چگونه به خودآگاهی برسیم؟ – ۲۲ روش و راهکار موثر
اگر با توانمندیها و تیپ شخصیتی خود آشنا باشیم و ریشه رفتار و احساسات خود را تشخیص دهیم، یعنی میدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم. خودآگاهی بهمعنای شناخت تمام ابعاد خودآگاه و ناخودآگاه هویت است. راحتترین و جذابترین روشهای افزایش خودآگاهی شامل مسافرت انفرادی، مطالعه قصهها و افسانهها، کشف توانمندیها و نوشتن خاطرات است. همچنین تأثیرگذارترین راهکارها شامل تمرینهای ذهنآگاهی، ارزیابی انتهای روز و سفر به درون است. در این مطلب از مجله فرادرس جامعترین دستورالعمل رسیدن به خودآگاهی را جمعآوری کردیم و در ادامه کتابهای فارسی و انگلیسی را در حوزه خودآگاهی بیان کردیم. در نهایت نیز سؤالات متداول این حوزه را پاسخ دادیم.
جدول تکنیکهای رسیدن به خودآگاهی
قبل از شروع فرایند یادگیری اینکه چگونه به خودآگاهی برسیم، تمام راهکارهای افزایش خودآگاهی را در یک نگاه مشاهده میکنیم.
روشهای دستیابی به خودآگاهی | ||
۱. سفر کردن تنهایی | ۹. تمرینهای مراقبه | ۱۷. کشف نیازهای اساسی |
۲. گرفتن بازخورد از افراد قابل اعتماد | ۱۰. شناخت توانمندیها | ۱۸. نوشتن اهداف |
۳. آگاهی به بدن و رفتارها | ۱۱. شناخت نقاط ضعف | ۱۹. گوش دادن به صدای درونی |
۴. ارزیابی انتهای روز | ۱۲. دنبال کردن ارزشها | ۲۰. سفر به درون |
۵. نوشتن خاطرات | ۱۳. تنظیم چارچوبها | ۲۱. تفکر در مورد ریشه احساسات |
۶. نوشتن نامه برای خود | ۱۴. قضاوت نکردن | ۲۲. تفکر در مورد واکنشهای رفتاری |
۷. مطالعه قصهها و افسانه | ۱۵. مراجعه به روانشناس | |
۸. کشف تیپ شخصیتی | ۱۶. دفترچه سپاسگزاری |
بهطور کلی، تمام مهارتهایی که باعث رشد فردی میشوند از جمله افزایش هوش هیجانی یا تقویت عزتنفس، بهصورت مستقیم و غیرمستقیم با افزایش خودآگاهی همراه هستند، برای یادگیری این مهارتها میتوانیم به مجموعه آموزش رشد فردی فرادرس مراجعه کنیم.
تکنیک های افزایش خودآگاهی
با شیوههای مختلفی میتوانیم یادبگیریم که چگونه به خودآگاهی برسیم و خودمان را در مناسبترین مسیر پیشرفت در زندگی قرار دهیم. در ادامه، مهمترین این شیوهها را بیان میکنیم.
۱. مسافرت انفرادی
سفر رفتن بهویژه اگر تنهایی باشد یکی از بهترین راههای عملی رسیدن به خودآگاهی است. افرادی که عشق به سفر دارند و سختیها و ناملایمات غیرقابل پیشبینی را تجربه کردهاند شناخت بسیار خوبی از میزان تابآوری و تواناییهای خود از جمله سازگاری و مدیریت بحران دارند. همچنین در تنهاییهای هنگام سفر و آشنایی با افراد یا موقعیتهای جدید نگاه بسیار پختهتری نسبت به دنیای بیرون و هویت خودشان بهدست میآورند. سفرهای تکنفره شما میتواند طبیعتگردی یا شهری باشد، هر کدام از آنها مزیتهای خاص خود را دارد، تا جای ممکن سعی کنید هر ماه یا هر فصل یا هر سال یک سفر انفرادی داشته باشید. اگر امکان مسافرت انفرادی برای ما مهیا نیست میتوانیم بهتنهایی کوهنوردی کنید یا یک روز را در محیطی طبیعی بگذرانیم. در همین تنهاییها فرصتی بهدست میآید تا یاد بگیریم که چگونه به خودآگاهی برسیم.
۲. گرفتن بازخورد از افراد قابل اعتماد
استفاده از نظر دیگران میتواند اطلاعاتی از رفتارهای اجتماعی به ما بدهد که نمیتوانستیم به این راحتی خودمان بهدست بیاوریم. برای انجام این کار میتوانیم در موقعیتهای مناسب و زمانهای مختلف نظر دوستان مورد اعتماد و اعضای خانواده یا فامیل را در مورد خودمان بپرسیم. حتی میتوانیم بهصورت مستقیم به آنها بگوییم که قصد رسیدن خودآگاهی را داریم تا بازخوردهای صادقانهای به سؤالات ما بدهند. در ادامه، سؤالاتی را که برای گرفتن بازخورد میتوانیم از دیگران بپرسیم را مطرح میکنیم.
- بهترین توانمندی من چیست؟
- کدام یک از ویژگیهای خود را باید تقویت کنم؟
- از نظر روابط اجتماعی چه نقاط مثبت و منفی دارم؟
- آيا با من راحت هستید یا برای گرفتن مشورت روی من حساب میکنید؟
- چه کارهایی را به بهترین شکل انجام میدهم؟
- ویژگیهای مثبت من در فضای کاری یا از نظر فعالیتهای حرفهای چیست؟
- آیا ویژگی در من وجود دارد که در جنبهای از زندگی به عنوان توانمندی محسوب شود و در جنبه دیگری نقطه ضعف باشد؟
توجه داشته باشیم که بههیچ عنوان در این گفتگوهای مفید و سازنده حالت دفاعی به خود نگیریم، تنها فعالانه گوش دهیم و اطلاعاتی که بهدست میاوریم را جمعآوری کنیم. برای این کار میتوانیم نکات مهم را یادداشت کنیم یا صدای مخاطب را ضبط کرده و بعدها دوباره گوش دهیم و پیاده کنیم. اگر برخی از دوستان ما درونگرا بوده یا قاطعیت پایینی دارند، ممکن است از پاسخ مستقیم و رُک طفره بروند. در این صورت میتوانیم از نامههای کتبی یا ارتباط پیامی در شبکههای اجتماعی استفاده کنیم. برای این کار، بازخوردها را بهصورت سؤالات با پایان باز نوشته برای دوستان درونگرا ارسال کنیم و از آنها درخواست کنیم تا نظرشان را در رابطه با سؤالات بیان کنند. همچنین میتوانیم فضاهایی را برای ارتباط ناشناس درست کنیم و در شبکههای اجتماعی به اشتراک بگذاریم تا با کمک دیگران بهخوبی متوجه شویم که چگونه خودآگاهی خود را بالا ببریم.
این تکنیک بهترین راهکار برای تشخیص «نقاط کور» (Blind Spots) در افراد است، نقاط کور همان بخشهایی از هویت است که خودمان به آنها احاطه نداریم اما دیگران میتوانند آنها را ببینند. در ادامه مثالهایی در مورد روشن شدن نقاط کور توسط بازخورد دیگران را بیان میکنیم.
- «همیشه فکر میکنید که حق با شما است.»
- «هیچوقت از کسی کمک نمیخواهید و نیازهای خود رو بیان نمیکنید.»
- «زودرنج هستید و ما همواره نگران هستیم که نکنه ناراحت شوید.»
- «لبخند بسیار زیبایی دارید و کاش بیشتر لبخند بزنید.»
- «گاهی سؤالات شخصی میپرسید و اطرافیان خود رو فراری میدید.»
۳. آگاهی به بدن و رفتارها
ارتباط با تمام بخشهای بدن و آگاهی از قضاوت دیگران در مورد رفتارها و ظاهر اجتماعی، بخش مهمی از خودآگاهی است. با کسب خودآگاهی نسبت به رفتار و ظاهر بدنی میتوانیم نقاط ضعف خود را برطرف کنیم و تأثیرگذاری و نفوذ اجتماعی بیشتری داشته باشیم.
نگاه کردن به آینه
اولین قدم برای افزایش خودآگاهی پذیرفتن خویش است. افرادی که هنگام نگاه کردن به آینه احساس شرم یا غم میکنند آمادگی مواجهه با خودشان را ندارند. ارتباط با بدن و پذیرش آن مسیر خودآگاهی را هموار میکند و «عزتنفس» (Self Esteem) افراد را افزایش میدهد. سعی کنیم به گفتگوی با خودمان در آینه عادت کنیم و ابتدا و انتهای روز خودمان را در آینه برانداز کنیم.
فیلم گرفتن از خود
بسیاری از افراد بزرگسال با دیدن فیلم خودشان و ارزیابی واکنشهای رفتاری تعجب میکنند. بیشتر ژستهای بدنی و سادهترین رفتارهای افراد ناشناخته هستند و با ضبط ویدئوهای ساده از خویش روشن میشوند. یکی از راههای ساده برای اینکه بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم استفاده از گوشی همراه و ضبط ویدئو از فعالیتهای روزانه است. شما میتوانید بسیاری از این فعالیتها از جمله آشپزی، فعالیت کاری یا مطالعاتی، تمیز کردن خانه یا صحبت با اعضای خانواده را ضبط کنید و در اوقات فراغت مشاهده کنید. این باعث میشود تا اطلاعات بسیار مفیدی از زبان بدن خود کسب کنید.
۴. ارزیابی انتهای روز
عادت به ارزیابیهای انتهای روز مؤثرترین تکنیکهای افزایش خودآگاهی است که به ما کمک میکند تا با دقت بیشتری روند تغییرات خود را ارزیابی کنیم. در ادامه مهمترین مزیتهای ارزیابی انتهای روز را بیان میکنیم.
- بررسی واکنشهای طول روز به موقعیتهای مختلف
- بررسی افکار تکراری و یافتن الگوهای فکری
- بررسی موقعیتهای احساسی و ارزیابی ریشه احساسات
عادت به تفکر در مورد اتفاقات روز و یافتن الگوها باعث میشود تا بهمرور ردپای تعارضهای ناهشیار را در افکار و احساسات پیدا کنیم. عادت به ارزیابی انتهای روز میتواند فرایندهای رواندرمانی را نیز در صورت مراجعه به روانشناس آسانتر کند و تکنیک مناسبی برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم.
۵. نوشتن خاطرات
با نوشتن خاطرات روند تحول ما در طول زندگی مشخص میشود و میتوانیم از طریق ارزیابی دغدغهها، «ارزشهای شخصی» (Personal Valius) خود را بهدست بیاوریم. برای اینکار در انتهای هر روز میتوانیم بهیادماندنیترین خاطرات خود را بنویسیم. در این فرایند نیازی نیست که تمام جزئیات آورده شود زیرا در این صورت فرایند خاطرهنویسی ادامه پیدا نمیکند. برای شروع میتوانید به سؤالات زیر پاسخ دهید تا مهارت خاطرهنویسی شما افزایش بیابد و با مرور آنها بتوانید روند تحول خود را ارزیابی کنید.
- امروز چه اتفاقاتی افتاد؟
- چه درسهایی میتوانیم از این اتفاقات بگیریم؟
- بهترین و بدترین اتفاق امروز چه بود؟
- کدام یک از احساسات را امروز بیشتر تجربه کردهام؟
- آيا امروز با تعارض خاصی مواجه شده بودم؟
- ارتباط من در طول روز با دیگران چگونه بود؟
- آيا کسی را ناراحت کردم؟
- کسی را سورپرایز کردم؟
- کسی را خنداندم یا لبخند بر لبهای اطرافیان آوردم؟
در انتهای هر ماه زمانی را برای مطالعه خاطرات خود قرار دهید، در این صورت میدانید که روند تحول شما در چه مسیری است و بعد از یک یا دو سال با مطالعه خاطرات ابتدایی شگفتزده خواهید شد. نوشتن خاطرات راهکاری ساده و بسیار کاربردی برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم.
۶. نوشتن نامه برای خود
افرادی که میدانند چگونه به خودآگاهی برسند ارتباط خوبی با نوشتن دارند. نوشتن احساسات به ما کمک میکند تا خودمان را بشناسیم. در حین نوشتن نامه ضروری است که بتوانیم سیل افکار خود را جاری کنیم تا بهمرور بتوانیم در میان این افکار ویژگیهایی پنهانی از خودمان را شناسایی کنیم. در ادامه موضوعات پیشنهادی قرار دارد که در فرایند نوشتن نامه میتوانیم از آنها استفاده کنیم.
- روابط عاطفی گذشته
- ارتباطهای دوستی و اجتماعی
- اهدافی که در گذشته در ذهن داشتهاید
- میزان رضایتی که در زندگی دارید
- خلأهایی که در زندگی دارید
- تصمیماتی که در گذشته گرفته و در آینده باید بگیرید
- هر آنچه که برای انگیزه دادن به خودتان باید بگویید
تنها کافیست شروع به نوشتن کنیم تا با استفاده از این راهکار بهخوبی بدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم و ریشه رفتار و احساسات خود را تشخیص دهیم. این کار بهمرور تبدیل به عادتی شیرین میشود و بعد از مدتی با نوشتن میتوانیم احساسات ناخوشایند و استرس خود را تعدیل کنیم.
۷. مطالعه قصهها و افسانه
مطالعه «قصهها و افسانهها» (Fiction) به ما کمک میکند تا از نگاه شخصیتهای داستانی دنیا را نگاه کنیم و در پی آن میتوانیم همدلی بیشتری با دیگران داشته و مهارتهای اجتماعی خود را تقویت کنیم. مطالعهای در سال ۲۰۰۶ نشان داد که افرادی که کتابهای داستانی میخوانند، نمرات بیشتری در درک دیگران و مهارتهای اجتماعی دارند. در نتیجه زمانهای خالی خود را با مطالعه رمانهای جذاب و محبوب پر کنید.
۸. کشف تیپ شخصیتی
شناخت ویژگیها و تیپ شخصیتی مهمترین نقش را در پذیرش خویش ایفا میکند. برای مثال افراد «درونگرا» (Introvert) اگر بدانند که درونگرایی یک ضعف یا ناتوانی نبوده بلکه تیپ شخصیتی ست، تلاش نمیکنند تا مانند دوستان برونگرای خود هر طور شده در جمعها قرار بگیرند. شناخت ویژگیهای شخصیتی مختلف و کاربردهای آن باعث میشود تا پذیرش بسیار بیشتری نسبت به خود داشته باشیم. همچنین با شناخت این ویژگیها میتوانیم ارتباطها و فعالیتهای کاری خود را متناسب با تیپ شخصیتی بچینیم تا سازگاری و رضایت بیشتری از انجام فعالیت و محیط بهدست بیاوریم. در ادامه، برخی از کاربردیترین تستهای ارزیابی شخصیت را بیان میکنیم.
- «تست شخصیت مایرز-بریگز» (The Myers-Briggs Type Indicator | MBTI)
- «تست شخصیت اینیاگرام» (The Enneagram Personality Tes)
- «تست شخصیت پنج عامل بزرگ شخصیتی» (The Big Five Personality Test)
- «تست شخصیتی دیسک» (The DISC Personality Test)
- «تست شخصیتی ۱۶ عاملی کتل» (Cattell's 16 Personality Factors Test)
استفاده از تستهای شخصیتی مختلف و در زمانهای متفاوت شما را به ویژگیهای اصلی شخصیتی نزدیکتر میکند، زیرا اتفاقات روزهای اخیر همواره بر نتایج تست شخصیتی اثرگذار است و در نتیجه انجام تستها در موقعیتهای مختلف میتواند تا حدی نتایج متفاوتی داشته باشد و کنار هم قرار گرفتن این نتایج میتواند نگاه جامعتر و دقیقتری از شخصیت را فراهم کند.
۹. تمرینهای مراقبه
در دنیای پر هیاهو و شلوغ ما، تمرینهای ذهنآگاهی آگاهی عمیق و ارتباط با دنیای درونی را برای ما فراهم میکنند. این تمرینها بلندمدت هستند و با تکرار آنها میتوانیم بر ارتباط بهتری با جسم و روان خود پیدا کنیم و بر روی پذیرش هویت و یافتن بخشهای روشن وجود بسیار تأثیرگذار است. افرادی که بهصورت مرتب مراقبه میکنند تابآوری زیادی در برابر استرس و احساسات ناخوشایند دارند و با آسیبهای گذشته و تعارضهای روانی خود بهخوبی کنار آمدهاند. در ادامه دو دسته بسیار مهم از مراقبه یعنی «مدیتیشن» (Meditation) و تمرینات «ذهنآگاهی» (Mindfulness) را معرفی میکنیم.
مدیتیشن
مدیتیشن نیز گستره بسیار زیادی از تمرینات ساختاریافته و متنوعی با هدف تقویت ذهن و رسیدن به سطوح بسیار بالاتر آگاهی است. این تمرینات در غالب ورزش نیز بهکار میرود. استفاده از تمرینات مدیتیشن مانند فرایند پرورشاندام با تکرار و تمرین تأثیر خود را نشان میدهند و منشأ شناخت خود، تفکر عمیق، تمرکز و خلاقیت هستند.
ذهن آگاهی
تمرینهای ذهنآگاهی دارای پشتیبانی عملی و تحقیقاتی بیشتری نسبت به مدیتیشن هستند و در رویکردهای رواندرمانی و روانشناسی محبوبیت فراوانی پیدا کردهاند. این تکنیکها از بهترین شیوهها برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم. فلسفه این تکنیک مبتنی بر توجه بدون قضاوت به زمان حال و محیط اطراف است. این تمرین به شما کمک میکند تا از فرایند تنفس، وضعیت بدنی و افکار خود آگاه شوید.
بسیاری از دردها، گرفتگیها و احساسات قدیمی و مستمری که به آنها عادت کردهایم با تمرین ذهنآگاهی دوباره در بازه توجه قرار میگیرند. در ادامه برخی از تمرینهای پایه ذهنآگاهی را بیان میکنیم.
- تمرین تنفس: چشمان خود را ببندید و بر روی فرایند دم (Inhale) و بازدم (Exhale) خود متمرکز شوید. حواسپرتی در چنین شرایطی بسیار طبیعی است، اگر حواس شما پرت شد با آرامش تمرکز خود را دوباره بر روی تنفس ببرید. با تمرکز بر تنفس خود هوای تازه و زندگیبخش را وارد ریهها کنید و با بازدم خود تمام فشار روانی (استرس) و احساسات ناخوشایند را خارج کنید.
- ارزیابی بدنی (Body Scan): ارزیابی ذهنی بدن از سر تا انگشتان پا تمام تنشها، ناراحتیها و حسها را به شما نشان میدهد. از سر شروع کنید و بر روی هر کدام از اعضا چند ثانیه متمرکز بمانید سپس به عضو پایینتر بروید. هنگامی که حواس شما از تمرین پرت شد، با آرامش و بدون هیچ قضاوتی دوباره آن را بر روی بدن برگردانید.
- زیر نظر گرفتن افکار (Thought observation): افکار خود را همانطوری که موجود هستند در نظر بگیرید و هیچگونه قضاوتی در مورد محتوای آنها نکنید. انگار که افکار شما مانند برگهایی بر روی رودخانه هستند و در جریان آب پیش میروند و از ذهن شما خارج میشوند یا مانند ابرهایی هستند که به آرامی در آسمان ذهن شما حرکت کرده و از آن عبور میکنند. قضاوت نکردن افکار به ناخودآگاه اجازه میدهد تا بهمرور افکار عمیقتری را وارد رودخانه ذهن شما کند.
- آگاهی هیجانی (Emotional awareness): در حالت ذهنآگاهی قرار بگیرید و بعد از انجام تمرین تنفس، احساسات خود را در نظر بگیرید و آثار آن را در بدن پیدا کنید. در بیشتر مواقع احساس استرس در ناحیه شکم و بین قفسه سینه است، احساس غم در گلو و احساس خشم ناحیه پشت و گردن را گرم میکند. سرکوب احساسات منجر به گرفتگی و فشار در بخشهایی از بدن میشوند که با این تمرین میتوانیم آنها را شناسایی کنیم. در ادامه احساسات خود را بزرگ و بزرگتر کنید تا تمام بدن را در بپوشاند و بعد از چند لحظه تمام آن را به فضای اطراف خود منتقل کنید. این کار به نظر بسیار دردآور و سخت میآید اما با تمرین و تکرار باعث آرامش بسیار زیادی در بدن شما میشود.
بهطور کلی بهتر است که تمرینهای ذهنآگاهی را در گروههای تمرینی و با جمع انجام دهیم، همچنین فایلهای صوتی برای انجام مراقبهها وجود دارد. انجام دستهجمعی تمرینات ذهنآگاهی یکی از راههایی است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم.
۱۰. شناخت توانمندیها
خودآگاهی شامل شناخت توانمندیها و شیوه استفاده از آنها است. همچنین اگر بدانیم چگونه خودآگاهی خود را افزایش دهیم میتوانیم ظرفیتهای خود را کشف کنیم و متوجه میشویم که در چه حوزههای فعالیتی میتوانیم پیشرفت بیشتری داشته باشیم و از تحسین دستاوردهای خود انگیزه بگیریم. شناخت توانمندیها نقش زیادی در رسیدن به موفقیت ایفا میکند و فعالیت در مسیر استعدادها باعث میشود تا در زمان کمتر به موفقیتهای بسیار بیشتری برسیم. یکی از راههای رسیدن به استعدادها، ارزیابی موفقیتهای گذشته و کارهایی است که به خوبی انجام میدهیم. در ادامه سؤالاتی را برای شناخت این توانمندیها بیان میکنیم.
- از انجام دادن چه فعالیتهایی لذت میبرید؟
- چه کارهایی را به سرعت یاد میگیرید و با کیفیت انجام میدهید؟
- در ازاء چه کارهایی از اطرافیان تشویق گرفتهاید؟
- کدام فعالیتها را همواره بهتر از دیگران انجام دادهاید؟
در هنگام جواب دادن به سؤالات ذهن خود را باز کنیم، در این فرایند هر کاری که به ذهن رسید را بنویسیم. شاید آن کار «نشستن یک گوشه و به فکر فرو رفتن باشد»، «لبخند همیشگی و انرژی مثبت زیاد» یا «نگاه انسانی و متواضعانه به تمام افراد» باشد. انجام با کیفیت هر کاری نشان از استعداد در آن زمینه است و این استعدادها را در سایر موقعیتهای کاری نیز میتوانید پیاده کنید. در ادامه انواع تستهای توانمندیسنج را معرفی میکنیم.
- «تست توانمندیسنج کلیفتون» (Clifton Strengthsfinder test)
- «تست توانمندی ویا» (The VIA Character Strengths Test)
- «تست پنج توانمندی اصلی» (The HIGH 5 Strengths Test)
- «تست هوش چندگانه گاردنر» (The Gardner Multiple Intelligence Test)
شناخت توانمندیها و استعدادها مانند آشنایی با نقشه گنج است و برای رسیدن به گنج موفقیت، ضروری است که تمام فعالیتهای زندگی کاری و شخصی خود را همراستای با توانمندیها کنیم. با شناخت توانمندیها بهخوبی میدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم.
۱۱. شناخت نقاط ضعف
شناخت آسیبپذیریها و نقاط ضعف نیز به اندازه نقاط قوت اهمیت دارد، افراد با شناخت نقاط ضعف وارد فضاهای کاری یا تحصیلی نامتناسب با استعدادهای خود نمیشوند همچینن در فضاهایی با امکان آسیب عاطفی وارد نمیشوند. همچنین اگر برخی از نقاط ضعف آزاردهنده شده یا در برابر مسیر موفقیت قرار میگیرند، میتوانیم با صرف زمان و انرژی آنها را بهبود دهیم. برای شناخت هر گونه نقاط ضعف و بهویژه آسیبهای روانی میتوانیم به سؤالات زیر پاسخ دهیم؟
- آیا نسبت به موضوع خاصی حساس هستید و با شنیدن آن ناراحت میشوید؟ (آسیبهای روانی)
- آیا صحنههایی از زندگی است که ناگهان جلوی ذهن شما بیاید و آزارتان بدهد؟ (آسیبهای روانی)
- آيا موقعیتهایی است که در مواجهه با آن احساس استرس شدید کنید؟ (آسیبهای روانی)
- برای انجام کدام یک از فعالیتها بیشتر سرزنش شدهاید یا از دیگران نتیجه ضعیفتری میگرفتید؟ (نقص مهارت)
- به کدام حوزههای کاری بیعلاقه هستید و احساس بیارزش بودن نسبت به آنها دارید؟ (نقص مهارت)
بسیاری از افراد مشکلات عمیق اعتمادبهنفس، عزتنفس یا مهارتهای اجتماعی دارند که منجر به استرس زیاد در زندگی میشوند. بهترین شیوه برای التیام آسیبهای روانی استفاده از خدمات مشاوره و رواندرمانی است اما با استفاده از تستهای بالینی نیز میتوانیم اطلاعات بسیار خوبی از آسیبهای روانی بهدست بیاوریم البته باید توجه داشته باشیم که این تستها نشانه وجود اختلال روانی نیست و تنها متخصص روانشناس بالینی و روانپزشک صلاحیت تشخیص اختلال روانی را دارد. این تستها تنها بینشی از آسیبهای گذشته زندگی میدهد و راهی برای این است که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم. در ادامه مهمترین تستهای بالینی را بیان میکنیم.
- «تست میلون (Millon's Test)
- «تست سوآپ» (SOAP Test)
- «تست دانشگاه مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI)
۱۲. دنبال کردن ارزشها
اگر در زندگی انگیزه زیادی برای انجام کارها نداریم یا معنای خاصی در فعالیتهای خود نمییابیم، به احتمال زیاد این فعالیتها با ارزشهای ما همراستا نیست. ارزشهای بنیادین تمام مفاهیمی هستند که برای ما ارزشمند بوده و داشتن آنها در زندگی احساس رضایت میکنیم. اگر بتوانیم ارزشهای خود را پیدا کنیم از فعالیت حرفهای خود لذت میبریم و تابآوری بیشتری در برابر فشارها داریم. در ادامه فهرستی از مهمترین ارزشهای بنیادین را در این مطلب از مجله فرادرس بیان میکنیم.
- آرامش
- قدرت و تسلط
- شادی
- کمک به دیگران
- داشتن استقلال
- صداقت
- پشتکار
- خلاقیت
- کشف جهان و تجربیات جدید
برای این کار فهرستی از ارزشمندترین مفاهیم زندگی خودمان را بنویسیم و مهمترین آنها را مشخص کنیم. در ادامه به این فکر کنیم که با فعالیتهای کاری فعلی خود، در مسیر کدام یک از ارزشها حرکت میکنیم و چه ارزشهایی بهطور کلی مغفول ماندهاند. در ادامه به این فکر کنیم که چگونه میتوانیم وقتی را برای حرکت بهسوی ارزشهای جا مانده ایجاد کنیم یا چگونه میتوانیم فعالیتهای فعلی خود را در زندگی بیشتر در راستای ارزشها قرار دهیم. کمک گرفتن از متخصص «کوچ» (Coach) نیز در این زمینه میتواند کمککننده باشد.
۱۳. تنظیم چارچوبها
چارچوب یا «مرزهای شخصی» (Personal Boundaries) ملاکهایی هستند که مبتنی بر آنها تصمیمگیری میکنیم. هر فردی برای زندگی خود نیاز به چارچوبهایی دارد که او در مسیر اهداف قرار دهد در حالیکه شناسایی حدود و مرزها چندان آسان نیست. برای مثال ارتباط با «افراد سمی» (Toxic People) و سرزنشکننده با آسیبهای فراوانی همراه است. این افراد با سرزنش اطرافیان خود عزتنفس آنها را هدف میگیرند و مسیر پیشرفت دیگران را کُندتر خواهند کرد. این مرزها بر اساس ارزشهای بین فردی، ویژگیهای شخصیتی، توانمندیها و آسیبپذیریها چیده میشوند و از آسیبهای آتی جلوگیری میکنند. در نتیجه برای تعیین مرزهای خود نیاز به شناخت تمام این عوامل دارید.
۱۴. قضاوت نکردن
برای کسب خودآگاهی باید بتوانیم بهصورت بیطرف خودمان را ارزیابی کنیم و قضاوتهای شخصی و «افکار قالبی» (Stereotype) از رسیدن به خودآگاهی جلوگیری میکنند. افراد با خودآگاهی پذیرای دیدگاههای متفاوت هستند و میتوانند احساسات و افکار دیگران را درک کنند. این افراد در مورد ایدههای دیگران کنجکاو هستند و از شیوههای مختلف تفکر استفاده میکنند.
۱۵. مراجعه به روانشناس
جلسات رواندرمانی مانند سفری به دنیای درون انسانها و شناسایی تعارضها و حل آنها است، به این شکل که متخصص روانشناس بالینی بر روی ابهامها و تاریکیها نور میاندازد و در پی آن میتوانیم پیامهای مهمی را از ناهشیار خودمان شناسایی کنیم. همچنین روانشناس با تخلیه هیجانی و بررسی عمیق افکار باعث میشود تا شناخت بسیار دقیقتری نسبت به افکار بنیادین خود داشته باشید. رواندرمانگرها از هر کسی بهتر میدانند که چگونه به خودآگاهی برسیم و مراجعه به روانشناس میتواند مسیر خودآگاهی را بسیار سریعتر کند.
۱۶. دفترچه سپاسگزاری
استفاده از دفترچه سپاسگذاری یکی از تمرینهای مثبتاندیشی برای ارتباط بهتر با بخشهای مثبت زندگی و ویژگیهای مثبت شخصی است. هر روز صبح قبل از شروع کارها به یکی از نکات مثبت زندگی فکر کنید. این نکته مثبت میتواند بیشمار چیزی باشد که اطراف شما وجود دارد. در ادامه برخی از آنها را نام میبریم.
- فرد خاص زندگی
- سلامت جسمی و روانی
- شغل
- توانمندیها و ویژگیهای خاص شخصیتی
- حیوان خانگی
- خانواده یا دوستان
با گذشت زمان دید شما نسبت به بخشهای مثبت زندگی بازتر میشود و متوجه نکاتی میشوید که به آن فکر نکرده بودید.
۱۷. کشف نیازهای اساسی
نیازهای اساسی مفاهیمی هستند که برای زنده ماندن باید وجود داشته باشند. برآورده کردن نیازها باعث ایجاد تعادل روانی و احساس رضایت میشود. در نتیجه نیازهای اساسی افراد را بهسوی برآورده کردن آنها هدایت میکنند و ریشه انتخابها و تصمیماتی که در هر لحظه از زندگی میگیریم به نیازهای اساسی برمیگردد. برای مثال فردی که با وجود مشکلات مالی پول زیادی را به دوست صمیمی خود قرض میدهد نیاز به عشق و تعلق بالایی دارد یا کسی که قبل از سفر تمام موارد ایمنی را رعایت میکند، پیشبینیهای هواشناسی را چک کرده و ماشین خود را سرویس میکند تا خطری او را تهدید نکند نیاز به بقای بالایی دارد.
برخی نظریهپردازها نیازهای اساسی افراد را دستهبندی کردهاند. برای مثال ویلیامگلاسر نظریهپرداز «تئوری انتخاب» (Choice Theory) پنج نیاز اساسی را نام میبرد که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- «بقا» (Survival)
- «قدرت» (Power)
- «عشق و تعلق» (Love and Belongingness)
- «آزادی» (Freedom)
- «تفریح» (Fun)
همچنین «جفری یانگ» (Jeffrey Young) نظریهپرداز مدل طرحواره درمانی نیز پنج نیاز اساسی را مطرح کرد که در صورت برآورده نشدن طرحوارههای ناسازگار اولیه شکل میگیرد. در ادامه این پنج نیاز را بیان میکنیم.
- «دلبستگی ایمن» (Secure Attachments)
- «خودمختاری» (Autonomy)، احساس «کفایت» (Competence) و «هویت» (Identity)
- «آزادی در بیان نیازها و هیجانات
- «خودجوشی و بازی» (Spontaneity and Play)
- «تجربه محدودیتهای واقعبینانه» (Realistic limits) و «خودکنترلی» (Self-Control)
شناخت سطح نیازها و میزان برآورده شدن آنها به ما کمک میکند تا ریشههای تصمیماتی که در زندگی میگیریم را متوجه شویم و یادبگیریم که چگونه به خودآگاهی برسیم.
۱۸. نوشتن اهداف
اگر مسیر زندگی ما روشن باشد راحتتر میتوانیم بفهمیم که چگونه به خودآگاهی برسیم. بهعبارت دیگر، اگر اهداف روشنی در زندگی داشته باشیم احتمال غرق شدن ما در روزمرگی زندگی کمتر میشود و میتوانیم زمانهایی را برای توجه به خودمان اختصاص دهیم. همچنین برای نوشتن اهداف نیاز به یافتن ارزشهای بنیادین و پیدا کردن علاقهها و توانمندیها داریم تا بتوانیم مسیر زندگی خود را با فعالیتهای خود متناسب کنیم.
۱۹. گوش دادن به ندای درونی
بهطور معمول «ندای درونی» (Inner Voice) بسیار سرزنشگر و ناخوشایند است، به همین دلیل افراد خودشان را با امور مختلف سرگرم میکنند تا ندای درونی بین شلوغیهای جهان بیرون گم شود. صدای درونی ترکیبی از اتفاقات گذشته، تجربیات تلخ و شیرین و صحبتهای اطرافیان است و شروع به ارزیابی مسائل مختلف، قضاوت کردن خود یا دیگران و در نهایت سرزنش شما میکند. ندای درونی بسیار رُک و حتی بیرحم است و سرنخ بسیار ارزشمندی از آسیبهای روانی، ترسها و تعارضهای عمیق ما میدهد. یکی از آسیبهای صدای درونی استفاده از کلمه «چرا» است. استفاده از کلمه «چرا» (Why) به همراه قضاوت بیرحمانهای است که هیچ راهی برای اصلاح را پیش روی ما نمیگذارد. در ادامه سؤالاتی را با کلمه چرا بیان میکنیم.
- چرا من اینقدر احمق هستم؟
- چرا من این اشتباه را مرتکب شدم؟
- چرا من از این طریق اقدام کردم؟
- چرا همیشه بدبختی و گرفتاری از در و دیوار میباره؟
- چرا فرد شکست خوردهای هستم؟
این مدل از سؤالات هیچ سودی جز آزار دیدن و سرزنش ندارد، در حالیکه کافیست همین سؤالات با «چگونه» (How) یا «چه» (What) پرسیده شوند تا بهطور کامل نتایج متفاوتی را در پی داشته باشند.
- چگونه میتوانم تخصص یا مهارت خودم را از این حوزه افزایش دهم؟
- چه باعث شد تا چنین اشتباهی کنم و چگونه میتوانم از تکرار آن جلوگیری کنم؟
- چه راهکاری داشته باشم تا این راهکار بهدرستی پیش برود؟
- چگونه میتوانم در آینده بهشیوهای فعالانه این چالش را مدیریت کنم و به آن پاسخ دهم؟
- چه چیزهایی از این اتفاق یاد گرفتم و چگونه میتوانم با موقعیت سازگار شوم؟
بهصورت روزانه یا هفتگی زمانهایی را تنها باشید، این زمان میتواند قبل از خواب یا هنگام رانندگی و پیادهروی بهسمت خانه یا محل کار باشد. البته بهتر است که در محیطی ساکت و تنها قرار بگیرید. در این زمان شروع ضبط صدای خود یا نوشتن کنید. این جا فقط خودتان هستید اما بعد از مدتی متوجه میشوید که حتی برخی افکار را برای خودتان هم سانسور میکنید. در ادامه مهارت بیشتری پیدا میکنید و بدون هیچگونه قضاوتی میتوانید افکار خود را بیان کنید و از میان آنها به عمیق روان خودتان دسترسی پیدا کنید.
۲۰. سفر به درون
«سفر ذهنی» (Mental Journaling) در منابع مختلف به عنوان راهکاری قدرتمند برای رسیدن به خودآگاهی در نظر گرفته میشود، در این تمرین هم نیاز به فضای خلوتی دارید تا بر روی فرایند ذهنی خود عمیق شوید و با افکار خود به بخشهای مختلف هویت خود سفر کنید تا بهمرور بخشهای ناخودآگاه نیز وارد آگاهی شوند. در ادامه ایدههایی را برای سفر به درون بیان میکنیم.
- تصویرسازی سفر: چشمان خود را ببندید و ببنید که ذهن شما چه تصویری را روبروی چشمان شما میآورد. شاید خاطرات گذشته به یاد شما بیاید و شاید هم به آینده بروید. تمام این تصویرها از بخشهای عمیقتر روان شما سرچشمه میگیرند، صحبتهای خود را ضبط کنید و در زمانهای خالی خود گوش دهید.
- تفکر روزانه: ارزیابی روزانه افکار، احساسات و واکنشهای رفتاری طول روز که بهطور معمول انتهای روز فرصت میشود.
- ذهنآگاهی: توجه بدون قضاوت افکار و احساسات و پیدا کردن رد پای آن در بدن، تکنیکهای ذهنآگاهی فراوان و بسیار مفیدی در این حوزه وجود دارد.
- سفر احساسی: عمیق شدن در فرایندهای احساسی با نوشتن آنها.
- سفر هدف: مشخص کردن اهداف و فکر کردن به مسیر رسیدن به آنها.
- سفر رویاها: نوشتن رویاها در هنگام خواب و بیداری تحلیل ارتباط بین آنها با واقعیت. پژوهشگران و متفکران روانشناسی مانند «فروید» (Freud) و «یونگ» (Jung) آموزههای غنی در این حوزه دارند.
- سفر رشد: بررسی روند «توسعه فردی» (Self Improvement) که تا اینجا داشتهایم از جمله تقویت عزتنفس، اعتمادبهنفس، تابآوری یا هوش هیجانی و مسیری که در ادامه طی خوایم کرد.
- نوشتن «جریان آگاهی» (Stream of Consciousness): دنبال ردن آزادانه و بیقیدوبند روند افکاری که به ذهن میرسد.
- سفر تصمیمات: ارزیابی انتخابها و تصمیمات گذشته در حوزههای ارتباطی و کاری و تصمیماتی که در آینده قصد اتخاذ آنها را داریم.
- صحبت با خود: گفتگوی با خویش میتواند نکات و جنبههای مهمی را از آسیبها، نیازها و انگیزههای شما برآورده کند. شروع به صحبت با خودتان کنید و به گفتههای ذهنتان جواب بدهید. در ادامه جوابهای خودتان را ارزیابی کنید و از دیدگاه ناخودآگاه به آنها پاسخ بدهید.
۲۱. تفکر در مورد ریشه احساسات
اگر نکتهای بهصورت ناگهانی ما را عصبانی یا ناراحت کند، بهترین زمان برای کشف بخشهای جدیدی از دنیای درونی است. در چنین شرایطی بهجای اینکه به مخاطب واکنش نشان دهیم، میتوانیم نفس عمیقی بکشیم و از خودمان بپرسیم که چه چیزی منجر به تولید این حجم از خشم یا غم در من شده است؟ یافتن افکار پشت و احساسات پشت واکنشهای رفتاری به ما کمک میکند تا راحتتر بتوانیم رفتارهای خود را مدیریت کنیم.
یکی از بهترین راهها برای شناخت ریشههای احساسات، نوشتن افکاری است که در موقعیتهای پراسترس، عصبانیتزا یا ناراحتکننده به ذهن شما رسیده است. این افکار بهطور معمول الگوهای مشخصی دارند. در ادامه مثالهایی برای روشن شدن آنها میزنیم.
- عصبانی شدن: مادری شروع به جمع کردن وسایل دخترش شد تا برای اردوی آخر هفته آماده شود، وقتی دختر وارد اتاق شد احساس خشم شدیدی به او دست داد زیرا مادر او بارها بهصورت مستقیم و غیرمستقیم بهدخترش احساس بیعرضگی داده بود.
- غم شدید: دختری از دوست خود پرسید که برای روز مادر چه میخواهد بخرد و او احساس غم شدیدی کرد زیرا مادر او فوت شده بود.
- استرس شدید: یکی از کارمندان با همکار خود در مورد مشکلات تحصیلی فرزندش صحبت کرد، در همین حال همکار او بهشدت احساس استرس کرد زیرا بهیاد استرسهای دوران تحصیل و مشکلات درسی خودش افتاد.
- احساس نفرت زیاد: دانشآموزی با ورود یک همکلاسی جدید به مدرسه بدون هیچ پیشینهای از او خوشش نمیآید و بعد از مدتی متوجه میشود که بسیار مدل صحبت کردن او شبیه یکی از هم کلاسیهای دوران دبستان است که او را بسیار آزار میداده است.
افراد با هوش هیجانی بالا توانایی فوقالعادهای شناخت ریشههای احساسات و مدیریت آنها دارند در نتیجه برای اینکه بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم کافیست که هوش هیجانی خود را با شیوههای مختلف بالا ببریم.
۲۲. تفکر در مورد واکنشهای رفتاری
بسیاری از رفتارهای لحظهای ناشی از نیازهای ناخوآگاه هستند و هیچ رفتاری بهصورت اتفاقی نمیفتد. در ادامه مثالهایی برای ریشههای واکنشهای رفتاری بیان میکنیم.
- احساس خطر زیاد: فردی که بهتازگی وارد محل کار جدید خود شده و هنگامی که همکاران در مورد محل زندگی او میپرسند، به یکباره اطلاعات اشتباه میدهد. زیرا در دوران کودکی مادر او بهشکلی افراطی از خطرات جامعه و افراد آسیبزا برای او صحبت میکرده است.
- نیاز به دیده شدن: فردی که در تمام جمعها بحث رو جوری پیش میبرد که از توانمندیها و تجربیات زندگی خود بگوید تا دیگران او را تحسین کنند، زیرا در دوران کودکی انتظارات کمالگرایانه والدین را برآورده نکرده و احساس نقص فراوانی میکند.
- جلوگیری از آسیب: فردی که بهصورت آسیبزایی در هر جمعی شروع به تمسخر دیگران میکند تا موجبات خنده را فراهم کند، زیرا خودش روزی در جایگاه قربانی بوده و فکر میکند که اگر نتواند مخاطب را تحقیر کند، خودش است که تحقیر میشود.
شناخته ریشههای رفتار افراد فرایندی بسیار پیچیده و عمیق است، در نتیجه بیشتر مواقع نیاز به فرایندهای رواندرمانی دارد تا افراد بهمرور نسبت به رفتارهای خود بینش پیدا کنند و بدانند که چگونه به خودآگاهی برسند.
مراحل خودآگاهی
زمانی که بدانیم چگونه به خودآگاهی برسیم پا به مسیر پرفراز و نشیب آن بگذاریم سه مرحله را طی خواهیم کرد. در ادامه هر کدام از این مراحل را نام میبریم.
۱. عدم وجود خودآگاهی
بیشتر افراد دنیا در این مرحله هستند، در این مرحله احساسات مختلفی را تجربه میکنیم و بهصورت روزانه با افکار مختلفی کلنجار میرویم اما دلیل شکلگیری احساسات و منشأ افکار برای ما مبهم است و نمیدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم. در این مرحله هر لحظه ممکن است از رفتارهای خودمان شگفتزده شویم.
۲. مواجهه با خویشتن
در این مرحله هویت خود را پذیرفتهایم و میدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم. در نتیجه با کمک تکنیکهای مختلف در تلاش هستیم ارزشهای بنیادین، ویژگیهای شخصیتی و توانمندیها یا نقاط ضعف را شناسایی کنیم. در مسیر شناسایی هر لحظه شناخت بیشتری به ریشه احساسات و واکنشهای خود پیدا میکنیم و خودمان را بهمرور در موقعیتهایی قرار میدهیم که باعث موفقیت شود.
۳. رسیدن به خودآگاهی
در این مرحله ارزیابی روزانه واکنشهای رفتاری و احساسات تبدیل به عادت میشود و هر کدام از انتخابها را با در نظر گرفتن نیازهای اساسی و ارزشهای بنیادین اتخاذ میکنیم. انگیزه خود برای تلاش و فعالیت را حفظ میکنیم و تابآوری بیشتری در برابر فشارهای روانی داریم. همچنین هوش هیجانی ما افزایش یافته و توانایی مدیریت احساسات را بهدست آوردهایم.
مثال برای خودآگاهی
حال که با کمک راهکارهای مختلف میدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم وقت آن است که مثالهایی را برای ملموستر شدن مزایای خودآگاهی مشاهده کنیم.
- شناخت توانمندیها: دانشآموزی که برای انتخاب رشته تحصیلی از تستهای توانمندیسنج استفاده کرد و با ارزیابی موفقیتهای گذشته خود، متوجه شد که مهارتهای ارتباطی فوقالعادهای دارد و میتواند به یک فروشنده موفق و رهبری پرنفوذ تبدیل شود، پس وارد رشته انسانی شد تا در آینده وارد رشته مدیریت بخواند.
- شناخت ویژگیهای شخصیتی: کارمندی که همواره از فعالیت کاری خودش راضی نبود، با کمک روانشناس متوجه شد که افکار سرزنشکننده و عزتنفس پایین باعث از بین رفتن انگیزه او شده و شکستهای متوالی را رقم زده است. پس با تقویت اعتمادبهنفس افکار منفی خود را مدیریت کرد و با افزایش انگیزه، تلاش بیشتر و کسب موفقیت، بهمرور مورد تحسین همکاران و کارفرما قرار گرفت و به فعالیت کاری خود علاقهمند شد.
- دردهای بدنی: فردی که در تمرینهای ذهنآگاهی متوجه شد احساس استرس مزمن او باعث انقباض عضلات قفسه سینه شده است و با خارج کردن این فشار از بدن، دردهای خود را کاهش داد.
- سفر درونی: کارمندی که سالها از همکار خود متنفر شد بعد از گوش دادن به صدای درونی و ارزیابی دلایل تنفر از او متوجه شد که این فرد شباهت بسیار زیادی با ناپدری او دارد. در حالیکه ذهن او چنین شباهتی را پنهان میکرد تا خاطرات تلخ تنبیههای فیزیکی ناپدری در دوران کودکی به یاد او نیاید.
کتابهای انگلیسی راه های رسیدن به خودآگاهی
برای رسیدن به خودآگاهی کتابهای متعددی منتشر شده است. این کتابها میتواند در مسیر خودآگاهی خواننده را همراهی کنند اما باید توجه داشت که خودآگاهی مانند کوهنوری است و اینکه تنها بفهمیم چگونه به خودآگاهی برسیم بهتنهایی نمیتواند ما را به خودآگاهی برساند. در ادامه مهمترین کتابهای رسیدن به خودآگاهی را بیان میکنیم.
- کتاب «بیداری غول درون» (Awaken the Giant Within) نوشته «تونی رابینز» (Tony Robbins)
- کتاب «چگونه با خودمان مواجه شویم» (How to Meet Your Self) نوشته «نیکول لپارا» (Nicole LePera)
- کتاب «رهبر خودآگاه» (The Self-Aware Leader) نوشته «جان مکسول» (John C. Maxwell)
- کتاب «کشف آگاهی» (Finding Awareness) نوشته «امیت پاژدار» (Amit Pagedar)
کتابهای فارسی راه های رسیدن به خودآگاهی
متأسفانه بسیاری از کتابهای معتبر در حوزه خودآگاهی هنوز به فارسی ترجمه نشدهاند، با این حال کتابهای فارسی مناسب برای تقویت خودآگاهی را بیان میکنیم.
- کتاب «روح تسخیرناپذیر» (The Untethered Soul) نوشته میشل سینگر (Michael A. Singer)
- کتاب «تسلط» (Mastery) نوشته «رابرت گرین» (Robert Greene)
- کتاب «۷ عادت مردمان مؤثر» (Habits of Highly Effective People) نوشته «استیفن کاوی» (Stephen R. Covey)
سؤالات متداول
حال که در این مطلب از مجله فرادرس با کمک راهکارهای مختلف میدانیم که چگونه به خودآگاهی برسیم وقت آن است تا سؤالات متداول در حوزه خودآگاهی را بیان کنیم.
تست مناسب برای خودآگاهی چیست؟
تمام تستهایی که به خودشناسی بیشتر شما کمک میکنند از جمله تستهای شخصیتشناسی، تستهای ارزیابی توانمندی یا هوش یا تستهای شناخت نیازهای اساسی برای کسب خودآگاهی مناسب هستند.
مزایای رسیدن به خودآگاهی چیست؟
افرادی که ویژگیهای شخصیتی، توانمندیها و نقاط ضعف خود را میشناسند بهخوبی میتوانند فعالیتهای کاری خود را در مسیر توانمندیها و ویژگیهای شخصیتی قرار دهند. همچنین با توجه به شناخت «ارزشهای شخصی» (Personal Valius) انگیزه مورد نیاز برای فعالیت کاری را پیدا کرده و رضایت بیشتری از زندگی داریم. همچنین با شناسایی ریشههای احساسات میتوانیم آنها را مدیریت کرده و در مسیر التیام آسیبهای روانی حرکت کنیم.
بسیار جامع و کامل بود
بسیار عالی و مفید