افسردگی چیست؟ – به زبان ساده


در روانشناسی، افسردگی حالتی است که با احساس کم ارزشی یا گناه و کاهش توانایی در لذت بردن از زندگی تعریف میشود. این بیماری در دنیای امروز به یکی از شایعترین اختلالات روانی بدل شده است.
افسردگی چیست؟
«افسردگی» (Depression) یکی از بیماریهای جدی متداول جسمی و روانی است که بر چگونگی احساسات فرد نسبت به خود، نحوه تفکر او در مورد زندگی تاثیر منفی میگذارد. شخصی که افسرده است، معمولاً چندین مورد از این علائم را تجربه میکند: احساس غم، ناامیدی یا بدبینی به آینده که در نهایت عزت نفس و خودباوری فرد را کاهش میدهد. فردی که دچار افسردگی میشود، نمیتواند از فعالیتهای اجتماعی و شاد لذت ببرد، اشتهای خود را از دست میدهد و در تمام طول روز انرژی کمی دارد. این بیماران اغلب با اختلالات خواب نیز مواجه هستند.

افسردگی با اندوه یا سوگواری ساده متفاوت است، زیرا اندوه پاسخ احساسی است که نسبت به از دست دادن افراد عزیز یا وسایل مورد علاقه در فرد ظاهر میشود. در مواردی که دلایل مشخصی برای ناراحتی و اندوه فرد وجود دارد، اما خلق و خوی افسرده در او به مدت نسبتاً طولانی ادامه پیدا کند یا شدت یابد، این حالات روحی ممکن است به عنوان افسردگی در نظر گرفته شوند.
تفاوت بین مدت افسردگی، شرایطی که در آن بوجود میآید و برخی خصوصیات خاص دیگر، مبنایی برای طبقهبندی انواع افسردگی به شمار میآیند. نمونههایی از انواع مختلف افسردگی عبارتند از:
- اختلال دو قطبی
- اختلال افسردگی عمده (افسردگی ماژور)
- اختلال افسردگی مداوم
- اختلال عاطفی فصلی
خصوصیات و دلایل افسردگی
بیماران مبتلا به افسردگی احتمالاً فراوانترین مراجعان به کلینیکهای روانپزشکی به شمار میآیند. افسردگی از زمانهای بسیار دور توسط پزشکان یونان باستان مانند بقراط تحت عنوان «بیماری مالیخولیا» (Melancholia) توصیف شده است. دوره این اختلال از فردی به فرد دیگر متغیر است. افسردگی ممکن است خفیف یا شدید، حاد یا مزمن باشد.
بیماران مبتلا به افسردگی خفیف ممکن است بدون نیاز به درمان خاصی و ظرف ۴ الی ۶ ماه، خود به خود بهبود یابند. افسردگی در زنان دو برابر بیشتر از مردان دیده میشود. این بیماری به طور کلی از بیست سالگی شروع میشود اما ممکن است با توجه به شرایط زندگی افراد در هر سنی رخ دهد.
افسردگی میتواند دلایل زیادی داشته باشد. وقایع نامطلوب زندگی میتواند آسیب پذیری فرد را در برابر افسردگی افزایش داده و یا باعث بروز افسردگی شوند. افکار منفی در مورد خود و جهان نیز در تولید و حفظ علائم افسردگی بسیار تاثیرگذار هستند. با این حال، به نظر میرسد مکانیسمهای روانی، بیوشیمیایی و ژنتیکی که در این بیماری دخیل هستند، به یک اندازه در بروز علائم آن موثر باشند.
دلایل بیوشیمیایی
نقص و اختلال در انتشار یک یا چند انتقال دهنده عصبی یا «نوروترانسمیترها» (Neurotransmitters) در مغز، میتواند از مهمترین دلایل بیوشیمی ایجاد افسردگی باشد. از میان این انتقال دهندههای عصبی میتوان به «نوراپی نفرین» (Norepinephrine) و «سروتونین» (Serotonin) اشاره کرد. پزشکان و محققان در این زمینه معتقدند که کاهش مقادیر یا کاهش فعالیت این مواد شیمیایی در مغز باعث ایجاد خلق و خوی افسرده در این بیماران میشوند.
نوراپی نفرین
انتقال دهنده عصبی نوراپی نفرین که به «نورآدرنالین» (Noradrenaline) نیز معروف است، ترکیبی است که به طور مداوم از انتهای فیبرهای عصبی آزاد میشود و حاصل عملکرد آن تحریک افزایش انقباض ماهیچههای اسکلتی و افزایش تعداد ضربان یا انقباضات قلبی است.
فعالیت و حضور این انتقال دهنده عصبی برای واکنش سریع بدن به شرایط استرسزا و در مواجه با خطر اهمیت ویژهای دارد. نوراپی نفرین در مراحل مختلف خواب نیز تاثیر گذار است.
نوراپی نفرینها به دلیل ساختار مولکولی که دارند، در گروهی از ترکیبات به نام «کاتکول آمینها» (Katecholamine) جای میگیرند. در این ترکیبات یک گروه کاتکول (حلقه بنزنی با دو گروه هیدروکسیل) به یک گروه آمینی متصل میشوند.

نوراپی نفرین مانند سایر ترکیبات کاتکول آمینها از اسید آمینه «تیروزین» (Tyrosine) ساخته شده است. این انتقال دهنده عصبی در بدن، درون بخش کوچکی از بافت آدرنال یا غده فوق کلیوی ذخیره میشود.
این ترکیب به عنوان هورمون استرس در بدن فعالیت میکند و باعث افزایش تپش قلب و افزایش قند خون میشود.
سروتونین
سروتونین ترکیب شیمیایی است که به آن «۵- هیدروکسی تریپتامین» (5 - Hydroxytryptamine) نیز میگویند، زیرا این انتقال دهنده عصبی از اسید آمینه «تریپتوفان» (Tryptophan) تشکیل میشود. سروتونین معمولا در سلولهای مغز، بافتهای روده، پلاکتهای خونی و ماستوسیتها تولید میشود. این ترکیب در باور عمومی به «هورمون حس خوب» معروف است. به همین دلیل کمبود این ترکیب در خون باعث افزایش علائم افسردگی، کاهش اشتها و مشکلات در خواب میشود.

مکانیسم تاثیر افسردگی بر خواب
همان طور که در بالا گفته شد، افسردگی در ایجاد اختلالاتی در مراحل مختلف خواب نقش دارد. به عنوان مثال، افسردگی با اختلال در حرکت سریع چشم در خواب (Rapid Eye Movement) یا مرحله REM همراه است. ناحیهای از مغز که به عنوان «آمیگدال» (Amygdala) شناخته میشود، حاوی نورونهایی است که به درون مغز میروند و به نظر میرسد در تعدیل خواب REM نقش دارند.

آمیگدال همچنین در پردازش افکار منفی و فرایندهای احساسی شرکت میکند و ممکن است در برخی از افراد مبتلا به افسردگی این ناحیه بیش از حد فعال شده و بزرگ شود و یا نتواند عملکرد طبیعی خود را انجام دهد.
مرحله REM در خواب مرحلهای است که در آن فرد به خواب عمیق فرو رفته و رویاهای واضحی میبیند. مرحله REM خواب معمولا آخرین مرحله در خواب است که اتفاق میافتد. این مرحله با کاهش سروتونین در خون، سریعتر رخ میدهد به همین دلیل است که افراد افسرده به سرعت وارد خواب REM میشوند.
اگرچه هنوز اهمیت این ارتباطات مشخص نشده است، اما پیوند بین افسردگی، اختلال خواب REM و ناهنجاریهای آمیگدال باعث شده است تا راههای جدیدی در زمینه تحقیقات عصب شناسی و درمان افسردگی ایجاد شود.
تاثیر افسردگی بر فعالیتهای بدنی
تحقیقات نشان میدهد که افسردگی با میزان فعالیت بدنی نیز مرتبط است، در نتیجه فعالیت بدنی منظم ممکن است خطر ابتلا به افسردگی در فرد را کاهش دهد. افرادی که ورزش میکنند به طور معمول از سلامت روانی بهتری در مقایسه با افرادی که ورزش نمیکنند، برخوردار بوده و کمتر دچار افسردگی میشوند.
دلایل ژنتیکی
با توجه به مطالعاتی که در این زمینه توسط مختصصان ژنتیک صورت گرفته است، مشخص شده که در حدود ۴۰ درصد از موارد ابتلا به افسردگی دلایل ژنتیکی دارند و ۶۰ درصد دیگر به دلیل شرایط روانی افراد و عوامل بیوشیمیایی بروز میکنند.

این تحقیقات نشان داده است که میزان احتمال ابتلا به افسردگی در افرادی که سابقه خانوادگی این بیماری را دارند تا سه برابر بیشتر از سایر افراد است.
ژنهای متعددی برای بروز علائم افسردگی و ابتلا به آن در انسان شناخته شده است که هر کدام تاثیر کوچکی بر بروز علائم این بیماری دارند و تاثیر این ژنها در کنار هم خطر ابتلا به افسردگی را افزایش میدهد.
انواع افسردگی
همان طور که در بالا اشاره شد، افسردگی انواع مختلفی دارد که در ادامه به معرفی هر یک از آنها میپردازیم:
- اختلال دو قطبی (Bipolar Disorder): این اختلال به «افسردگی شیدایی» نیز معروف است. خلق و خوی افراد مبتلا به افسردگی شیدایی، در یک چرخه بین شیدایی (شادی بیش از حد) و افسردگی (خمودگی و اندوه) تغییر میکند.

- افسردگی عمده (Deep Depression): این بیماری اغلب (به مدت حداقل دو هفته) با حالتهای روحی خمودگی، غم و اندوه آغاز میشود. بیماران مبتلا به این نوع افسردگی معمولا علائمی نظیر کاهش اعتماد به نفس، عدم لذت بردن از زندگی، کاهش انرژی بدنی را از خود بروز میدهند. در این بیماران گاهی بیماری به صورت دورهای از بین میرود و پس از مدتی دوباره علائم آن ظاهر میشود. ۲ تا ۸ درصد افراد مبتلا به این نوع افسردگی بر اثر خودکشی جان خود را از دست میدهند.

- کج خلقی، افسرده خویی یا دیستایمیا (Dysthymia): این نوع افسردگی نوعی کج خلقی مزمن است که فرد را در دورهای طولانی از بیماری گرفتار میکند. علائم این بیماری به شدت افسردگی عمده نیست اما به دلیل طولانی بودن علائم آن، زندگی فرد را با چالشهای فراوانی روبرو میکند.
- افسردگی بعد از زایمان (Postpartum Depression): این افسردگی اغلب در دوره پس از زایمان در زنان بروز میکند. علائم آن شامل اضطراب، عدم علاقه به مراقبت از نوزاد و احساس غم، ناامیدی یا عدم کفایت هستند. افسردگی پس از زایمان معمولا طولانیتر و شدیدتر از اختلال کوتاه مدت «غم تازه مادران» (Baby Blues) است. اختلال غم تازه مادران، حالت روحی است که بعد از تولد کودک در ۸۵ تا ۹۰ درصد، مادران اتفاق میافتاد. معمولا با نوسانات خلقی، غم، اندوه و گریههای مداوم همراه است.

- افسردگی فصلی (Seasonal Affective Disorder): این نوع افسردگی اغلب با شروع فصلهای پاییز و زمستان بروز میکند که با قرار گرفتن در معرض نور خورشید در فصلهای دیگر مانند بهار و تابستان علائم آن کاهش مییابد.

- افسردگی روانی (Psychotic Depression): افسردگی روانی اغلب به دلیل بیماریهای زمینهای مانند روان پریشی ایجاد میشود که ممکن است با علائمی نظیر هذیان، توهم یا پارانویا همراه باشد.
درمان افسردگی
در حال حاضر سه درمان اصلی برای افسردگی وجود دارد. از این میان، دو روش درمانی مهم شامل روان درمانی (Psychotherapy) و «درمان با داروهای روانپزشکی» (Psychotropic Medication) به ویژه «داروهای ضد افسردگی» (Antidepressants) هستند.
روان درمانی با هدف تغییر پاسخهای شناختی و رفتاری ناسازگار بیمار در حوادث استرسزا زندگی انجام میشود و در عین حال پزشک حمایت عاطفی نیز برای بیمار ایجاد میکند.
در مقابل، داروهای ضد افسردگی به طور مستقیم بر شیمی مغز تأثیر میگذارند و احتمالاً با تصحیح اختلالات در تنظیم ترکیبات شیمیایی (تنظیم هورمونها و انتقال دهندههای عصبی) که باعث افسردگی میشوند، به درمان افسردگی کمک میکنند.

دو نوع از داروهای ضد افسردگی شامل «ترکیبات شیمیایی سه حلقهای ضد افسردگی» و داروهایی هستند که به طور بازگشتپذیر جذب مجدد سروتونین را مهار میکنند. به این داروها اس اس آر آیها (Selective Serotonin Reuptake Inhibitors) میگویند و یکی از انواع این داروها «فلوکستینها» (Fluoxetine) هستند. گرچه این دو گروه از داروها از نظر شیمیایی با یکدیگر تفاوت دارند، اما هر دو آنها به ترتیب برای جلوگیری از بازگشت مجدد پیش سیناپی (باز جذب) نوراپی نفرین و سروتونین مفید هستند.
عملکرد این داروها، منجر به ایجاد یا تجمع انتقال دهندههای عصبی در مغز میشود و به آنها امکان میدهد مدت زمان بیشتری با گیرندههای سلول عصبی در تماس باشند، در نتیجه به بالا رفتن روحیه بیمار کمک میکند.
در مقابل، داروهای ضد افسردگی دیگری نیز برای درمان بیماران مورد استفاده قرار میگیرند که معروف به «مهار کنندههای مونوآمین اکسیداز» (Monoamine Oxidase Inhibitors) یا (MAOIs) هستند که با فعالیت مونوآمین اکسیداز تداخل پیدا میکنند. مونو آمین اکسیداز آنزیمی است که در تجزیه نوراپی نفرین و سروتونین نقش دارد.
در مواردی که فرد دچار افسردگی شدید است و باید به سرعت تحت درمان قرار گیرد، از روش «الکترو شوک درمانی» (Electroconvulsive Therapy) یا الکتروشوک استفاده میشود. در این شیوه درمانی، با عبور جریان الکتریکی از مغز بیمار، به او شوک وارد میشود و بخشهایی از مغز تحت تاثیر آن فعالیت خود را از سر میگیرند.

در اغلب بیماران مبتلا به افسردگی، بهترین نتیجه درمانی در صورتی اتفاق میافتد که از دو روش روان درمانی در کنار مصرف داروهای ضد افسردگی استفاده شود.
در برخی از افراد مبتلا به افسردگی ممکن است افسردگی مقاوم به درمان (Treatment-Resistant Depression) یا (TRD) اتفاق بیافتد، به این معنی که آنها نسبت به درمانهای موجود برای افسردگی پاسخ نمیدهند. برای درمان این افراد، دانشمندان رویکردهای درمانی جایگزین، از جمله تحریک عمیق مغز (Deep Brain Stimulation) یا (DBS) و ژن درمانی را مورد بررسی قرار دادهاند.
در روش تحریک عمیق مغز، تحقیقات آزمایشگاهی بر کاشت الکترود در ناحیهای از مغز موسوم به «هسته اکومبنس» (Nucleus Accumbens) متمرکز شده است که در جسم مخطط (Neostriatum) در اعماق نیمکره مغزی واقع شده و با عواطف و احساساتی مانند ترس، لذت و پاداش در ارتباط است.
مطالعات انجام شده بر روی حیوانات افسرده و مطالعات بعد از مرگ مغز بیماران مبتلا به افسردگی نشان داد كه كاهش سطح پروتئین معروف به «p11» در سلولهای هسته آكومبنس با افسردگی ارتباط دارد. در حیوانات مبتلا به افسردگی، افزایش سطح p11 در هسته با استفاده از ژن درمانی برای کاهش علائمی مانند افسردگی انجام گرفته است. با این حال، هر دو روش درمانی تحریک عمیق مغزی و ژن درمانی با عوارض جانبی بالقوه و خطرناکی همراه هستند.