اکسپرسیونیسم چیست؟ – به زبان ساده + تعریف و مثال
«اکسپرسیونیسم» نام یکی از سبکهای نقاشی است که در آن هنرمند بیشتر از آنکه بهدنبال بازنمایی واقعیت باشد، بهدنبال بهتصویر کشیدن و ابراز هیجانات و احساسات است. از مهمترین ویژگی های اکسپرسیونیسم در نقاشی میتوان به استفاده از رنگهای پررنگ، اغراق و تحریف در توصیف واقعیت اجسام و افراد اشاره کرد. همچنین، اضافه کردن عناصر فانتزی و تخیلی و ترسیم خطوط خشن یا منحنی برای برهم زدن تناسب عادی اجزای سوژه ازجمله سایر ویژگیهای این سبک به شمار میرود. در این نوشته از مجله فرادرس یاد میگیریم اکسپرسیونیسم چیست و با ویژگیهای اصلی آثار این سبک در نقاشی آشنا میشویم و معروفترین هنرمندان اکسپرسیونیست و آثار مشهور این سبک را معرفی میکنیم.
در گام بعدی تاریخچه شکلگیری اکسپرسیونیسم آلمان و اتریش را تا شکلگیری اکسپرسیونیسم انتزاعی (آبستره) و نئو اکسپرسیونیسم را میشناسیم و تفاوت اکسپرسیونیسم و سبکهای دیگری مثل «امپرسیونیسم» (Impressionism) را بررسی میکنیم. در پایان نیز به سراغ معرفی ویژگیهای دیگر حوزههای متأثر از اکسپرسیونیسم مثل تئاتر و سینما، ادبیات، عکاسی و معماری میرویم.
اکسپرسیونیسم چیست؟
در بیانی دقیقتر و کاملتر، «اکسپرسیونیسم»، «بیانگرایی» یا «هیجاننمایی» (Expressionism) نام یکی از جنبشهای هنر مدرن در شعر و نقاشی است که از سالهای ابتدایی قرن بیستم میلادی از شمال اروپا و کشورهایی مثل آلمان و اتریش شروع شد و خیلی زود شهرت جهانی پیدا کرد. در مکتب اکسپرسیونیسم، هنرمند بهدنبال بازنمایی و توصیف دقیق واقعیت فیزیکی نیست و تلاش میکند تجربههای حسی خود را از وقایع و رویدادهای زندگی در آثار خود ابراز کند.
اکسپرسیونیسم پاسخ هیجانی و احساسی هنرمندان آن دوران به احساس تنهایی وجودی و اضطراب فراگیر افراد جامعه همزمان با دوران جنگهای جهانی اول و دوم و مدرن شدن زندگی مردم بود. از نقاشان مشهور این سبک هم میتوان به «ادوارد مونک» (Edvard Munch)، «امیل نولده» (Emil Nolde)، «اگون شیله» (Egon Schiele) و «ارنست لودویگ کرشنر» (Ernst Ludwig Kirchner) اشاره کرد.
هدف اصلی آثار اکسپرسیونیسم این است که مخاطبان فقط بیننده صرف اثر نباشند و بعد از رویارویی با آن، احساسات قوی در آنها برانگیخته شود. دقیقا بههمین دلیل است که در آثار و نقاشیهای اکسپرسیونیستی، از رنگهای تند و غیرطبیعی استفاده میشود، قلممو آزادانه و بدون محدودیتهای نقاشی سنتی روی بوم نقاشی حرکت میکند و حجم زیادی از رنگ با بافت ضخیم روی بوم ریخته میشود که باعث میشود آثار اکسپرسیونیسم عمق زیادی داشته باشند.
این تکنیک نقاشی، اثرگذاری این آثار را روی مخاطب بیشتر میکند. اغراق و تحریف عناصر و اجزای سوژه، استفاده از خطوط نامنظم، گاها مواج، تصاویر هالهای و نمادها از دیگر ویژگیهای مهم آثار متعلق به این سبک است. این آثار اغلب احساسات و هیجانات هنرمند را بهطور واضح بیان میکنند و گاهی هم پر از رمز و راز هستند و قضاوت و احساس نهایی را برعهده مخاطب میگذارند. معروفترین اثر متعلق به سبک اکسپرسیونیسم، نقاشی رنگ روغن «جیغ» (Scream) اثر «مونک» است که طبق گفته خود او، در غروبی غمانگیز و متأثر از فریاد درونی او روی بوم نقاشی به تصویر کشیده شده است. تصویر اصلی این نقاشی را در زیر میبینید:
اکسپرسیونیسم آنقدر بر نمایش عواطف و احساسات هنرمند متمرکز است که بسیاری از اوقات آن را دنبالهرو مکتب «رمانتیسیسم» یا «رمانتیکگرایی» (Romanticism) میدانند که بازنمایی کامل احساسات هنرمند و فردیت او را در اولویت قرار میدهد. این سبک را همچنین باید پاسخی به جنبش پرطرفدار «امپرسیونیسم» (دریافتگری) و «واقعگرایی» (رئالیسم | Realism) دانست که بر بازنمایی واقعیت فیزیکی و دریافت بصری هنرمند از دنیای اطراف تمرکز میکردند.
ویژگی های نقاشی سبک اکسپرسیونیسم
ازجمله اصلیترین ویژگیهای آثار اکسپرسیونیستی که باعث تمایز آنها با آثار قبل از خود میشوند، میتوان به موارد فهرست زیر اشاره کرد:
- در اکسپرسیونیسم برتری با احساسات است نه واقعیت فیزیکی: اکسپرسیونیستها از رنگها، شکلها و فرمها بیشتر برای بیان احساسات و ایدههای خود استفاده میکنند تا بازنمایی دقیق واقعیت موجود. بنابراین اگر در یک اثر، آسمان را بهرنگ قرمز روشن یا انسانی را کجومعوج دیدید، اشتباهی صورت نگرفته، بلکه در مواجهه با هنر اکسپرسیونیست هستید تا احساساتی مثل ترس، حسرت، اضطراب یا ناامیدی به شما منتقل شود.
- استفاده از اشکال و فرمهای تحریفشده، غیرواقعی و اغراقآمیز: اکسپرسیونیسم واقعیت اشیا و جزییات سوژه را بر اساس نوع احساس هنرمند دستکاری میکند تا فضای ناراحتی، اضطراب و تنش را ایجاد یا روی جنبههای خاصی از موضوع تاکید کند. تحریف و اغراق باعث میشود اثربخشی نقاشیهای اکسپرسیونیستی بیشتر شود.
- استفاده جسورانه از رنگها: در اکسپرسیونیسم رنگها بخش مهمی از فرایند داستانسرایی و انتقال احساسات هستند و رنگهای قوی، جیغ و گاها غیرطبیعی برای ایجاد فضای موردنظر هنرمند استفاده میشود. پس انتظار نداشته باشید در این این آثار همیشه آسمان را آبی و درختان را سبزرنگ ببینید.
- داشتن پرسپکتیو شخصی و مغرضانه: آثار اکسپرسیونیستی بیطرفانه نیستند و واکنش احساسی و غرضورزی شخصی هنرمند را نسبت به موضوع بیان میکنند. این ویژگی ارتباط قویتری بین اثر و بیننده آن برقرار میکند. انگار که در ذهن خالق اثر هستید و به موضوع از زاویه دید او نگاه میکنید.
- بافت برجسته و رنگهای چندلایه: هنرمندان سبک اکسپرسیونیست با استفاده از تکنیک «رنگزنی غلیظ یا ایمپاستو» (Impasto) و لایهلایه بافت و فرم برجستهای به نقاشی میدهند. آثار اکسپرسیونیسم معمولا شما را ترغیب میکنند سطح آنها را با دست لمس کنید.
- استفاده از صحنههای غیرمنتظره یا کابوسوار: مانند آثار سبک نمادگرایی، اکسپرسیونیسم هم از صحنههای عجیبوغریب برای انتقال احساسات و مفاهیم به بیننده استفاده میکند. البته میزان تمرکز آن روی جزییات در مقایسه با نمادگرایی کمتر است.
تصویر زیر، نقاشی «مرگ در اتاق بیمار» (Death in the Sickroom) اثر دیگری از مونک را نشان میدهد که حس غم و سوگواری آن فقط با یک نگاه به بیننده منتقل میشود:
تا این بخش بهخوبی میدانید اکسپرسیونیسم در نقاشی چیست و چه ویژگیهایی دارد. در ادامه در مورد دو اصطلاح مرتبط دیگر توضیحاتی را ارائه میکنیم.
اکسپرسیونیسم انتزاعی چیست؟
«اکسپرسیونیسم انتزاعی یا آبستره» (Abstract Expressionism) با رسیدن اکسپرسیونیسم به آمریکا و ترکیب آن با هنر انتزاعی توسط هنرمندانی مثل «جکسون پولاک» (Jackson Pollock) و «ویلم دکونینگ» (Willem Kooning) در اواسط قرن بیستم و دوران جنگ سرد بهوجود آمد. در این سبک نقاشی مدرن، هنرمند تلاش میکند احساسات، هیجانات و ترسهای خود را بهصورت خودانگیخته و از طریق اشکال و فرمهای انتزاعی و غیرواقعی روی بوم به تصویر بکشد. بنابراین تاکید اکسپرسیونیسم انتزاعی بیشتر روی انتقال احساسات با اشکال و خطوط اغلب نامنظم بود و از تکنیکهایی مانند پاشیدن و چکاندن رنگ روی بوم برای خلق آنها استفاده میشد. در تصویر زیر یکی از آثار معروف اکسپرسیونیسم انتزاعی را بهنام «جزیرههای زرد» (Yellow Islands) اثر «جکسون پولاک» میبینید:
اکسپرسیونیسم انتزاعی زمینهساز شکلگیری «مینیمالیسم» یا «سادهگرایی» (Minimalism) شد که بر سادگی و پیچیده نبودن بیان هنرمند تمرکز دارد. در بخش بعدی یاد میگیرید هیجاننمایی نوین یا نئو اکسپرسیونیسم چیست و چه تحولاتی در سبک اصلی ایجاد کرده است. برای یادگیری نکات بیشتر در مورد این سبک، فیلم آموزش معرفی سبک هنری اکسپرسیونیسم و مرور آثار آن در فرادرس را مشاهده کنید.
نئو اکسپرسیونیسم
«نئو اکسپرسیونیسم» (Neo-Expressionism) نام جنبش هنری دیگری است که در اوایل و اواسط دهه ۱۹۸۰ میلادی در آمریکا و اروپا توسط گروهی از هنرمندان جوان شکل گرفت و پاسخی به سبکهای هنری مینیمال آن روزها بود. هنرمندان و طرفداران سبک نئو اکسپرسیونیسم، بر بازگشت به خلق آثار مبتنی بر سوژههای قابلتشخیص انسانی و رنگهای تند برای بیان بهتر احساسات به مخاطبان تاکید داشتند. عبور از استانداردهای سنتی طراحی و ترکیببندی، فضای احساسی بازتابدهنده ارزشهای شهری معاصر و بیتوجهی به ایدهآلسازی تصویری ازجمله مهمترین ویژگیهای آثار نئو اکسپرسیونیسم است.
«جولیان اشنابل» (Julian Schnabel) و «فرانچسکو کلمنته» (Francesco Clemente) از هنرمندان تأثیرگذار این سبک هستند. تصویر زیر یکی از آثار اشنابل را به نام «The Student of Prague» نشان میدهد که در خلق آن از چوب هم استفاده شده است:
تا این بخش میدانید اکسپرسیونیسم چیست، آثار متعلق به این سبک چه ویژگیهایی دارند و اکسپرسیونیسم انتزاعی و مدرن چطور از آن الهام میگیرند. بهطور کل باید گفت جنبش اکسپرسیونیسم جنبش هنری منسجمی نیست و بیشتر باید آن را بهصورت گرایش بینالمللی هنرمندان از ابتدای قرن بیستم در نظر گرفت که نه فقط در حوزه نقاشی و ادبیات را متحول کرد بلکه به موسیقی، تئاتر، سینما و حتی معماری هم راه پیدا کرد. در بخشهای بعدی بیشتر در مورد تاریخچه این سبک بحث میکنیم و به بررسی اکسپرسیونیسم آلمان، اتریش و فرانسه با جزییات بیشتری میپردازیم. قبل از آن مشهورترین هنرمندان جنبش اصلی اکسپرسیونیسم و آثار مشهور آن دوران را معرفی میکنیم.
هنرمندان مشهور اکسپرسیونیسم
در بخش قبلی یاد گرفتید اکسپرسیونیسم چیست و حوزههای مهم آن کدامند.
در جدول زیر نام و تصویر مشهورترین هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم را به تفکیک کشور آنها آوردهایم:
نام هنرمند | عکس | ویژگیها |
«ادوارد مونک» (۱۸۶۳-۱۹۴۴) | نقاش و چاپگر کلیدی سبک اکسپرسیونیسم و نمادگرایی، تحتتأثیر امپرسیونیسم و پست امپرسیونیسم، استفاده از رنگهای تند، موضوعات مبهم و مرتبط با بیماریهای روانی | |
«فرانسیس بیکن» (۱۹۰۹-۱۹۹۲) | نقاش مشهور ایرلندی، دارای آثار نمادین و آزاردهنده مبتنی بر سورئالیسم، عکاسی و فیلمسازی، معروف به استفاده زیاد از عنصر خشونت در آثار خود | |
«اگون شیله» (۱۸۹۰-۱۹۱۸) | نقاش جوان اتریشی سبک اکسپرسیونیسم و فیگوراتیو، رد اشکال سنتی هنر نقاشی و استانداردهای زیبایی، پرترهها و خودنگارههای اثرگذار دارای تحریف و اغراق در اعضای بدن | |
«ارنست لودویگ کرشنر» (۱۸۸۰-۱۹۳۸) | نقاش آلمانی و از بنیانگذاران گروه The Bridge، معروف به استفاده از خطوط گرافیکی آشفته و پالت رنگ جیغ و جسورانه، هنرمند اثرگذار اکسپرسیونیسم مدرن | |
«واسیلی کاندینسکی» (۱۸۶۶-۱۹۴۴) | نقاش روس اکسپرسیونیسم و آبستره، رهبر گروه سوارکار آبی، معروف به استفاده ار رنگهای غلیظ و جیغ و حرکات خشن قلممو روی بوم، مشهور به تصویر کشیدن نتهای موسیقی | |
«فرانتس مارک» (۱۸۸۰-۱۹۱۶) | نقاش و گرافیست آلمانی، عضو گروه سوارکار آبی، استفاده از رنگهای روشن و کشیدن تصویر حیوانات، انتقال پیامهای جدی و انتزاعی در مورد انسان و طبیعت با رنگهای اصلی | |
«اسکار کوکوشکا» (۱۸۸۶-۱۹۸۰) | شاعر، نمایشنامهنویس و نقاش اتریشی، استفاده از رنگهای درخشان و حرکت قلمموی کوتاه و جداگانه (استاکاتو)، علاقهمند به ایجاد پرتره و خودنگاره | |
«پاول کله» (۱۸۷۹-۱۹۴۰) | نقاش سوییسی سبک اکسپرسیونیست، معروف به خلق آثار در انزوا و عضو گروه سوارکار آبی، زمینهساز ابداع اکسپرسیونیسم انتزاعی |
با مطالعه جدول بالا اسامی تأثیرگذار در سبک اکسپرسیونیسم را میشناسید. در ادامه، یاد میگیرید معروفترین آثار اکسپرسیونیسم چیست و توضیح مختصری در مورد هرکدام میخوانید.
معروف ترین نقاشی های اکسپرسیونیسم
در این بخش معروفترین آثار اکسپرسیونیسم را بههمراه توضیح کوتاهی در مورد موضوع هرکدام بررسی میکنیم.
۱. نقاشی «سوارکار آبی» اثر واسیلی کاندینسکی
نقاشی «سوارکار آبی» (The Blue Rider) اثر واسیلی کاندینسکی در سال ۱۹۰۳ میلادی به تصویر کشیده شده است. این نقاشی تصویر سوارکاری را نشان میدهد که یک شنل آبی به تن کرده و روی اسب سفیدرنگی در حال تاختن است. در پسزمینه نقاشی هم نمایی از جنگل و درختان آن دیده میشود. نقاشی سوارکار آبی یکی از بهترین نمونههای تغییر سبک کاندینسکی از امپرسیونیسم به اکسپرسیونیسم است چون با اینکه سبک و تکنیک اثر امپرسیونیستی است، نقاشی به شکل افراطگونهای با تکنیک ایمپاستو ایجاد شده، رنگهای غلیظ و جسورانهای در آن به کار رفته و رد پهن و خشن قلممو روی بوم، نشانههای ابتدایی سبک اکسپرسیونیسم را به بیننده القا میکند. همچنین، طبیعت انتزاعی اثر، فضا را برای تفسیر و قضاوت شخصی بیننده مهیا میکند تا جاییکه بعضی ادعا میکنند سوارکار کودکی را در آغوش گرفته است. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۲. نقاشی «اسب های بزرگ آبی» اثر فرانتس مارک
نقاشی «اسبهای بزرگ آبی» (The Large Blue Horses) در سال ۱۹۱۱ توسط فرانتس مارک خلق شد. با کمی دقت در این نقاشی، تصویر سه اسب آبیرنگ بزرگ را میبینید که روی تپههای قرمزرنگی ایستادهاند و به سمت پایین نگاه میکنند. مهمترین ویژگی این اثر، استفاده زیاد از رنگهای اصلی یعنی آبی، قرمز و زرد است. همچنین مارک برای کشیدن اسبها و تپهها از خطوط منحنی استفاده کرده که حس هارمونی، صلح و آرامش و تعامل را به بیننده القا میکنند. رنگ آبی نشاندهنده شجاعت، قدرت و معنا، انرژی مردانه، زرد نشاندهنده شادی و سرور زنانگی و قرمز بیانگر شوق و خشم است. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۳. نقاشی «خودنگاره با گیاه فانوس چینی» اثر اگون شیله
نقاشی «خودنگاره با گیاه فانوس چینی» (Self-portrait with Chinese Lantern Plant) توسط اگون شیله و در سال ۱۹۱۲ خلق شد. این نقاشی با وجود ساده بودن، حسهای بسیار عمیقی را به قلب بیننده سرازیر میکند. اگون شیله در این نقاشی در گوشهای با پسزمینه سفید نشسته و با نگاهی پر از بدبینی به چشمان بیننده زل میزند. سر و اجزای صورت او به شکل غیرعادی بزرگ است و بدن خود را بهشکل عجیبی کج و معوج نگه داشته است که بهنوعی حس تنش را به بیننده القا میکند. حتی گیاه فیسیلیس گوشه تصویر هم به سمت مرد خم شده و شکلی شبیه به بدن او به خود گرفته است. چهره هنرمند در این پرتره با نشانههای مردانه و رنگهای کمی تیره به تصویر کشیده شده است که بر جنبه روانشناسی این اثر تاکید دارد. در زیر تصویر این نقاشی را میبینید:
تا این بخش توضیح دادیم مفهوم سه مورد از آثار مهم اکسپرسیونیسم چیست. در ادامه در مورد چند اثر مهم دیگر توضیح میدهیم.
۴. نقاشی «خیابان، برلین» اثر ارنست لودویگ کرشنر
نقاشی «خیابان، برلین» (Street, Berlin) اثر ارنست لودویگ کرشنر در سال ۱۹۱۳ با رنگ روغن روی بوم به تصویر درآمد. این نقاشی نشاندهنده نگاه تحقیرآمیز کرشنر به زندگی در شهر برلین است. رنگهای پررنگ و رد خطوط تیز و زاویهدار قلممو روی بوم، کنتراست آزاردهنده رنگها و چهرههای غیرقابل تشخیص افراد که بیانگر سطحی بودن زندگی طبقه اشراف در برلین است، همه و همه نوعی مهر تایید بر این ادعا هستند. طرز ایستادن کج و معوج افراد که انگار نزدیک است از کادر بیرون بیافتند، نوعی حس «ترس از فضای بسته یا تنگناهراسی» (Claustrophobia) و «گمگشتگی» (Disorientation) به ذهن بیننده متبادر میکند. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۵. نقاشی «زنی با موهای قرمز» اثر آمادئو مودیلیانی
نقاشی «زنی با موهای قرمز» (Woman with Red Hair) اثر آمادئو مودیلیانی نقاش و مجسمهساز مشهور ایتالیایی است که در سال ۱۹۱۷ به تصویر کشیده شد. بخشی از شهرت مودیلیانی بهدلیل پرترههای نمادینی است که از چهره زنان کشیده است. گردنهای بسیار بلند، چهرههای بیحالت و نگاه مستقیم به صورت مخاطب ازجمله ویژگیهای تکرارشونده آثار این هنرمند است. نقاشی زنی با موهای قرمز هم دقیقا همین ویژگیها دارد. زنی با موهای کوتاه قرمزرنگ و لباس مشکی روی صندلی نشسته و گردن بلند خود را کمی به سمت پایین خم کرده و یکی از دستان خود را به پشتی صندلی تکیه داده است. پسزمینه آبی روشن و چشمان آبیرنگ و خالی از احساس زن، نوعی حس تنهایی و غم را به بیننده منتقل میکند. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۶. نقاشی «پرتره یک مرد» اثر اریک هکل
نقاشی «پرتره یک مرد» (Portrait of a man) نام یکی از آثار مشهور نقاشی اکسپرسیونیسم چهره است که اریک هکل آن را در سال ۱۹۱۹ روی چوب کشیده است. تصویر پیچیدگی خاصی از نظر مفهومی ندارد و پرتره مردی را نشان میدهد که با نگاهی ناامن و پر از حسرت به گوشه سمت چپ خیره شده و دستانش را هم زیر چانه خود گذاشته است. تحلیلگران نگاه او را به وضعیت روزهای پس از جنگ آلمان نسبت میدهند. صحنه دوگانهای که ترکیب دوگانهای از حسهای شکست و انتظار را به ذهن بیننده القا میکند. همچنین استفاده از رنگهای سرد و تیره هم در نقاشی، حس اضطراب را به بیننده میدهد. زوایای تند و تیز تصویر، خطوط قوی و رنگهای ساده نیز از ویژگیهای اصلی چوبتراشیهای اریک هکل است. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
تا این بخش توضیح دادیم مفهوم ۶ مورد از آثار مهم اکسپرسیونیسم چیست. در ادامه در مورد چند اثر مهم دیگر توضیح میدهیم.
۷. نقاشی «قلعه و خورشید» اثر پل کله
نقاشی «قلعه و خورشید» (Castle and Sun) اثر پل کله در سال ۱۹۲۸ به تصویر کشیده شده است. در این اثر نوآورانه، نمایی از یک قلعه قرونوسطایی یا یک منظره شهری را میبینید. مثلثهای کوچکی که در سایه برجهای بلندتر از خود قرار گرفتهاند. نقاشی قلعه و خورشید مانند بسیاری دیگر از آثار کله به سبک بلوکهای رنگی هندسی و رنگهای متضاد پررنگ در پسزمینه قرمز پررنگ به تصویر کشیده شده است. همچنین نمیتوان با قطعیت گفت که در پسزمینه تصویر خورشید دیده میشود یا ماه. کله در این اثر از اشکال غیرقابلتشخیص استفاده کرده که همین موضوع حس دوگانگی خاصی را به بیننده منتقل میکند. این حس دوگانگی به بیننده کمک میکند تعبیر و قضاوت شخصی خود را از منظره داشته باشد. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۸. نقاشی «گلهای لاله» اثر امیل نولده
نقاشی «لالهها» (Tulips) اثر امیل نولده یکی از آثار او است که با آبرنگ و روی کاغذ ژاپنی کشیده شده است. این اثر یادآور علاقه نولده به ونگوگ است که آثار معروف زیادی از گلها خلق کرده است. در این اثر دستهگل درخشانی از گلهای لاله در مقابل پسزمینهای نامشخص به چشم میخورد که بعضی از آنها رنگ تیره دارند و همین موضوع حس نگرانی نولده را نسبت به شرایط موجود نشان میدهد؛ چون در آن زمان او توسط نازیها از کشیدن نقاشی منع شده بود. مهارت بالای نولده در کشیدن گلهای لاله بدون پخش شدن رنگها، از ویژگیهای متمایزکننده آن در بین آثار آبرنگ سبک اکسپرسیونیسم است. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
۹. نقاشی «پرتره لوته فرانزوس» از اسکار کوکوشکا
نقاشی «پرتره لوته فرانتزوس» اثر اسکار کوکوشکا و در سال ۱۹۰۹ میلادی به تصویر کشیده شد. خود کوکوشکا این اثر را با «شعله شمع» مقایسه میکند که با استفاده هنرمندانه از خطوط و رنگهای روشن در آن، تصویر هنرمندانهای خانم فرانتزوس که یکی از نزدیکترین دوستان او است، به تصویر میکشد. نقاشی جزییات ظاهری و نحوه نشستن سوژه را بهزیبایی نشان میدهد که بازتاب خوبی از وضعیت روانی و احساس غم موجود در چهره سوژه به بیننده ارائه میکند. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید.
۱۰. نقاشی «کودک بیمار» اثر ادوارد مونک
نقاشی «کودک بیمار» (The Sick Child) اثر مونک در سال ۱۹۰۷ میلادی به تصویر کشیده شده است. مونک در این نقاشی، خاطرهای از خواهر خود سوفی را به تصویر کشیده که در سن ۱۵ سالگی بر اثر بیماری سل از دنیا رفته است. مدل واقعی این نقاشی در واقعیت البته دختر جوانی است که مونک زمانی که با پدرش برای درمان شکستگی پای برادر خود رفته بود، او را مدتی زیر نظر گرفته بود. مونک حدود یک سال روی این نقاشی کار و تلاش کرد با استفاده از ضربههای بسیار سریع قلممو روی بوم و رنگهای درخشان، این خاطره دردناک را بهخوبی به تصویر بکشد. تصویر این نقاشی را در زیر میبینید:
اگر تا این بخش از مطلب را بهخوبی مطالعه کرده باشید، میدانید اکسپرسیونیسم چیست و آثار مشهور آن کدامند. در بخش بعدی در مورد تکنیکهای نقاشی اکسپرسیونیسم و رنگهای اصلی آن بحث میکنیم.
رنگ های مهم در اکسپرسیونیسم چیست؟
رنگها در نقاشی اکسپرسیونیسم بهجای آنکه برای بازنمایی واقعیت اجسام و اشیا به کار بروند، در خدمت احساسات هنرمند هستند و برای نمایش بهتر این احساسات به کار میروند. هنرمندان اکسپرسیونیست معمولا بهجای اینکه از رنگهای بسیار روشن استفاده کنند، به سراغ پالت رنگهای تیره و خاکستری میروند تا فضای تیره و غبارآلود را بهتر به بیننده منتقل کنند. ازجمله این رنگها میتوان به قرمز آجری، سبز مردابی و سرمهای اشاره کرد. از رنگهای اصلی و درخشان هم بیشتر برای ایجاد حس تضاد در آثار خود استفاده میکنند.
بهطور معمول رنگ قرمز برای نشان دادن احساس خشم، شوق یا خشونت به کار میرود درحالیکه آبی احساساتی مانند آرامش، غم و ناامیدی یا معنویت را نشان میدهد. رنگ زرد برای نشان دادن نور و گرما و احساس لذت و رنگ سبز برای طبیعت، رشد و در مواردی بیماری به کار میرود.
در بیانی دقیقتر، باید گفت اکسپرسیونیسم رنگها را بیشتر از آنکه بهصورت طبیعی به کار ببرد، در معنای نمادین آنها استفاده میکند. بههمین دلیل است که در خیلی از نقاشیهای اکسپرسیونیسم رنگ سوژهها با واقعیت آنها متفاوت است. مثلا ممکن است آسمان قرمز یا صورت افراد آبی باشد. میزان رنگ استفادهشده هم در این آثار زیاد است چون از چندین لایه برای عمق دادن به آنها استفاده میشود.
تکنیک های نقاشی سبک اکسپرسیونیسم
ممکن است با دیدن آثار مشهور سبک اکسپرسیونیسم از خودتان بپرسید چگونه تصاویری با این میزان بافت و عمق در این سبک هنری به تصویر کشیده میشوند. نقاشی اکسپرسیونیسم از تکنیکهای مختلفی استفاده میکند.
در فهرست زیر به چند مورد از اصلیترین آنها اشاره کردهایم:
- تکنیک نقاشی «خیس در خیس» (Wet on Wet) یا «آلاپریما» (Alla Prima): در این تکنیک هنرمند دو لایه خیس رنگ را یکی پس از دیگری روی یکدیگر اضافه میکند که در نتیجه این کار، دو رنگ اصلی و رنگ ترکیبی آنها بهطور همزمان روی بوم دیده میشوند.
- تکنیک «حالت» (Gesture): در این تکنیک هنرمند با قلمموی آغشته به رنگ، خطوط منحنی و زیگزاگ بزرگی را روی بوم نقاشی ایجاد میکند. این خطوط حرکت و مسیر را در نقاشی نشان میدهند.
- تکنیک «ایمپاستو» (Impasto): در ایمپاستو، لایههای بسیار غلیظ و زیاد رنگ روی بوم کشیده میشود تا نقاشی بافت، عمق و برجستگی پیدا کند.
- تکنیک «خراش رنگ» یا «اسگرافیتو» (Sgraffito): در این تکنیک، هنرمند لایه جدیدی روی لایه قبلی رنگ ایجاد میکند و اغلب با ته قلممو، خطوط جدیدی روی لایه رویی ایجاد میکند تا رنگهای لایه زیرین خود را نمایان کنند. این تکنیک هم به نقاشی بافت میدهد.
- تکنیک «قلمموی چندرنگ» (Double or Triple Loaded Brush): در این روش هم نقاش قلممو را به دو یا سه رنگ بهطور همزمان آغشته کرده و روی بوم میکشد. رنگها روی قلممو با یکدیگر ترکیب نمیشوند اما سرعت ترکیب آنها روی بوم بیشتر از روش آلاپریما است.
تکنیکهای بالا کمک میکنند نقاشیهای اکسپرسیونیسم برجستگی و ناهمواری زیادی داشته باشند که عمق زیادی به آنها میدهد. این موضوع بهطور مستقیم در انتقال درست احساسات هنرمند اثرگذار است. در بخش بعدی در مورد رنگهای بهکاررفته در نقاشیهای اکسپرسیونیسم بحث میکنیم.
تا این بخش میدانید ویژگیهای مهم و تکنیکهای مورد استفاده در سبک نقاشی اکسپرسیونیسم چیست و آثار معروف آن کداماند. در بخش بعدی در مورد تاریخچه شکلگیری این جنبش در کشورهای مختلف و سبکهای متنوعی که از دل اکسپرسیونیسم به وجود آمد، بحث میکنیم. قبل از آن لازم است به این نکته اشاره کنیم که نقاشی فقط یکی از انواع هنرهای جهانی است و هنر انواع دیگری مانند موسیقی، معماری، نمایش، مجسمهسازی و ... نیز دارد.
اکسپرسیونیسم از کجا شروع شد؟
در بخشهای قبلی به این نکته اشاره کردیم که اکسپرسیونیسم یک جنبش هنری منسجم نبود و هنرمندان مختلف در کشورهای مختلف آن را توسعه دادند. بههمین دلیل است که برای پیدا کردن ریشه شکلگیری این سبک هنری، باید بازههای زمانی مختلفی را در کشورهای مختلف جهان بررسی کنیم. جالب است بدانید اولین بار از کلمه «اکسپرسیونیست» (Expressionist) را برای اشاره به مفاهیم مدرنتر استفاده کردند اما ریشه استفاده از آن به سال ۱۹۰۱ و نمایشگاهی در پاریس برمیگردد که برای توصیف آثار هنرمند ناشناسی از واژه فرانسوی «Expressionismes» استفاده شد.
بعدها و در سال ۱۹۱۰، یک مورخ هنری به نام «Antonin Matejcek» از همین کلمه بهعنوان واژه متضادی برای اصطلاح «امپرسیونیسم» استفاده کرد. امپرسیونیسم نام سبک نقاشی بود که در دهه ۱۸۶۰ میلادی طرفداران زیادی پیدا کرده بود و در آن هنرمند روی دریافت بصری خود از منظره یا سوژه و اثر نور و رنگ بر آن تمرکز میکرد. اکسپرسیونیسم دقیقا در مسیر مخالف امپرسیونیسم حرکت میکرد؛ چون بیشتر از دریافت اولیه هنرمند، روی احساس او و شیوه انتقال درست احساسات به مخاطب متمرکز بود.
با همین پیشزمینه، زمینههای شکلگیری اکسپرسیونیسم را به تفکیک کشورها و با معرفی هنرمندان تأثیرگذار هر کشور در ادامه بررسی کردهایم تا بهتر درک کنیم نقطه آغاز و عطف شکلگیری جنبش اکسپرسیونیسم چیست و چه هنرمندانی بیشتر در آن نقش داشتهاند.
پست امپرسیونیسم و شروع شکل گیری اکسپرسیونیسم از فرانسه
پل ارتباطی امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم، «امپرسیونیسم مدرن» یا «پست امپرسیونیسم» (Post-Impressionism) بود. هنرمندان طرفدار پست امپرسیونیسم معتقد بودند توجه امپرسیونیسم به اثرات نور و رنگ روی اشیا و دریافت آنی بیشازحد و افراطی است و هنرمند باید تاکید بیشتری روی احساسات و عقاید درونی خود در آثارش داشته باشد. همین دیدگاه باعث شد جنبش پست امپرسیونیسم بهدنبال امپرسیونیسم شکل بگیرد. از مهمترین هنرمندان پست امپرسیونیسم میتوان افراد زیر را نام برد:
- «ونسان ونگوگ» (Vincent Van Gogh)
- «پل گوگن» (Paul Gauguin)
- «هنری (آنری) ماتیس» (Henri Matisse)
دیدگاه این هنرمندان، باعث شکلگیری آثار خارقالعادهای شد که به وضوع با آثار از قبل از خود متفاوت بودند. ونگوگ بهعنوان اثربخشترین هنرمند آن دوران، تابلوی رنگ روغن «شب پرستاره» (Starry Night) را به تصویر کشید که تصویر آن را در زیر میبینید:
ممکن است بگویید اهمیت آشنایی با پست امپرسیونیسم در تاریخچه اکسپرسیونیسم چیست و اصلا آشنایی با هنرمندان سبکهای قبلی چه دلیل قانعکنندهای دارد؟ تازه اگر بدانید ونگوگ و گوگن هردو قبل از بازه زمانی اصلی شکلگیری اکپرسیونیسم اولیه (۱۹۰۵ تا ۱۹۲۰) از دنیا رفتهاند، احتمالا بیشتر هم تعجب میکنید که اصلا نام این هنرمندان در تاریخچه شکلگیری اکسپرسیونیسم ذکر شده است.
دلیل این موضوع واضح است، این سه نفر به شکل جسورانهای از رنگهای پررنگ و قوی در آثارشان استفاده و تلاش کردند احساسات و هیجانان خود را از رویایی با یک رویداد یا سوژه در اولویت بالاتری نسبت به دریافت بصری خود قرار دهند. حتی در مواردی از نمادهای مختلف در آثار خود استفاده کردند (که بهمعنی رجوع به سبک «سمبولیسم یا نمادگرایی» (Symbolism) بود). خصوصیات ویژهای که زمینهساز ایجاد اکسپرسیونیسم شد.
در زیر تصویر اثر دیگری از این دوران را میبینید که پل گوگن آن را در سال ۱۸۸۸ میلادی با الهام از تابلوی ژاپنی معروف «موج عظیم کاناگاوا» (The Great Wave off Kanagawa) به تصویر کشید. این نقاشی «موج» (The Wave) نام دارد:
این پیشزمینه در مورد توجه بیشتر هنرمند به احساسات و هیجانات خود در رویایی با سوژه وجود داشت تا اینکه دوره اصلی شروع سبک اکسپرسیونیسم در آلمان شروع شد. در ادامه توضیح میدهیم تاریخچه اکسپرسیونیسم آلمان چیست و افراد تأثیرگذار این حوزه چه کسانی هستند. در مطلب زیر از مجله فرادرس بهطور کامل در مورد سرگذشت هندمند مشهور سبک پست امپرسیونیسم یعنی ونسان ونگوگ بحث کردهایم:
اکسپرسیونیسم آلمان
کشور آلمان را به جرئت میتوان مهد اصلی شکلگیری رسمی سبک اکسپرسیونیسم دانست. اکسپرسیونیسم آلمانی همزمان با فعالیت دو گروه از هنرمندان آن دوران ظهور پیدا کرد. این هنرمندان از موضوعات عرفانی، بدویگرایی (Primitivism) و قرون وسطی و دیدگاه فیلسوفان تأثیرگذاری مثل «فیریدیش نیچه» (Friedrich Nietzsche) برای خلق آثاری مبتنی بر احساسات خود ایده میگرفتند. این گروههای هنرمندان نام خود را «پل» (Brücke | Bridge) و «سوارکار آبی» (Der Blaue Reiter | The Blue Rider) گذاشته بودند. در ادامه خیلی مختصر در مورد هرکدام توضیح میدهیم تا یاد بگیرید نقش این هنرمندان در شکلگیری اکسپرسیونیسم چیست.
گروه Bridge
در سال ۱۹۰۵ میلادی در شهر «درسدن» (Dresden) آلمان، گروهی از هنرمندان بوهمی طرفدار سبک اکسپرسیونیسم در مخالفت نظم بورژوازی آلمان گروه Bridge را تشکیل دادند. منظور از انتخاب نام «Bridge» هم برای گروه این بود که میخواستند پل و ارتباطی بین گذشته و آینده ایجاد کنند. برای رسیدن به این هدف هم خیلی تلاش کردند؛ برای مثال از رنگهای جیغ و پررنگ در آثارشان استفاده کردند، فرم اثر را ساده نگه میداشتند و بیپرده از تابوهای آن زمان در آثار خود صحبت میکردند. اصلیترین اعضای این گروه عبارتاند از :
- «کارل اشمیت روتلوف» (Karl Schmidt-Rottluff)
- «فریتز بلیل» (Fritz Bleyl)
- «اریش هکل» (Erich Heckel)
- «ارنست لودویگ کرشنر» (Ernst Ludwig Kirchner)
تصویر زیر، نقاشی را نشان میدهد که کرشنر از اعضای گروه به تصویر کشیده است:
در تمام آثار این هنرمندان نشانههای زیادی از ترس و اضطراب افراد برای زندگی در شهرهای بزرگ و مدرن دیده میشد. برای مثال، یکی از آثاری که خیلی خوب به این موضوع پرداخته، تابلوی «خیابان، درسدن» (Street, Dresden) است که در سال ۱۹۰۸ توسط کرشنر به تصویر کشیده شد:
نقاشی خیابان پرازدحام و بسیار شلوغی در شهر درسدن را نشان میدهد که تنش را فریاد میزند. استفاده از رنگهای جیغ مثل صورتی، زرد و قرمز در کنار یکدیگر، به تنش و حس اضطراب موجود در تصویر اضافه میکند. پیادهروها به رنگ صورتی به تصویر کشیده شدهاند که با واقعیت متفاوت است. نکته بعدی هم چهرههای زرد و نارنجی دو زن درون تصویر است که مخاطب را بیشتر دچار اضطراب میکند.
گروه Bridge مدتی قبل از شروع جنگ جهانی اول فعالیت خود را متوقف کرد.
گروه The Blue Rider
گروه دوم که آن را «سوارکار آبی» نامیدند، در سال ۱۹۱۱ و شهر مونیخ آلمان تشکیل شد. موسس اصلی آن «واسیلی کاندینسکی» (Vasily Kandinsky) نقاش روستبار بود و عضو دیگر آن هم فرانتس مارک بود. نام گروه هم به سوارکار با لباس آبیرنگی اشاره داشت که در آثار کاندینسکی وجود داشت. البته اسب در آثار مارک هم زیاد به کار میرفت. گروه دو عضو دیگر هم داشت. دو زن روس و دو هنرمند آلمانی دیگر که پل کله یکی از آنها بود.
موضوع آثار هنرمندان این گروه هم حس بیگانگی انسان با دنیای مدرن بود و تلاش میکردند مسائل دنیوی را با ارزش معنوی هنر جایگزین کنند. از آثار جالب آن دوران میتوان به نقاشی «ترکیببندی هفتم» (Composition VI) توسط «واسیلی کاندینسکی» در سال ۱۹۱۳ اشاره کرد. او به سندرم «همحسی» (Synesthesia) مبتلا بود و بههمین دلیل تلاش کرد موسیقی را در آثار خود با جلوههای بصری به تصویر بکشد. تصویر یکی از این نقاشیها را در زیر میبینید:
کاندینسکی با این آثار نشان داد میتوان با فرمهای انتزاعی، نتهای موسیقی را هم به تصویر کشید. گروه سوارکار آبی تا سال ۱۹۱۴ بیشتر دوام نیاورد؛ چون جنگ جهانی اول شروع شد. کاندینسکی به روسیه برگشت و کله و مارک هم در جنگ کشته شدند.
اکسپرسیونیسم اتریش و نروژ
اکسپرسیونیسم در اتریش هم رشد و شکوفایی داشت. هنرمندان اتریشی نقاشی اکسپرسیونیسم، «اگون شیله» (Egon Schiele) و «اسکار کوکوشوکا» (Oskar Kokoschka) بودند که هر دوی آنها ارادت خاصی به نقاش پیشکوست سبک نمادگرایی، «گوستاو کلمنت» (Gustav Klimt) داشتند. ترکیب این علاقه به آثار آنها و موضوعاتی چون دورویی، اضطراب و انزوای مدرنیته فراگیر در اتریش باعث شد آنها مرگ، خشونت و هوس را در نقاشیهای خود به تصویر بکشند.
کوکوشکا نویسنده هم بود و نمایشنامه « Murderer, The Hope of Woman» را نوشت که بهعنوان اولین نمایشنامه سبک اکسپرسیونیسم شناخته میشود. نقاشی «شوالیه سرگردان» (The Knight Errant) که در سال ۱۹۱۵ به تصویر کشیده شد، پرتره خود اوست که با لباس آبیتیره روی زمین خوابیده است. پسزمینه تصویر هم طوفانزده و آزاردهنده است و حس ناراحتی عمیقی در ذهن بیننده ایجاد میکند. تصویر این نقاشی را در زیر آوردهایم:
در نروژ هم هنرمند مهم و شناختهشده دیگری به نام ادوار مونک با تابلوی جیغ شهرت پیدا کرد و آثار او روی آثار هنرمندان اتریشی و آلمانی تأثیر زیادی داشت. در تصویر زیر یکی از آثار قدیمی مونک را به نام «اضطراب» (Anxiety) میبینید:
تا این بخش میدانید داستان شکلگیری اکسپرسیونیسم چیست و هرکدام از هنرمندان به چه نکاتی توجه میکردند. در ادامه، بیشتر در مورد شکلگیری دو سبک مهم دیگر یعنی اکسپرسیونیسم آبستره و نئو اکسپرسیونیسم میخوانید.
اکسپرسیونیسم در آمریکا
در دهههای بعدی، اکسپرسیونیسم به کشور آمریکا هم رسید و هنر انتزاعی مدرن را بهطور کامل متحول کرد. هنرمندان آمریکایی هم از آن ایده گرفتند و سبکهای جدیدتر و مدرنتری در آثار خود ایجاد کردند. اکسپرسیونیسم آبستره و نئو اکسپرسیونیسم پرطرفدارترین آنها بودند که در ابتدای مطلب خیلی کوتاه به آنها اشاره کردیم. در ادامه در مورد هرکدام توضیح میدهیم.
اکسپرسیونیسم آبستره
اصطلاح «اکسپرسیونیسم انتزاعی یا آبستره» (Abstract Expressionism) به اشکال جدیدی از هنر انتزاعی و اولین جنبش هنری آمریکا اطلاق میشود که اولین بار نقاشان آمریکایی معروفی مثل «جکسون پولاک» (Jackson Pollock)، «مارک روتکو» (Mark Rothko) و «ویلیم دکونینگ» (Willem de Kooning) در دهههای ۱۹۴۰ و ۱۹۵۰ میلادی (پس از به پایان رسیدن جنگ جهانی دوم) آن را ابداع و در آثار خود از آن استفاده کردند. از آنجا که این هنرمندان در شهر نیویورک ساکن بودند، به اکسپرسیونیسم انتزاعی، «مکتب نیویورکی» (New York School) هم گفته میشود.
هنرمندان سبک اکسپرسیونیسم انتزاعی تلاش میکردند احساسات خود را با کمک فرم و رنگ و بدون بازنمایی واقعیت به تصویر بکشند و تفسیر و قضاوت نهایی از مفهوم اثر را به بیننده منتقل کنند. موضوعاتی مثل جنگ، نامقعول بودن و آسیبپذیری انسانها اصلیترین ایدههای اکسپرسیونیسم انتزاعی در آمریکا بودند. جکسون پولاک با «نقاشی کنشی» (Action Painting) و تکنیکهایی مثل «چکاندن» (Dripping) و «پاشیدن» (Splashing) رنگ روی بوم، آثار بینظیری خلق کرد که تصویر یکی از آنها را در زیر میبینید:
اکسپرسیونیسم انتزاعی البته به غیر از نقاشی کنشی، «نقاشی رنگْ پهنه» (Color Field Painting) در اواخر دهه ۱۹۵۰ محبوبیت پیدا کرد و هنرمندانی مثل «کلیفورد استیل» (Clyfford Still) و «مارک روتکو» (Mark Rothko) آثار متفاوتی به تصویر کشیدند. مهمترین ویژگی این آثار بلوکهای بزرگ دارای رنگهای ساده و عمیقی بود که بیننده را به تفکر وامیداشت. «مارک روتکو» از لایههای بسیار نازک رنگ روی یکدیگر استفاده میکرد تا آثار او اثری معنوی و روحانی شبیه به موسیقی موتزارت داشته باشد. تصویر یکی از این آثار را در زیر میبینید:
اکسپرسیونیسم نوین
در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی، جنبش هنری دیگری برای احیای اکسپرسیونیسم در کشورهای مختلف ایجاد شد که دوباره روی بازنمایی واقعیت و احساسات هنرمند بهطور همزمان تاکید داشت و نام آن را «نئو اکسپرسیونیسم» یا «نوهیجاننمایی» (Neo-Expressionism) گذاشتند. نئو اکسپرسیونیسم واکنشی به مینیمالیسم و هنر مفهومی محبوب آنها روزها بود. نئو اکسپرسیونیسم در حقیقت بازگشتی به دوران «واقعگرایی» (Realism) و اکسپرسیونیسم اصلی برای بیان احساسات هنرمند بود. نام مهمترین هنرمندان نئو اکسپرسیونیسم را در فهرست زیر آوردهایم:
- در آمریکا: «فیلیپ گاستون» (Philip Guston) و «جولیان اشنابل» (Julian Schnabel)
- در انگلستان: «کریستوفر لیبرون» (Christopher Le Brun) و «پائولا رگو» (Paula Rego)
تصویر زیر یکی از آثار مشهور نوهیجاننمایی را بهنام «دریای سیاه» (The Black Sea) اثر فیلیپ گاستون نمایش میدهد:
اگر تا این بخش از مطلب را بهخوبی مطالعه کرده باشید، میدانید تاریخچه اکسپرسیونیسم چیست و این جنبش بینالمللی چه فراز و فرودهایی را در طول ۱۰۰ سال گذشته از سر گذرانده است. در ادامه، اثرات اکسپرسیونیسم را در حوزههای دیگری بهغیر از نقاشی مثل تئاتر، ادبیات، موسیقی، سینما و معماری بررسی میکنیم.
نقش اکسپرسیونیسم در حوزه های دیگر
مانند اغلب جنبشهای هنری، اکسپرسیونیسم ابتدا نقاشی و شعر و ادبیات را متحول کرد و بعد وارد حوزههای دیگری مثل تئاتر و معماری شد. در این بخش اثر هیجاننمایی را روی هریک از این حوزهها بررسی میکنیم تا بهتر درک کنید نقش جنبش اکسپرسیونیسم در اشکال هنری دیگر چیست.
اکسپرسیونیسم در ادبیات
جنبش اکسپرسیونیسم قبل از هر حوزه دیگری، روی ادبیات اثرگذار بود و بعد از آن وارد تئاتر، سینما و حوزههای مرتبط با اجرا و پرفورمنس شد. نقاشی اکسپرسیونیسم بیشتر روی موضوعاتی مثل اضطراب، جنون، ظلم و مرگ تمرکز داشت. اکسپرسیونیسم در ادبیات هم مفهوم متفاوتی نداشت و قرار بود بهجای توصیف دقیق واقعیتهای دنیا، احساسات درونی هنرمند یا سوژه را به مخاطبان انتقال دهد. از آنجا که این احساسات قرار بود در قالب متن و طریق نوشتن منتقل شوند، نویسندگان اکسپرسیونیست از تکنیکهای مختلف نگارشی برای اغراق و تحریف زبان، پلات داستان و عناصر آن استفاده میکردند تا اثر احساسی دلخواهشان را روی مخاطب بگذارند. از ویژگیهای اصلی ادبیات اکسپرسیونیستی میتوان به موارد فهرست زیر اشاره کرد:
- تحریف واقعیت، زمان و فضا برای ایجاد حس گیجی و جنون در مخاطب از طریق
- استفاده از تصاویر عجیب و غریب و نامتناسب برای ایجاد حس ترس و شک
- وجود شخصیتهای غیرمعقول، تخریبگر و غیرصمیمی
نویسنده معروف، «فرانتس کافکا» (Franz Kafka) از اولین کسانی بود که از عناصر هیجاننمایی در آثار خود استفاده کرد تا احساسات قدرتمندتری را به مخاطب منتقل کند. رمان «مسخ» (Metamorphosis) از بهترین نمونههای آثار ادبی متعلق به این سبک است که بهخوبی حس بیگانگی از جامعه، اضطراب و ترس از زندگی مدرن را به خواننده منتقل میکند. همچنین مجموعه شعر «سرزمین بیحاصل» (The Waste Land) اثر تیاس الیوت هم در همین سبک نوشته شده است.
تا این بخش میدانید اکسپرسیونیسم در ادبیات چیست و چه نمونههایی دارد. در ادامه در مورد تئاتر اکسپرسیونیسم میخوانید.
تئاتر اکسپرسیونیسم چیست؟
اکسپرسیونیسم در تئاتر ابتدای قرن بیستم میلادی و از آلمان شروع شد. تئاتر اکسپرسیونیستی را با بهکارگیری عناصر اغراقآمیز و تحریفشده در نورپردازی، صحنهآرایی، دیالوگها و پرفورمنس اجرا میکنند تا با انتقال احساسات قوی، ذهن مخاطب را درگیر کنند. این اجراها معمولا از شرایط سیاسی و اجتماعی زمان خود مانند جنگ، کاپیتالیسم و ... انتقاد میکردند. ازجمله مهمترین ویژگیهای این اجراها میتوان به موارد فهرست زیر اشاره کرد:
- صحنه تئاتر اغلب زاویهدار و تحریفشده بههمراه عناصر محدود و نمادین
- شخصیتها اغلب بدون نام با حرکات عجیب و غریب و استفاده از لباس، ماسک و گریمهای نمادین
- دیالوگهای بسیار کوتاه و تکهتکه
- بازیگری شدید و اغراقآمیز
ازجمله مهمترین نمایشهای سبک اکسپرسیونیسم میتوان به «شهرنشینان کاله» (The Burghers of Calais) بهنویسندگی «جرج کایسر» (George Kaiser) و «دگرگونی» (Transformation) اثر «ارنست تولر» (Ernst Toller) اشاره کرد. همچنین نمایشنامه مشهور «باغوحش شیشهای» (The Glass Menagerie) اثر «تنسی ویلیامز» (Tennessee Williams) هم یکی از نمونههای خوب اکسپرسیونیسم در تئاتر و ادبیات است.
اکسپرسیونیسم در سینما
بعد از متداول شدن اکسپرسیونیسم در ادبیات و هنر، پاین این سبک به سینما هم باز شد. خیلی زود و در ابتدای قرن بیستم میلادی در آلمان، فیلمسازان علاقهمند به اکسپرسیونیسم از اغراق و تحریف برای انتقال احساسات و ایدههای خود به مخاطبان استفاده کردند. فیلمسازی به سبک اکسپرسیونیسم با ویژگیهای خاص مثل عناصر بصری خشن و هندسی و سایهروشنهای بسیار واضح شناخته میشود. از ویژگیهای اصلی این فیلمها میتوان به موارد فهرست زیر اشاره کرد:
- شاتهای ثبتشده از «زاویه بالا» (High Angle) برای ایجاد حس آسیبپذیری و پستی سوژه
- نورپردازی به روش سایه روشن (کیاراسکورو) برای ایجاد حس تضاد و تنش بیشتر
- کج کردن شدید دوربین حول محورهای لنز (معمولا بیشتر از ۴۵ درجه) برای ایجاد حس عدم تعادل و ناآرامی
- صحنههای فیلمبرداری با معماری، اشیا و منظرههای غیرقابلدسترسی برای انعکاس مفاهیم انتزاعی و حس عدم تعادل
- گریمها و لباسهای نمایشی برای فاصله گرفتن بیشتر مخاطب از واقعیت و اثرگذاری بیشتر
موضوع این فیلمها هم اغلب دیوانگی و جنون، خیانت و فریب، غیرمترقبه بودن سرنوشت و اضطراب اگزیستانسیال است. ازجمله مشهورترین آثار سینمایی ساختهشده در سبک اکسپرسیونیسم میتوان به فیلم سینمایی صامت «مطب دکتر کالیگاری» (The Cabinet of Dr.Caligari) ساخته «رابرت وین» (Robert Weine) در سال ۱۹۲۰ و فیلم سینمایی «نوسفراتو» (Nosferato) ساخته «فردریش ویلهلم مورنائو» (Friedrich Wilhelm Murnau) اشاره کرد. سه فیلم ادوارد دستقیچی، بتمن و بلیدرانر بهطور مستقیم از مطب دکتر کالیگاری الهام گرفته شدهاند.
عکاسی اکسپرسیونیسم
«عکاسی اکسپرسیونیسم» (Expressionist Photography) به سبکی در عکاسی گفته میشود که در آن عکاس تلاش میکند احساسات سوژه را در اولویت بالاتری نسبت به ظاهر واقعی او به مخاطب ثبت کند. در این سبک عکاسان با حرکات دادن عمدی دوربین، «نوردهی چندگانه» (Multiple Exposure)، زاویههای غیرمعمول، تار کردنهای عمدی بهکارگیری تکنیکهای عکاسی انتزاعی تلاش میکنند احساسات و ایدههای سوژه را ثبت و انتقال دهند تا دنیا را از دریچه هنرمند و با احساسات او ببینید.
سابقه عکاسی اکسپرسیونیسم به جنبش نقاشی اکسپرسیونیسم در ابتدای قرن بیستم برمیگردد که «آلفرد اشتیگلیتس» (Alfred Stieglitz) و «ادوارد اشتایختن» (Edward Steichen) از تکنیکهای عکاسی انتزاعی در اتاقهای تاریک استفاده کردند. تصویر زیر، یک نمونه از عکاسی اکسپرسیونیسم است:
معماری اکسپرسیونیسم
حوزه مهم دیگری که بهمیزان زیادی از جنبش اکسپرسیونیسم و همزمان با ادبیات و هنر متحول شد، حوزه معماری بود. معماری اکسپرسیونیست مانند حوزههای دیگر از آلمان و در قرن بیستم میلادی شکوفا شد و معمارانی از آلمان، اتریش و دانمارک پایههای اصلی آن را بنا کردند. در معماری اکسپرسیونیست از آجر، سیمان و شیشه برای ایجاد اشکال و ساختارهای سهبعدی، گاها تحریفشده و قطعهقطعه استفاده میشود. این ساختارها بینندگان را از نظر احساسی درگیر میکنند. دو سبک مشهور معماری اکسپرسیونیسم، «اکسپرسیونیسم آجری» (Brick Expressionism) و «مکتب آمستردام» (Amsterdam School) هستند.
معماری اکسپرسیونیسم سبکهای تاریخی قبلی را رد و بهجای طراحیهای سنتی و متقارن، از ساختارهای انتزاعی استفاده میکند که باعث میشود ساختمانها اشکال غیرطبیعی، نوآورانه و متمایزی در مقایسه با ساختمانهای اطراف خود داشته باشند. ازجمله ویژگیهای آثار معماری اکسپرسیونیسم میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- انتقال احساسات با فرمهای تحریفشده و پر از اعوجاج
- بهکارگیری نمادها و سبکهای احساسی برخلاف رئالیسم
- طراحیها و نقشههای جدید و منحصربهفرد
- استفاده از موضوعات طبیعی مانند کوهها، صخرهها، غارها و ...
- اثربخشی نسبت به سبکهای معماری شرقی هندی، مصری و موریش
- نگاه به معماری بهعنوان شکلی از هنر
تصویر زیر، نمایی از «برج اینشتین» (Einstein Tower) را در منطقه پستدام نزدیک برلین نشان میدهد که «رودولف اشتاینر» (Rudolf Steiner) آن را بین سالهای ۱۹۱۹ تا ۱۹۲۲ ساخته است:
سوالات متداول
در بخشهای قبلی توضیح دادیم اکسپرسیونیسم چیست و نقاشیهای اکسپرسیونیسم چه ویژگیهایی دارند. در ادامه به چند سوال پرتکرار در مورد این موضوع پاسخ میدهیم.
تفاوت امپرسیونیسم و اکسپرسیونیسم چیست؟
امپرسیونیسم نام جنبش هنری مهمی است که در دهه ۱۸۶۰ میلادی است که هنرمندان در آن، دریافت بصری خود را با در نظر گرفتن تغییرات کیفی نور و رنگ بر سوژه به تصویر میکشیدند. اکسپرسیونیم چند سال پس از امپرسیونیسم در جوامع هنری ظهور کرد و بهجای بازنمایی دقیق واقعیت فیزیکی، بر به تصویر کشیدن احساسات و تجربیات درونی هنرمند یا سوژه تاکید داشت.
رنگ های مهم در اکسپرسیونیسم چیست؟
هنرمندان اکسپرسیونیست معمولا بهجای استفاده از رنگهای بسیار روشن، پالت رنگهای تیره و خاکستری را به کار میگیرند تا فضای تیره و غبارآلود را بهتر به بیننده منتقل کنند. قرمز آجری، سبز مردابی و سرمهای ازجمله متداولترین این رنگها است.همچنین از رنگهای اصلی مثل قرمز، آبی و زرد هم بیشتر برای ایجاد حس تضاد در آثار خود استفاده میکنند.