin |
چانه گرد | Round chin |
- نحوه توصیف چانه زن و مرد در انگلیسی با هم فرق میکند. برای توصیف چانه مردان میتوانیم از واژگانی مثل wide ،square یا strong استفاده کنیم. این واژگان حس و حال مردانه دارند.
Stanley Crouch stroked his wide chin and stared toward an imaginary horizon.
«استنلی کروچ» ضربهای به چانه پهنش زد و به افق خیالی خیره شد.
- واژه «Double-chin» به معنی غبغب است و معمولا کسانی که اضافه وزن دارند دچار غبغب میشوند.
Derek began to stroke his double chin.
«درک» شروع کرد به ضربه زدن به غبغبش.
- «Recessed chin» که به آن «Chinless» نیز میگویند به کسانی اطلاق میشود که چانه فرورفته و کوچکی دارند. از آنجایی که ممکن است «Recessed chin» توهینآمیز تلقی شود در استفاده از آن ملاحظه کنید.
He was a handsome young man, his looks spoiled only somewhat by a slightly receding chin.
او مردی جذاب بود که زیباییش فقط بهخاطر چانه نسبتا فرورفتهاش خدشهدار شده بود.
- «Dimpled chin» نیز برای کسانی به کار برده میشود که روی چانهشان چال دارند. این مسئله در برخی از فرهنگها جذاب به شمار میآید.
His face, with its dimpled chin, retains the handsomeness of youth.
چهره او با چال روی چانهاش حاکی از جذابیت دوران جوانی بود.
برای درک بهتر نحوه توصیف چانه به انگلیسی به مثالهای زیر توجه کنید.
My father has a very strong, prominent chin. He has a dimpled chin which my mother loves!
پدرم چانه قوی و برجستهای دارد. او روی چانهاش چالی دارد که مادرم عاشقش است!
My neighbor is chinless! It’s like he has no chin at all!
چانه همسایه من بسیار فرورفته است! او اصلا چانهای ندارد!
My English teacher has a pointed chin.
چانه معلم زبان من نوکتیز است.
He had a big head and a round chin and his eyes when open were bigger than his small mouth.
او کلهای بزرگ و چانهای گرد داشت و چشمان بازش از دهان کوچکش بزرگتر بود.
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ مو
توصیف مو به دو بخش کلی تقسیم میشود:
- رنگ مو
- مدل مو
رنگ مو
اول از همه به انواع مختلف رنگ مو میپردازیم. واژگان توصیف رنگ مو را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف رنگ مو | |
موی مشکی | Black hair |
موی قهوهای | Brown hair |
موی قرمز | Red hair |
موی جوگندمی/سفید | Grey or White hair |
موی بلوند/طلایی | Blonde hair |
- اکثر افراد آسیایی موی مشکی دارند که توصیف آن بسیار ساده است.
My classmate has black hair.
موی همکلاسی من مشکی است.
- اما در کشورهای دیگر رنگهای دیگری نیز دیده میشود که در بین آنها قهوهای بسیار رایج است. اما توجه داشته باشید که رنگ مو، درست مثل رنگ چشم میتواند تیره و روشن باشد.
Amanda has light-brown hair.
موی «آماندا» قهوهای روشن است.
Do you have dark-brown hair?
موهای تو قهوهای تیره است؟
- موی قرمز بسیار کمیاب است، اما وجود دارد. گاهی برای توصیف افرادی که موی قرمز دارند از واژه «redhead» نیز استفاده میشود، اما استفاده از واژه «ginger head» کاملا توهینآمیز است و باید از به کار بردن آن امتناع کرد.
Jamie has red hair with beautiful blue eyes.
«جیمی» موهای قرمز و چشمان آبی زیبایی دارد.
- هنگامی که کسی پیر میشود و سن او بالا میرود، موهایش رنگ طبیعی خود را از دست میدهد. در این مواقع میتوانیم موی او را با واژگانی مثل «White hair» یا «Grey hair» توصیف کنیم.
My grandfather has grey hair.
موهای پدربزرگم جوگندمی است.
His hair is almost white.
موهای او تقریبا سفید شده است.
زبانآموزان معمولا برای موهای طلایی بهجای واژه «Blonde» از «Golden» استفاده میکنند که کاملا اشتباه است.
Kate has blonde hair.
موهای «کیت» طلایی است.
مدل مو
مو میتواند مدل و حالتهای متفاوتی داشته باشد. در ادامه برخی از رایجترین آنها در جدول ذکر شده است.
واژگان توصیف مدل مو | |
موی بلند | Long hair |
موی کوتاه | Short hair |
موی فرفری | Curly hair |
موی مجعد | Wavy hair |
موی صاف | Straight hair |
موی کوتاه مردانه | Crew cut |
کچل | Bald |
بافت آفریقایی | Dreadlocks |
دماسبی | Ponytail |
فرق از چپ | Side parting |
فرق وسط | Centre parting |
موی وز | Coils/Kinky hair |
موی گوجهای | Bun |
موی خرگوشی | Pigtails |
گیس | Hair braids |
کلاهگیس | Wig |
این روزها افراد میتوانند همهجور مدل مو داشته باشند. مردان میتوانند موی بلند و زنان موی کوتاه داشته باشند یا حتی کچل کنند! برای درک بهتر نحوه توصیف مدل و حالت مو به مثالهای زیر توجه کنید.
My brother has got long dark brown hair. He often wears it in a ponytail.
برادرم موهای قهوهای تیره بلندی دارد. او معمولا آن را دماسبی میبندد.
The new girl in our class has got beautiful blonde hair.
دختر جدید کلاس ما موهای طلایی زیبایی دارد.
I like to keep my hair short, so I always get a crew cut at the barbers.
من دوست دارم موهای کوتاه داشته باشم، بهخاطر همین همیشه در آرایشگاه موهایم را پسرانه کوتاه میکنم.
My dad has had the same hairstyle all his life, short with a side parting.
پدرم همیشه در تمام عمرش همین مدل مو را داشته؛ کوتاه با فرق چپ.
Her gaze fell on a little blond-headed girl, her pigtails dancing with each step.
نگاهش به دختر مو طلایی کوچکی افتاد که موهای خرگوشیاش با هر قدمی که برمیداشت به رقص درمیآمد.
Instead of braids, she brushed her hair into a ponytail.
او موهایش را بهجای گیس، دماسبی بست.
She was a tall and distinguished-looking woman with brown eyes and naturally curly hair.
او زنی قدبلند با ظاهری خاص بود که چشمهای قهوهای و موهای فرفری طبیعی داشت.
I was teasing him and he yanked my pigtails.
من داشتم او را اذیت میکردم که موهای خروگوشیام را کشید.
The student with long hair came to see me yesterday.
دانشآموزی که موهای بلندی داشت دیروز آمد تا مرا ببیند.
The actress wore a black wig over her blond hair.
بازیگر روی موهای طلایی خود کلاهگیس سیاهی گذاشت.
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ پوست
رنگ پوست طبیعی افراد با توجه به محل زندگی آنها با هم فرق میکند. علاوه بر این میتوانیم با دیدن رنگ پوست افراد بفهمیم که سالم هستند یا خیر. هنگام توصیف رنگ پوست افراد باید مراقب انتخاب واژگان خود باشیم، چرا که برخی از کلمات بسیار توهینآمیز تلقی میشوند. معمولا به طور کلی رنگ پوست به سه قسمت تقسیم میشود که میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف رنگ پوست | |
سفیدپوست | White |
سیاهپوست | Black |
زردپوست | Brown |
- فقط افرادی که اصالت آفریقایی دارند، «African-American» یا «Black» به حساب میآیند. اگر کسی رنگ پوست بسیار تیرهای دارد میتوانیم از واژگانی مثل «Tanned» و «Dark» استفاده کنیم که بسیار مؤدبانهتر و صحیحتر از «Very black» است.
He has dark skin.
او پوست تیرهای دارد.
He is very tanned.
او بسیار برنزه است.
He is has a dark complexion.
او چهره تیرهای دارد.
- افراد اهل آسیا، خاورمیانه یا آمریکای مرکزی معمولا زردپوست هستند و «Brown» توصیف میشوند.
A small, slim brown-skinned man was standing in the center of the mall.
مرد کوچک، لاغر و زردپوستی در وسط فروشگاه ایستاده بود.
As soon as I did get on the other side the big-eyed, brown-skin girl would was gone.
به محض آن که به آن سمت رسیدم، دختر چشم درشت زردپوست رفته بود.
- اگر کسی رنگ پوست بسیار سفیدی دارد، استفاده از «Very» اشتباه است و باید بهجای آن «Pale» را به کار ببریم.
He has pale skin.
او پوست روشنی دارد.
She is pale-skinned.
پوست او روشن است.
She has a light complexion.
او چهره روشنی دارد.
برای درک بهتر نحوه توصیف رنگ پوست افراد به مثالهای زیر توجه کنید.
Michael is a black man.
«مایکل» مردی سیاهپوست است.
She is black-skinned.
او سیاهپوست است.
بعد از توصیف رنگ پوست، برای آن که رنگ رخسار کسی را توصیف کنیم میتوانیم واژگان زیر را به کار ببریم.
واژگان توصیف رنگ رخسار |
Rosy, ruddy, pink |
indicates a reddish glow to the skin. |
گلگون |
Olive-skinned, tanned, swarthy |
shows that the person has a slightly darker skin tone. |
برنزه/سبزه |
Pale, creamy |
to describe someone whose skin is very white. But we should avoid saying ‘white skin’. |
روشن |
Spots, zits |
small pimples that teenagers usually have on their face. (can be offensive) |
جوشدار |
به مثالهای زیر توجه کنید.
My wife has the most beautiful creamy skin!
همسرم پوست سبزه بسیار زیبایی دارد!
If I lie in the sun for just a short time, I get a tanned very easily.
اگر من حتی برای مدت کوتاهی زیر خورشید دراز بکشم به راحتی برنزه میشوم.
Whenever I get back home from going out on my bike, my wife says my skin always looks ruddy.
هر موقع بعد از دوچرخه سواری به خانه برمیگردم، همسرم میگوید پوستم همیشه قرمز و گلگون است.
When I was younger, my face was covered in spots!
وقتی جوانتر بودم صورتم پر از جوش بود.
نحوه توصیف ظاهر افراد به انگلیسی از لحاظ سن
یکی دیگر از نکات مهمی که هنگام توصیف افراد توجه ما را جلب میکند سن و سال افراد است. واژگان رایج توصیف سنین مختلف را میتوانید در جدول زیر با ترجمه فارسی آن مشاهده کنید.
واژگان توصیف سن | |
نوزاد | Baby |
نوپا | Toddler |
کودک | Child |
نوجوان | Teenager |
نوجوانی | Teens |
دهه سوم/چهارم/پنجم زندگی | Thirties/Forties/Fifties |
زن/مرد جوان | Young man/woman |
جوانی | Youth |
(زن/مرد) میانسال | Middle-aged (man/woman) |
پیر (مرد/زن) | Elderly (man/woman) |
اوایل/اواسط/اواخر | Early /Mid/Late |
در حدود | About |
سی و چند ساله | Thirtysomething |
به مثالهای زیر توجه کنید.
A baby is sleeping in the cradle.
نوزادی در گهواره خوابیده است.
Toddlers take their first steps around the age of two.
بچههای نوپا اولین قدمهای خود را در دوسالگی برمیدارند.
Having a child is one of the great joys in life.
بچهدار شدن یکی از لذتهای زندگی است.
Many teenagers have to deal with a lot of stress because of testing.
بسیار از نوجوانها مجبورند بخاطر امتحانات اضطراب زیادی متحمل شوند.
I played a lot of sports in my teens.
من در دوران نوجوانی زیاد بازیهای ورزشی میکردم.
Most people have settled down by their forties.
اکثر افراد تا سن چهل سالگی سروسامان میگیرند.
That young man was very kind and gave me directions.
آن پیرمرد بسیار مهربان بود و به من آدرس داد.
We need to develop some more sports programs for the youth.
ما باید برای جوانان برنامههای ورزشی بیشتری تدارک ببینیم.
That middle-aged man asked me for directions.
آن مرد میانسال از من آدرس پرسید.
Take time to listen to an elderly woman. She'll teach you a lot.
برای گوش دادن به حرفهای زنهای مسن وقت بگذارید. آنها چیزهای زیادی به شما میآموزند.
He looks like he's in his mid-twenties.
به نظر میرسد او در اواسط دهه دوم زندگیاش است.
She's about thirty years old.
او در حدود سی سال سن دارد.
She told me that she's thirtysomething.
او به من گفت که سیوچند ساله است.
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ ویژگیهای خاص
از آنجا که سبک زندگی، فرهنگ و تجربیات افراد با هم فرق میکند، قطعا در برخی افراد ویژگیهایی وجود دارد که آنها را خاص میکند. برخی از رایجترین ویژگیها را میتوانید در جدول زیر مشاهده کنید.
واژگان توصیف ویژگیهای خاص |
Scar |
Scars are marks, or blemishes left on the skin after cutting it or an injury of some kind. Some people may have prominent scars, and it is impolite to point this out. But when describing another person, you can talk about it. |
جای زخم |
Tattoo |
Scars are marks, or blemishes left on the skin after cutting it or an injury of some kind. Some people may have prominent scars, and it is impolite to point this out. But when describing another person, you can talk about it. |
خالکوبی |
Piercing |
Piercings are small holes in certain parts of the body with a ring. People often have piercings in their ears, but others may have piercings in their eyebrows, lips, tongues or other parts of their body. |
سوراخ کردن بخش یا بخشهایی از بدن برای وصل کردن جواهرات و اشیاء زینتی |
Facial hair |
Facial hair is hair that grows on a man’s face. The different style of facial hair is beard, moustache, sideburns and goatee. |
موی صورت (مثل ریش، سبیل، دمخط و ریش بزی) |
Moles |
Moles are dark brown spots. Some people may have one on their face. |
خال گوشتی |
Beauty spots |
a small dark mark (such as a mole) on the skin especially of the face. We often call these beauty spots as they are considered attractive. |
خال |
برای توصیف ویژگیهای خاص افراد میتوانیم از جملاتی نظیر مثالهای زیر استفاده کنیم.
I have a small scar on my cheek from when I was a child.
من از دوران کودکیام جای زخم کوچکی روی گونهام دارم.
A man on my street has a tattoo of a bird on his neck.
مرد همسایهام روی گردنش خالکوبی پرنده دارد.
In my college, many of the students have nose rings. It is the fashion to pierce your nose.
بسیاری از دانشجویان دانشگاهمان در بینیشان حلقه انداختهاند. سوراخ کردن بینی مد شده است.
My math teacher has a beard. Some students say facial hair makes him look unfriendly!
معلم ریاضی من ریش دارد. برخی از دانشآموزان میگویند موی صورت باعث میشود دوستانه و صمیمی به نظر نرسد.
My mother has a small beauty mark on her cheek. My father says she looks like a movie star!
مادرم روی گونهاش خال کوچکی دارد. پدرم میگوید شبیه ستارگان سینماست!
نحوه توصیف ظاهر افراد از لحاظ زبان بدن و ژست
با توجه به نحوه ایستادن افراد و زبان بدنشان میتوانیم بفهمیم هر شخص چه نوع شخصیتی دارد. در ادامه برخی از مهمترین انواع قرارگیری بدن را در جدول ذکر کردهایم.
واژگان توصیف زبان بدن و ژست |
Head Tilted to One Side |
A tilted head demonstrates that a person is listening keenly, or is interested in what is being communicated. |
کج کردن سر به سمتی |
Rubbing Hands Together Briskly |
This is a way of communicating that an individual is excited for something or is waiting in anticipation. |
مالیدن سریع دستها به همدیگر |
Palms Open and Facing Upward |
An open palm is a sign of openness and honesty. It can also be a show of submission. |
بالا نگه داشتن دستها (به نشانه تسلیم) |
Standing Straight With Shoulders Back |
This position shows that a person is feeling confident of himself or herself. |
صاف ایستادن |
Stroking Your Chin or Beard |
When one strokes the chin, he or she is communicating deep thought. |
ضربه زدن به چانه یا ریش |
Leaning In |
When you want to get closer to someone because you like them, trust them, or are interested in them, you tend to lean your whole body in their direction. |
متمایل/خم شدن |
Head Nodding |
Moving your head downwards and upwards as a way to show that you’re listening and agreeing. |
تکان دادن سر |
Arms Crossed Over the Chest |
indicate that a person is being defensive. |
دستبهسینه |
Slouched Shoulders |
sit or stand with shoulders and head bent so the person would look lazy and unattractive. |
قوز کرده |
به طور مثال به جملههای زیر برای توصیف زبان بدن افراد توجه کنید.
She always crosses her arms when she is angry with me.
او همیشه وقتی از من عصبانی میشود دستبهسینه میایستد.
She always greets me with a big smile. She is such a happy person.
او همیشه با لبخند به من سلام میکند. او آدم بسیار شادی است.
He often bites his nails because he is a very nervous person.
او اغلب ناخنهایش را میجود چون آدم مضطربی است.
James often tilts his head to one side when he is thinking about something or lost in thought.
«جیمز» معمولا وقتی در مورد چیزی فکر میکند یا در افکارش غرق شده است سرش را به سمتی خم میکند.
When she is lost in thought, she always puts her hand to her face.
او معمولا وقتی غرق در فکر است دستش را روی صورتش میگذارد.
John is very impatient. He always taps his fingers on the desk if someone is only one minute late.
«جان» بسیار عجول است. او هر وقت کسی حتی برای دقیقهای دیر برسد با انگشتانش روی میز ضربه میزند.
Mike always seems confused about something, always rubbing his head like he has forgotten something.
«مارک» معمولا در مورد چیزی گیج شده است و جوری سرش را میخاراند گویی چیزی را فراموش کرده است.
Jerry walks around with slouched shoulders. He never stands upright.
«جری» با کمر قوز کرده راه میرود. او هیچوقت صاف نمیایستد.
Cole walks around like a soldier, back straight and shoulders back. I guess he is a very confident person.
«کول» مثل سربازها با کمر و شانههای صاف راه میرود. به گمانم او آدم بااعتمادبهنفسی است.
Lucy has quick movements, always moving her hands or head very quickly. She is very nervous, excitable person.
«لوسی» حرکات سریع انجام میدهد، او همیشه دست یا سرش را بسیار سریع تکان میدهد. او بسیار هیجانی و استرسی است.
Bill has a very slow way of moving. He never seems worried about anything.
«بیل» بسیار آرام حرکت میکند. انگار او هیچوقت نگران چیزی نیست.
نکات مهم درباره توصیف ظاهر افراد به انگلیسی
باید هنگام توصیف ظاهر افراد خیلی مراقب واژگانمان باشیم چرا که برخی از صفتها ممکن است برای افراد غیرمؤدبانه یا توهینآمیز تلقی شود. اهمیتی ندارد صفاتی که به کار میبریم حقیقت دارند یا نه، امکان دارد برخی از افراد هنگام توصیف قد، جثه، ظاهر و سایر صفاتشان برداشت اشتباه کنند و ناراحت شوند. بنابراین زبانآموزان باید هنگام به کار بردن صفتهایی که ممکن است به نظر تمسخرآمیز بیاید ملاحظات بیشتری به خرج دهند. در ادامه چند مثال از این موارد ذکر شدهاند.
- هنگام توصیف ویژگیهای ظاهری افراد مثل چشم، گوش، دهان و... بالید مراقب باشیم چرا که معمولا هیچکس دوست ندارد ویژگیهای نهچندان مثبت ظاهری او به صورت رک بیان شود.
She has small eyes and a pointy nose.
او چشمان ریز و بینی عقابی دارد.
- هنگام توصیف چشمهان افراد آسیایی باید ملاحظات بیشتری داشته باشید چون در گذشته واژگانی به کار میرفتند که در حال حاضر مؤدبانه به حساب نمیآیند. به طور مثال بیان جمله زیر توهینآمیز تلقی میشود و قابلقبول نیست.
Asian people have small eyes.
افراد آسیایی چشمان ریزی دارند.
- استفاده از واژه «Recessed chin» به معنی «چانه فرو رفته» ممکن است برای افراد توهینآمیز تلقی شود، بنابراین باید در استفاده از آن ملاحظه کنید و از به کار بردن «Chinless» به معنی «بیچانه» بپرهیزید چرا که نهتنها ویژگی ظاهری مثبتی نیست، بلکه معنی کنایهآمیز «آدم بیجربزه/ترسو» نیز میدهد.
He was a chinless man who couldn't stand up for what he believed in.
او مرد بیجربزهای بود که نتوانست پای چیزی که به آن باور داشت بایستد.
مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «صفت در زبان انگلیسی» است. در ادامه، میتوانید فهرست این مطالب را ببینید:
- جایگاه صفت در انگلیسی کجاست ؟ – آموزش کاربردی و ساده + مثال و تمرین
- ترتیب صفت ها در انگلیسی با مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- انواع صفت در انگلیسی — به زبان ساده و کاربردی
- صفات ملکی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ صوتی
- حرف تعریف در انگلیسی — از صفر تا صد و با مثال
- صفت فاعلی در انگلیسی – به زبان ساده + مثال، تمرین و تلفظ
- صفت مفعولی در انگلیسی — با مثال به زبان ساده
- آموزش پسوندهای صفت ساز در انگلیسی + فهرست کامل و مثال های کاربردی
- تبدیل اسم به صفت در انگلیسی — به زبان ساده
- کاربرد حرف the در انگلیسی چیست و چه زمانی از آن استفاده می کنیم؟
- صفت تفضیلی در انگلیسی چیست ؟ – توضیح گرامر و فرمول + مثال و تمرین
- حرف تعریف نامعین در انگلیسی – به زبان ساده + مثال و تمرین
- توضیح آرتیکل در انگلیسی – به زبان ساده + تمرین و مثال
Perfect
بسیار عالی و کاربردی بود