گربه سانان بزرگ — هر آنچه باید بدانید
در این مطلب به دانستنیهای بسیار جالب و خواندنی درباره گربه سانان بزرگ خواهیم پرداخت. وقتی درباره جانوران شکارچی صحبت میکنیم، شیر، پلنگ یا ببری غران، نخستین تصویرهایی هستند که به ذهن خیلی از ما خطور میکنند؛ گونههایی که خویشاوندی بسیار نزدیکی به هم دارند و در حقیقت جزء یک سرده ردهبندی میشوند. این شباهت به قدری است که به راحتی میان برخی از آنها که در باغوحش یا به ندرت، در محیط طبیعی، با هم برخوردی داشتهاند، جفتگیری رخ میدهد و فرزندانی معمولاً بارور و تندرست به دنیا میآیند. تا چند هزار سال پیش، شیر در اغلب مناطق آفریقا، اروپا، آسیا و آمریکای شمالی میزیست، ببر نیز در آسیا و شرق اروپا و آمریکای شمالی پیدا میشد و پلنگ در سراسر اروپا، آسیا و آفریقا؛ اما امروزه، در اروپا و آمریکای شمالی نسل همه آنها منقرض شده، ببرها محدود به مناطقی جدا و محدود در آسیا شدهاند، شیرها به جز محدودههایی دور از هم در آفریقا، تنها در نقطهای در هند باقیماندهاند و پلنگها نیز در آسیا و آفریقا، به جمعیتهایی جدا افتاده، منزوی و رو به انقراض کاهش یافتهاند.
نام علمی مشترک همه این جانوران Panthera است که در زبان یونانی یعنی پلنگ. برخی تصور میکنند این واژه باید اصلاً ریشهای یونانی داشته باشد. در زبان یونانی، «پَن» (πάν) به معنی «همه» است و «ثِر» (θήρ) به معنی «دَد» یا «حیوان وحشی»، بنابراین «پنثر» (πάνθηρ) هم شاید به معنی «همه ددان» یا «شکارچی همه» باشد؛ ولی احتمال بیشتری وجود دارد که این ریشهشناسی نادرست باشد و واژه یونانی «πάνθηρ»، با «πάρδαλις» (پاردالیس) در یونانی، «پرداکو» در سنسکریت (هندی باستان)، «پرانک» در پشتو، «پرذنگ» در سُغدی و «پلنگ» در فارسی همریشه باشد. همه این واژهها به معنی «پلنگ» هستند و اشتراک آنها نشاندهنده دو چیز است: اقوام هندواروپایی باستان، از زمانی که به یک زبان واحد صحبت میکردند، حیوان یا حیواناتی را به نام «پلنگ» میشناختند و دیگر اینکه این حیوانات طی چندهزارسالی که از پراکندگی هندواروپاییها میگذرد، در تمام گستره پراکنش اقوام هند و اروپایی، از هند تا ایران و اروپا، وجود داشتهاند.
نکته دیگری که میتوان درباره این نام باستانی به آن اشاره کرد، جابهجایی کاربرد نام پلنگ و ببر در محدوده پراکندگی فارسیزبانان ایران، افغانستان و تاجیکستان است. در افغانستان، خیلی اوقات به جانوری که در فارسی «پلنگ» نامیده میشود، میگویند «ببر». از آن جالبتر اینکه نام «ببر» در هند برای «شیر» به کار میرود و برعکس؛ برای همین نام شخصیت ببر در داستان «پسر جنگل» را «شیرخان» گذاشتهاند؛ اما از همه جالبتر اینکه نام «ببر» در زبان فارسی، اصلاً فارسی نیست واز زبان هندی به فارسی آمده، هرچند نام این جانور در زبانهای اروپایی (مثلاً tiger در انگلیسی و τίγρης در یونانی) از واژه ایرانی «تیغر» به معنی «تیغ/تیر» گرفته شده است. این پراکندگی و جابهجایی نامها نشان میدهد طی یک یا دو هزاره اخیر که زبان فارسی در محدوده وسیع شبهقاره هند، آسیای میانه و فلات ایران گسترده شده، این گربهسانان نیز به صورت جمعیتهایی جدا افتاده و دور از هم، در سرزمینهای مختلف از هند تا شرق اروپا پراکنده شدهاند، به همین دلیل مردم هر سرزمین نامهایی متفاوت برای این گربهها برگزیدهاند.
بههرحال، نام Panther بهعنوان نام علمی سردهای انتخاب شده که شامل پنج گونه میشود: شیر، پلنگ، ببر، پلنگ برفی و جگوار. صفتهای گونهای که بعد از این نام مشترک میآیند، نام دقیق هرکدام از گونههای این سرده را مشخص میکند: Panthera leo (شیر)، نزدیکترین خویشاوند Panthera pardus (پلنگ) و Panthera onca (جگوار) شمرده میشود. ببر یا Panthera tigris نیز خویشاوند نزدیک Panthera uncia (پلنگ برفی) است. هرچهار گونه (به اضافه جگوار یا پلنگ آمریکایی) خویشاوندان نزدیک یکدیگرند و در کنار پلنگهای ابری (سرده Neofelis)، زیرخانواده «گربههای بزرگ» یا Pantherinae را تشکیل میدهند. بقیه گربههای امروزی (از جمله یوز، پوما، گربه اهلی و اقسام گربههای وحشی) در زیرخانواده «گربههای کوچک» یا Felinae قرار میگیرند. این دو زیرخانواده در کنار هم، خانواده «گربهسانان» یا Felidae را تشکیل میدهند.
تا چند دهه پیش میشد ایران را یکی از معدود سرزمینهایی شمرد که در آن شیر، ببر، پلنگ و حتی شاید پلنگ برفی زندگی میکنند؛ اما شیر و ببر به دلیل شکار و تخریب زیستگاههایشان، در ایران منقرض شدند و تنها گربهسانی که اکنون بر حیات وحش سرزمین ما پادشاهی میکند، پلنگ ایرانی، یعنی بزرگترین پلنگ جهان است.
تمام گربههای زمین
خانواده گربهسانان یکی از متنوعترین خانوادههای راسته «گوشتخواران» (Carnivora) است؛ هرچند در عین تنوع بیمانندی که در گونههای این خانواده میبینیم، به راحتی میتوانیم شباهتهای فراوانی نیز میان بزرگترین تا کوچکترین گربهها پیدا کنیم. شکل سر، پوزه، بینی و چشمها در بسیاری از گربهها مشترک است. خیلی از آنها تزئیناتی گلمانند روی پوست خود دارند و به اصطلاح «پوستپلنگی» هستند. این الگوی پلنگمانند پوست را میتوان حتی در بچهشیرها نیز دید.
گربهها گوشتخوارانی اجباری هستند. درمیان تمام خانوادههای دیگر راسته گوشتخواران، گربهها تنها خانوادهای هستند که بهسختی به گوشتخواری وفادار ماندهاند.
سابقه گربهها به 25 میلیون سال پیش بازمیگردد. گربههای امروزی شامل دو زیرخانواده گربههای کوچک (Felinae) و گربههای بزرگ (Pantherinae) میشوند، اما در گذشته زیرخانواده سومی نیز وجود داشته که شامل گربههای دندانخنجری میشده؛ این زیرخانواده سوم اکنون منقرض شدهاند.
امروزه 40 یا 41 گونه مختلف گربه در زمین زندگی میکنند. همگی آنها از نیای مشترکی مشتق شدهاند که 25 میلیون سال پیش در آسیا میزیسته، ولی نسلهای امروزیاش در همه زمین، به جز استرالیا و اقیانوسیه، ژاپن، قطبهای شمال و جنوب و گرینلند، پراکنده شدهاند.
گربهها در کنار زبادها، خدنگها، لینسانگها، کفتارها و خانوادهگوشتخواران بومی ماداگاسکار، در زیرراستهای به نام «گربهشکلان» (Feliformia) قرار میگیرند. بقیه خانوادههای راسته گوشتخواران نیز در زیرراسته سگشکلان (Caniformia) جای دارند.
شیر
- نام علمی: Panthera leo
- محدوده پراکنش: جنوب صحرای افريقا و غرب هند
- تغذيه: گوشتخوار
- طول عمر: 10 تا 14 سال
- وزن بالغ: 120 تا 250 کيلوگرم
- وضعيت حفاظتی: آسيبپذير
برخی از نزديکترين گونهها به شير اينها هستند؛ گونههايی که با شير در يک سرده قرار دارند:
- پلنگ: خشنترين و وحشیترين گونه از سرده گربههای بزرگ، پلنگ است. پلنگ به خاطر جثه کوچکتر، سرعت و چابکی بيشتری نسبت به شير دارد و سرعتش تا 58 کيلومتر بر ساعت میرسد. با وجود جثه کوچک، عضلات آرواره پلنگ بسيار قدرتمند هستند.
- جگوار يا پلنگ آمريکايی: پلنگ آمريکايی يا همان جگوار تنها گونه از سرده گربههای بزرگ است که در قاره امريکا زندگی میکند. آنها بسيار شبيه پلنگ هستند و حتی ممکن است مثل پلنگها، گاهی اوقات پوست سياه داشته باشند. تفاوت مهم جگوار و پلنگ در گلهای درشتتر خال جگوار است که گاهی نيز نقطهای در وسط هر گل خال ديده میشود.
- ببر: بزرگترين گونه گربهسانان که در مناطقی چون سيبری، هندوستان و جنوب شرقی آسيا زندگی میکند. راهراههای روي پوست او، مانند اثر انگشت ما، منحصر به فرد است. ببر حتی از شير هم بزرگتر است.
شيرها مانند ماشينهايی هستند که تخصص آنها کشتن است. استخوانهای کتف اين درندگان دامنه حرکت آزادانهای دارند و چنگالهايشان مانند چاقوی ضامنداری عمل میکنند و میتوانند در زمان مناسب از پنجه بيرون آيند. عضلات قدرتمند آرواره شيرها نيز سازگاری يافتهاند تا شکار را محکم نگهداشته و آن را خفه کنند.
بینایی شیرها
قوه بينايی شيرها، هنگام روز شبيه انسان است، اما در تاريکی توانايیشان بسيار بيشتر است.
دندان و آرواره شیرها
شير، برای قاپيدن بهتر طعمه در زمان شکار، دندانهای نيش (canine) بزرگی دارد. دندانهای آسيا و پيشآسيای گوشتخواری (carnassials) نيز قيچیمانند و مناسب تکه تکه کردن گوشت طعمه هستند. آرواره پايين، اندکی کوچکتر از آرواره بالاست تا هنگام گاز گرفتن، آروارهها روی هم ساييده نشوند.
نای در شیرها
حنجره شير، در قسمت پايين نای قرار گرفته و میتواند به طرف قفسه سينه کشيده شده و صدای غرش بلندی ايجاد کند.
دستگاه گوارش شیرها
گوشت غذايی است که بهراحتی هضم ميشود و سرشار از انرژی است. مانند ديگر گوشتخواران، شيرها نيز دستگاه گوارش نسبتا جمع و جوری دارند که قادر است حدود 70% انرژي غذا را استخراج کند.
پوست گندمگون شیرها
رنگ پوست شير، شبيه رنگ علفهای خشک ساوانا است و به اين حيوان کمک میکند تا بدون اينکه ديده شود، تا نزديکی شکار پيش برود.
شکم چینخورده در شیرها
پوستي که زير شکم شير آفريقايی قرار دارد، چينخورده است. با غذا خوردن، شکم بزرگتر شده و پوست اين ناحيه از بدن شير کشيده میشود تا بتواند در هر وعده مقدار زيادی غذا بخورد.
شیرها و نشانهگذاری با بو
بوی بهجا مانده از ادرار شيرها روی درختها و بوتهها، نشانه هشدار قلمرو آنها برای شيرهای نر رقيب است. شيرها با بهجا گذاشتن بوی ادرار خود بر درختها و بوتهها محدوده قلمروی خود را به شيرهای نر رقيب خود هشدار میدهند.
پای پيشين يا دست در شیرها
ساختار استخوانی پای پيشين شير، شبيه ساختار دستهای ماست، با اين تفاوت که پنجهها برای باز و بسته کردن بندآخر انگشتان که منتهی به ناخن ميشود، سازگار شده است.
مراقبت از تولهها در شیرها
شیرهای نر غیرقابل پیشبینی، خشن و گاهی هم پرخاشگر هستند. به همین خاطر، مادهشیر در شش تا هشت هفته اول، خودش به تنهایی از تولهها مراقبت میکند. شیر ماده، گاهی زیر سایه صخرهای و یا در میان بوتههای پرپشت، وضع حمل میکند. بعد از حدود دو ماه، تولهها برای حضور در گله و آشنایی با دیگر اعضای گروه کاملاً آماده میشوند. مادهشیرها، از تولههای یکدیگر نیز مراقبت میکنند و تمام مادههای حاضر در یک گله، تا زمان آغاز مرحله از شیر گرفتن، به تمام تولههای موجود در گله شیر میدهند. اگر یک شیر مادر کشته شود، اغلب خواهرش وظیفه مراقبت از تولههای یتیم را به عهده میگیرد.
بازی، نقش مهمی در تربیت تولهشیرها و افزایش مهارتهای شکار در آنها دارد. تولهها به شکار کردن مادهها نگاه میکنند و به دنبال هرچیز متحرکی، از مورچه گرفته تا پرندگان و حتی میمونها میدوند. آنها خیلی زود میآموزند که کدام مناطق و کدام اهداف برای شکار مناسبتر هستند و تا زمانی که کاملاً بالغ و در شکار ماهر شوند، وقتشان را با تلاش بیهوده برای شکار حیواناتی که خیلی بزرگ، خطرناک یا سریع باشند، تلف نمیکنند. گاهی مادهشیرها، طعمههای کوچکی را برای تولهها آماده میکنند تا با شکار آنها تمرین کرده و مهارتشان را افزایش دهند.
نرها اگرچه پرخاشگرند، اما با تولههای خودشان با صبر بیشتری برخورد میکنند و حتی به آنها اجازه میدهند در غذایشان شریک شوند. مهمترین وظیفه والدینی شیرهای نر، مراقبت از تولههایشان در برابر شیرهای رقیب است؛ شیرهایی که اگر دستشان به تولههای غریبه برسد، بیدرنگ آنها را خواهند کشت. وقتی شیرهای ماده در حال شکار هستند، نرها در قلمروشان به مراقبت از تولهها میپردازند.
در صورتیکه مادهشیرها احساس خطر کنند، تولهها را از پشت گردن به دندان گرفته و به جای امنتری منتقل میکنند. وقتی تولهها به یکسالگی میرسند، قادر خواهند بود بدون وابستگی به مادهها زندگی کنند و غذایشان را خودشان تأمین کنند. آنها در حملههای اول، معمولاً ناشیانه عمل کرده و بیشتر با شکست مواجه میشوند. تا شیرهای جوان، شکارچیان ماهری شوند، شیرهای دیگر گروه غذایشان را با آنها تقسیم میکنند.
جفتگیری و زادآوری شیرها
وقتی شیر جدیدی، ریاست یک گله را بدست میآورد، تمام تولههای گله را میکشد تا مادهها به زادآوری مجدد مشتاق شده و تولههایی از شیر فاتح به دنیا بیاورند. به همین خاطر برای یک مادهشیر، بسیار مهم است که جفتی قدرتمند انتخاب کند تا در مدت طولانیتر رئیس گله بوده و از تولههایش محافظت کند.
وقتی شیر جدیدی، ریاست یک گله را بدست میآورد، تمام تولههای گله را میکشد تا مادهها به زادآوری مجدد مشتاق شده و تولههایی از شیر فاتح به دنیا بیاورند. به همین خاطر برای یک مادهشیر، بسیار مهم است که جفتی قدرتمند انتخاب کند تا در مدت طولانیتر رئیس گله بوده و از تولههایش محافظت کند.
مادهها، به شیرهای نری که یالهای پرپشتتر و تیرهتری دارند بیشتر جذب میشوند. این دو ویژگی نشانه بالا بودن سطح تستوسترون است و این خود به معنای قدرتمندتر بودند شیر نر در محافظت از گله است. مادهشیرها چندین بار در سال جفتگیری میکنند و تولهها نیز در هر زمانی از سال ممکن است زاده شوند. وقتی ماده فحل و آماده جفتگیری میشود، تلاش میکند تا توجه شیر نر را به خود جلب کند و طی دوره جفتگیری، برای سه یا چهار روز، چندینبار جفتگیری میکند تا بخت انعقاد نطفه به حداکثر برسد. در هنگام جفتگیری پرخاشگر میشود و شیر نر برای محافظت از خود، پس گردن مادهشیر را با دندان نگه میدارد.
دوره آبستنی شیرها 110 روز طول میکشد و مادهشیر، تولههایش را در تنهایی و انزوا به دنیا میآورد تا از خطرهای احتمالی سایر اعضای گله در امان باشند. تعداد تولهها بین یک تا چهار عدد خواهد بود و در موارد معدودی به نُه توله هم میرسد؛ اما در این موارد معمولاً همه تولهها زنده نمیمانند، چراکه مادهشیر فقط میتواند از پس تغذیه چهار توله بر آید.
تولهشیرهای نر، پس از بلوغ رقابتهای سخت و خشمآلودی با دیگر نرهای گله دارند و در نهایت شیرهای بازنده، از گله طرد خواهند شد. برادرهای رانده شده، در قالب گروههای کوچکی با هم متحد میشوند تا بهصورت اشتراکی گلهای برای خود پیدا کنند. تولهشیرهای ماده نیز بعد از بلوغ، برای باروری آماده میشوند و در چهارسالگی اولین زادآوری را انجام میدهند. آنها معمولاً در گله مادری خود باقی میمانند، اما وقتی برای جفتگیری مهیا شده باشند ممکن است جذب شیرهای نر دیگر قلمروها نیز بشوند و به این صورت تنوع ژنتیکی شیرها حفظ میشود.
چند هفته اول زندگی شیرها
تولهشیرها نابینا به دنیا میآیند و دو تا سه هفته طول میکشد تا بهطور کامل راه بروند. ماده شیر که تا مدت زیادی نمیتواند تولههایش را تنها بگذارد، معمولاً از جمعیت گله دور شده و در منطقه کوچکی به شکار میپردازد تا انرژی کافی برای تأمین شیر تولههایش را فراهم کند. ماده شیر بهطور مداوم جای تولهها را تغییر داده و به لانه جدیدی میبرد تا بوی آنها، شکارچیانی مثل مارها و کفتارها را به سمت مخفیگاه تولهها نکشاند. تا وقتی که تولهها به اندازه کافی بزرگ نشدهاند و قابلیت دفاع از خود پیدا نکردهاند، مادر آنها را درون گله نمیآورد.
فوقالعاده بود . عالی ، جذاب و پر از اطلاعات مفید و ارزشمند
البته نسل شیر ایرانی منقرض نشده ( تا شصت سال پیش شیر ایرانی تو طبیعت کشورمون وجود داشت ، اونم تو جنگل های دشت ارژن فارس — که بین شهرهای کازرون و فراشبند و شیراز قرار گرفته) . ماجراش هم اینه که در زمان ناصرالدین شاه قاجار، چند شیر ایرانی رو به ملکه انگلستان هدیه دادن ، که زادآوری کردن و نوادگان اون شیرهای ایرانی وجود دارن. در آینده از نسل اون شیرهای ایرانی، تعدادی اش رو به ایران مون خواهند آورد
نسل ببر مازندران هم الان تو کشور روسیه وجود داره– پس بغیر از پلنگ و یوزپلنگ، هنوز شیر و ببر ایرانی وجود دارن که خبر دلگرم کننده ای هست
عالی و بسیار مفید
البته اضافه کنم گربه خانگی اهلی و ببرو پلنگ برفی ۹۵٪ قرابت ژنتیکی دارند. مقالات جدید مرجعه شود.
خیلی عالی بود و مطلب مرتب مفید و تمیز بود
سلام. عشق من پلنگ و جگوار به خاطر شخصیت جالبی که دارند. برید دقیقا شهصیت رفتاری پلنگ ها و جگوار ها رو مطالعه کنید. متوجه میشید که چرا حیات وحش فقط یک پادشاه داره اونم پلنگ. خیلی ها تصور میکنند پادشاه یعنی قوی تر و زورگو تر از بقیه. ولی اینطور نیست. همه چی که به قدرت و دعوا و جنگ ختم نمیشه. اگر بحث جنگیدن باشه هیچ جانداری در دنیا نمیتونه یک دقیقه جلوی ببر سیبری دوام بیاره تیکه پاره اش میکنه. توی حیات وحش دو تا چیز خیلی مهمه اول اینکه بتونی به بهترین شکل ممکن زنده بمونن و زندگی کنن و از بچه هاشون مراقبت کنن، دوم اینکه بتونن در هر شرایطی غذا گیر بیارن و بخورن حتی زمانی که خشک سالی باشه و هیچی نباشه واس خوردن. و پلنگ توی این دوتا فاکتور استاد شده، پلنگ ها خیلی خیلی کمتر از بقیه ی گربه سان ها پیش میاد که کشته بشن یا از گرسنگی بمیرن یا هرچی، اونا به خوبی از خودشون و بچه هاشون مراقبت میکند و قهار ترین شکارچی های طول تاریخ حیات وحش هستند. یه مستند دیدم که دانمشند ها میگفتن در طول تاریخ هیچ جانوری به اندازه پلنگ توی شکارکردن و غذا پیدا کردن مهارت نداشته. یعنی اگر شده پرنده ی توی هوا رو شکار میکنه. میمون بالای درخت، چرنده و خزنده رو میخوره، حتی بزرگتر از خودش رو به تنهایی شکار میکنه مثل گاو میش و بوفالو، یعنی پاش بیوفته میره توی آب. ماهی و تمساح و لاکپشت هم شکار میکنه. خیلی عجیبه این حیوان
عالی بود ممنون ،????نوکرم خیلی خوب بود .
عالی بود