ذهنیت رشد و تاثیر آن بر رشد شرکتها
ذهنیت رشد چیست؟ بعد از ارائه تعریفی از ذهنیت رشد، باورهای غلط در مورد آن را هم بررسی میکنیم تا ببینیم چگونه میتوان توانایی ذهنیت رشد را تقویت کرد و به بهترین نحو آن را به کار گرفت.
پژوهشگران معمولاً از عملی شدن ایدههایشان خوشحال میشوند. زمانی که اجرای این ایدهها منجر به تغییراتی مانند تقویت و بهبود انگیزه افراد، نوآوری و بهرهوری بشوند، خوشحالی آنها دوچندان میشود. اما رسیدن به این نتایج، گاهی هزینهبردار است. مثلاً گاهی این ایدهها در بین مردم، دستخوش تغییراتی میشوند که مانع رسیدن پژوهشگران به نتایج دلخواهشان میشود. تمام این مطالب حاصل تحقیقات «کارل دوک» (Carol Dweck)، استاد روانشناسی دانشگاه استنفورد است که باهدف مقایسه «رشد» و «ثبات»، بین افراد یا داخل شرکتها، صورت گرفته است.
در ادامه نتایج این تحقیقات، بهطور مختصر شرح دادهشده است:
کسانی که دارای ذهنیت رشد هستند، استعدادهای خودشان را باور دارند و میتوانند با تلاش، انتخاب استراتژیهای درست و بهرهگیری از نظرات دیگران، پیشرفت کنند. از آنجاییکه این افراد، بیشتر از داشتن نگاههای هوشمندانه، انرژی خودشان را صرف یادگیری میکنند، معمولاً انگیزه بیشتری برای رسیدن به خواستههایشان دارند. کارکنان شرکتهایی که از ذهنیت رشد استفاده میکنند، احساس قدرت بیشتری دارند و درنتیجه متعهدتر خواهند بود. علاوه براین، در همکاری و نوآوریهای کاری خود، از حمایتهای شرکتی بیشتری برخوردار میشوند.
درمقابل، معمولاً کارکنان شرکتهایی که ذهنیت ثابت دارند، اغلب فقط به تقلب و فریب روی میآورند. تقلبهایی که میتوانند برای دریافت مزایای بیشتر در شرایط رقابتی باشند. اما شرکتهایی هم هستند که ذهنیت رشد را شعار و سرلوحه کارخود قرار دادهاند، و میتوان حضور آن را، در گزارشهای مربوط به مأموریتها هم بهوضوح لمس کرد.
بااینحال افراد خیلی کمی مفهوم ذهنیت رشد را درک میکنند. ازاینرو در ادامه به بررسی باورهای غلطی که درمورد ذهنیت رشد وجود دارند، میپردازیم:
1- نیاز به یادگیری ندارد؛ همیشه در من بوده، هست و خواهد بود!
افراد معمولاً ذهنیت رشد را با عبارتهایی مانند: «انعطافپذیری»، «روشنفکری» و «مثبت اندیشی» اشتباه میگیرند. چیزی که در تحقیقات خانم «کارل دوک» با عنوان ذهنیت رشد غلط شناخته میشود. درواقع، هرکدام از ما دارای هر دو ذهنیت ثابت و ذهنیت رشد هستیم که در طولزمان و براساس تجربه، تکرار یا تمرین مداوم، یکی از آنها از دیگری پیشی گرفته و تکامل مییابد. هیچکس با ذهنیت رشد خالص وجود ندارد و به همین دلیل است که باید آن را یاد بگیریم.
2- ذهنیت رشد به معنای تقدیر و تلاش متقابل است.
این تصور، نه درمورد دانشآموزان و نه درمورد کارمندان شرکتها، درست نیست. در هردوی این موارد، تلاش بیوقفه، بدون دستیابی به نتایج مهم، هیچ ارزشی ندارد. اگر فقط برای رسیدن به پاداش و مزایا، تلاش کنید، نتیجه چندان مهمی در انتظارتان نخواهد بود، بلکه تلاش شما باید برای یادگیری، پیشرفت و توجه به فرآیندهایی باشد که باعث دستیابی به این اهداف میشوند، مانند:
- درخواست کمک از دیگران
- امتحان استراتژیهای جدید
- توجه به موانع، برای عبور از آنها
3- اعتقاد به ذهنیت رشد، بهتنهایی برای بهرهبردن از نتایج آن، کافی است!
بسیاری از شرکتها، در گزارشهای مأموریت خود از عبارات ارزشمندی مانند: رشد، توانمندسازی و نوآوری استفاده میکنند. اما اگر شرکتها هیچ سیاستی را برای استفاده عملی از ذهنیت رشد، پیادهسازی نکنند و تنها به استفاده از این کلمات در صحبتهایشان کفایت کنند، چه؟ آیا نتایج مفیدی در کسبوکارشان ظهور میکند؟ آیا تأثیر خاصی بر روند کار کارکنان خواهد داشت؟
شرکتهایی که دارای ذهنیت رشد هستند، به کارکنان خود یاد میدهند، که بسیاری از ریسکها بینتیجه اند و آنها را به ریسکپذیری هوشمندانه، تشویق میکنند. همچنین، به کارکنانی که از پروژههایشان درسهای مهم و مفیدی گرفتهاند، پاداش میدهند. حتی اگر پروژههای آنها، به اهداف اصلیشان نرسند. در این شرکتها، همکاری جای رقابت را در میان بخشهای مختلف و کارکنان آنها، گرفته است. آنها بهطور عملی، متعهد به رشد تکتک کارکنانشان و دسترسی همه آنها به فرصتهای توسعه و پیشرفت هستند. این شرکتها، ارزشهای ذهنیت رشد را بهطور مداوم با سیاستهای مشخصی تقویت میکنند.
نتیجهگیری
حتی با اصلاح این باورهای غلط درمورد ذهنیت رشد هم، نمیتوان یادگیری آن را کار آسانی تلقی کرد. چراکه هرکدام از ما، دارای محرکهای ذهنی منحصر به خودمان هستیم.
از طرفی، رویارویی با مشکلات و چالشها و همینطور مواجهشدن با انتقاد، منجر به احساس ضعف در برابر دیگران، تزلزل و فرورفتن در حالت تدافعی میشود که تمام این موارد، مانع پیشرفت و رسیدن ما به ذهنیت رشد میشوند. به عبارتی تمامی این موارد، باعث رشد ذهنیت ثابت در وجود ما میشوند.
محیطهای کاری هم میتوانند پر از محرکهای ذهنیت ثابت باشند. برای مثال شرکتهایی که آزمونهایی را برای سنجش استعداد کارکنانشان، برگزار میکنند، درواقع شرایطی را برای تمرین تفکر و رفتارهای مربوط به ذهنیت رشد؛ مانند به اشتراکگذاری اطلاعات، همکاری، نوآوری، استقبال از نظرات و بازخوردهای دیگران، پذیرش اشتباهات و ... سختتر میکنند.
برای تداوم ذهنیت رشد، لازم است این محرکها را شناسایی و در کارهایمان، از آنها استفاده کنیم. بسیاری از مدیران، راههایی را برای تشخیص محرکهای ذهنیت رشد و بهرهگیری از نتایج سودمند آن، یاد گرفتهاند. اما نکته مهمتر اینکه کمکم یاد میگیرند با همکاری هم، از پیامدهای ناشی از آن، رها شوند.
با اینکه رسیدن به این نتایج، کار سختی است اما افراد و شرکتها میتوانند با درک بهتر و عمیقتر مفاهیم ذهنیت رشد، و عمل به آنها، به نتایج بسیار خوبی دست پیدا کنند. ذهنیت رشد و نتایج آنها باعث میشود که شرکتها و کارکنان آنها نسبت به داشتهها و اهدافشان ارزش بیشتری از گذشته قائل شوند و با سرعت بیشتری، در مسیر پیشرفت حرکت کنند.