انواع احساسات در روانشناسی – توضیح به زبان ساده
افراد با هوش هیجانی بالا اهمیت احساسات را از هر کسی بهتر میدانند، حتی اگر نتوانند بهصورت آکادمیک انواع احساسات در روانشناسی را توضیح دهند. ما انگیزه مورد نیاز برای انجام کارها، حال خوب، روابط عاشقانه و حتی توانایی نفوذ عاطفی بر دیگران و کاریزما خود را مدیون احساساتمان هستیم. برای توضیح احساسات، ابتدا باید با هیجانات آشنا شویم. به واکنشهای ذهنی و ناهشیار بهموقعیتها هیجان میگویند. احساسات نیز همان ادراک هشیارانه و آگاهانه هیجانات هستند. ۶ نوع از احساسات بنیادین بهاعتقاد «پائول اکمن» (Paul Ekman) شامل «شادی» (Happiness)، «خشم» (Anger)، «ترس» (Fear)، «غم» (Sadness)، «انزجار» (Disgust) و «جاخوردگی» (Surprise) میشود. البته بیش از ۲۵۰۰ هیجان و احساس در دنیا معرفی شدهاست که در این مطلب از مجله فرادرس، با برخی از آنها از جمله «نظریه احساسات اساسی اکمن»، «نظریه احساسات ۲۷ گانه»، «نظریه احساسات مجزا»، «نظریه رابرت پلوچیک»، «نظریه ارسطو» و «نظریه چارلز داروین» آشنا میشویم. همچنین در نهایت تفاوت احساس، هیجان و خلق را بیان میکنیم و گامهای عملیاتی برای ابراز درست هیجانات را نام میبریم.
- خواهید آموخت که تفاوت میان احساس، هیجان، عاطفه و خلق چیست.
- شناخت سه سطح احساسات و تأثیر عوامل فرهنگی را به دست میآورید.
- کارکردهای مثبت و نقش تکاملی احساسات را خواهید شناخت.
- گامهای ابراز سالم و مدیریت هیجان را یاد خواهید گرفت.
- با نقش هوش هیجانی در رشد فردی و تصمیمگیری آشنا میشوید.
- درک میکنید ارزشگذاری مثبت یا منفی همه احساسات چه تأثیری دارد.


تعریف احساسات در روانشناسی
تعریف احساسات به بیان «انجمن روانشناسی آمریکا» (American Psychological Association | APA)، تجربیات ذهنی بوده که از طریق حواس پنجگانه، افکار یا تصاویر ایجاد میشوند اما مستقل از آنها هستند. البته احساسات نیز مانند بسیاری از مفاهیم روانشناسی تعاریف متنوعی دارند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- روانشناس آمریکایی آقای «رابرت وودورث» (Robert Sessions Woodworth) احساسات را پدیدههایی میدانست که وضعیت درونی فرد را نشان میداد.
- «امانوئل کانت» (Immanuel Kant) نیز احساسات را حالاتی از خوشایندی و ناخوشایندی تعریف کرده است که تأثیرات روانشناختی بر افراد دارند.
- احساسات، تجربیات آگاهانهای از تغییرات بدنی و حالات ذهنی است که توسط هیجانات بهوجود آمدهاند.
انواع احساسات در روانشناسی
تقسیمبندیهای بسیار زیادی پیرامون احساسات و هیجانات انجام شدهاست و اتفاق نظر چندانی در این زمینه وجود ندارد. بر همین اساس، برخی نظریات تنها سه مورد از احساسات را احساسهای بنیادین بهشمار میآورند و سایر آنها را به احساسات «درجه دو» (Secondary) و «درجه سه» (Tertiary) تقسیم میکنند. در ادامه این تقسیمبندی را توضیح میدهیم.
- احساسات بنیادین: این احساسات در مردم تمام دنیا با هر فرهنگ یا نژادی وجود دارد و تجربه آنها وابستگی بسیار کمی به محیط دارد.
- احساسات درجه دوم: شیوه تجربه این احساسات وابستگی بیشتری به فرهنگ جامعه دارد و بهاندازه احساسات بنیادین جهانی و گسترده نیستند. بهاین معنا که شاید تعدادی از آنها در برخی فرهنگها وجود نداشته باشد. بهاعتقاد برخی نظریه پردازان، احساساتی همچون حسادت یا عشق بهنسبت فرهنگهای مختلف بهصورت متفاوتی احساس شده و بیان میشود. در نتیجه از انواع احساسات ثانویه در رواشناسی هستند.
- احساسات درجه سوم: تجربه احساسات درجه سوم یا «هیجانات پیچیده» (Complex Emotions) بهسادگی و شفافیت احساسات بالایی نیست و نیاز به هوش هیجانی بالاتری دارد.
حال که با انواع احساسات در روانشناسی آشنا شدهایم، به سراغ نظریه احساسات اساسی آقای اکمن میرویم.

نظریه احساسات اساسی پائول اکمن
در سال ۱۹۷۰ روانشناسی بهنام پائول اکمن، ۶ هیجان بنیادین را معرفی کرد. او از افراد پیشرو در تحقیقات حوزه هیجانات است که با بررسی مطالعات بیش از ۱۰۰ دانشمند، اطلاعات جامعی در حوزه هیجانات بهدست آورده است. در ادامه به این احساسات اشاره میکنیم.
- «خشم» (Anger)
- «ترس» (Fear)
- «غم» (Sadness)
- «انزجار» (Disgust)
- «شادی» (Happiness)
- «جاخوردگی» (Surprise)
با گذشت زمان، اکمن هیجانات بیشتری را به فهرست خودش اضافه کرد که در ادامه بیان میکنیم.
- «افتخار» (Pride)
- «شرم» (Shame)
- «خجالت» (Embarrassment)
- «هیجانزدگی» (Excitement)
تقسیمبندی اکمن یکی از پذیرفتهشدهترین تقسیمبندیهای انواع احساسات در روانشناسی است.

نظریه احساسات ۲۷ گانه
مطالعات اخیری که در «دانشگاه کالیفرنیا» (University of California) انجام شد، ۲۷ احساس متمایز را تشخیص داد که بسیاری از آنها بههمدیگر پیوسته و مرتبط هستند. در این پژوهش، هزاران نفر مورد مطالعه قرار گرفتند و شیوه واکنش آنها در موقعیتهای مختلف و در مواجهه با انواع ویدئوها و موسیقیها مورد ارزیابی قرار گرفت. در جدول زیر، تمام این ۲۷ احساسی که در این پژوهشها معرفی شدهاند را نام میبریم.
| نواع احساسات ۲۷گانه | ||
| ۱. «تحسین» (Admiration) | ۱۰. «بیحوصلگی» (Boredom) | ۱۹. «ترس» (Fear) |
| ۲. «ستایش» (Adoration) | ۱۱. «آرامش» (Calmness) | ۲۰. «وحشت در لحظه» (Horror) |
| ۳. «زیباییشناختی» (Aesthetic) | ۱۲. «گیجی» (Confusion) | ۲۱. «علاقه» (Interest) |
| ۴. «قدردانی» (Appreciation) | ۱۳. «میل شدید» (Craving) | ۲۲. «خوشی» (Joy) |
| ۵. «سرگرمی» (Amusement) | ۱۴. «نفرت» (Disgust) | ۲۳. «نوستالژی» (Nostalgia) |
| ۶. «خشم» (Anger) | ۱۵. «همدلانه» (Empathic) | ۲۴. «رضایتمندی» (Satisfaction) |
| ۷. «اضطراب» (Anxiety) | ۱۶. «درد» (Pain) | ۲۵. «عاشقانه» (Romance) |
| ۸. «احترام آمیخته با ترس» (Awe) | ۱۷. «مدهوشی و شیفتگی فوقالعاده» (Entrancement) | ۲۶. «غم» (Sadness) |
| ۹. «ضعف» (Awkwardness) | ۱۸. «شوروشوق» (Excitement) | ۲۷. «میل جنسی» (Sexual Desire) |
با توجه به جدید بودن و اعتبار تحقیقات پشت این نظریه، نظریه احساسات ۲۷ گانه بین نظریات مربوط به انواع احساسات در روانشناسی، از محبوبیت و شهرت زیادی برخوردار است.

نظریه احساسات مجزا
بر اساس «نظریه احساسات مجزا» (The Discrete Emotion Theory)، ۱۲ هیجان اساسی وجود دارد. این هیجانات اساسی مبتنی بر عوامل «زیستی» (Biologically) بوده و هر کدام از آنها به بخشهای مشخصی از مغز معطوف میشود. برای مثال، قسمت «آمیگدال» (Amygdala) در مغز مربوط به احساس ترس است. همچنین شیوه پاسخدهی به این هیجانات نیز در قومیتها و فرهنگهای مختلف بهصورت یکسان است. حتی در طی پژوهشی مشخص شد که احساسات مجزا در افراد نابینا و ناشنوا نیز وجود دارد. در ادامه، ۱۲ نوع از احساسات گسسته را بیان میکنیم.
- «علاقه» (Interest)
- «خوشی» (Joy)
- «جاخوردن» (Surprise)
- «غم» (Sadness)
- «خشم» (Anger)
- «نفرت» (Disgust)
- «حقارت» (Contempt)
- «دشمنی با خود» (Self hostility)
- «ترس» (Fear)
- «شرم» (Shame)
- «خجالتی بودن» (Shyness)
- «گناه» (Guilt)

نظریه رابرت پلوچیک
نظریه «رابرت پلوچیک» (Robert Plutchik) نیز مبتنی بر ۸ هیجان اساسی است. این روانشناس مسئله ترکیب شدن احساسات بنیادین و ساخت احساسات جدید را بیان کرد. آقای پلوچیک معتقد است که هر کدام از این احساسات باعث شکلگیری رفتارهایی میشوند که بهصورت مستقیم با بقای انسان در ارتباط هستند. از ویژگیهای مهم نظریه پولچیک، طیفی بودن احساسات است، بهشکلی که هر کدام از آنها دارای دو قطب متضاد هستند. در نتیجه این ۸ احساس بهصورت ۴ دسته دوتایی از احساسات در نظر گرفته میشوند. در ادامه این هیجانات را بیان میکنیم.
- «ترس» (Fear) در برابر «خشم» (Anger)
- «غم» (Sadness) در برابر «خوشی» (Joy)
- «نفرت» (Dusgust) در برابر «اعتماد» (Trust)
- «انتظار» (Anticipation) در برابر «جاخوردن» (Surprise)

نظریه ارسطو
بر اساس «کتاب دوم نظریه ارسطو» (Book two of Aristotle's theory)، ۹ احساس بنیادین وجود دارد. نام کامل این کتاب، «هیجانات در جایگاه احساس لذت و درد» (Emotions as Pleasures and Pains) است. ارسو معتقد بود که این ۹ احساس در بیان درد، لذت یا هر دوی آنها نقش ایفا میکنند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- خشم
- «دوستی» (Friendship)
- ترس
- شرم
- «مهربانی» (Kindness)
- «ترحم کردن» (Pity)
- «برآشفتگی» (Indignation)
- «غبطه» (Envy)
- «عشق» (Love)
احساسات بنیادین ارسطو کمک بزرگی به نتایج تحقیقات امروزی پیرامون انواع احساسات در روانشناسی کرده بود.

نظریه چارلز داروین
«چارلز داروین» (Charles Darwin) نیز حدود ۳۴ هیجان را معرفی کرد که در انسانها و حیوانات بهصورت یکسان وجود دارد. در جدول زیر میتوانید این هیجانات را مشاهده کنید.
| انواع هیجانات چارلز داروین | ||
| ۱. خوشی | ۱۳. خشم | ۲۵. «ترس» (Fear) |
| ۲. عشق | ۱۴. «کینه» (Hatred) | ۲۶. «توجه به خود» (Self attention) |
| ۳. «تعلق خاطر» (Devotion) | ۱۵. «بیزاری» (Disdain) | ۲۷. خجالتی |
| ۴. «نگرانی همراه با محبت و مهربانی» (Tender feelings) | ۱۶. حقارت | ۲۸. «فروتنی» (Modesty) |
| ۵. «رنج» (Suffering) | ۱۷. نفرت | ۲۹. «خجالتزدگی» (Blushing) |
| ۶. «گریه کردن» (Weeping) | ۱۸. گناه | ۳۰. «تأمل» (Reflection) |
| ۷. «روحیه بالا» (High spirits) | ۱۹. «افتخار» (Pride) | ۳۱. «مدیتیشن» (Mediation) |
| ۸. «روحیه پایین» (Low spirits) | ۲۰. «درماندگی» (Helplessness) | ۳۲. «بدخلقی» (Ill-temper) |
| ۹. اضطراب | ۲۱. «صبر» (Patience) | ۳۳. «قهر» (Sulkiness) |
| ۱۰. سوگ | ۲۲. «تأیید» (Affirmation) | ۳۴. «عزم راسخ» (Determination) |
| ۱۱. «دلتنگی» (Dejection) | ۲۳. «انکار» (Negation) | |
| ۱۲. «ناامیدی» (Despair) | ۲۴. «جاخوردن» (Negation) | |
همچنین در سال ۱۸۷۲، داروین کتابی را با نام «ابراز هیجانات در انسان و حیوانات» (The Expression of the Emotions in Man) تدوین کرد. بر اساس این کتاب، تمام انسانها و حیوانات احساسات خود را بر اساس رفتارهای مشابهی نشان میدهند. قبل از داروین، فردی بهنام «دوشن بولونی» (Duchenne de Boulogne) در پژوهشهای خود، حدود ۶۰ «حالت صورت» (Facial Expressions) مختلف را شناسایی کرده بود. در ادامه داروین با استفاده از نتایج تحقیقات بولونی، ۶ هیجان بنیادین را معرفی کرد که شامل خشم، ترس، تعجب، نفرت، شادی و غم میشوند.

تفاوت هیجان، احساس، خلق و عاطفه
با اینکه هر کدام از این مفاهیم در جایگاه یکدیگر استفاده میشوند، اما تفاوتهای ظریفی دارند. در ادامه هر کدام از این مفاهیم را تعریف میکنیم.
- «هیجان» (Emotions): به تجربیات ذهنی درونی گفته میشود که در پی مواجه با موقعیتهای مثبت یا منفی به وجود آمده و «واکنشهای رفتاری» (Physiological Reactions) و «حالات چهرهای» (Facial Expressions) خاصی را در پی دارد. هیجانات بهصورت هشیارانه نبوده و نشانهای از ناخودآگاه هستند.
- «احساسات» (Feeling): به تجربیات آگاهانهای از شیوه تجربه هیجان، احساس گفته میشود. باورهای شخصی، خاطرات، هورمونها و حتی محیط میتوانند بر روی تجربه ما از هیجانات ما و از طریق آن، بر احساساتمان اثرگذار باشند.
- «عاطفه» (Affect): به بروز بیرونی احساسات مانند حالات مختلف چهره و تغییراتی که در زبان بدن افراد اتفاق میفتد، عاطفه گفته میشود.
- «خلقوخو» (Temperament): به وجود هیجانات یا مجموعهای از هیجانات پایدار در دو هفته یا یک ماه، خلقوخو گفته میشود.
در نتیجه هیجانات، پدیدههای هستند که در تمام حیوانات وجود دارند، درحالیکه احساسات را تنها گونه انسانها تجربه میکنند. این اصلیترین تفاوت هیجان با انواع احساس در روانشناسی است.

در ادامه مثالهایی از ارتباط این سه پدیده را بیان میکنیم.
| هیجان | احساس | خلقوخو |
| شادی | احساس لذت، خرسندی و رضایت | وجود تجربه شادی مستمر با انگیزه و انرژی بالا به مدت حداقل دو هفته |
| شگفتزدگی | شوکه شدن و احساس بُهتزدگی | - |
| ترس | احساس خطر زیاد و هوشیاری بالا | احساس اضطراب فراگیر بهمدت حداقل دو هفته |
| خشم | احساس عصبانیت زیاد بههمراه گًرگرفتی و تنش عضلانی | تحریکپذیری و عصبی بودن بهمدت حداقل دو هفته |
| غم | احساس گناه و ناراحتی بههمراه افتادگی بدن | احساس ناراحتی بلندمدت و بههمراه بیانگیزگی بهمدت حداقل دو هفته |
| انزجار | احساس نفرت و تلاش برای اجتناب از موضوع | احساس نفرت طولانیمدت که منجر به وسواس با کینه میشود |
توضیح هر کدام از احساسات بنیادین
هر احساس کارکرد خاص خود را داشته و با هدف مشخصی بهوجود میآید. در ادامه، کارکرد هر کدام از احساسها را بیان میکنیم.
- احساس شادی: افزایش انگیزه و امید به زندگی
- احساس غم: افزایش همدلی و درک دیگران
- احساس ترس: نجات از خطر آنی
- احساس انزجار: دور شدن از خطرات بالقوه
- احساس خشم: از بین بردن موانع و دفاع از خود
- احساس جاخوردگی: بررسی مسائل جدید و شناخت دقیق محیط
در نتیجه هیچ احساسی ناکارآمد نیست و در صورت مدیریت درست، هر کدام از احساسات مزیتهای خاص خود را دارند. در ادامه، با بهشکلی دقیقتر احساسات اساسی آشنا میشویم.
احساس شادی
احساس شادی لذتبخشترین احساس بنیادین موجود در دنیا است. این احساس باعث افزایش امید به زندگی و انگیزه برای فعالیت میشود. البته احساس شادی بسیار زیادی میتواند به رفتارهای کنترل نشده منجر شود. احساس شادی بهطور معمول با احساسات دیگری همراه میشود که در ادامه به آنها اشاره میکنیم.
- «خرسندی» (contentment)
- «مثبتاندیشی» (Positive Thinking)
- «سربلندی» (gratification)
- «رضایت» (satisfaction)
- «خوشبختی» (well being)
در نتیجه برای متقاعد کردن دیگران و جلب رضایت آنها، میتوانید احساس شادی را در آنها ایجاد کنید. در ادامه، مهمترین نشانههای احساس شادی در افراد را معرفی میکنیم. لبخند زدن از رایجترین رفتارهای افراد شاد است، همچنین افراد شاد با حجم بالا و سرعت زیاد صحبت میکنند. پژوهشهای متعددی بین احساس شادی با بهداشت روانی و سلامت جسمی ارتباط مستقیم قوی نشان دادهاند.

احساس غم
احساس غم یکی از رایجترین انواع احساسات در روانشناسی است که با احساسات دیگری همراه میشود که در ادامه بیان میکنیم.
- «محرومیت» (Disappointment)
- «سوگ» (Grief)
- «ناامیدی» (Hopelessness)
- «بیعلاقگی» (Disinterest)
- «بیانگیزگی» (lack of motivation)
- «عدم وجود انرژی» (Lethargy)
وجود غم متعادل باعث افزایش همدلی و درک دیگران میشود. درحالیکه وجود احساس غم شدید و طولانیمدت میتواند به «اختلال افسردگی» (Depression Disorder) منجر شود. با توجه به از کارافتادگی شدید افراد افسرده، احساس غم پرهزینهترین احساس و طبق اختلال افسردگی پرهزینهترین بیماری بین بیماریهای روانی و جسمانی شناخته شده است. حالت صورت افراد غمگین با گوشههای لب افتاده همراه است و بهطور معمول با صدای آرام و سرعت کُند کلمات همراه است. البته در بیشتر مواقع افراد غمگین «سکوت» (Quietness) میکنند.

احساس ترس
احساس ترس در کنار خشم، قدیمیترین هیجانات بهوجود آمده در حیوانات بوده و از قسمتهای عمیقتر مغز ناشی میشوند. این احساس با فعالکردن «پاسخ جنگ و گریز» (Fight Or Flight Response)، باعث سفت شدن عضلات، افزایش ضربان قلب، افزایش سرعت تنفس و کاهش فعالیت سیستم هاضمه میشود. در نتیجه، مغز در حالت هوشیاری کامل قرار میگیرد. این حالت احتمال بقای حیوانات را در طول تاریخ افزایش داده است. از بارزترین نشانههای ترس میتوان به گشادشدن چشمها و «عقب رفتن چانه» (Pulling Back The Chin) اشاره کرد. فرد ترسیده سعی میکند تا بهسرعت پنهان شده یا از تهدید فاصله بگیرد. البته در برخی موارد نیز افراد سر جای خود «خشک» (Freez) میشوند. این حالت بیشتر در برابر مواجه با تروما اتفاق میفتد. با اینکه هیجان ترس احتمال بقای افراد را افزایش میدهد، اما ترس بسیار شدید و بلندمدت نیز میتواند به انواع «فوبیا» (Phobia) یا «اختلالهای اضطرابی» (Anxiety Disorders) منجر شود.
احساس انزجار
احساس انزجار یا نفرت نیز یکی دیگر از انواع احساسات در روانشناسی است که باز هم به بقای گونه انسان کمک کرده است. گستره موضوعات نفرتانگیز بسیار وسیع بوده و میتوانند از آلودگی و حشرات گرفته تا مزههای ناخوشایند، صحنه دلخراش یا رایحه نامطلوب و حتی افراد دیگر نیز امتداد داشته باشد. احساس انزجار مانند احساس ترس خبر از وجود خطر نزدیک و آشکار نمیدهد اما افراد را از آسیبهای بالقوه دور میکند. دانشمندان معتقدند که احساس انزجار، انسانها را از خوردن غذاهای فاسد شده یا حتی کشنده و ابتلاء به بیماریها حفظ کرده است. اولین واکنش رفتاری افراد به هیجان انزجار، رویگردانی از آن است. همچنین احتمال واکنشهای بدنی مانند حالت تهوع یا استفراغ نیز وجود دارد. در ادامه چروک کردن بینی و جمعکردن لب بالا نیز رایج است. احساس انزجار شدید و کنترل نشده میتواند به انواع «اختلالهای وسواس فکریعملی» (Obbssessive Compulsive Disorder) منجر شود.

احساس خشم
احساس خشم در پی ناکامی بهوجود میآید و قدرتمندترین هیجان موجود در انسانها است. همچنین میتواند بیشترین انرژی موجود در عضلات را فراهم کند. در ادامه، احساسهای همراه احساس خشم را بیان میکنیم.
- «خصومت» (Hostility)
- «تحریک» (Agitation)
- «ناامیدی» (Frustration)
- «مخالفت با دیگران» (Antagonism Towards Others)
همانند ترس، این هیجان هم پاسخ جنگوگریز را بههمراه دارد. حالت صورتی افراد خشمگین بههمراه اخم و نگاه خیره است. همچنین عرق کردن و قرمز شدن پوست نیز از نشانههای دیگر وجود خشم است. احساس خشم ناسازگارانهترین احساس در دنیای متمدن و اجتماعی انسان است. بههمین دلیل افرادی که توانایی کنترل خشم خود را ندارند، با پیامدهای قانونی و قضایی بزرگ و حتی جبرانناپذیری مواجه میشوند.
احساس جاخوردگی
احساس جاخوردگی یا تعجب در مواجه با آنچه که انتظار آن را نداشتیم بهوجود میآید. این احساس همواره کوتاه و با واکنش روانی-اجتماعی بهتزدگی همراه میشود. احساس جاخوردگی باعث میشود تا بهموضوعات جدید توجه کرده و آنها را دقیقتر ارزیابی کنیم. در نتیجه دوباره موقعیت برای ما روشن شده و نسبت به شرایط تسلط پیدا میکنیم. احساس جاخوردگی میتواند مثبت، منفی یا خنثی باشد. در ادامه برای هر کدام مثالی را بیان میکنیم.
- جاخوردگی مثبت: هنگامی که از محل کار به سمت منزل میروید و با دوستان صمیمی خود مواجه میشوید که برای تولدتان شما را سورپرایز کردهاند.
- جاخوردگی خنثی: فردی که در حال مرتب کردن منزل، کتابها را داخل کتابخانه میگذارد و وقتی برمیگردد میبیند که کتابها افتادهاند.
- جاخوردگی منفی: فردی که از جلسه امتحان خارج شده و متوجه میشود که دوستان او در مورد سؤالات ناآشنا صحبت میکنند و متوجه میشود که پشت کاغذ امتحانی را ندیده بود.
در حالت جاخوردگی، ابروها بهصورت قوسدار بالا رفته، چشمها گشاد شده و دهان فرد باز میماند. در همین حال ممکن است سر جای خود خشک شده یا بهعقب بپرد. همچنین فریاد زدن، جیغ زدن یا نفسنفس زدن نیز از رفتارهای رایج در هنگام جاخوردن است. احساس جاخوردگی نیز با ترشح هورمون «آدرنالین» (Adrenalin) و فعال شدن پاسخ جنگوگریز همراه میشود. تحقیقات نشان داده است که در هنگام جاخوردن، اطلاعات بیشتری ثبت شده و افراد مطالب را در هنگام سورپرایز شدن بهخاطر میسپارند. احساس جا خوردن از انواع احساسات در روانشناسی است که هم میتواند خوشایند و هم ناخوشایند باشد.

ابراز احساسات در روانشناسی
مردم عصر تکنولوژی بسیاری از احساسات باستانی خود مانند احساس خشم را «سرکوب» (Suppresion) میکنند. سرکوب احساسات بهمعنی «جلوگیری از بروز نشانههای بیرونی احساسات» است. همچنین ابراز احساساتی مانند غم یا ترس در بسیاری از فرهنگها نشاندهنده ضعف افراد بوده و پیامهایی مانند «مرد که گریه نمیکنه» یا برچسبهایی مانند «ترسو» یا «الکی شاد» نیز حاصل همین دیدگاه است. بروز این مسئله را در برخی از خانوادههای بسیار سختگیر و مقرراتی نیز میتوانیم ببینیم که ابراز بسیاری از هیجانات با تنبیه یا سرزنش همراه میشود. در نتیجه عده زیادی از ابتدای زندگی احساسات خود را سرکوب کردهاند و توانایی ابراز احساساتشان را بهکلی از دست میدهند. از سوی دیگر، هر احساسی با هدف خاصی ایجاد میشود و اگر بهکلی سرکوب شوند، منجر به اختلالات روانی و بیماریهای جسمی میشود. در ادامه، مراحل ابراز احساسات را بیان میکنیم.
- گذار از افکار سکوبکننده: برخی افراد در هنگام مواجه با هیجانات با افکار سرزنشکنندهای مواجه میشوند که باعث استرس آنها میشود. همچنین تصاویری از مسخره شدن توسط اطرافیان یا تخریب جایگاه اجتماعیشان به ذهن آنها خطور میکند. در نتیجه هیجانات خود را سرکوب میکنند. یکی از بهترین راهها برای مواجهه با این افکار سرکوب کننده، نوشتن این افکار و تشخیص تحریفهای شناختی یا جنبههای غیرمنطقی آنها است. همچنین جستوجوی شواهد مخالف با افکار سرزنش کننده و ثبت آنها نیز اعتمادبهنفس شما را در بیان این افکار افزایش میدهد.
- توجه به احساسات: هر کدام از احساسات با هدف خاصی در بدن ایجاد میشوند و نادیده گرفتن آنها با آسیبهای جسمی و روانی همراه است. در نتیجه بعد از هر احساس ناخوشایند یا خوشایندی، آن را بهطور کامل درک کرده و نقاطی از بدن که تحت تأثیر قرار گرفته را پیدا کنید. بهترین تمرین برای توجه به احساسات و ردیابی تأثیرات آنها در بدن، انواع تمرینات ذهنآگاهی (Mindfulness) و بهویژه برنامه «تنظیم هیجانی مبتنی بر ذهنآگاهی» (Mindfulness-Based Emotional Balance | MBEB)، تمرین «ارزیابی بدنی» (Body Scan) و «تمرین فضای تنفس» (Breathing) است.
- تفکیک و نامگذاری احساسات: زمانی که افراد در موقعیت هیجانانگیزی قرار میگیرند، چندین احساس را با همدیگر تجربه میکنند. برای مثال فردی بهدلیل فوت پدرش احساس غم دارد، اما در جمع دوستان با شوخی کردن یکی از دوستانش بهخنده میافتد و احساس شادی میکند، درحالیکه همان لحظه هنوز احساس غم دارد. در نتیجه احساس غم و شادی را در یک لحظه تجربه میکند. اگر بهتوانید احساسات خود را از هم تفکیک کرده و هر کدام را نامگذاری کنید، احتمال موفقیت شما در ابراز احساسات بیشتر میشود. در یک مطالعه مشخص شد که توانایی تفکیک و نامگذاری احساسات باعث میشود تا افراد مهارت بیشتری در تنظیم و کنترل هیجاناتشان پیدا کنند. نتایج تحقیق دیگری نشان دادهاند که ناتوانی در تفکیک و نامگذاری احساسات ارتباط مستقیمی با «افسردگی» (Depression)، «اضطراب اجتماعی» (Social Anxiety)، «شخصیت مرزی» (Borderline Personality)، «پرخوری عصبی» (Binge Eating) و مصرف الکل (Alcohol Use) دارد. با انجام این تمرین بهمرور دایره واژگان بیشتری برای بیان احساسات خود پیدا میکنید. تمام واژگان «بهوجد آمدن» (Ecstatic)، «سرخوشی» (Elated)، «هیجانزده شدن» (Excited)، «مشعوف شدن» (Thrilled) و احساس «خوشبختی» (Blissful)، احساس شادی را نشان میدهند اما درجات متفاوتی از این احساس بوده و بیانهای دقیقتری از آن هستند.
- یافتن دلیل احساس موجود: برخی نظریهپردازان معتقدند که احساسات در پی افکار هشیار یا ناهشیار خاصی بهوجود آمداند. با شناخت افکار پشت احساسات، میتوانید احساسات خود را بهصورت ریشهای مدیریت کنید. البته این شناخت چندان کار آسانی نیست. در بسیاری از مواقع، این افکار بهصورت ناهشیار بوده و تنها احساسات ناخوشایند حاصل از آن قابل شناسایی است. مدلهای رواندرمانی «روانکاوی» (Psychoanalytic)، «روانپویشی کوتاهمدت» (Intensive Short Term Dynamic Psychotherapy | ISTDP)، «گشتالت» (Gestalt) و «طرحواره درمانی» (Schima Therapy) از بهترین مدلهای درمانی برای تجربه احساسات هستند.
- پیشبینی احساس حاصل از هر پدیده: با شناخت احساسات خود و تشخیص دلیل هر کدام از آنها، بهمرور میتوانید احساسات حاصل از هر موقعیت و احساساتی که توسط اطرافیانتان در شما ایجاد میشود را پیشبینی کنید. در نتیجه در موقعیتهای همراه با احساسات ناخوشایند، قرار نمیگیرید.
- ابراز کنترل شده و مدیریت کردن احساس و هیجان: در نهایت با شناخت کامل احساسات و یافتن دلیل آنها، بهراحتی میتوانید خودتان را با احساساتی که در شما جریان دارد سازگار کنید، در جای مناسب احساسات خود را بروز دهید و در جایگاه نامناسب، با درک و مدیریت احساسات، آنها را به مسیر کارآمدتری هدایت کنید.
وجود «هوش هیجانی» (Emotional Intelligence | EQ) مؤلفهای کلیدی در پیشبینی سلامت روان است. افراد دارای هوش هیجانی، توانایی خوبی در آگاهی از هیجانات و تجربه آنها، تنظیم هیجانی، ابراز درست هیجانات و واکنش مناسب به هیجانات دارند. هوش هیجانی نیز مانند هر توانمندي دیگری با تمرین و پشتکار افزایش مییابد و صرفاً امری ذاتی و غیرقابل افزایش نیست. حال که با انواع هیجان در روانشناسی آشنا شدهایم، میتوانیم از اطلاعات خود در راستای مدیریت هیجانات خود استفاده کنیم.
سؤالات متداول
حال که انواع احساسات در روانشناسی و نظریات مختلف پیرامون انواع احساسات در روانشناسی آشنا شدهایم، وقت آن رسیده است که سؤالات متداول در این حوزه را ارزیابی کنیم.
فرد احساسی چه فردی است؟
«فرد احساسی» (Feeling Oriented) توانایی خوبی در ادراک احساسات داشته و عواطف او تأثیر زیادی بر روی تصمیمات و واکنشهای او به موقعیتهای مختلف میگذارند. «احساسی بودن» یک ویژگی شخصیتی است که ریشههای ژنتیکی و محیطی متنوعی دارد. افراد احساسی توانایی همدلی بیشتری، شور و اشتیاق بیشتری داشته و در روابط عاشقانه موفقتر هستند. اما از سوی دیگر آسیبپذیری عاطفی بیشتری داشته و این احتمال وجود دارد که در موقعیتهای احساسی، تصمیمگیریهای درستی نداشته باشند.

احساسات مثبت در روانشناسی چیست؟
به احساساتی که حال خوبی در افراد ایجاد کرده و خوشایند هستند، احساسات مثبت گفته میشود. احساساتی مانند «شادی» (Happiness)، «خوشی» (Joy) یا «جاخوردگی» (Surprise) میتوانند خوشایند باشند. البته تمام احساسات کاربردهای خاص خود را دارند و ارزشگذاری مثبت و منفی بر روی احساسات، ناکارآمد و اشتباه است. اگر بتوانیم احساسات را مدیریت کنیم و از آنها در مسیر درست استفاده کنیم، تمام احساسات مثبت هستند. در نتیجه برای احساساتی مانند شادی، عبارت احساسات خوشایند بسیار درستتر از احساسات مثبت است.
آزمون سنجش یادگیری
۱. طبق نظریه اکمن، چه ویژگیای باعث جهانی و مشترک بودن شش احساس بنیادین او در فرهنگهای مختلف شده است؟
۱. این احساسات بر پایه واکنشهای زیستی مشترک انسانها هستند.
۲. فقط بزرگسالان میتوانند این احساسات را تجربه کنند.
۳. هر شش احساس اکمن به صورت ناهشیار تجربه میشوند.
۴. در همه فرهنگها به عنوان احساسات مثبت تلقی میشوند.
ویژگی «بر پایه واکنشهای زیستی مشترک انسانها بودن» مهمترین دلیل جهانی بودن شش احساس بنیادین از نگاه اکمن است، زیرا او معتقد بود ساختار زیستی و مغزی این احساسات میان همه انسانها یکسان است. «ناهشیار بودن» هرچند در تعریف هیجان بارز است اما مستقیما توضیحدهنده جهانی بودن احساسات نیست. «مثبت تلقی شدن» برای همه احساسات اکمن صدق نمیکند و برخی احساسات منفی هستند.
۲. اگر فردی تفاوت میان «احساس» (Feeling) و «هیجان» (Emotion) را بهدرستی متوجه نشود، کدام توضیح میتواند مرز میان این دو را بهتر مشخص کند؟
۱. هیجان و احساس هر دو واکنشهای کوتاهمدت به موقعیتاند.
۲. هیجان واکنش سریع و ناهشیار به محرک در نظر گرفته میشود ولی احساس تجربه آگاهانه از آن تجربه گفته میشود
۳. هیجان فقط مربوط به بدن است ولی احساسات کاملا ذهنی هستند.
۴. هیجان همیشه مثبت است اما احساسات بیشتر بار منفی دارند.
تفاوت هیجان و احساس در سطح آگاهی و شیوه تجربه آنهاست؛ هیجانها واکنشهای درونی، خودکار و عمدتاً ناهشیار هستند که در پاسخ به موقعیتهای مختلف ایجاد میشوند و با تغییرات فیزیولوژیک و حالات چهرهای همراهاند، در حالی که احساسات تجربههای آگاهانه و ذهنی ما از همین هیجانها محسوب میشوند. به بیان دیگر، هیجان ابتدا در بدن و ناخودآگاه شکل میگیرد و سپس ذهن آن را تفسیر میکند و به صورت احساس درمیآورد. این تفسیر میتواند تحت تأثیر عواملی مانند باورهای شخصی، خاطرات گذشته، هورمونها و شرایط محیطی قرار بگیرد، به همین دلیل ممکن است افراد یک هیجان مشابه را به شکل احساسات متفاوتی تجربه کنند.
۳. در مدل «پلوچیک» (Plutchik)، احساسات متضاد چه نقشی در شکلگیری هیجانهای جدید دارند؟
۱. احساسات متضاد در مدل پلوچیک در یک طیف قرار گرفته اما هیچ تاثیری بر نوع هیجان ندارند.
۲. احساسات متضاد میتوانند ترکیب شده و هیجانهای تازه با شدت متفاوت ایجاد کنند.
۳. هر احساس متضاد فقط در مقابل خود باقی میماند و با هم ترکیب نمیشوند.
۴. مدل پلوچیک فقط به وجود احساسات بنیادین میپردازد و ترکیب احساسها را لحاظ نمیکند.
در مدل پلوچیک، احساسات متضاد بر روی یک طیف پیوسته قرار میگیرند و ترکیب آنها میتواند با شکلگیری هیجانهای جدید با شدتها و معانی متفاوت همراه شود. این رویکرد امکان درک حالتهای هیجانی پیچیدهتر را فراهم میکند، بهگونهای که تجربههای احساسی صرفاً به احساسات بنیادی و جدا از هم محدود نمیشوند. همچنین، این مدل هم بر وجود احساسات بنیادین تأکید دارد و هم سازوکار ترکیب و تعامل آنها را توضیح میدهد.
۴. در روانشناسی بر چه اساسی احساسات به سطوح بنیادین، درجه دو و سه تقسیم میشوند و فرهنگ چه نقشی در این تقسیمبندی دارد؟
۱. سطح آگاهی فرد نسبت به احساسش و تاثیر محیط خانوادگی
۲. تفاوتهای جنسیتی و نقش عوامل ژنتیکی در شکلگیری احساس
۳. پیچیدگی احساس، نقش فرهنگ و شدت وضوح آن در ذهن افراد
۴. تاثیر سن و میزان تحصیلات در شناخت دستههای احساسی
پیچیدگی احساس و نقش فرهنگ، معیار اصلی برای تقسیم احساسات به سطوح مختلف در روانشناسی است؛ احساسات ساده مانند شادی یا ترس بنیادین تلقی میشوند و احساسات پیچیدهتر (مانند حسادت یا عشق) به دستههای بالاتر تعلق دارند. فرهنگ میتواند باعث شود افراد یک جامعه، احساسات خاصی را متفاوت یا پررنگتر تجربه کنند. در این مدل میزان وضوح و شفافیت احساس نیز اهمیت دارد. در مقابل، «سطح آگاهی»، «تفاوتهای جنسیتی» و «سن و تحصیلات» معیارهایی نیستند که چنین تقسیمبندی براساس آن صورت بگیرد.
۵. طبق مباحث روانشناسی درباره احساسات، اگر فرد برای مدت طولانی هیجانات خود را سرکوب کند، کدام پیامد زیر محتملتر است؟
۱. افزایش ریسک مشکلات سلامت روان مانند اضطراب و افسردگی
۲. افزایش سطح «هوش هیجانی» (Emotional Intelligence)
۳. تقویت رفتارهای اجتماعی مثبت در محیط های جمعی
۴. تشدید واکنشهای بدنی مفید مانند بهبود خواب
زمانی که فرد هیجانات خود را سرکوب میکند، طبق روانشناسی این کار باعث آسیبدیدگی سلامت روان مانند «افزایش اضطراب و افسردگی» میشود. چنین سرکوبی علاوه بر آنکه هوش هیجانی را تقویت میکند، اثرات مخربی نیز بر سلامت روان وارد میکند. همچنین، سرکوب هیجانات منجر به بهبود خواب یا بروز رفتارهای اجتماعی مثبت نمیشود، بلکه اثرات منفی و طولانیمدت دارد.
۶. بر اساس تعاریف علمی، «احساس» (Feeling) طبق APA چگونه با «عاطفه» (Affect) یا «خلقوخو» (Temperament) متفاوت است؟
۱. همه این مفاهیم فقط درباره هیجانهای ناهشیار و بدون ارتباط با افکار هستند.
۲. احساس ترکیبی از رفتار است، عاطفه فقط روی شناخت و خلقوخو فقط بر عادات تمرکز دارد.
۳. احساس تجربه آگاهانه است، اما عاطفه نمود بیرونی و خلقوخو ثبات روحی در زمان است.
۴. همه آنها به واکنش حسی بدنی محدود، بدون تفاوت مفهومی اشاره دارند.
تعریف علمی «احساس» (Feeling) طبق APA بر تجربه ذهنی و ادراک آگاهانه ناشی از هیجانها تاکید دارد، در حالی که «عاطفه» (Affect) به نمود بیرونی و حالات قابل مشاهده مثل حالت چهره مربوط است و «خلقوخو» (Temperament) اشاره به الگوهای پایدارتر و تداوم هیجانها در سطح زمان دارد. بنابراین، «احساس» عمدتا یک تجربه درونی آگاهانه است ولی عاطفه و خلقوخو هر کدام بر جلوه بیرونی یا تداوم و ثبات روحی تمرکز دارند. دو گزینه دیگر نیز دقیق نیستند چون تمایز اصلی در آگاهانه بودن و نمود بیرونی یا پایدار بودن حالتهاست، نه صرفا واکنش بدنی یا عادت.
۷. چرا داشتن «هوش هیجانی» (Emotional Intelligence) بالا برای مدیریت احساسات در زندگی روزمره ضروری است؟
۱. باعث افزایش قدرت بدنی و سرعت واکنش فرد میشود.
۲. به فرد کمک میکند انگیزه و انرژی مثبت بیشتری کسب کند.
۳. سبب میشود فرد همیشه احساس شادی و رضایت داشته باشد.
۴. فرد قادر به تشخیص و نامگذاری دقیق احساسات خود میشود.
آگاهی از احساسات و قدرت نامگذاری آنها بخش کلیدی هوش هیجانی است، زیرا امکان مدیریت بهتر هیجانات و انتخاب رفتارهای مناسب را فراهم میکند. این ویژگی به فرد کمک میکند احساسات را درست شناسایی کند و عکسالعملهای بهتری نشان دهد. «انگیزه بیشتر» از کارکردهای خاص بعضی احساسات مانند شادی است و نه همه احساسات. «افزایش قدرت بدنی» مرتبط با هیجانات خاص مانند خشم یا ترس است و ربط مستقیمی به هوش هیجانی ندارد. «همیشه احساس شادی داشتن» نیز نادرست است، چون هر احساسی نقشی سازنده دارد و قرار نیست همیشه فرد حال خوبی داشته باشد.
۸. براساس نظریه «احساسات مجزا» (Discrete Emotion Theory)، نقش مغز در تجربه هیجانات اساسی چیست؟
۱. مغز هیچ نقشی در شکلگیری هیجانات اساسی ندارد و همه آنها آموختنی هستند.
۲. واکنش مغز به هیجانات عمدتا به صورت بیولوژیک و یکسان در همه انسانها رخ میدهد.
۳. هیجانات اساسی فقط توسط تفکر منطقی مغز کنترل میشوند و واکنش بدنی ندارند.
۴. مغز فقط در برخی از فرهنگها هیجانات اساسی را تولید میکند و در بقیه تاثیری ندارد.
طبق نظریه «احساسات مجزا» (Discrete Emotion Theory)، هیجانات اساسی ریشه زیستی دارند و واکنش مغز به آنها در همه افراد مشابه است. بنابراین، عبارت «واکنش مغز به هیجانات عمدتا به صورت بیولوژیک و یکسان در همه انسانها رخ میدهد.» درست است، چون حتی افراد نابینا یا ناشنوا هم این هیجانات را تجربه میکنند. گزینه «مغز فقط در برخی فرهنگها تاثیر دارد.» نادرست است چون واکنشها جهانی هستند. عبارت «هیجانات فقط توسط تفکر منطقی کنترل میشوند.» نیز اشتباه است زیرا واکنش هیجانی ناهشیار و بیولوژیک است. دیدگاه «مغز هیچ نقشی ندارد.» هم درست نیست زیرا این هیجانات پایه در مغز وجود دارند و آموختنی صرف نیستند.
۹. اگر فردی همزمان اضطراب، میل جنسی و نوستالژی را تجربه کند، مدل ۲۷گانه احساسات دانشگاه کالیفرنیا چگونه این وضعیت را توصیف میکند؟
۱. این مدل چنین ترکیبی را غیرممکن میداند و احساسات را کاملا مستقل میشمارد.
۲. در این مدل، فقط احساسات بنیادین مثل خشم و شادی قابل ترکیب هستند.
۳. بر اساس مدل کالیفرنیا، هر احساس باید به طور جداگانه تحلیل شود و تداخل ممکن نیست.
۴. طبق این مدل، احساسات میتوانند همزمان بوده و همپوشانی داشته باشند و طیف وسیعی را شکل دهند.
مدل ۲۷گانه دانشگاه کالیفرنیا بر همپوشانی و ارتباط میان احساسات مختلف تاکید دارد و معتقد است احساساتی همانند «اضطراب» (Anxiety)، «میل جنسی» (Desire) و «نوستالژی» (Nostalgia) میتوانند همزمان با یکدیگر تجربه شوند. در این مدل احساسات به صورت طیف گسترده، متمایز اما مرتبط معرفی میشوند و ترکیب یا تداخل آنها طبیعی در نظر گرفته میشود. برخلاف عبارت «احساسات کاملا مستقل»، این مدل امکان همزمانی را رد نمیکند. همچنین، تحلیل صرف جداگانه یا محدودیت ترکیب به احساسات بنیادین، با یافتههای این مدل مطابقت ندارد.
۱۰. کدام یک از احساسات بنیادین، بیشترین تاثیر را در ایجاد همدلی اجتماعی دارد و چرا اهمیت آن زیاد است؟
۱. ترس ضامن بقا است اما منجر به دوری از دیگران میشود.
۲. شادی باعث افزایش انگیزه و ارتباط مثبت میشود.
۳. غم افراد را به درک مشکلات دیگران سوق میدهد.
۴. خشم انرژی بالایی ایجاد میکند اما ممکن است آسیبزا باشد.
احساس «غم» افراد را به سمت درک و همراهی با دردها و دشواریهای دیگران هدایت میکند و باعث رشد همدلی در روابط اجتماعی میشود. ویژگی غم این است که افراد را نسبت به احساسات و نیازهای دیگران حساستر میکند و پیوندهای اجتماعی را عمق میبخشد. «شادی» تمرکز بر انگیزه و ارتباط مثبت دارد اما مستقیما باعث همدلی نمیشود. «خشم» بیشتر انرژی و واکنش تدافعی به همراه دارد و اگر کنترل نشود روابط را تضعیف میکند. «ترس» نقش اساسی در بقا دارد اما اغلب فرد را از دیگران دور میکند و همدلی را افزایش نمیدهد.













برای من بسیار الحمدلله خیلی خوب و مفید بود.متشکرم از نویسنده