صفت بیانی چیست؟ – زبان فارسی به زبان ساده + مثال

۱۷۹۶۹ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۹ آذر ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۳ دقیقه
صفت بیانی چیست؟ – زبان فارسی به زبان ساده + مثال

در آموزش‌های پیشین مجله فرادرس، با صفت و انواع آن، از قبیل صفت مبهم، آشنا شدیم. در این آموزش، با جزئیات بیشتری به صفت بیانی می‌پردازیم و، ضمن بیان مثال‌های مختلف، ویژگی‌ها و انواع آن را معرفی خواهیم کرد.

وابسته اسم

در گفتار، تنها یک کلمه می‌تواند نقش دستوری داشته باشد. برای مثال، وقتی می‌گوییم «کتاب را خریدم»، کلمه «کتاب» به‌تنهایی نقش دستوری ایفا می‌کند. اما این جمله پایه و این کلمه «کتاب» را می‌توان با اضافه کردن وابسته‌هایی گسترش داد. در این صورت، به‌جای اسم با «گروه اسمی» روبه‌رو خواهیم بود. برای مثال، می‌‌توانیم جمله «کتاب را خریدم» به شکل‌های زیر بازنویسی کنیم:

  • کتاب قطور را خریدم.
  • کتاب خواندنی را خریدم.
  • کتاب قطور خواندنی را خریدم.

اجزای گروه اسمی با هم می‌آیند و نقش دستوری واحدی دارند. وابسته‌‌ها نیز وظیفه زیرنقشی را ایفا می‌کنند. در جملات بالا، «کتاب» هسته است و کلماتی که توضیحش می‌دهند، وابسته‌اند. برخی وابسته‌ها پیش از اسم می‌آیند و برخی پس از آن. صفت یکی از وابسته‌های اسم است که می‌تواند پیش یا پس از آن بیاید. بدین ترتیب، از این نظر، می‌توان صفت را به دو دسته پیشین و پسین دسته‌بندی کرد. وابسته‌هایی که بعد از اسم می‌آیند، صفت بیانی، مضاف‌الیه، بدل، متمم اسم و جمله‌های موصولی هستند.

صفت چیست؟

هر کلمه‌ای را که چگونگی و حالت اسم یا جانشین اسم را بیان کند «صفت» نامیده می‌شود. همچنین، اسمی که صفت حالش را بیان کرده است، «موصوف» نام دارد. برای مثال، در «مرد مهربان» مرد موصوف است و مهربان صفت او.

در اینجا به برخی از ویژگی‌های رایج صفت اشاره می‌کنیم.

۱. برخی اوقات، صفت در جایگاه جانشین اسم می‌آید. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «سیاه» که صفت است، به‌عنوان جانشین اسم آورده شده است:

خزینه دلِ حافظ به زلف و خال مده
که کارهای چنین، حَدِّ هر سیاهی نیست

یا در بیت زیر از مخزن‌الاسرار نظامی، «ظالم» که خود صفت است، به‌عنوان جانشین اسم آمده است:

گفت: خدایا با توِ ظالم چه کرد؟
در شبت از روز مظالم چه کرد؟‌

۲. صفت همواره نکره است و موصوف گاهی نکره و گاهی معرفه.

۳. موصوف معمولاً قبل از صفت می‌آید که در این صورت آن را صفت مستوی می‌گویند. در این حالت، موصوف کسره می‌گیرد. برای مثال، «مردمِ نادان». گاهی نیز پیش می‌آید که صفت پیش از موصوف می‌آید که در این حالت، صفت را صفت مقلوب یا صفت معکوس می‌نامند. برای مثال، سفیددندان، سیاه‌چشم. برای مثال، در بیت زیر از حافظ، «حکمت» موصوف است و «قادر» صفت مقدم:

این چه استغناست یا رب وین چه قادر حکمت است
کاین همه زخمِ نهان هست و مجالِ آه نیست

امروزه، در زبان فارسی، صفتی را که قبل از موصوف بیاید صفت پیشین و صفت پس از موصوف را صفت پسین می‌گوییم. صفت‌های پرسشی و اشاره‌ همواره پیش از اسم می‌آیند. صفت‌های عددی و مبهم قبل از اسم می‌آیند، اما گاهی در گذشته پس از اسم می‌آمده‌اند. صفت توصیفی یا بیانی اغلب پس از موصوف می‌آید. اما در گذشته و در شعر گاهی پیش از موصوف می‌آمده و می‌آید، مثلاً‌ «پروین بزرگ زنی بود».

نقاشی مینیاتوری باغ ایرانی

4. در زبان فارسی، مطابق صفت با موصوف ضرورتی ندارد و صفت همواره مفرد و نکره است، حتی اگر موصوف جمع و معرفه باشد. برای مثال، «مرد دانا» و «مردان دانا». البته در جایی که موصوف حذف شود و صفت به‌جای آن بنشیند، حکم آن را می‌گیرد و باید مطابقت آن رعایت شود. برای مثال، در جمله «نیکان روزگار را دریاب»، منظور از «نیکان» مردمان نیک است.

۵. «یا»ی وحدت (مفرد) را می‌توان هم پیش از موصوف و هم پیش از صفت آورد. برای مثال، می‌توان چنین نوشت:

  • رضا پسری مهربان است.
  • رضا پسر مهربانی است.

البته این مورد برای همه صفت‌ها شدنی نیست.

۶. از نظر ساخت، صفت یا مفرد یا بسیط است و تنها یک کلمه دارد. برای مثال، پست و بلند دو صفط بسیط هستند. همچنین، صفت می‌تواند مشتق باشد یا مرکب باشد که از دو کلمه یا بیشتر از آن تشکیل شده باشد. در ادامه، بیشتر با این موضوع آشنا می‌شویم.

برای آشنایی با موضوعات زبان و ادبیات فارسی مدرسه، پیشنهاد می‌کنیم به مجموعه آموزش‌های دروس دبیرستان و پیش دانشگاهی فرادرس مراجعه کنید که لینک آن در ادامه آورده شده است.

صفت بیانی چیست؟

صفت بیانی که پس از اسم می‌آید، چگونگی و ویژگی اسم را نشان می‌دهد. حرف آخر کلمه پیش از صفت بیانی معمولاً دارای کسره (ـــِــ) است یا حرف «ی». برای مثال، مردِ دانا، زنانِ بزرگ، خانه‌ بزرگ، خدای مهربان.

در اغلب موارد، صفت بیانی تنها به بیان چگونگی هسته (موصوف) نمی‌پردازد، بلکه از کلیت آن و شمولش کم می‌کند. برای مثال، «زن زیبای دانا» از «زن زیبا» کلیت کمتری دارد. همچنین کلیت «زن زیبا» از «زن» کمتر است.

تفاوت صفت بیانی و مضاف الیه

صفت چیزی جدا از وجود موصوف نیست و به همین دلیل است که ترکیب وصفی یا همان موصوف و صفت نها یک بار نشانه جمع می‌گیرد. برای مثال، وقتی می‌گوییم درخت زیبا، جمع آن می‌شود درختان زیبا. این در حالی است که مضاف که پیش از مضاف‌الیه می‌آید، چیزی مستقل است و مضاف‌الیه جدا از آن و به همین دلیل است که می‌توان هریک از آن‌ها را جمع بست. برای مثال، در ترکیب اضافی دیوار خانه می‌توان چنین تغییراتی را به‌وجود آورد:

  • دیوارهای خانه
  • دیوار خانه‌ها
  • دیوارهای خانه‌ها

برخی واژه‌ها هستند که در اصل اسم‌اند و وقتی برای بیان کردن چگونگی به کار رود و از خصوصیات صفت تبعیت کند، صفت به حساب می‌آید. برای مثال، شده است که در گفت‌وگوهایمان بگویین «فلان شخص مردِ انسانی است.» در اینجا، انسان یک اسم است که ویژگی مرد و چگونگی آن را بیان کرده است و حکم صفت را دارد.

هر ترکیب وصفی را می‌توان به‌شکل یک جمله کوتاه ربطی نوشت. برای مثال، «مرد دانا» را می‌توان این‌گونه نوشت: «آن مرد داناست.»

برای آشنایی بیشتر با ترکیب‌های اضافی، به آموزش «مضاف و مضاف الیه چیست؟ — به زبان ساده» مراجعه کنید.

جایگاه صفت بیانی

همان‌طور که گفتیم، صفت بیانی پس از هسته، که در اینجا موصوف است، به یکی از شکل‌های زیر می‌آید:

  • مرد دانایی دیدم.
  • مردی دانا دیدم.
  • مردی دیدم دانا.

نکته: دقت کنید که در زبان شعر، صفت بیانی ممکن است پیش از موصوف نیز بیاید. برای مثال، ممکن است چنین بیان شود: «دانا مردی را دیدم.»

به‌طور کلی، صفت بیانی در موارد زیر پیش از موصوف می‌آید:

۱. صفت‌های عالی و ترتیبی که مختوم به «ین» هستند. مثلاً داناترین مرد، چهارمین کتاب.

۲. صفت‌هایی که یگانگی و یکتایی را بیان می‌کنند. برای مثال، یگانه مرد شهر، تنها کتاب شعرم، یک دانه همکارش، یکتا کتابخانه کشور.

۳. صفت‌هایی که برای تأکید یا بیان و افزودن بُعد عاطفی پیش از هسته می‌آیند. مثال‌های زیر این مورد را نشان می‌دهند:

  • او خوب جوابی به همکارش داد (جواب خوبی).
  • احمد بد کاری کرد که دیر آمد (کار بدی).
نقاشی آبرنگ مقبره حافظ در باغ

تعداد صفت‌های بیانی

یک هسته یا همان موصوف، می‌تواند چند صفت بیانی داشته باشد. مواردی که معمولاً چند صفت بیانی در کنار یکدیگر می‌آید، در ادامه آورده شده است.

  1. صفت‌هایی که از یک جنس نیستند، همراه با کسره، پس از صفت‌های قبلی می‌آیند. برای مثال، در جمله «جوان دانای ایرانی دیگری رفت»، کلمه «دانا» به «جوان» برمی‌گردد، «ایرانی» به «جوان دانا» و «دیگری» به «جوان دانای ایرانی».
  2. صفت‌هایی که از یک دسته‌اند و می‌توانند با حرف «و» همپایه شوند و به‌صورت وابسته هسته. برای مثال، جمله «درخت زیبا و بزرگ و پرمیوه‌ای دیدم» را در نظر بگیرید. در اینجا، صفت‌های هم‌پایه زیبا و بزرگ و پرمیوه به درخت برمی‌گردند. همچنین، این صفت‌ها می‌توانند با کسره به گروه پیش از خود وابسته شوند. برای مثال، جمله «درخت زیبای بزرگ پرمیوه‌ای دیدم.» را ببینید. در این جمله، زیبا به درخت برمی‌گردد، بزرگ به درخت زیبا و پرمیوه به درخت زیبای بزرگ.
  3. گاهی اوقات، دسته‌ای از صفت‌ها در یک مقوله هستند و دسته‌ای دیگر خیر. برای مثال، عبارت «مرد دانا و مهربان آبادانی» را در نظر بگیرید. در این عبارت، دانا و مهربان، که از یک مقوله و یک دسته‌اند، به مرد برمی‌گردند و آبادانی، که مقوله‌ای جداست، به مرد دانا و مهربان برمی‌گردد.
  4. چند صفت همگون را می‌توان به‌جای «و» ربط با ویرگول آورد و بین دو صفت پایانی «و» قرار داد. برای مثال، این جمله را در نظر بگیرید: «احمد دانش‌آموز باهوش، مهربان، مؤدب و پرتلاشی است».
  5. صفت‌ها می‌توانند به‌صورت دو به دو هم‌پایه شوند و این دسته‌های دوتایی، خود با ویرگول هم‌پایه شوند. برای مثال، این جمله را در نظر بگیرید: «احمد و رضا دانش‌آموزانی مهربان و دلسوز، پرتلاش و درسخوان، بااستعداد و باهوش هستند».
  6. صفت‌های بیانی، در صورت ضرورت، می‌توانند همراه با سایر حروف ربط هم‌پایه‌ساز مانند «یا» بیایند. برای مثال، این جمله را ببنید که در آن حرف ربط «یا» به کار رفته است: «دانش‌آموز پرتلاش یا بااستعداد درس را یاد می‌گیرد».

تعداد موصوف‌ها و همپایگی آن‌ها

موصوف هم، مانند صفت بیانی، می‌تواند بیش از یکی باشد. در واقع، به بیان بهتر، یک صفت می‌تواند وابسته چند موصوف هم‌پایه باشد. برای مثال، عبارت «دانش‌آموزان و دانشجویان درسخوان» را در نظر بگیرید. در این ترکیب، درسخوان هم به پسران بر می‌گردد و هم به دختران. به عبارت دیگر، این ترکیب را می‌توان این‌گونه نوشت: «دانش‌آموزان درسخوان و دانشجویان درسخوان».

همچنین، ممکن است چند صفت هم‌پایه داشته باشیم که وابسته چند موصوف هم‌پایه باشند. مثلاً این جمله را ببینید: «دانش‌آموزان و دانشجویان پرتلاش و بااستعداد». در این ترکیب، پرتلاش و بااستعداد صفت‌های هم‌پایه هستند که به موصوف‌های هم‌پایه دانش‌آموزان و دانشجویان برمی‌گردند.

وابسته‌های صفت بیانی

وابسته‌های صفت بیانی را می‌توان در چهار دسته بیان کرد که در ادامه به آن‌ها اشاره می‌کنیم.

متمم صفت بیانی

گاهی پس از صفت بیانی متمم می‌آید. مثال‌هایی از این وابسته‌های صفت بیانی در ادامه آورده شده است.

  • آدم بی‌خبر از خدا (خدا متمم بی‌خبر است)
  • سیاستمدار متمایل به مردم (مردم متمم متمایل است)
  • نکته شایان توجه (توجه متمم شایان است)

صفت صفت بیانی

گاهی پیش می‌آید که خود صفت بیانی صفت می‌گیرد. مثال‌های زیر نمونه‌هایی از این دسته‌اند:

  • دیوار سبز تند (تند صفت سبز است)
  • چمان آبی روشن (روشن صفت آبی است)

قید صفت بیانی

در کنار صفت بیانی، قید نیز می‌تواند قرار گیرد. مثال‌های زیر این موضوع را به‌خوبی مشخص می‌کنند:

  • خانه بسیار بزرگ (بسیار قیدی برای بزرگ است)
  • باغ خیلی زیبا (خیلی قیدی برای زیبا است)

متمم صفت تفضیلی

برخی از صفت‌ها هستند که سنجش‌پذیر نیستند. برای مثال، اگر ترکیب وصفی «اسب زنده» را داشته باشیم، نمی‌توانیم بگوییم «اسب زنده‌تر». اما اغلب صفت‌های بیانی سنجش‌پذیر هستند و آن‌ها را می‌توان با پسوند «تر» آورد که برتری و بیشتر بودن و امثال آن را بیان می‌کند. برای مثال، درخت بزرگ‌تر، کار پسندیده‌تر.

صفت تفضیلی معمولاً متممی دارد که با کمک حرف «از»‌ می‌آید. برای مثال، این عبارت را در نظر بگیرید: «دایه مهربان‌تر از مادر». در این عبارت، «مادر» متممِ «مهربان» است. صفت تفضیلی بیان‌کننده برتری موصوف نسبت به متمم است. برای مثال، جمله «دختری مهربان‌تر از همه» را ببنید که در آن، صفت «مهربان‌تر» برتری موصوف (دختر) را نسبت به متمم (همه) بیان می‌کند.

البته گاهی نیز نمی‌توان برای صفت تفضیلی متممی آورد. این جمله مثالی از این موضوع است: «با تلاش بیشتر می‌توان موفق شد». گاهی نیز پیش می‌آید که متمم صفت در جمله نمی‌آید و باید آن را به قرینه شناخت. برای مثال، به این جمله دقت کنید: «همیشه دانش‌آموزان پرتلاش‌تر (از دیگران) موفق‌تر (از دیگران) هستند».

اگر صفت‌های تفضیلی در جایگاه مسند در جمله قرار بگیرند، متمم آن‌ها می‌تواند با کلماتی مانند «تا» و «نسبت به» و «که» نیز بیاید. این جمله، موضوع را به‌خوبی نشان می‌دهد: «این باغ زیباتر است تا آن باغ» (آن باغ متمم زیباتر است). این جمله را می‌توان این‌گونه نوشت: «این باغ نسبت به آن باغ زیباتر است». در این جمله، «آن باغ» به «زیباتر» برمی‌گردد.

نکته: صفت‌های تفضیلی عربی، ماند ارشد، که در زبان فارسی به کار می‌روند، بدون «تر» می‌آیند و حکم صفت عادی را دارند.

انواع صفت بیانی

از نظر ساختار، صفت بیانی را می‌توان به دسته‌های زیر تقسیم کرد:

  • ساده
  • پیشوندی
  • میانوندی
  • پسوندی
    • فاعلی
    • مفعولی
    • نسبی
    • شباهت و رنگ
    • دارندگی
    • آمیختگی و آلودگی
    • نگهبانی
    • ترتیبی
  • مرکب
  • گروهی
  • سنجش
    • مطلق
    • تفضیلی
    • عالی

در ادامه، به این انواع می‌پردازیم و مثال‌هایی از آن را بیان می‌کنیم.

صفت ساده

صفت ساده صفتی است که از یک کلمه ساده معنی‌دار تشکیل شده است. برای مثال، جوان، پیر، تشنه، گرسنه، زیبا، گرم صفت بیانی ساده یا بسیط هستند.

صفت مشتق صفتی است که از یک تکواژ مستقل همراه با یک یا دو «وند» تشکیل می‌شود. از این صفت‌ها می‌توان به آزمند، دانشمند، بااخلاق اشاره کرد. صفت مشتق خود به صفت‌ پیشوندی، میانوندی و پسوندی تقسیم می‌شوند. در ادامه،‌ این انوع را معرفی می‌کنیم.

صفت پیشوندی

صفت‌های پیشوند، از یک پیشوند به‌علاوه یک اسم ساخته می‌شوند. از این صفت‌های بیانی، می‌توان به بخرد، باهوش، بینوا، فرومایه، همدل، ناسپاس، نامرد، نترس، برو، نایاب، نادار و ناشایست اشاره کرد.

صفت میانوندی

در صفت‌های میانوندی، یک وند بین دو تکواژ می‌آید. رنگارنگ، سرازیر، جوروارجور و دلواپس از این صفت‌ها هستند.

صفت پسوندی

صفت پسوندی صفتی مشتق است که از تکواژ به‌علاوه یک پسوند در انتهایی آن تشکیل می‌شود. در ادامه، به معرفی انواع صفت‌های پسوندی می‌پردازیم.

صفت فاعلی

صفت فاعلی صفتی است که بر کننده کار یا دارنده معنی دلالت می‌کند و به‌صورت یکی از ساختارهای زیر وجود دارد.

  1. بن مضارع + نده: پرسنده، خواهنده، شناسنده، بافنده، تابنده، شنونده.
  2. بن مضارع + ان: ترسان، پرسان، خواهان، دمان، روان، دوان، پویان، سوزان، نالان، فروزان،‌ گدازان
  3. بن مضارع + ا: شکیبا، زیبا،‌ خوانا، بینا،‌ گویا، پویا، جویا
  4. بن ماضی و به‌ندرت بن مضارع + ار: برخوردار، خریدار، خواستار، برخودار، گرفتار، فروختار،‌ پرستار
  5. بن ماضی و بن مضارع + گار: آموزگار، پرهیزگار، آمرزگار، آفریدگار، کردگار، پروردگار
  6. اسم معنی و به‌ندرت صفت یا بن فعل: دادگر، سفیدگر، درودگر، توانگر، آهنگر، کارگر، پیروزگر، بیدادگر، خنیاگر، رامشگر
  7. اسم معنی و به‌ندرت صفت یا بن فعل: درودکار، تراشکار، ورزشکار، ستمکار، فراموشکار، مسامحه‌کار
نقاشی کوچه قدیمی ایرانی

صفت مفعولی

صفت مفعولی نوعی صفت بیانی است که بر چیزی یا کسی دلالت دارد که کاری روی آن انجام شده است.

صفت مفعولی معمولاً‌ از بن ماضی به‌علاوه «ه» ساخته می‌شود و گاهی «شده» هم همراه آن می‌آید. مانند «نشست + ه» که صفت مفعولی «نشسته» را می‌سازد. بسته، شکسته،‌ پریده مثال‌هایی از این دست هستند.

  • نکته: گاهی به ابتدای صفت مفعولی اسم یا صفت افزوده می‌شود که در این صورت، «ه» انتهای آن حذف می‌شود. برای مثال، گل‌اندوده به‌صورت گل‌اندود نوشته می‌شود یا پشم‌آلوده را به‌شکل پشم‌آلود می‌نویسیم.
  • نکته: تعدادی از صفت‌های مفعولی هستند که از فعل‌های لازم و، به‌ندرت، فعل متعدی ساخته می‌شوند و معنای صفت فاعلی دارند. ایستاده، خوابیده و رفته مثال‌هایی از این دست هستند.

صفت نسبی

صفت نسبی یکی از انواع صفت بیانی است و همان‌گونه که از نامش پیداست، نسبت به چیزی یا مکانی را می‌رساند. با شیوه‌های زیر می‌توان صفت نسبی ساخت:

  1. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + ی: آسمانی،‌ زمینی، دبستانی، آتشی، هوایی، خاکی، پارسی، اصفهانی، شیرازی، خانگی، گیاهی
  2. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + «ه» غیرملفوظ: دوروزه، یک‌شبه، یک‌ساله، صده، دهه، هزاره، بهاره
  3. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + ین: سفالین، زرین، جوین، گندمین، بلورین، گلین،
  4. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + ینه: پشمینه، بلورینه،‌ زرینه، سیمینه، بیشینه
  5. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + گان: گروگان، پدرگان، رایگان، شایگان
  6. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + انه: شبانه، زنانه، مردانه
  7. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + انی: ظلمانی، روحانی، جسمانی
  8. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + چی: گیوه‌چی، توتون‌چی
  9. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + گانه: سه‌گانه، دوگانه
  10. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + و: ترسو
  11. اسم یا صفت یا به‌ندرت ضمیر + چی: انزلیچی، تماشاچی، پستچی

صفت شباهت و رنگ

صفت شباهت (یا مشبهه) و رنگ، همان‌گونه که از نامش پیداست، به نوعی صفت بیاتی اشاره می‌کند که بیان‌کننده شباهت به یک اسم یا شباهت به یک رنگ است. برای مثال، صفت‌های بیانی مردوار، شاه‌وش، لاله‌گون، زمردفام، ابرسان، سیل‌آسا همه ار نوع شباهت یا رنگ هستند. صفت رنگ را می‌توان در دسته صفت شباهت قرار داد.

صفت دارندگی

صفت دارندگی، از نامش پیداست که چیزی را به موصوف نسبت می‌دهد که دارنده آن است. برای مثال، هنرمند، پیشه‌ور و رنجور مثال‌هایی از صفت دارندگی هستند.

صفت آمیختگی و آلودگی

صفت آمیختگی و آلودگی برای بیان آمیخته و آغشته بودن چیزی بیان می‌شود. زهرآگین (اسم + گین)، شرمگین و بیمناک (اسم + ناک) مثال‌هایی از این دست هستند.

صفت نگهبانی

صفت نگهبانی برای نشان دادن شخصی یا چیزی استفاده می‌شود که از چیزی یا کسی محافظت می‌کند. باغبان و قهوه‌چی مثال‌هایی از این دست‌ هستند. صفت نگهبانی را گاهی می‌توان در دسته صفت‌های نسبی و فاعلی نیز گنجاند.

صفت ترتیبی

گاهی صفت به گونه‌ای است که در واقع کمیت یک اسم را مشخص می‌کند. مثلاً بیانگر مقدار یا تعداد کمّی آن اسم یا ترتیبش است. برای مثال، در جمله «سه کیف خریدم» صفت «سه» تعداد کیف را مشخص می‌کند. یا در جمله «خانه ما در انتهای کوچه دوم است» صفت «دوم» ترتیب کوچه‌ را نشان می‌دهد. یا در جمله «پاییز سومین فصل سال است» صفت «سومین» بیان کننده ترتیب فصل است.

صفت لیاقت

صفت لیاقت نیز همان‌گونه که از نامش مشخص است، لیاقت و شایستگی موصوف را بیان می‌کند. صفت بیانی  با اضافه کردن «ی» به پایان مصدر ساخته می‌شود. مثلاً صفت لیاقت «شنیدنی» در «آهنگ شنیدنی» منظور آهنگی است که شایسته «شنیدن» است.

نقاشی رنگ و روغن گل و شکوفه صورتی

صفت مرکب

صفت مرکب از دو تکواژ‌ مستقل ساخته می‌شود. از مثال‌های صفت مرکب، می‌توان به پریده‌رنگ، چیره‌دست، دورو، زودآشنا، دیرجوش، ناسازگار، تو در تو، پابرجا اشاره کرد.

صفت گروهی

صفت‌های بیانی گروهی یا گروه وصفی، همان‌گونه که از نامشان پیداست، صفت‌هایی هستند که از گروهی از حداقل سه کلمه تشکیل می‌شوند و معنای واحد یک صفت را می‌رسانند. از مثال‌های این نوع صفت‌ها می‌توان به «سر به فلک کشیده»، «دل از دست داده»، «دست از پا درازتر»، «تازه به دوران رسیده» و «آب از سر گذشته» اشاره کرد.

صفت سنجش

صفت‌ بیانی را از نظر درجه و سنجش به سه دسته مطلق، برتر و برترین تقسیم می‌شوند. در ادامه، بیان می‌کنیم که درجات این صفت چیست و به چه دسته‌هایی تقسیم می‌شود.

صفت مطلق

صفت بیانی گاهی عادی یا مطلق است، بدین معنی که بدون سنجش و بدون بیان اندازه چگونگی اسم را بیان می‌کند. مثلاً ترکیب‌هایی مانند کتاب قطور، هوای روشن، درخت تناور موصوف و صفت مطلق هستند. صفت بیانی مطلق، خود، گاهی مثبت است و گاهی منفی. معمولاً از ساختارهای زیر برای منفی کردن صفت استفاده می‌شود:

  • نا + صفت: ناپاک، نااهل، ناخواسته، ناسالم
  • بی + اسم: بی‌دین، بی‌پول

البته گاهی پسوند نیز برای منفی کرن صفت مطلق به کار می‌رود.

برخی اوقات، صفت علاوه بر مفهوم خود، بر مقدار نیز دلالت دارد که این صفت‌ها را مقداری می‌نامیم، مثلاً بسیار کم، خیلی بزرگ.

صفت تفضیلی

گاهی بیان صفت به این منظور است که کسی یا چیزی را نسبت به کسان یا چیزهای دیگر بسنجیم و بگوییم نسبت به آن‌ها چگونه است. در این صورت است که پس از صفت مطلق پسوند «تر» می‌آوریم و صفت تفضیلی یا همان صفت برتر می‌سازیم. مثلاً می‌گوییم «کیف بزرگ‌تر را بیاور». در جمله اخیر، کلمه «بزرگ‌تر» علاوه بر بزرگ بودن کیف، آن را با کیف‌های دیگر نیز می‌سنجد و به نوعی برتری آن را در بزرگ بودن بیان می‌کند.

صفت عالی 

صفت عالی یا برترین، برای بیان برتر بودن موصوف نسبت به همه هم‌نوعان یا هم‌جنسانش بیان می‌شود. برای مثال، وقتی می‌گوییم «هیمالیا مرتفع‌ترین قله جان است» به قله هیمالیا صفت عالی داده‌ایم. موصوف در این مواقع معمولاً به صورت مفرد می‌آید. اما اگر بخواهیم به دلایلی چون استعمال در متون ادبی موصوف را جمع ببندیم، این‌گونه خواهد بود: «هیمالیا مرتفع‌ترینِ قله‌ها است». صفت‌های برتر و برترین را صفت سنجشی می‌گویند.

صفت جامد و مشتق

یکی از دسته‌بندی‌هایی که برای صفت بیانی ارائه می‌شود، قرار دادن آن در دو گروه جامد و مشتق است. صفت مشتق صفتی است که از بن فعل ساخته می‌شود. صفت فاعلی، صفت مفعولی و صفت لیاقت، از نوع مشتق هستند. در مقابل، صفت جامد صفتی است که از بن فعل گرفته نشده است. برای مثال،‌ بزرگ و پیر در دسته صفت‌های جامد قرار می‌گیرند.

مثال‌هایی از صفت بیانی

در این بخش، به بررسی چند مثال از صفت بیانی می‌پردازیم.

در بیت زیر از سعدی، نور گیتی‌فروز موصوف و صفت بیانی است. همچنین، موشک کور نیز موصوف و صفت بیانی ساخته است.

نور گیتی‌فروزِ چشمه هور
زشت باشد به چشم موشکِ کور

در بیت زیر از حافظ، طایر قدسی،‌ به‌معنی پرنده بهشتی، موصوف و صفت بیانی است. همچنین، برای عمر بگذشته نیز می‌توان چنین چیزی را بیان کرد.

اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید

در رباعی زیر از خیام، دریای کهن و موجی نو موصوف و صفت بیانی هستند.

هر نقش که بر تخته هستی پیداست
این صورت آن‌کس است کان نقش آراست

دریای کهن که می‌زند موجی نو
موجش خوانند و در حقیقت دریاست

سوالات رایج درباره صفت بیانی در زبان فارسی

در این بخش به برخی از سوالات پر تکرار مربوط به مبحث صفت بیانی در زبان و ادبیات فارسی به اختصار پاسخ می‌دهیم.

صفت بیانی چیست؟

صفت بیانی پس از اسم می‌آید و چگونگی و ویژگی اسم را نشان می‌دهد.

صفت بیانی چه تفاوتی با مضاف‌الیه دارد؟

موصوف و صفت دو ترکیب وابسته هستند که برای جمع بستن تنها باید به جمع بستن موصوف اکتفا کرد. اما مضاف و مضاف‌الیه دو ترکیب مستقل هستند که می‌توان هر یک را به طور جداگانه جمع بست.

تمرین مربوط به صفت بیانی در زبان فارسی

برای ارزیابی عملکرد خود در رابطه با «صفت بیانی چیست؟»، می‌توانید از تمرین‌هایی که در ادامه در اختیار شما قرار گرفته است استفاده کنید. تمرین شامل ۵ است و پس از پاسخ دادن به تمامی پرسش‌ها و ظاهر شدن دکمه «دریافت نتیجه آزمون»، می‌توانید نمره عملکردتان را مشاهده کنید و جواب‌های درست و نادرست را نیز ببینید. پاسخ سؤالات نیز بعد از هر آزمون آمده است.

۱. در کدام بیت صفت بیانی دیده نمی‌شود؟ الف) کم دهدت گیتی بسیاردان / به که بسنجی کم و بسیار را - ب) یکی زین سفره نام خشک برد آن دیگری حلوا / قضا گویی نمی‌دانست رسم میزبانی را - ج) هزاران دانه افشاندیم و یک گل از میان نشکفت / به شورسشتان تبه کردیم رنج باغبانی را - د) چراغ آسمانی بود عقل اندر سر خاکی / ز باد عجب کشتیم این چراغ آسمانی را 

الف

ب

ج

د

۲. در کدام بیت واژه «بسته» نقش صفت دارد؟ الف) سواره دلیران پیچیده سرها / پیاده یلان تنگ بسته میان‌ها - ب)یوسف به بندگیت کمر بسته بر میان / بودش یقین که ملک ملاحت از آن توست - ج) ژنده پیلان بسته را بگشای / شرزه شیران خفته را بگذار -د) هر که در بند تو شد بسته جاوید بماند / پای رفتن به حقیقت نبود بندی را 

الف

ب

ج

د

شرح پاسخ

بسته و خفته هر دو صفت مفعولی هستند. 

۳. در کدام گزینه تعداد صفت‌های بیانی به عنوان وابسته پسین نسبت به سایر بیت‌ها متفاوت است؟ الف) راز سلیمانی شنو زان مرغ روحانی شنو / اشعال خاقانی شنو چون درّ شهوار آمده - ب) چشم بینا، دل دانا، لب گویا داری / راستی تو همه جانی و جهانی چون پیکر - ج) دور از آن لب‌های خندان چشم گریان کمال / طفل آب افتاده را ماند که دارد سرنگون - د) مرا از عزت شبنم در این گلزار روشن شد / که حسن پاک‌دامن قدر چشم پاک می‌داند

الف

ب

ج

د

۴. در کدام بیت صفت نسبی لیاقت با عنوان وابسته پسین به کار نرفته است؟ الف)  شب دراز چه پرسی که چیست حالت شمع / دلیل سوز دلش رنگ عاشقانه اوست - ب) در مدرسه آموخته‌ای گرچه بسی علم / در میکده علمی است که آموختنی نیست - ج) موسی از شرم صفای ساعد سیمین او / همچون طفلان آستین خود به دندان می‌گزد - د) زبان مار جای خار دارد زیر پیراهن / نهان در زیر لب هرکس که راز گفتنی دارد

الف

ب

ج

د

۵. در کدام بیت واژه‌ای با ساختار صفت بیانی فاعلی دیده می‌شود؟ الف) جهان بی‌نوا را جان بداده صد در و مرجان / که این بستان و آن بستان برای یادگار ای دل - ب) هلا منکر جان و جانان ما / بزن زخم انکار بر جان ما - ج) گریان بر وصل شد که تدبیرم چیست / تا چند به جان دیگران خواهی زیست - د) عقل حیران شود از خوشه زرین عنب / فهم عاجز شود از حقه یاقوت انار 

الف

ب

ج

د

جمع‌بندی

در این نوشته از مجله فرادرس، درباره صفت بیانی انواع و شیوه‌های ساخت آن مطالبی آموختیم. فهمیدیم که صفت بیانی پس از اسم می‌آید وچگونگی و ویژگی اسم را نشان می‌دهد. حرف آخر کلمه پیش از صفت بیانی معمولاً دارای کسره (ـــِــ) است یا حرف «ی». در زبان شعر، صفت بیانی ممکن است پیش از موصوف نیز بیاید.

بر اساس رای ۲۶ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
دس‍ت‍ور زب‍ان‌ ف‍ارس‍ی‌ ام‍روزمجله فرادرس
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *