اصطلاحات حقوقی به انگلیسی – ۱۵۰ اصطلاح ضروری + تلفظ و مثال

۱۳۲۲۰ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ شهریور ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۴۳ دقیقه
دانلود PDF مقاله
اصطلاحات حقوقی به انگلیسی – ۱۵۰ اصطلاح ضروری + تلفظ و مثالاصطلاحات حقوقی به انگلیسی – ۱۵۰ اصطلاح ضروری + تلفظ و مثال

هر حرفه یا گروهی، از رانندگان تاکسی گرفته تا نوجوانان، زبان خاص خود را دارد، اما ما عموماً وکلا را با اصطلاحات گیج‌کننده و واژگان شیک می‌شناسیم. یادگیری این اصطلاحات و واژگان می‌تواند به شما کمک کند تا جریان‌های دادگاه را بهتر درک کنید و مهم‌تر از آن مطمئن شوید که در اسناد خود از اصطلاحات صحیحی استفاده می‌کنید، چرا که هر گونه اشتباه در اسناد حقوقی می‌تواند برایتان گران تمام شود. در این مطلب به کاربردی‌ترین واژگان و اصطلاحات حقوقی به انگلیسی با ذکر مثال خواهیم پرداخت.

997696

اصطلاحات حقوقی به انگلیسی

زبان مورد استفاده در متون حقوقی در حال تکامل است. امروزه بسیاری از وکلای دادگستری و سایر افراد درگیر در سیستم قضایی برای صحبت کردن از زبان انگلیسی ساده‌تری استفاده می‌کنند. با این حال، هنوز عبارات حقوقی پیچیده‌ای وجود دارد که می‌تواند برای افراد عادی گیج‌کننده به نظر برسد. در این مطلب با اصطلاحات حقوقی به انگلیسی و همچنین تعاریف و مثال‌های آن‌ها آشنا خواهید شد.

آشنایی با اصطلاحات حقوقی به انگلیسی می‌تواند به شما کمک کند تا بتوانید در صورت لزوم با سهولت بیشتری با هر وکیلی مکالمه کنید و درک بهتری از مسائل حقوقی داشته باشید. در ادامه فهرستی از کاربردی‌ترین واژگان و اصطلاحات حقوقی به انگلیسی که صاحبان مشاغل مختلف و افراد عادی باید بدانند ذکر شده است.

اصطلاحات حقوقی به انگلیسی
bring someone to justice
To punish someone for a criminal offence
کسی را به سزای اعمالش رساندن/محاکمه و مجازات کردن

The police have left no effort in bringing the criminal to justice.

پلیس برای رساندن مجرم به سزای اعمالش از هیچ تلاشی دریغ نکرده است.

miscarriage of justice
A wrong decision of convicting an innocent person, to punish a person for a crime which was not committed by him/her.
اشتباه قضایی/دادرسی ناعادلانه

The miscarriage of justice came to light after the innocent boy was hanged to death.

پس از به دار آویخته شدن پسرک بی‌گناه، اشتباه قضایی آشکار شد.

null and void
Something which has no legal effect or is considered invalid.
کان لم یکن/باطل و بی‌اثر

All old agreements stand null and void after the takeover of the company by the new owner.

همه قراردادهای قدیمی پس از تصاحب شرکت توسط مالک جدید کان لم یکن می‌شود.

above board
If a situation or business is described as above board, it is open, honest and legal.
علنی و آشکار

There are not secret negotiations. Our dealings have always been above board.

از مذاکرات پنهانی خبری نیست. معاملات ما همیشه علنی و آشکار بوده است.

above the law
Someone who thinks they are above the law considers that they do not have to obey the laws that apply to everyone else.
فراتر از قانون

Sometimes elected officials violate regulations because they think they are above the law.

گاهی‌اوقات مقامات منتخب به دلیل این‌که تصور می‌کنند فراتر از قانون هستند، مقررات را نقض می‌کنند.

accomplished fact (fait accompli)
Something that has been done or completed, before those affected by it can intervene or change it, is called an accomplished fact.
واقعیت مسلم

The changes in the regulations were never discussed. They were presented as an accomplished fact, for which the Chairman was severely criticized.

هرگز در مورد ایجاد تغییر در مقررات صحبتی نشد، بلکه به عنوان یک واقعیت مسلم بیان شد و رئیس کمیته به همین خاطر به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.

against one's better judgment
If you do something even though you feel it is not a sensible thing to do, you do it against your better judgment.
برخلاف عقل سلیم/برخلاف میل باطنی

Bob persuaded her to go by car, against her better judgment, and she regretted it as soon as she saw the heavy traffic.

«باب» او را متقاعد کرد تا برخلاف عقل سلیمش با ماشین برود و او به محض دیدن ترافیک شدید از کرده خود پشیمان شد.

ambulance chaser
A lawyer who finds work by persuading people injured in accidents to claim money from the person who caused the accident is called an ambulance chaser.
وکیل طماع/وکیلی که افراد زخمی را متقاعد به شکایت می‌کند تا از این راه سود کند

Peterson and Scott are well-known ambulance chasers - that's how they make their money!

«پترسون» و «اسکات» به این معروف‌اند که وکیل‌های طماعی هستند. آن‌ها پول‌های خود را از همین راه به دست می‌آورند!

arm of the law
This expression refers to the extent to which the authority or power of the law extends.
چنگ قانون

ٰHe fled to South America hoping to escape the arm of the law.

او به امید فرار از چنگ قانون به آمریکای جنوبی گریخت.

bandit territory
A geographical area where law enforcement is practically impossible, because people ignore all rules, is called bandit territory.
قلمرو راهزنان

There are a certain number of bandit territories in the world where travelers are advised not to go.

در جهان تعداد خاصی قلمرو راهزنان وجود دارد که به مسافران توصیه می‌شود از رفتن به آنجا خودداری کنند.

behind bars
Someone who is behind bars is in prison.
پشت میله‌های زندان/آب خنک خوردن

If you hang around with that gang, you'll find yourself behind bars in no time!

اگر با آن باند رفت‌وآمد کنی، در کمترین زمان ممکن خود را پشت میله‌های زندان خواهی دید!

beyond reasonable doubt
This is a legal expression which means that something is certain.
غیر قابل انکار

The court established, beyond any reasonable doubt, that the man was innocent.

دادگاه تعیین کرد که بی‌گناهی آن مرد غیر قابل انکار است.

blow the whistle
If you report an illegal or socially-harmful activity to the authorities, and give information about those responsible for it, you blow the whistle or you are a whistle-blower.
لو دادن/فاش کردن

He refused to blow the whistle on his boss for fear of losing his job.

او به‌خاطر ترس از دست دادن شغلش حاضر نشد رئیسش را لو بدهد.

do something by the book
Someone who does something by the book does it by strictly following the rules.
کاری را بر طبق قوانین انجام دادن

If you want it done right, ask James. He does everything by the book!

اگر می‌خواهی درست انجام شود، از «جیمز» درخواست کن. او همه‌چیز را بر طبق قوانین انجام می‌دهد.

breaking and entering
The term breaking and entering refers to the fact of entering a building or home illegally by breaking open a window, door, etc.
ورود غیرقانونی

The two men were found guilty of breaking and entering.

آن دو مرد به جرم ورود غیرقانونی مجرم شناخته شدند.

brush with the law
When you have a brush with something, such as the law, you encounter or experience it briefly.
صابون چیزی به تن کسی خوردن/مواجهه کوتاهی با قانون داشتن

He had a brush with the law for speeding a few years ago, but he has had a clean record ever since.

او چند سال پیش به‌خاطر سرعت غیرمجاز مواجهه کوتاه با قانون داشت، اما از آن زمان تاکنون سابقه پاکی داشته است.

burden of proof
The burden of proof is the necessity imposed by the law to prove that what one says is true.
بار مسئولیت اثبات دعوی

The burden of proof lies with the claimant.

بار مسئولیت اثبات دعوی بر عهده مدعی است.

case in point
The term case in point refers to an example that serves to illustrate, support, or prove a point that is currently under discussion.
مثال بارز

Not even the most talented athlete is guaranteed a long career. The latest skiing accident is a case in point.

حتی برای بااستعدادترین ورزشکاران هم تضمینی وجود ندارد که زندگی حرفه‌ای طولانی‌مدتی داشته باشند. نمونه بارز آن حادثه اسکی اخیر است.

caught red-handed
If a person is caught red-handed, they are caught while they are doing something wrong or illegal.
دستگیر شدن در حین ارتکاب جرم/مچ کسی را سر بزنگاه گرفتن

The police arrived as the burglar was leaving the house. He was caught red-handed.

پلیس هنگامی که سارق در حال خروج از خانه بود به محل رسید. او را در حین ارتکاب جرم دستگير كردند.

daylight robbery
The term daylight robbery is used when the price of something is thought to be much too high.
دزدی در روز روشن

$15 for orange juice? That's daylight robbery!

۱۵ دلار برای آب‌پرتقال؟ این که دزدی در روز روشن است!

fair hearing
When accused of wrongdoing, if someone gets a fair hearing, they get an opportunity to present evidence or give their side of the story, usually in court.
دادرسی عادلانه

I can guarantee that you will get a fair hearing.

تضمین می‌کنم که دادرسی عادلانه‌ای خواهی داشت.

false pretenses
If you obtain something under false pretenses, you deceive others by lying about your identity, qualifications, and financial or social position, in order to get what you want.
کلاهبرداری/فریب

The journalist obtained the interview under false pretenses.

خبرنگار مصاحبه را با تظاهر و فریب به دست آورد.

get off the hook
If you do something wrong and manage to get off the hook, you avoid punishment or blame.
تبرئه شدن/از مخمصه خلاص شدن

Barry was questioned by the police but his lawyer managed to get him off the hook.

«بری» توسط پلیس بازجویی شد، اما وکیلش توانست او را از مخمصه خلاص کند.

get out of hand
If a person or situation gets out of hand, they cannot be controlled any longer.
از کنترل خارج شدن

During the student demonstration, things got out of hand and several shop windows were broken.

در طول تظاهرات دانشجویان، اوضاع از کنترل خارج و شیشه چند مغازه شکسته شد.

hit and run
When the driver of a vehicle hits another vehicle without stopping to provide help, identification or insurance, and fails to report the accident to the police, the collision is called a hit-and-run accident.
بزن و در رو/فرار کردن از صحنه تصادف

A hit-and-run accident deserves serious punishment.

فرار کردن از صحنه تصادف مستحق اشد مجازات است.

hush money
Money paid to keep information secret or avoid a scandal is called hush money.
حق‌السکوت

The politician had an extra-marital affair and paid hush money to keep it secret.

آن سیاست‌مدار رابطه نامشروع داشت و برای پنهان کردن آن حق‌السکوت پرداخت کرد.

in trouble with the law
If someone is in trouble with the law, they are being questioned by the police in connection with something illegal or criminal.
بازجویی شدن به علت تخلف از قانون

The suspect has often been in trouble with the law.

مظنون قبلا سابقه تخلف داشته است.

kangaroo court
A kangaroo court is an illegal tribunal set up by a group of people who have taken the law into their own hands and conducted trials which deny fundamental justice.
دادگاه غیرقانونی/پوشالی

Calm down please! Is this a meeting or a kangaroo court?

لطفا آروم باشید! اینجا جلسه است یا دادگاه پوشالی؟

law of the jungle
A situation in which people are prepared to use unscrupulous methods in order to succeed or survive is called the law of the jungle.
قانون جنگل

Some businesses today seem to be governed by the law of the jungle.

به نظر می‌رسد امروزه برخی از مشاغل طبق قانون جنگل اداره می‌شوند.

lay down the law
Someone who lays down the law tells people very forcefully and firmly what they must do.
وضع قانون

The volunteers helped in a disorganized way. They needed someone to lay down the law.

داوطلبان با نظم و ترتیب کمک‌رسانی نکردند. آن‌ها به کسی نیاز داشتند که قانون وضع کند.

monkey business
An activity which is organized in a deceitful or unlawful way is called monkey business.
کاسه زیر نیم کاسه/دوز و کلک

The results of the elections seem suspicious - I think there's some monkey business going on.

نتایج انتخابات مشکوک به نظر می‌رسد. فکر کنم کاسه‌ای زیر نیم‌کاسه است.

not have a leg to stand on
To say that someone doesn't have a leg to stand on means that they can't prove what they say or do not have valid arguments to support their position.
هیچ ادله‌ای نداشتن/ محکمه‌پسند نبودن

Three people testified against him. He didn't have a leg to stand on.

سه نفر علیه او شهادت دادند. او دستش به هیچ جا بند نبود.

open-and-shut case
An open-and-shut case is one where the facts are so clear that the matter can be dealt with or solved easily.
پرونده ساده

He was caught driving the stolen car. It's an open-and-shut case.

او در حال رانندگی با ماشین سرقتی دستگیر شد. پرونده ساده‌ای است.

paper trail
If a person or organization leaves a paper trail, they leave the evidence in writing or in document form that will serve as proof of their actions.
اسناد مربوط به سابقه فعالیت‌ها

The police found a paper trail which lead to the author of the hoax.

پلیس اسنادی کشف کرد که به پیدا شدن باعث و‌ بانی این حقه منتهی شد.

partner in crime
A person who helps you to plan something dishonest or unlawful is called your partner in crime.
شریک جرم

Sam was my partner in crime. He hid my son's new bicycle until his birthday.

«سم» شریک جرم من بود. او دوچرخه نو پسرم را تا روز تولدش قایم کرد.

pervert the course of justice
If a person perverts the course of justice, they tell a lie or prevent the police from finding out the truth about something.
منحرف کردن دادگاه

The suspect was accused of trying to pervert the course of justice.

مظنون متهم بود که سعی بر منحرف کردن دادگاه برای کشف حقایق دارد.

bend the rules
If a person bends the rules, they alter the rules slightly, make an exception or allow something that is not usually allowed.
قانون را دور زدن/زیر پا گذاشتن قوانین

"An hour is an hour" said the car park attendant who refused to bend the rules.

متصدی پارکینگی که از زیر پا گذاشتن قوانین امتناع کرد، گفت:‌«یک ساعت هم یک ساعته».

seal of approval
If a project or contract receives a seal of approval, it receives formal support or approval from higher authorities.
مهر تایید

We can't conclude the deal without the director's seal of approval.

ما نمی‌توانیم بدون مهر تایید مدیر، معامله را منعقد کنیم.

shady deal
A suspicious, dishonest or illegal arrangement or transaction is known as a shady deal.
معامله مشکوک

The two sons were always involved in their father's shady deals.

آن دو پسر همیشه درگیر معاملات مشکوک پدرشان بودند.

take the law into one's own hands
If, instead of calling the police, you personally take action against someone who has done something wrong, you take the law into your own hands.
قانون را شخصا اجرا کردن

Instead of calling the police, he took the law into his own hands and confronted the youth who had stolen his son's scooter.

او به‌جای تماس با پلیس، شخصا قانون را به دست گرفت و سراغ جوانی رفت که اسکوتر پسرش را دزدیده بود.

take the rap for something
If you take the rap for something, you accept blame or punishment for it, even if you have not done it.
تقصیر را گردن گرفتن

The whole class had to take the rap for the disorder.

تمام کلاس مجبور شدند بی‌نظمی به وجود آمده را گردن بگیرند.

toe the line
If someone toes the line, they obey the rules and accept the principles laid down by a person, group or organization.
رعایت قوانین

If you want to stay in this school, you'll have to learn to toe the line.

اگر می‌خواهید در این مدرسه بمانید، باید یاد بگیرید که از قوانین پیروی کنید.

smoking gun
A smoking gun is a piece of evidence or an indisputable sign of someone's guilt.
مدرک غیر قابل انکار/مدرک جرم

The fingerprints left on the door handle was the smoking gun that enabled the police to arrest him.

اثر انگشتی که روی دستگیره در باقی مانده بود، مدرک جرم غیر قابل‌ انکاری بود که باعث شد پلیس بتواند او را دستگیر کند.

lodge a complaint
We lodge a complaint if we are formally making a complaint against someone.
شکایت کردن

Villagers lodged a complaint against the owners of a mine that polluted the river.

روستاییان از صاحبان معدنی که رودخانه را آلوده کرده بود شکایت کردند.

invasion of privacy
it makes someone lose their right to confidentiality, personal space, and time
نقض حریم شخصی

The paparazzo was charged with invasion of privacy after he snapped pictures of an exposed actress relaxing beside her mansion’s yard.

پاپاراتزی پس از گرفتن عکس از بازیگر در حال استراحت کردن در حیاط عمارتش به نقض حریم شخصی متهم شد.

grease someone's palm
To pay somebody money or a bribe in exchange for a favor.
چرب کردن سبیل کسی

The only way to get anything done around here is to grease some palms.

تنها راه پیشبرد هر کاری در اینجا این است که سبیل کسی را چرب کنید.

to beat the rap
To be found innocent of a crime.
قسر در رفتن

Although all evidence pointed to Peter committing the crime, he somehow managed to beat the rap.

اگرچه همه شواهد حاکی از ارتکاب جرم توسط «پیتر» بود، او به نحوی توانست قسر در برود.

a slap on the wrist
When somebody is given a light punishment for a crime.
مجازات جزئی

The crime wasn’t so serious so the judge gave the defendant a slap on the wrist.

جرم مدعی علیه چندان جدی نبود، بنابراین قاضی مجازاتی جزئی برای او در نظر گرفت.

fall from grace
When a once highly regarded person loses a lot of respect from their peers.
از دست دادن اعتبار و حیثیت

Simon had a real fall from grace after his drunk driving incident.

سایمون پس از حادثه رانندگی در حالت مستی، تمام اعتبار و حیثیت خود را از دست داد.

bail out
To rescue someone from a bad situation, to shield someone from the consequences of his or her actions
کسی را به قید ضمانت آزاد کردن

I bailed you out this time, but next time you’re going to have to take responsibility for your mistakes.

این بار تو را به قید ضمانت آزاد کردم، اما دفعه بعد باید مسئولیت اشتباهاتت را بپذیری.

take the fifth
Refuse to answer because answering might incriminate or cause problems for you.
به روی خود نیاوردن/به کوچه علی چپ زدن

He took the Fifth when his wife asked him where he'd spent the night.

وقتی همسرش از او پرسید شب را کجا گذرانده خودش را به کوچه علی چپ زد.

to lawyer up
To hire a lawyer
وکیل استخدام کردن

He's lawyered up and plans to sue the company.

او وکیل استخدام کرد و قصد دارد از شرکت شکایت کند.

the jury is (still) out [on something]
(Something) hasn't been decided yet or it hasn't yet become clear
مشخص نبودن نتیجه

Tom asked if we are proceeding with the ad campaign, but the jury is out on that.

«تام» پرسید که آیا ما کمپین تبلیغاتی را ادامه می‌دهیم یا نه، اما هنوز مشخص نیست.

واژگان حقوقی به انگلیسی

در این بخش از مطلب،‌ چند نمونه از کاربردی‌ترین و رایج‌ترین واژگان حقوقی به انگلیسی که برای درک هر متن حقوقی باید از آن آگاه باشید با توضیحات فارسی ارائه شده است.

  • Complainant/Plaintiff: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی شخصی که مشکل یا شکایتی قانونی بر علیه شخص دیگری ارائه میکند «شاکی/دادخواه/خواهان» نام دارد. در واقع، قربانی یک جرم ممکن است دادخواه یا مدعی بر علیه متخلف باشد.
  • Respondent/Defendant: طرفی که به ادعایی که در دادگاه بر علیه او شده است پاسخ می‌دهد «Respondent/Defendant» یا «پاسخ‌گو/خوانده/مدعی‌ علیه» نام دارد.
  • Accused: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «Accused» یا «متهم» به شخصی اطلاق می‌شود که متهم به انجام جرمی شده و یا پرونده او در حال بررسی است.
  • Victim: «قربانی» شخصی است که به دلیل جنایتی که اتفاق افتاده صدمه دیده، مجروح یا کشته شده است.
چکش دادگاه و کتاب های حقوق - اصطلاحات حقوقی به انگلیسی
  • Victim Impact Statement: «اظهاریه قربانی»‌ یا «Victim Impact Statement» اظهارنامه‌ای کتبی می‌باشد که در مورد چگونگی اثر جرم بر قربانی توضیحات ارائه می‌دهد. دادگاه آن اظهارنامه را زمانی مد نظر قرار می‌گیرد که قرار است مجازات مجرم مشخص شود.
  • Witness: شخصی که از رویداد یا موضوعی در یک روند قانونی آگاهی شخصی دارد «شاهد» یا «Witness» نام دارد. ممکن است پلیس یا وکلا با شاهد صحبت کنند و از او خواسته شود که در پرونده حقوقی به صورت کتبی یا حضوری شهادت دهد.
  • Lawyer: اصطلاحات مربوط به کسانی که مشاوره و کمک حقوقی ارائه می‌دهند، اغلب به خصوص در فرهنگ عامه با هم قابل جایگزینی هستند، اما باید توجه داشته باشید میان آن‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد که ممکن است حايز اهمیت باشد. وکیل اصطلاحی عمومی است، زیرا می‌توان از آن برای توصیف هر کسی با مدرک حقوق استفاده کرد. بنابراین، این اصطلاح شامل حال افرادی است که در مورد قانون مشاوره می‌دهند یا به نمایندگی از طرفین و حتی قاضی در دادگاه حاضر می‌شوند.
  • Counsel: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی واژه «Counsel» یا «مشاور حقوقی» اصطلاحی لاتین (consulere، به معنای مشاوره دادن) است و به شخصی که مشاوره حقوقی می‌دهد یا نماینده یکی از طرفین در دادگاه است اشاره داشته باشد. در واقع، مشاوری که به خواهان یا خوانده توصیه حقوقی می‌دهد یا نمایندگی او در دادگاه را بر عهده دارد مشاور حقوقی یا «وکیل مدافع» است. در نتیجه، شما می‌توانید برای پیدا کردن نماینده خود یا دریافت مشاوره حقوقی از مشاور حقوقی کمک بگیرید.
  • Attorney: «وکیل دادگستری» یا «Attorney-at-law» که معمولاً «Attorney» خوانده می‌شود، به طور خاص به وکیلی اشاره دارد که واجد شرایط وکالت دیگران در دادگاه است. این فرد باید حتما در آزمون وکالت قبول شده باشد. در واقع تمام وکلای دادگستری باید وکیل باشند، اما همه وکلا وکیل دادگستری نیستند. در واقع وکسیل دادگستری شخصی است که قانونا دفاع از دعاوی حقوقی یا جزائی را از طرف یکی از طرفین دعوا در دادگاه به عهده می‌گیرد.
  • Pro se: همه افراد بضاعت استخدام کردن وکیل را ندارند و ممکن است برخی از افراد ترجیح دهند خودشان از خودشان دفاع کنند. کسانی که نمایندگی از خود را بر عهده دارند ولی از لحاظ قانونی واجد شرایط نیستند این کار را به اصطلاح به شکل «pro se» انجام می‌دهند. واژه «pro se» اصطلاحی لاتین به معنای «for yourself» است.
  • Parties: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی کلمه «Party» اگرچه در انگلیسی روزمره معنی جشن و مهمانی می‌دهد، اما در متون حقوقی معنای متفاوتی دارد. Party یا «طرف» اصطلاحی برای اشاره به افرادی است که به طور مستقیم در یک پرونده حقوقی درگیر هستند، خواه این درگیری یک اختلاف خانوادگی باشد، خواه قرارداد یا پرونده جنایی. در واقع «طرف» شخصی است که به صورت مستقیم در یک معامله، قرارداد یا اقدام قانونی شرکت می‌کند. همان‌طور که تا اینجا متوجه شدید، حالت مفرد این کلمه «Party» به معنای «طرف» و حالت جمع این کلمه «Parties» به معنای «طرفین» است. در واقع اکثر پرونده‌های حقوقی و قراردادها دو طرف دارند، حتی اگر چند نفر در یک طرف یا هر دو طرف باشند.
  • Third Parties: افرادی که مستقیماً درگیر پرونده نیستند، اما ممکن است تحت تأثیر معامله یا پرونده‌ای قرار گیرند «Third parties» یا «اشخاص ثالث» نامیده می‌شوند.
  • Ex Parte: یکی از طرفین می‌تواند کارهای خاصی را در پرونده بدون دخالت یا حتی اطلاع دادن به طرف دیگر انجام دهد. به این کار «Ex parte» یا «یک طرفه/یک جانبه» گفته می‌شود. در واقع،‌ «Ex parte» کلمه‌ای لاتین به معنای عدم وجود طرف دیگر می‌باشد. این کلمه به جریان‌هایی اشاره دارد که یکی از طرفین دعوی احضار نشده است، یا اینکه احضار شده ولی در دادگاه حاضر نشده است.
  • Judge: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «Judge» یا «قاضی» یک افسر دایره مدنی است که تحصیلات و آموزش‌های لازم در قانون را دیده است و ریاست یک دادگاه را برای تعیین تکلیف مسائل قانونی بر عهده دارد.
  • Jury: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «هیئت‌منصفه» یا «Jury» گروهی از افراد هستند که به صورت تصادفی از میان عموم انتخاب می‌شوند. در واقع این افراد دور هم جمع می‌شوند تا به اجرای قانون کمک کنند و با تصمیم‌گیری در مورد این‌که به نظر آن‌ها داستان کدام‌یک از طرفین بر طبق مدارک و شواهد مختلف به حقیقت نزدیک‌تر است به قاضی کمک می‌کنند.
  • Juror: به فردی که عضو هیئت‌منصفه است «Juror» گفته می‌شود.
  • Foreman: عضو منتخب هیئت‌منصفه که حکم را به دادگاه ارائه می‌کند «رئیس‌هیئت‌منصفه» نام دارد.
  • Hung Jury: به هیئت‌منصفه‌ای که اعضای آن نمی‌توانند اختلاف نظر خود را حل‌وفصل کنند و در نتیجه به اتفاق آرا نرسیده‌اند «Hung Jury» یا «هیئت‌منصفه مردد در اتخاذ تصمیم» می‌گویند.
  • Mediator: «واسط/میانجی» کسی است که با موافقت طرفین میانجی بین دو گروه مخالف می‌شود تا به آن‌ها در حل‌وفصل اختلافاتشان کمک کند. در واقع فرق میانجی با قاضی در این است که میانجی با میانجی‌گری به طرفین کمک می‌کند برای مشکلاتشان راه‌حلی پیدا کنند که هر دو روی آن توافق دارند، اما برعکس قاضی برای آن‌ها تصمیمی نمی‌گیرد.
  • Law: «قانون» یا «Law» سیستم مقرراتی است که از طریق نهادهای اجتماعی برای کنترل رفتار افراد اجرا می‌شود. قانون شامل دستورات قانون‌گذاران، قوانین و مقررات نهادهای اجرائی و اصولی بر اساس تصمیمات دادگاه‌ها می‌شود.
  • Litigation: هنگامی که اختلافی بین طرفین وجود دارد، فرآیند حل و فصل رسمی آن از طریق دادگاه «Litigation» نامیده می‌شود که از کلمه لاتین litigāre به معنای اقدام به دعوی گرفته شده است. معادل این کلمه در فرهنگ ما «مرافعه/دعوی/اقدام قانونی»‌ خوانده می‌شود. طرفین دعوی به عنوان «litigants» یا «منازع» شناخته می‌شوند. دعوی می‌تواند به هر نوع اقدام حقوقی که از طریق دادگاه رسیدگی می‌شود، از اختلافات خصوصی گرفته تا محاکمات جنایی اشاره داشته باشد، اما نباید آن را با شکایت و یا اشتباه گرفت. در واقع، «Litigation» به اقدامات قضائی پیش از دادگاه یا محکمه اشاره دارد که کیفری نیستند.
  • Lawsuit: در متون حقوقی، «Lawsuit» یا «دادخواهی» در واقع فرایند یا روالی است که پس از شکایت رسمی طی می‌شود.
  • Sue: کلمه «Sue» در واقع به عمل «شکایت کردن» گفته می‌شود. تصور کنید که نمی‌خواهید به کسی اجازه دهید از اشتباهی که به نظرتان مرتکب شده قسر در برود. آن‌گاه می‌توانید با شکایت خود او را مورد تعقیب قانونی قرار دهید.
  • Prosecution: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «Prosecution» یا «تعقیب/پیگرد قانونی» جریان کیفری دادگاهی بر علیه شخصی است که به گناهی متهم شده باشد.
  • Prosecutor: شخص «Prosecutor» وکیلی است که از طرف دولت مامور می‌شود تا کسی که متهم به انجام عمل خلافی شده را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. لازم به ذکر است، زمانی که او نماینده دولت باشد دادستان نام می‌گیرد.
  • Complaint: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «Complaint» یا «شکایت‌نامه»، سندی رسمی است که دلیل دخالت دادگاه را توضیح می‌دهد. در واقع شکایت‌نامه سندی حقوقی است که به دادگاه می‌گوید شما چه می‌خواهید و همراه با احضاریه برای شروع پرونده به متهم ابلاغ می‌شود.
  • Warrant: «مجوز» دستور کتبی مامور قانون یا هر شخص مجاز دیگری است که به مامور اجرای قانون دستور می‌دهد مظنونی را دستگیر کند، خانه او را برای شواهد جستجو کند، یا شخصی که احضاریه دادگاه را نادیده گرفته است به دادگاه بیاورد.
  • Arrest Warrant: «قرار/حکم بازداشت»‌ مدرکی است که یک قاضی یا دادرس صادر می‌کند و به پلیس اجازه می‌دهد شخصی که به جرمی متهم شده است را بازداشت کند.
  • Search Warrant: «قرار تفتیش» یا «حکم بازرسی» حکم دادگاه است که به مامور پلیس اجازه می‌دهد وارد منزل شخصی کسی بشود و آن را برای پیدا کردن مدرک انجام جرم،صحنه جرم یا چیزی که می‌تواند به عنوان ابزار جرم استفاده شود جستجو کند.
  • Unexecuted Warrant: «حکم اجرا نشده» به حکمی گفته می‌شود که مامور آن را انجام نداده است.
  • Subpoena: «احضاریه/دستور جلب» حکم دادگاه توسط رئیس دادگاه مبنی بر حضور شخص در دادگاه است.
  • Property: مجموع حقوق و منفعت‌های چیزی که می‌تواند تحت اختیار گرفته شده یا استفاده شود «اموال» یا «دارایی» محسوب می‌شود.
  • Personal Property: هر چیزی که جزو اموال غیرمنقول نباشد جزو «اموال منقول/شخصی» محسوب می‌شود. مثل ماشین، جواهرات، پول نقد و غیره. این اموال همچنین در زبان انگلیسی به نام «chattels» هم شناخته می‌شوند.
  • Real Property: زمین و تمام چیزهایی که به آن متصل است مثل ساختمان‌ها و درختان جزو «اموال غیرمنقول/شخصی» به حساب می‌آید.
  • Seizure: عمل مالک شدن امالک بدون رضایت و بر خالف میل مالک تحت حکم دادگاه، به وسیله پلیس یا دیگر ارگان‌های عمومی «ضبط» یا «غصب» نام دارد.
  • Garnishment: «قرار توقیف اموال نزد شخص ثالث» یا «Garnishment» جریانی قانونی است که بر اساس آن شخصی که بر علیه یک بدهکار حکم قانونی دارد می‌تواند از شخص سومی که به بدهکار پولی بدهکار است تقاضای پول کند.
  • Precedent: حکم دادگاهی که به عنوان اجازه برای حل مسائل قانونی در موارد مشابه استفاده می‌شود «سابقه قضایی» نام دارد.
  • Apprehend: کلمه «Apprehend» به معنای «توقیف کردن» یا «تحت حفاظت گرفتن» می‌تواند دو معنای مختلف داشته باشد: الف: توقیف قانونی با حکم قانونی. ب: به کودکانی مربوط می‌شود که به دلایل امنیتی توسط پلیس یا مددکاران اجتماعی از والدین خود یا شخص دیگری گرفته می‌شوند و تحت حفاظت قانون قرار می‌گیرند.
  • Custody: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی کلمه «Custody» به معنای «حفاظت» یا «حضانت» می‌تواند دو معنای مختلف داشته باشد:
    • بازداشت شخصی با حکم قانونی.
    • حفاظت و حق و مسئولیت تصمیم‌گیری برای یک کودک، که دادگاه ممکن است در زمان طلاق به یک یا هر دوی والدین بدهد.
  • Court: «دادگاه» نهادی است که قانونا حق بررسی و قضاوت اختلافات حقوقی بین طرفین را دارد و عدالت را در موارد مدنی، کیفری، و اداری مطابق با قانون کشور اجرا می‌کند.
قاضی دادگاه - اصطلاحات حقوقی به انگلیسی
  • Juvenile Court: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی «Juvenile Court» یا «دادگاه نوجوانان» دادگاهی است که به مسائل و جرایم افراد زیر سن قانونی می‌پردازد.
  • Court of Appeal: «دادگاه استیناف» بالاترین دادگاهی است که در هر استان وجود دارد. این دادگاه اعتراضات به رای دادگاه عالی قضائی در هر استان را بررسی می‌کند.
  • Superior Court of Justice: هر استان «دادگاه‌های عالی قضائی» دارد که با اسامی متفاوت شناخته می‌شوند، مثل دادگاه عالی قضائی، دادگاه عالی، و دادگاه قاضی‌القضات. دادگاه‌های عالی دارای سیستم قضایی کامل هستند، بدین معنی که می‌توانند همه موارد قضایی را بررسی کنند بجز مواردی که مشخصا به دادگاه درجه بالاتر یا پایین‌تری مربوط است. دادگاه‌های عالی مهم‌ترین موارد مدنی یا کیفری مثل طلاق یا اختلافات مالی بسیار مهم را بررسی می‌کنند. در ایالت آلبرتا آمریکا هر موردی که در آن مبلغ ادعا از ۵۰ هزار دلار بیشتر باشد تنها توسط دادگاه قاضی‌القضات بررسی می‌شود. این دادگاه دادگاهی برای بررسی مسائل جنایی، خانوادگی و مدنی است. علاوه بر این، این دادگاه موارد ورشکستگی، مایملک را نیز بررسی می‌کند. لازم به ذکر است که در آلبرتا اعتراضات به دادگاه استانی در دادگاه قاضی‌القضات بررسی می‌شود.
  • Family Court: «دادگاه خانواده» دادگاهی است که به اختلافات خانوادگی رسیدگی می‌کند.
  • Small Claims Court: «دادگاه خرده دعوی» بخش مدنی دادگاه است. این دادگاه به اختلافاتی رسیدگی می‌کند که شامل پرداخت پول یا استرداد مالی شخصی به ارزش کمتر از ۵۰ هزار دلار است. قوانین و روند رسیدگی در این دادگاه ساده است و افراد می‌توانند بدون کمک وکیل به این دادگاه‌ها بروند.
  • Summon: «احضاریه» حکم دادگاه مبنی بر دستور به حضور فردی است که احتمال دارد اطلاعاتی در مورد پرونده داشته باشد. معمولا در دادگاه تاریخ مشخصی برای شهادت دادن و جمع‌آوری مدارک مرتبط با پرونده وجود دارد که شاهد باید در تاریخ مقرر شده در دادگاه حضور یابد.
  • Minor: در قانون به شخص جوانی که هنوز به سن قانونی نرسیده است «Minor» یا «کودک» گفته می‌شود. در آلبرتا، مانیتوبا، انتاریو، کبک، ساسکاچوان، و جزیره پرنس ادوارد سن قانونی ۱۸ سال میباشد. ولی در بریتیش کلمبیا، یوکن، منطقه شمالی، ناناووت، نیوفاندلند، نوا اسکوشیا و نیو برانزویک سن قانونی ۱۹ سال است.
  • Testament: «وصیت‌نامه» مدرکی حاوی شرایط و ضوابط نویسنده برای تقسیم یا واگذاری اموالش بعد از مرگ است. این مدرک با مرگ نویسنده قابل اجرا می‌شود.
  • Claim: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی حقایقی که باعث به وجود آمدن یک حق قانونی لازم‌الاجرا یا اقدام قضایی می‌شوند «Claim» یا «ادعا» نام دارند.
  • Plea: جواب رسمی خوانده در دادگاه قضایی به دادستانی که او را متهم می‌داند «دفاعیه»‌ نامیده می‌شود. متهم می‌تواند در دفاعیه خود اعلام گناهکاری کند و بپذیرد که مرتکب جرم شده است یا اعلام عدم گناهکاری کند که به معنی رد کردن انجام جرم است.
  • Pleading: اعلام کتبی حقایقی و اطلاعاتی که طرفین یک شکایت در مورد ادعاها و دفاعیات خود به دادگاه تسلیم می‌کنند «لوایح» نامیده می‌شود. در واقع لوایح همان ادعاها و دفاعیات طرفین دعوی است.
  • Plea Bargain: مذاکرات بین متهم و دادستان که معمولا توسط وکیل او انجام می‌گیرد «اقرار به جرم مشروط» نام دارد و دادستان بر اساس آن پیشنهاد می‌دهد که متهم محکومیت کمتری را از دادگاه درخواست کند مشروط بر اینکه گناه خود را بپذیرد. چنین مذاکراتی باید به تائید دادگاه برسد.
  • Allegation: اظهاری که دادخواه در نظر دارد بعدا اثبات کند «Allegation» یا «اتهام» نام دارد.
  • Counterclaim: طرفی که شکایت را دریافت کرد ممکن است فکر کند که نه‌تنها مقصر نیست، بلکه خودش ادعایی دارد. با اضافه کردن پیشوند «counter-» به معنای «مخالف» یا «متقابل» به کلمه «Claim» طرف دیگر دعوی می‌تواند «ادعای متقابل» کند.
  • Testimony: «شهادت» یا «گواهی به قید سوگند» شواهدی است که از یک شاهد جمع‌آوری می‌شود که قسم می‌خورد حقیقت را بگوید.
  • Perjury: «شهارت دروغ» مربوط به شخصی است که پس از اینکه قسم یا سوگند خورده که حقیقت را بگوید عمدا شهادت دروغ می‌دهد.
  • Direct-Examination: به بازپرسی شاهد توسط طرفی که او را به دادگاه احضار کرده است «بازپرسی مستقیم» گویند.
  • Cross-Examination: «استنطاق» یا «Cross-Examination» به معنی بازپرسی یک شاهد در دادگاه و شنیده شدن سخنان او توسط طرف دیگر پرونده می‌باشد. در واقع شاهد یک طرف توسط وکیل طرف دیگر به منظور کشف و اثبات صحت یا سقم شهادت او مورد بازپرسی قرار می‌گیرد.
  • Affidavit: «شهادت‌نامه» یا «سوگند نامه» قسمی کتبی و رسمی است که به اراده فردی شخص انجام می‌شود. این کار تحت نظر شخص دیگری انجام می‌گیرد که طبق قانون اجازه انجام مراسم سوگند را دارد.
  • Affidavit of Service: برگه «استشهادنامه» یا «قسم نامه» مدرکی مهم و قانونی است که از طرف ارگان قانونی بعد از انجام شهادت کتبی و رسمی به شخص داده می‌شود.
  • Statement: به «ادعا» یا «اظهار» مسائلی به عنوان حقیقت «Statement» می‌گویند.
  • Opening Statement: قبل از ارائه هر مدرکی در پرونده، وکیل به هیئت‌منصفه می‌گوید که پرونده در مورد چیست و انتظار می‌رود برای اثبات حرف مدعی پرونده چه مدارکی ارائه شود. در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی به این کار «Opening Statement» یا «شرح خلاصه دعوی» گفته می‌شود که مدرک به حساب نمی‌آید.
  • Closing Argument: پس از این که تمام شواهد یک دعوی از جانب طرفین بیان شد، وکلا به هیئت‌منصفه می‌گویند که از نظر آن‌ها شواهد چه چیزی را اثبات می‌کنند و چرا هیئت‌منصفه باید به نفع موکل آن‌ها رای صادر کند. این کار «اظهارات و دفاعیات نهایی» دادستان و وکیل خطاب به هیئت‌منصفه است که مدرک به حساب نمی‌آید.
  • Contempt of Court: حکم «اهانت به دادگاه» یا «اخلال در نظم دادگاه» می‌تواند به علت نافرمانی یا بی‌احترامی به دادگاه یا ماموران دادگاه که جرم به حساب می‌آید صادر شود.
  • Spousal Support: کمک مالی به همسر قبلی برای کمک به او برای هزینه‌های زندگی «مستمری همسر» نام دارد. مستمری همسر می‌تواند با توافق طرفین یا حکم دادگاه پرداخت شود.
  • Separation: «جدائی/طلاق» یا «Separation» به زوج‌هایی اطلاق می‌شود که از هم جدا می‌شوند یا دست‌کم یکی از آن‌ها می‌خواهد رابطه را تمام کند.
  • Separation Agreement: «طلاق توافقی» در واقع توافقی بین زوجین است که معمولا شامل حقوق و مسئولیت‌های زوجین در رابطه با حضانت کودک و مستمری همسر و کودک و همچنین تقسیم اموال زناشوئی بین زوجین می‌شود.
  • Division of Property: در پرونده‌های قانون خانواده «Division of Property»‌ یا «تقسیم اموال» به معنی تقسیم دارایی و بدهی‌های مالی یک زوج پس از طلاق، جدایی یا مرگ می‌باشد.
  • Community Service: به کاری که مجرمان باید به صورت مجانی به عنوان خدمات اجتماعی برای جبران زیان وارده به جامعه در اثر جرم انجام دهند «کار عام‌المنفعه» یا «خدمات اجتماعی» گویند.
  • Annulment: رای قانونی دادگاه بر غیرقانونی بودن مراسم ازدواج «ابطال» نامیده می‌شود. این رای به این معنی است که ازدواج قانونی هرگز صورت نگرفته است.
  • Delinquent: در پرونده‌های مدنی یا خانوادگی، به فردی که مبلغی را در زمان مقرر پرداخت نکرده «خاطی» گویند. در پرونده‌های نوجوانان، کودکی که قانون و مقررات محلی یا حکم دادگاه عالی را نقض کرده است «Delinquent» یا «خاطی» نام دارد.
  • Dismissal: در اصطلاحات حقوقی به انگلیسی تصمیم قاضی برای «مختومه اعلام کردن» یک دعوی حقوقی، شکایت یا اتهام کیفری «Dismissal» نام دارد.
  • Disposition: خاتمه نهایی یک شکایت یا اتهام کیفری از طرف دادگاه «خاتمه دادن/فیصله/تعیین تکلیف» نامیده می‌شود.

نمونه جملات حقوقی به انگلیسی

در این بخش نمونه‌هایی از اصطلاحات حقوقی به انگلیسی را می‌توانید در جمله مشاهده کنید. دیدن این اصطلاحات در جمله به شما کمک می‌کند تا درک بهتری از نحوه استفاده از آن‌ها به دست آورید و در مواقع ضرورت بتوانید با سهولت بیشتری از واژگان و اصطلاحاتی که تا اینجا آموختید استفاده کنید.

برای امر کردن

چند نمونه از اصطلاحات حقوقی به انگلیسی برای امر کردن را می‌توانید در ادامه در قالب جمله مشاهده کنید.

As jurors you are not to be swayed by sympathy.

شما به عنوان اعضای هیئت‌منصفه نباید به خودتان اجازه دهید تحت تاثیر عواطف قرار بگیرید.

Bail should be continued.

وثیقه باید تمدید شود.

Call your next witness.

شاهد بعدی خود را فرا بخوانید.

Can you tell the jury…?

ممکن است به اعضای هیئت‌منصفه بگویید که...؟

Could you briefly describe…?

ممکن است به طور خلاصه توضیح دهید که..؟

Could you describe the appearance of (a package, etc.)?

ممکن است ظاهر (بسته یا هر چیز دیگری...) را شرح دهید؟

Counsel, lay a foundation.

جناب وکیل مدافع، بستر را مهیا کنید.

Defendant will be remanded.

مدعی‌ علیه دوباره بازداشت خواهد شد.

Don’t belabor the point counselor.

نکته را به درازا نکشانید، جناب وکیل مدافع.

Don’t discuss the case.

در مودر پرونده با کسی صحبت نکنید.

Don’t volunteer explanations of your answers.

داوطلبانه در مورد جوابتان توضیح ارائه ندهید.

I direct the jury to disregard the statement that…

توجه هیئت‌منصفه را به این بیانیه که… جلب می‌کنم.

Jurors may be excused.

اعضای هیئت‌منصفه می‌توانند جلسه را ترک کنند.

Keep your voice up.

با صدای بند حرف بزنید.

Keep your own counsel, don’t talk about the case.

دست خودت را رو نکن، در مورد پرونده با کسی صحبتی نداشته باش.

Let’s have the charge conference.

بیایید با هم (قاضی و طرفین) جلسه‌ای داشته باشیم.

Make your application to Judge.

درخواست خود را به قاضی ارائه دهید.

May the record reflect…?

آیا نوار صوتی نشان‌دهنده...؟

May I have it?

ممکن است آن را ببینم؟

Members of the jury, you are instructed to disregard…

اعضای هیئت‌منصفه، از شما خواسته شده که به... توجه کنید.

Please proceed.

لطفا ادامه بدهید.

Please raise your right hand.

لطفا دست راست خود را بالا بیاورید.

Please remain standing.

لطفا سرپا بمانید.

Please resume your seat.

لطفا در جای خود بنشینید.

Poll the jury.

لطفا نظر اعضای هیئت‌منصفه را بپرسید.

Remember, you are under oath.

به یاد داشته باشید که سوگند یاد کرده‌اید.

Rephrase the question.

لطفا سوال خود را بازگو کنید.

وکیل - نمونه جملات حقوقی به انگلیسی

See if you recognize it.

ببنید آیا آن را می‌شناسید یا خیر.

Speak into the microphone.

جلوی میکروفون صحبت کنید.

State your full name for the record.

لطفا نام کامل خود را برای به ثبت رساندن بفرمایید.

The following prospective jurors are excused.

اعضای احتمالی هیئت‌منصفه نامبرده می‌توانند جلسه را ترک کنند.

The witness will resume the stand.

شاهد به جایگاه برمی‌گردد.

Use your common sense.

عقل سلیم خود را به کار بگیرید.

Will the defendant please rise.

لطفا ‌مدعی‌ علیه بایستد.

Will the prospective jurors please stand?

ممکن است اعضای هیئت‌منصفه بایستند؟

Will the people in the well of the courtroom please stand?

لطفا افرادی که در قسمت جلویی دادگاه نشسته‌اند سرپا بایستند.

Will the record reflect that the witness has identified the defendant?

آیا در اسناد نوشته شد که شاهد مدعی‌ علیه را شناسایی کرد؟

Would you raise your right hand?

ممکن است لطفا دست راست خود را بالا بیاورید؟

Would you indicate…?

آیا منظور شما...؟

Would you describe…?

آیا توصیف شما از...؟

Would you point (someone) out?

ممکن است... را با انگشت نشان دهید؟

Would you look at…?

ممکن است به... نگاه کنید؟

Would you state for the record…?

ممکن است برای ثبت در اسناد بفرمایید که...؟

You are excused.

شما مرخص هستید.

You can proceed, Mr. (X).

می‌توانید ادامه دهید، آقای... .

You can resume your seat.

می‌توانید روی صندلی خود جای بگیرید.

You can answer the question.

می‌توانید به سوال پاسخ دهید.

You have exhausted that subject, please move on.

شما در مورد این موضوع به اندازه کافی توضیح داده‌اید، لطفا به موضوع بعدی بپردازید.

You may be seated.

می‌توانید بنشینید.

You may cross-examine, counsel.

می‌توانید از شاهد بازجویی کنید، جناب وکیل مدافع.

You may inquire, Mr. X.

می‌توانید بپرسید، آقای... .

You may proceed.

می‌توانید ادامه بدهید.

You may step down.

می‌توانید از جایگاه پایین بیایید.

برای درخواست اطلاعات بیشتر

چند نمونه از اصطلاحات حقوقی به انگلیسی برای درخواست اطلاعات بیشتر را می‌توانید در ادامه در قالب جمله مشاهده کنید. لازم به ذکر است که تمامی سوالات زیر با بله یا خیر پاسخ داده می‌شوند.

Isn’t that correct/right?

آیا درست/نادرست است؟

Juror No. (X), is that your verdict?

هیئت‌منصفه شماره (...)، این رای شماست؟

What was your state of mind regarding the reliability of the informant?

نظر شما در رابطه با قابل‌اعتماد بودن مخبر چه بود؟

Would it be fair to say (that you knew him/her, etc.) prior to that time?

آیا درست است که قبل از آن زمان (او را می‌شناختی و...)؟

Would you like to be heard?

آیا تمایل دارید که نظراتتان شنیده شود؟

Would you like to say anything on your own behalf?

تمایل دارید از طرف خودتان حرفی بزنید؟

You and each of you, do solemnly swear (or affirm) that you will well and truly try this case before you, and a true verdict render, according to the evidence and the law so help you God? (Oath to jurors on trial)

آیا تو و هر یک از شما قسم می‌خورید (یا تصدیق می‌کنید) که با یاری خداوند این پرونده را درست و منصفانه محاکمه خواهید کرد و حکمی واقعی بر اساس قرائن و قوانین صادر خواهید کرد؟ (سوگند هیئت‌منصفه در محاکمه)

You have the right to remain silent. Anything you say may be held against you in a court of law. You have the right to consult your lawyer and insure his presence at your interrogation.

If you want a lawyer and can’t afford one, one will be appointed to you. Do you understand each and every right that has been explained to you? Having all these rights in mind, do you wish to talk to me now?

شما حق دارید سکوت کنید. هر چیزی که می‌گویید ممکن است در دادگاه علیه شما استفاده شود. شما حق دارید از وکیل خود مشورت بگیرید و مطمئن شوید که در بازجویی‌ها حضور پیدا خواهد کرد.

اگر وکیل می‌خواهید ولی استطاعت مالی ندارید، یک وکیل برای شما تعیین خواهد شد. آیا تک تک حقوقی که برای شما توضیح داده شد را درک می‌کنید؟ با در نظر گرفتن تمام این حقوق، آیا حالا می‌خواهید با من صحبت کنید؟

برای کسب اجازه

چند نمونه از اصطلاحات حقوقی به انگلیسی برای کسب اجازه را می‌توانید در ادامه در قالب جمله مشاهده کنید.

At this time I would like to read (a letter, etc.).

در این لحظه مایلم (یک نامه یا...) را [برایتان] بخوانم.

Could I have a brief voir dire?

ممکن است برای بیان حقیقت سوگند کوتاهی یاد کنم؟

Could we have a sidebar?

ممکن استصحبت کوتاهی با شما (قاضی) داشته باشم؟

I would like to advise the court (that the defendant is not present, etc.).

مایلم به دادگاه توصیه کنم که (متهم حضور نیافته یا...).

I would ask that the court instruct the witness (to answer ‘yes’ or ‘no’, etc.).

از دادگاه درخواست دارم از شاهد بخواهد که (فقط پاسخ بله یا خیر بدهد یا...).

I would ask most respectfully, your Honor, for a ruling.

جناب قاضی، در کمال احترام از شما درخواست حکم دارم.

If it pleases the court

اگر دادگاه راضی باشد…

Let me call your attention to (that evening, etc.).

اجازه دهید توجه شما را به (آن عصر یا...) جلب کنم.

Let me direct your attention to (the picture in front of you, etc.).

اجازه دهید توجه شما را به (تصویر روبروی شما یا...) جلب کنم.

May I approach the bench?

آیا می‌توانم کنار جایگاه شما بیایم؟

May I beg the court’s indulgence for a moment?

آیا می‌توانم یک لحظه از دادگاه تقاضای اغماض کنم؟

May I call my first witness?

آیا می‌توانم اولین شاهدم را فرابخوانم؟

May I have the witness approach (the blackboard, etc.)?

آیا می‌توانم از شاهد بخواهم که به (کنار تخته سیاه یا...) بیاید؟

May I inquire?

آیا می‌توانم بپرسم؟

May I publish these (photographs, etc.) to the jury?

آیا می‌توانم این (عکس‌ها و...) را بین اعضای هیئت‌منصفه پخش کنم؟

May it please the court…?

آیا دادگاه راضی است که...؟

May we approach?

آیا ممکن است خدمت برسیم؟

May we get a ruling?

آیا ممکن است حکمی دریافت کنیم؟

May we have a short recess?

آیا ممکن است تنفس کوتاهی داشته باشیم؟

May we see you at sidebar, your Honor?

آیا می‌توانیم با شما گفت‌وگوی کوتاهی داشته باشیم، جناب قاضی؟

Move to strike, there’s no question before the witness.

لطفا از اسناد حذف شود، جلوی شاهد سوالی پرسیده نشود.

Your Honor, may the jury be instructed to disregard (the answer, etc.)?

جناب قاضی، ممکن است از هیئت‌منصفه خواسته شود که (پاسخ یا...) را نادیده بگیرند؟

برای اظهاریه

We’re awaiting the execution of the documents.

ما منتظر اجرای اسناد هستیم.

You are entitled to have a lawyer.

شما حق دارید وکیل داشته باشید.

You have been placed on probation.

شما آزادی مشروط دریافت کرده‌اید.

You testified earlier that (you were in the house, etc.).

شما قبلاً شهادت دادید که (در خانه بودید یا...).

You testified on direct that (the car was yours, etc).

شما شخصا شهادت دادید که (ماشین مال شما بود یا...).

You are under oath.

شما سوگند یاد کرده‌اید.

سوالات رایج درباره اصطلاحات حقوقی به انگلیسی

در ادامه این مطلب، برای درک بهتر اصطلاحات حقوقی به انگلیسی به تعدادی از پرسش‌های رایج در این خصوص پاسخ داده‌ایم.

چگونه می‌توانیم واژگان و اصطلاحات حقوقی بیشتری یاد بگیریم؟

روزنامه‌ها و سایر متون انگلیسی در مورد حقوق قطعا جزو بهترین منابع برای بهبود دایره لغات هستند. سعی کنید از کلمات جدیدی که یاد می‌گیرید در مکالمات خود استفاده کنید. این کار به شما کمک می‌کند تا واژگان و اصطلاحات جدید در ذهن شما تثبیت شود و آن‌ها را به راحتی از یاد نبرید. شما همچنین می‌توانید داستان‌ها یا رمان‌های تخیلی که مضمون حقوقی دارند را انتخاب کنید تا کلمات جدیدتری یاد بگیرید. علاوه بر این، کمک گرفتن از بازی‌های انگلیسی مرتبط با حقوق، فلش کارت، دیکشنری‌های حقوقی و فیلم‌ و سریال‌های مرتبط با قوانین قضایی و کیفری نیز می‌تواند مفید واقع شود.

چرا اصطلاحات حقوقی پیچیده است؟

یکی از اصلی‌ترین دلایلی که قانون اغلب به زبانی پیچیده و دشوار نوشته می‌شود، به‌خاطر نحوه توسعه قانون است. به طور مثال در ایالات متحده از رویه قضایی الزام‌آور پیروی می‌شود. بدان معنی که قاضی برای تفسیر قانون یا صدور حکم به متن مدون رسمی مراجعه نمی‌کند، بلکه از تصمیمات قضایی قبلی در دعوی‌های مشابه یا نزدیک به آن پرونده استفاده می‌کند.

یکی از مهم‌ترین تکنیک‌ها برای افزایش دایره لغات حقوقی چیست؟

تمرین و تکرار یکی از بهترین و مهم‌ترین تکنیک‌ها برای افزایش دایره لغات به شمار می‌آید. کلمه‌ای را که می‌خواهید یاد بگیرید در طول روز مدام با خود مرور کنید تا در حافظه شما تثبیت شود. علاوه بر این، می‌توانید هر کلمه را چندین بار روی یک تکه کاغذ بنویسید تا ملکه ذهنتان شود و حافظه خود را بهبود ببخشید.

مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، می‌توانید فهرست این مطالب را ببینید:

بر اساس رای ۱۳ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
Get ProofedTutorial RideLearn English Today
۶ دیدگاه برای «اصطلاحات حقوقی به انگلیسی – ۱۵۰ اصطلاح ضروری + تلفظ و مثال»

I really appreciate you for such a wonderful law expressions god bless you and looking forward for another useful and outstanding expressions, keep it up.

We are glad the article was beneficial to you. Thank you for choosing Faradars.

بسیار ممنون. خیلی مواد ارزشمندی آماده کرده اید. دست تان درد نکند.

خیلی عالی بود واقعا ممنون بابت مطالب مفیدتون
فقط یک سوال داشتم کتاب به خصوصی برای یادگیری لغات و اصطلاحات حقوقی به زبان انگلیسی وجود داره که به درد دانشجوهای حقوق بخوره؟

با سلام؛
خوشحالیم که مطلب برای شما مفید بوده است. درباره رشته حقوق بهتر است با اساتید خود مشورت کنید که در این زمینه تخصص کافی دارند.

خوشحالم که مورد پسندتان قرار گرفت. از همراهی شما با مجله فرادرس بسیار خرسندیم.

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *