شاخص اقتصادی چیست و چه چیزی را نشان می دهد؟ — به زبان ساده

۲۸۸۱ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۲۱ دقیقه
شاخص اقتصادی چیست و چه چیزی را نشان می دهد؟ — به زبان ساده

در علم «اقتصاد» (Economics) و «آمار» (Statistics)، «شاخص» (Index) یک ابزار آماری برای سنجش تغییر در یک گروه از داده‌ها تعریف می‌شود. «شاخص اقتصادی» (Economic Indicator) نیز آماری در مورد یک فعالیت اقتصادی است. شاخص‌های اقتصادی امکان تجزیه و تحلیل عملکرد اقتصادی و پیش‌بینی عملکرد آینده را فراهم می‌کنند. همچنین گاهی شاخص‌های اقتصادی ابزاری مناسب برای بررسی سلامت اقتصادی یک کشور هستند. مرور این شاخص‌ها اطلاعات بسیار ارزشمندی در مورد کلیات اقتصاد یک کشور در اختیار پژوهش‌گران و سیاست‌گذاران قرار می‌دهد. شاخص‌های اقتصادی انواع مختلفی دارند که برای اهداف متفاوتی طراحی شده‌اند. در این نوشتار این موضوع بررسی خواهد شد که شاخص اقتصادی چیست و انواع شاخص های اقتصادی کدامند.

شاخص اقتصادی چیست ؟

شاخص اقتصادی بخشی از داده‌های اقتصادی است که معمولاً در مقیاس اقتصاد کلان گزارش می‌شوند و توسط تحلیل‌گران برای اهداف مختلفی از جمله احتمالات سرمایه‌گذاری فعلی یا آتی استفاده می‌شوند. این شاخص‌ها همچنین به قضاوت در مورد سلامت کلی یک اقتصاد کمک می‌کنند. شاخص اقتصادی تنها زمانی مفید است که تحلیل‌گران آن را به درستی تفسیر کنند. تفسیر نادرست شاخص‌های اقتصادی منجر به پیش‌بینی یا عملکرد اشتباه برای فعالیت‌های آینده اقتصادی خواهد شد.


شاخص‌های اقتصادی، آمارهای کلیدی در مورد اقتصاد ارائه می‌کنند که می‌توانند که به تحلیل‌گران در شناسایی مسیر آینده اقتصاد کمک کنند. این شاخص‌ها می‌توانند به سرمایه‌گذاران برای تصمیم‌گیری در مورد اقدام یا عدم اقدام به سرمایه‌گذاری کمک کنند. شاخص‌های اقتصادی می‌توانند به افراد در فهم نوسانات بازار و عوامل تاثیرگذار بر آن کمک کنند.
شاخص اقتصادی

انواع شاخص های اقتصادی کدامند ؟

شاخص‌های اقتصادی بسیار گسترده هستند و با اهداف خاصی طراحی و اندازه‌گیری می‌شوند. شاخص‌های اقتصادی را می‌توان به دسته‌ها یا گروه‌های مختلفی تقسیم کرد. اکثر این شاخص‌های اقتصادی دارای یک برنامه زمان‌بندی مشخص برای انتشار هستند که به سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهند برای مشاهده اطلاعات خاصی در زمان‌های مشخصی از ماه یا سال برنامه‌ریزی کنند. انواع شاخص‌های اقتصادی که در این نوشتار مورد بررسی قرار می‌گیرند در ادامه فهرست شده‌اند.

در ادامه این شاخص‌ها مورد بررسی قرار خواهند گرفت.

شاخص های اقتصادی

شاخص تولید ناخالص داخلی چیست ؟

تولید ناخالص داخلی (GDP)، ارزش پولی یا بازاری کلیه کالاها و خدمات نهایی تولید شده در داخل مرزهای جعرافیایی یک کشور را طی یک دوره زمانی مشخص نشان می‌دهد. شاخص GDP، معیاری از عملکرد اقتصاد کلان است که تاثیراتی گسترده بر تمامی متغیرهای کلان اقتصادی دارد. توجه داشته باشید که GDP فقط کالاها و خدمات نهایی را شامل می‌شود. یعنی هر چیزی که مستقیماً به مصرف‌کننده فروخته می‌شود. انرژی الکتریکی فروخته شده به کارخانه فولاد در GDP محاسبه نمی‌شود در حالی که تمام نیروی الکتریکی که به طور مستقیم به مصرف‌کنندگان  در سطح خانوار فروخته می‌شود در GDP محاسبه می‌شود.

دلیل این امر ساده این است که از «محاسبه مضاعف» (Double Counting) خودداری شود. به عنوان مثال تولید اتومبیل را در نظر بگیرید. تولیدکنندگان خودرو قطعاتی دارند که توسط بنگاه‌های دیگر تولید می‌شوند که به نوبه خود دارای قطعات تحویل شده توسط سایر بنگاه‌های دیگر نیز هستند. اگر ارزش قطعات تولید شده توسط بنگاه‌های مختلف در GDP محاسبه شود، دچار محاسبه مضاغف خواهیم شد. بنابراین فقط از ارزش اتومبیل تولید شده در محاسبه تولید ناخالص داخلی (GDP) لحاظ می‌شود.
اگرچه تولید ناخالص داخلی معمولاً به صورت سالانه محاسبه می‌شود، اما گاهی اوقات به صورت فصلی نیز محاسبه می‌شود. به عنوان مثال، تولید ناخالص داخلی در ایران علاوه بر دوره سالانه، به صورت فصلی نیز توسط بانک مرکزی ایران منتشر می‌شود. برای این‌که بتوان با گذشت زمان مقایسه منطقی از تولید ناخالص داخلی (GDP) در سال‌های مختلف انجام شود، باید GDP را براساس تورم تعدیل کرد.

شاخص تولید ناخالص داخلی

«تولید ناخالص داخلی واقعی» (Real Gross Domestic Production) یک معیار تعدیل شده نسبت به تورم است که ارزش همه کالاها و خدمات تولید شده طی یک سال را بر اساس قیمت‌های سال پایه نشان می‌دهد و اغلب با عنوان تولید ناخالص داخلی با قیمت ثابت شناخته می‌شود.  به عنوان مثال، ممکن است مقدار تولید کالا و خدمات تولیدی برای یک سال مشخص مانند سال 2021 مشابه با سال 2018 باشد. اما چون سطح عمومی قیمت‌ها در سال 2021 افزایش یافته است، ارزش دلاری آن را بیش از ارزش سال 2018 نشان دهد.

در صورتی که ارزش GDP در سال 2021 بر شاخص قیمت CPI سال 2018 تقسیم شود، GDP واقعی به قیمت ثابت سال 2018 به دست خواهد آمد. به عبارتی برای از بین بردن تأثیر تورم، تولید ناخالص داخلی بر یک شاخص قیمت تقسیم می‌شود و تولید ناخالص داخلی واقعی به دست می‌آید. داده‌های تولید ناخالص داخلی (GDP) هر ساله توسط بانک مرکزی کشورهای مختلف و همچنین بانک جهانی ارائه می‌شود.

شاخص رشد اقتصادی چیست ؟

منظور از رشد اقتصادی اسمی، درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی (اسمی) طی یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) است. رشد تولید ناخالص داخلی واقعی نیز به عنوان درصد تغییر در تولید ناخالص داخلی واقعی طی یک دوره زمانی مشخص (معمولاً یک سال) است. رشد واقعی به بیان می‌کند که حجم اقتصاد طی دوره خاص (که اثرات قیمتی از آن حذف شده است)، چقدر رشد کرده است. به بیانی دیگر رشد اقتصادی به صورت افزایش تولید کالاها و خدمات اقتصادی از یک دوره زمانی به دوره دیگر تعریف می شود.

رشد اقتصادی را می‌توان به صورت اسمی یا واقعی اندازه گیری کرد. به طور سنتی، رشد اقتصادی بر حسب تولید ناخالص ملی (GNP) یا تولید ناخالص داخلی (GDP) اندازه گیری می‌شود. به عبارت ساده‌تر، رشد اقتصادی به افزایش تولید کل در یک اقتصاد اشاره دارد. رشد اقتصادی در بیشتر موارد با سود کل یا افزایش متوسط بهره‌وری در ارتباط است. در اقتصاد، رشد معمولاً تابعی از سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی، نیروی کار و فناوری مدل‌سازی می‌شود. به عبارت ساده افزایش رشد در نتیجه موارد زیر حاصل می‌شود.

  • افزایش کمیت یا کیفیت نیروی کار
  • بهبود ابزارهایی تولید
  • رشد تکنولوژی
  • دسترسی بهتر به مواد اولیه
  • بهبود محیط کسب‌وکار
شاخص رشد اقتصادی

همچنین راه‌های مختلفی برای افزایش رشد اقتصادی وجود دارد. برخی مسیرها تاثیرات قوی‌تری بر رشد اقتصادی دارند. در ادامه این مهم‌ترین مسیرها فهرست شده است.

  • روش اول: روش اول از طریق افزایش در میزان کالاهای سرمایه فیزیکی در اقتصاد امکان‌پذیر است. افزودن سرمایه به اقتصاد منجر به افزایش بهره‌وری نیروی کار می‌شود. ابزارهای تولید جدیدتر و بهتر به این معنی است که کارگران می‌توانند خروجی بیشتری در هر دوره زمانی تولید کنند.
  • روش دوم: روش دیگر برای افزایش رشد اقتصادی، بهبود فناوری است. نمونه‌ای از این اختراع، سوخت بنزین است. قبل از کشف قدرت تولید انرژی بنزین، ارزش اقتصادی نفت نسبتاً پایین بود. استفاده از بنزین به روشی بهتر و پربارتر برای حمل و نقل کالا در فرآیند تولید و توزیع کالاها تبدیل شد. فناوری بهتر، به کارگران این امکان را می‌دهد که با ترکیب کالاهای سرمایه‌ای مشابه، خروجی بیشتری تولید کنند.
  • روش سوم: راه دیگر برای ایجاد رشد اقتصادی، افزایش نیروی کار است. نیروی کار بیشتر، کالاها و خدمات اقتصادی بیشتری تولید می‌کنند. در طول قرن نوزدهم، بخشی از رشد اقتصادی قوی ایالات متحده به دلیل هجوم بالای نیروی کار ارزان و مولد بود. با این‌حال، مانند رشد سرمایه‌محور، برخی شرایط کلیدی برای این فرآیند وجود دارد. افزایش نیروی کار نیز لزوماً میزان تولید را افزایش نمی‌دهد. بنابراین کارگران جدید باید حداقل به اندازه کافی بهره‌وری داشته باشند تا افزایش نیروی کار منجر به رشد بیشتر تولید شود. مهارت‌های نیروی کار نیز برای این افزایش در تولید لازم و ضروری است.
  • روش چهارم: روش چهارم برای بهبود رشد اقتصادی، افزایش سرمایه انسانی است. این بدان معناست که کارگران شاغل در صنایع، مهارت‌های بیشتری کسب کنند. به عبارتی سرمایه انسانی از طریق آموزش، تکرارپذیری و تقویت مهارت‌ها رشد می‌کند. نیروی کار ماهر، می‌تواند نسبت به نیروی کار غیر ماهر تولید بیشتری در زمانی یکسان داشته باشد.
شاخص رشد اقتصادی

اقتصاد رو به رشد یا مولدتر، کالاهای بیشتری تولید می‌کند و خدمات بیشتری نسبت به قبل ارائه می‌دهد. با این حال، برخی از کالاها و خدمات ارزشمندتر از سایرین تلقی می‌شوند. به عنوان مثال، یک موبایل هوشمند ارزشمندتر از یک جفت جوراب در نظر گرفته می‌شود. رشد باید در ارزش کالاها و خدمات و نه فقط کمیت آن سنجیده شود.
مشکل دیگر این است که همه افراد برای کالاها و خدمات یکسان، ارزش یکسان قائل نیستند. یک بخاری برای ساکنان قطب شمال ارزش بیشتری نسبت به ساکنان صحرای آفریقا دارد. همچنین برخی از افراد برای گوشت گاو بیشتر از ماهی ارزش قائل هستند و بالعکس. از آنجا که ارزش‌ها ذهنی هستند، اندازه‌گیری آن‌ها برای همه افراد، بسیار مشکل است.

شاخص توسعه اقتصادی چیست ؟

«اقتصاد توسعه» (Development Economics) شاخه‌ای از علم اقتصاد است که بر بهبود شرایط مالی، اقتصادی و اجتماعی در کشورهای در حال توسعه تمرکز دارد. اقتصاد توسعه عواملی مانند بهداشت، آموزش، شرایط کار، سیاست‌های داخلی و بین‌المللی و شرایط بازار را با تمرکز بر بهبود شرایط در فقیرترین کشورهای جهان در نظر می‌گیرد. این رشته همچنین عوامل خرد و کلان مربوط به ساختار اقتصادهای در حال توسعه و رشد اقتصادی داخلی و بین‌المللی را بررسی می‌کند.

اقتصاد توسعه به مطالعه چگونگی تبدیل کشورهای نوظهور به کشورهای مرفه‌تر می‌پردازد. استراتژی‌های دگرگونی اقتصادی در کشورهای در حال توسعه منحصربه‌فرد هستند، زیرا پیشینه اجتماعی و سیاسی کشورها می‌تواند به‌طور چشم‌گیری متفاوت باشد. همچنین چارچوب فرهنگی و اقتصادی هر ملتی نیز متفاوت است. تحلیل‌گران و اقتصاددانان حرفه‌ای، نظریه‌ها و روش‌هایی را پایه‌گذاری می‌کنند که متخصصان را در تعیین شیوه‌ها و سیاست‌های صحیح توسعه در عرصه داخلی و خارجی راهنمایی کند.

شاخص توسعه

در مورد اینکه مفهوم «توسعه» (Development) چیست، مباحث مختلف و تعاریف زیادی بیان شده است. مطالعات توسعه از دهه 1940، نخست در حوزه علوم‌ اقتصادی و با تاسیس مکتب‌ ساختاری توسعه اقتصادی در آمریکای لاتین مطرح شد که «رائول پربیش» (Raul Prebisch) و «سلسو فورتادو» (Celso Furtado) اقتصاددانان آرژانتینی و برزیلی نقش عمده‌ای در این زمینه ایفا کردند. اساسی‌ترین فرضیه نهفته در مفهوم عمومی توسعه، نیاز به کاهش فقر و به طور گسترده، افزایش رفاه توده مردم معمولی بود.

به نظر می‌رسید که این موارد برای ترغیب توسعه اقتصادی، انسانی و سیاسی ضروری بودند. این فرضیه‌ها ظهور و گسترش مطالعه علمی توسعه را در دوره پس از جنگ‌ جهانی‌ دوم مطرح کرد و برای اولین‌بار در دستور کار ملی و بین‌المللی قرار گرفت. اما به زودی آشکار شد که موضوع توسعه پیچیده‌تر از آن است که تصور می‌شد. توسعه در لغت به معنای «گسترش‌ دادن» است. واژه توسعه از نظر اندیشمندان علوم‌ اقتصادی و اجتماعی، جریانی چند‌بعدی به معنای ارتقای مستمر کل جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر یا انسانی‌تر است.

«ژوزف اسپنگلر» (Joseph Spengler) اهمیت فراوانی به فرهنگ ملل و نقش عقاید و فرهنگ‌های جامعه به صورت انگیزه‌های رفتاری انسان و عامل تعیین‌کننده در توسعه ‌اقتصادی و سیاسی می‌دهد. توسعه، شاخص‌های مختلفی دارد، اما برخی جنبه‌های آن در بین نظریه‌پردازان، برجسته‌تر بوده است. از اصلی‌ترین معیارها در شاخص‌های توسعه می‌توان سه عامل زیر را نام برد.

  • کاهش فقر
  • کاهش بیکاری
  • کاهش نابرابری

این سه معیار، نماینده بسیاری از متغیرهای دیگر است. به عنوان مثال کاهش فقر با رشد اقتصادی، افزایش تولید و بهبود فضای کسب‌وکار ارتباط نزدیکی دارد. امروزه مفهوم توسعه، فرآیندی همه‌جانبه است و صرفاً بر متغیرهای کمی (مقداری) متمرکز نیست. تعاریف در زمینه توسعه بسیار گسترده است.

شاخص توسعه چیست

شاخص توسعه انسانی چیست‌ ؟

عموم نظریه‌پردازان اقتصادی تا مدت‌ها توسعه را به معنای رشد تولید‌ ناخالص ‌داخلی می‌دانستند. در همین رابطه، رشد اقتصادی به عنوان نرخ رشد درآمد‌ سرانه در‌بازه یک‌ساله مورد مقبولیت عام قرار گرفت. با ايجاد شكاف بين كشورهاي غني و ساير كشورهاي جهان، درآمد سرانه به عنوان تنها عامل مؤثر در توسعه و تبيين‌كننده شاخص اندازه گيري توسعه‌يافتگي مورد ترديد واقع شد. در این دوره چگونگي توزيع منافع حاصل از رشد اقتصادي مورد توجه قرار گرفتند. از جمله‌مهم‌ترین منافع حاصل از رشد می‌توان مزایای زیر را فهرست کرد.

  •  عدالت اجتماعي
  • كاهش فقر
  • کاهش نابرابري
  • کاهش بيكاري

حاصل این تحولات، طرح اصطلاح «شاخص توسعه‌ انسانی» (Human Development Index | HDI) بود. مفهوم توسعه ‌انسانی علاوه بر توجه به جنبه کمی رشد، تاکید بیشتری به جنبه‌‌های کیفی دارد. شالوده اصلی این مفهوم آن است که توسعه باید چیزی بسیار بیشتر از افزایش درآمد و ثروت باشد. در واقع تاکید شاخص توسعه‌ انسانی به جایگزین کردن دیدگاه انسان‌مدار به‌جای دیدگاه تولید‌مدار است. ایده توسعه‌ انسانی با این پیش‌فرض اساسی ظهور پیدا کرد که درآمد به تنهایی نمی‌تواند مبنای توسعه قرار بگیرد.

شاخص توسعه‌ انسانی

شاخص توسعه‌انساني يك شاخص تركيبي است كه سه بعد اساسي زندگي، يعني دسترسي به امكانات لازم براي كسب دانش، برخورداري از يك عمر طولاني و زندگي سالم و رسيدن به سطح استاندارد زندگي را انداز ه گيري مي‌كند. این شاخص از جمله شاخص‌هاي مهم توسعه اقتصادي است که هر ساله توسط سازمان ملل برای تمامی کشورهای جهان محاسبه و انتشار می‌یابد.

كشورهايي كه در رده‌هاي بالاي شاخص توسعه انساني قرار دارند، كشورهاي توسعه‌يافته و كشورهايي كه در رده‌هاي پايين شاخص توسعه‌انساني قرار دارند، كشورهاي توسعه‌نيافته و کم‌تر توسعه‌یافته از نظر پيشرفت‌هاي اقتصادی هستند. توسعه انسانی، فرآیندی از انتخاب‌های مردم است که فرصت‌های بیشتری را برای لذت بردن از افزایش امکانات در دسترس، فراهم می‌کنند. در واقع توسعه انسانی، توسعه مردم از طریق ایجاد قابلیت‌های انسانی است که از طریق خود انسان‌ها با مشارکت فعال در فرآیندهایی که زندگی آن‌ها را شکل می‌دهد، به دست می‌آید.

براساس روش‌شناسی شاخص توسعه انسانی (HDI)، آموزش، بهداشت و درآمد سرانه ملی باید در تجزیه و تحلیل سطح توسعه انسانی یک کشور مورد توجه قرار گیرند. علاوه بر این در هر یک از این حوزه‌ها باید مشکلات و چشم‌انداز‌های توسعه مورد مطالعه قرار بگیرد. این شاخص همچنین می‌تواند برای بررسی انتخاب‌های مختلف سیاستی کشورها استفاده شود. به عنوان مثال، اگر دو کشور درآمد ناخالص ملی سرانه (GNI) تقریباً یکسانی داشته باشند، می‌توان به ارزیابی این‌که چرا آن‌ها شاخص توسعه انسانی بسیار متفاوتی دارند، کمک کرد.

شاخص توسعه انسانی

شاخص توسعه انسانی (HDI) معیاری است که هر ساله توسط سازمان ملل متحد، برای سنجش سطوح توسعه اجتماعی و اقتصادی کشورهای مختلف تهیه و گردآوری می‌شود. شاخص HDI از چهار حوزه اصلی تشکیل شده است. این 4 حوزه شامل موارد زیر است.

  • میانگین سال‌های تحصیل در مدرسه (معیار آموزش)
  • سال‌های مورد انتظار در مدرسه (معیار آموزش)
  • امید به زندگی در بدو تولد (معیار بهداشت)
  • درآمد ناخالص ملی سرانه (معیار استاندارهای بهتر زندگی)

هر کدام از این چهار مؤلفه در مقیاس 0 و 1 نرمال می‌شوند و سپس میانگین هندسی سه مؤلفه محاسبه می‌شود. شاخص توسعه انسانی بین 0 و 1 قرار دارد. هرچه این شاخص به یک نزدیک‌تر شود، بیان‌گر سطح توسعه انسانی بالاتر است.
این شاخص ابزاری برای پیگیری تغییرات سطوح توسعه در طول زمان و مقایسه سطوح توسعه یافتگی کشورهای مختلف است. با وجود مزایای زیاد شاخص توسعه انسانی، محدودیت‌هایی نیز برای این شاخص وجود دارد. شاخص HDI یک ارزیابی ساده و محدود از توسعه انسانی است.

شاخص HDI به طور خاص، عوامل کیفیت زندگی مانند احساس امنیت را منعکس نمی‌کند. با توجه به این واقعیت‌ها، «دفتر گزارش توسعه انسانی» (Human Development Report Office | HDRO) شاخص‌های ترکیبی دیگرای را برای ارزیابی سایر جنبه‌های زندگی، مانند نابرابری جنسیتی یا نژادی ارائه می‌دهد. بسیاری از اقتصاددانان این انتقاد را از HDI مطرح کرده‌اند که درآمد سرانه وزن بالایی در این شاخص دارد. این موضوع سبب همبستگی زیاد بین HDI و درآمد سرانه می‌شود. به عنوان مثال برخی کشورها مانند قطر که درآمد سرانه بالایی دارند، در رده‌‌بندی شاخص توسعه انسانی، در کنار کشورهای توسعه‌یافته جهان قرار گرفته‌اند.

شاخص توسعه انسانی

شاخص قیمت مصرف‌کننده چیست ؟

«شاخص قیمت مصرف‌کننده» (Consumer Price Index | CPI) معیاری است که میانگین وزنی قیمت‌های یک سبد از اجناس و خدمات مصرف‌کننده مانند حمل و نقل، غذا، بهداشت و آموزش را اندازه‌گیری می‌کند. این شاخص از طریق در نظر گرفتن تغییرات قیمت برای هر کالا در یک سبد از پیش‌ تعیین‌ شده محاسبه می‌شود. تغییرات در CPI به منظور ارزیابی تغییرات قیمت وابسته به هزینه زندگی مورد استفاده قرار می‌گیرند. شاخص قیمت مصرف‌کننده یکی از آمار و ارقامی است که بیش‌تر از سایر شاخص‌ها برای شناسایی دوره‌های تورم و افت و خیز قیمت‌ها استفاده می‌شود.

شاخص CPI یکی از مهم‌ترين شاخص‌های قیمتی به عنوان نماگری برای سنجش نرخ تورم و قدرت خريد پول داخلی هر کشور است. از این شاخص برای طراحی برنامه‌های رفاهی و تامین اجتماعی، تعدیل مزد و حقوق و تنظیم قراردادهای دو جانبه استفاده می‌شود. شاخص بهای کالاها و خدمات مصرفی (CPI) معیار سنجش تغییرات قیمت کالاها و خدماتی است که توسط خانوارهای (شهری یا روستایی) به مصرف می‌رسد. این شاخص به عنوان وسیله‌ای برای اندازه‌گیری سطح عمومی قیمت‌ کالاها و خدمات مورد مصرف خانوارها، یکی از بهترین معیارهای سنجش تغییر قدرت خرید پول داخل کشور، به شمار می‌رود.

شاخص قیمت مصرف‌کننده

از شاخص CPI برای محاسبه «نرخ تورم» (Inflation Rate) استفاده می‌شود. نرخ تورم به صورت تغییرات سطح عمومی قیمت‌ها (CPI) از دوره‌ای به دوره دیگر (سال یا ماه) تعریف شده است. به عنوان مثال در صورتی  CPIt، شاخص قیمت کالا و خدما مصرفی در زمان t و CPIt‌1، شاخص قیمت کالا و خدمات مصرفی در زمان t‌1 باشد. برای محاسبه تورم در زمان t از رابطه زیر استفاده خواهد شد.

$$Inflation= \frac{cpi_{t1}‌- cpi_{t‌0}}{cpi_{t‌0}}\times100$$

برای مثال در صورتی که شاخص CPI در سال t برابر با 120 و در سال t‌1 برابر با 100 بوده باشد؛ در این صورت نرخ تورم به صورت زیر محاسبه خواهد شد.

$$\frac{120-100}{100}\times100=20$$

طبق رابطه بالا،  نرخ تورم طی دوره زمانی مورد نظر 20 درصد بوده است. تورم نشان‌دهنده افزایش سطح عمومی قیمت‌ها است و اغلب به صورت درصد بیان می‌شود. تورم سبب می‌شود که با یک دلار در امسال نتوانیم همان مقداری که سال پیش با 1 دلار خرید کرده‌ایم را مجدد بخریم. به عبارتی، تورم منجر به کاهش قدرت خرید افراد می‌شود. تغییرات در CPI منعکس‌کننده تغییرات قیمت در اقتصاد است. هنگامی که یک تغییر صعودی در CPI وجود دارد، به این معنی است که میانگین قیمت‌ها در طول زمان افزایش یافته است. این رشد میانگین قیمت‌ها، منجر به تعدیل هزینه‌های زندگی و درآمد می‌شود.

نرخ تورم می‌تواند منفی نیز باشد. در برخی کشورهای جهان برای برخی سال‌ها تورم صفر و حتی منفی نیز گزارش شده است. نرخ تورم پائین تا حد زیادی به عنوان معیاری برای سنجش ثبات اقتصادی در نظر گرفته می‌شود. کشورهای توسعه یافته امروزی، دارای نرخ تورم‌های بین 1 تا 5 درصد هستند. نرخ تورم‌های بالا بیشتر در کشورهای درحال توسعه و کمتر توسعه‌یافته رخ می‌دهد.

شاخص CPI

در حالی که CPI پرمخاطب‌ترین و مورد استفاده‌ترین معیار نرخ تورم در جهان است، بسیاری از اقتصاددانان در مورد نحوه اندازه‌گیری تورم اختلاف‌نظر دارند. روش مورد استفاده برای محاسبه CPI در طی سال‌های مختلف، دست‌خوش بازنگری‌های متعددی شده است. از آنجا که روش مورد استفاده برای محاسبه CPI در طول زمان تغییر کرده است، برخی از منتقدان CPI می‌گویند که این اندازه‌گیری می‌تواند عمداً توسط دولت‌ها دست‌کاری شود.

شاخص آزادی اقتصادی چیست ؟

«شاخص آزادی اقتصادی» (Index of Economic Freedom)، حوزه‌های قضایی را در مقابل یکدیگر از نظر پارامترهایی مانند آزادی تجاری، بار مالیاتی، اثربخشی قضایی و موارد دیگر اندازه‌گیری می‌کند. این عوامل ممکن است با توجه به تأثیر آن‌ها بر آزادی اقتصادی وزن داده شوند و در یک امتیاز واحد جمع‌آوری شوند که امکان رتبه‌بندی را فراهم می‌کند. رتبه‌بندی می‌تواند بر اساس کشور انجام شود یا می‌تواند مناطق وسیع‌تر یا واحدهای کوچک‌تر مانند استان را نیز در بر بگیرد.

شاخص‌های زیادی در زمینه آزادی اقتصادی، تولید و منتشر می‌شوند. شاخص‌های آزادی اقتصادی که توسط «بنیاد هریتیج» (Heritage Foundation) و «مؤسسه فریزر» (Fraser Institute) به صورت جداگانه تولید و منتشر می‌شوند، از مشهورترین و کامل‌ترین شاخص‌های آزادی اقتصادی هستند.
شاخص آزادی اقتصادی در علم اقتصاد به عنوان بخشی از «اقتصاد نهادی نوین» (New Institutional Economics)، به ویژه برای مطالعه رابطه بین نهادهای سیاسی‌-اقتصادی و توسعه اقتصادی پدید آمدند. اقتصاددانان بر اساس مشاهدات خود از نحوه عملکرد اقتصادها، نظریاتی را در مورد این‌که چگونه نهادهای سیاسی‌ و اقتصادی مانند تجارت آزاد و پیگیری مستمر حقوق مالکیت خصوصی برای ارتقای توسعه اقتصادی و رفاه عمومی ضروری هستند، توسعه دادند.

شاخص آزادی اقتصادی

در اواخر قرن بیستم، برخی از اقتصاددانان نهادی جدید به دنبال کمی کردن مفهوم «آزادی اقتصادی» بودند تا بتوانند از آن در مطالعات تجربی برای آزمون و نشان دادن ارتباط بین نهادها و رشد اقتصادی استفاده کنند. انگیزه اصلی این مطالعات، اصلاح شکست‌های آشکار نظریه‌های بزرگ معاصر توسعه اقتصادی برای توضیح تنوع در نرخ توسعه در کشورهای مختلف بود. شاخص‌های آزادی اقتصادی که این اقتصاددانان ایجاد کردند، داده‌های کمی و کیفی درباره قوانین، مقررات، مالیات‌ها و سیاست‌های اقتصادی کشورهای مختلف (یا نهادهای سیاسی داخلی) را در یک امتیاز ترکیبی برای هر کشور و یک رتبه‌بندی کلی در بین کشورها ترکیب می‌کند.

سپس این امتیازات و رتبه‌ها را می‌توان از نظر آماری با معیارهای عملکرد اقتصادی یا سایر متغیرها توسط سایر محققان مقایسه کرد. به طور کلی، این مطالعات نشان داده است که کشورهای آزادتر از نظر اقتصادی تمایل دارند نرخ رشد اقتصادی و درآمد سرانه بالاتری را تجربه کنند. ظهور و به کارگیری شاخص‌های آزادی اقتصادی در دهه‌های 1990 و 2000، در پیش‌برد توسعه اقتصادی و سیاست عمومی تأثیرگذار بوده است.

تاریخ اقتصادی ۱۰۰ سال اخیر نشان داده شده است که آزادی اقتصادی سبب افزایش باز بودن تجاری و سایر اصلاحات بازارمحور در کشورهای درحال توسعه، اروپای شرقی و حتی اقتصادهای پیشرفته شده است. در سال‌های اخیر، کشورهای برتر در زمینه آزادی اقتصادی تا حد زیادی ثابت بوده‌اند. 5 کشور اول جهان در زمینه شاخص آزادی اقتصادی در سال 2021 به صورت زیر بوده‌اند.

  • سنگاپور با امتیاز ۸۹/۷
  • نیوزلند با امتیاز ۸۳/9
  • استرالیا با امتیاز ۸۲/۴
  • سوئیس با امتیاز ۸۱/۹
  • ایرلند یا امتیاز ۸۱/۴

بدترین کشورها در زمینه آزادی اقتصادی نیز به صورت زیر بوده‌اند.

  • کره شمالی با امتیاز ۵/۲
  • ونزوئلا با امتیاز ۲۴/۷
  • کوبا با امتیاز ۲۸/۱
  • سودان با امتیاز ۳۹/۱
  • زیمبابوه با امتیاز ۳۹/۱
شاخص اقتصادی چیست

نتایج مطالعات نشان داده است که هر چه امتیاز مربوط به شاخص آزادی اقتصادی بیشتر باشد، درآمد سرانه کشورها نیز بیشتر است و برعکس. کشورهایی که دارای اقتصاد آزادتری هستند، میانگین سرانه تولید ناخالص داخلی بیشتری نیز داشته‌اند. در زمینه مناطق مختلف جهان در سال 2021، کشورهای جنوب صحرای آفریقا با امتیاز منطقه‌ای 55/7، وضعیتی پائین‌تر از میانگین جهانی (61/6) داشته‌اند. شاخص آزادی اقتصادی در اروپا با عدد (۷۰/۱) ، بالاتر از میانگین جهانی (6/61) بوده است.

بدترین امتیاز جهانی در زمینه آزادی اقتصادی نیز مربوط به کشور کره شمالی است که تحریم‌های اقتصادی این کشور را شدیداً منزوی کرده است و تقریباً هیچ نوع مراودات تجاری با دنیای خارج ندارد. در مجموع شاخص آزادی اقتصادی یکی از چند معیار بسیار مهم برای مقایسه رژیم‌های مختلف اقتصادی است. اگرچه بنیاد هریتیج پرکاربردترین شاخص آزادی اقتصادی را منتشر می‌کند، اما چندین مؤسسه وجود دارند که نسخه‌های خود از آزادی اقتصادی خود را منتشر می‌کنند. هر یک از این موسسات به دنبال تعیین کمیت عناصری مانند مقررات، مالیات، مداخله دولت و کنترل قیمت هستند که نشان‌دهنده محدودیت‌هایی در زمینه فعالیت‌های تجارت آزاد و بازار است.

شاخص پیچیدگی اقتصادی چیست ؟

«شاخص پیچیدگی اقتصادی» (Economic Complexity Index | ECI) معیاری جامع از قابلیت‌های تولیدی سیستم‌های اقتصادی بزرگ است. به طور خاص، شاخص ECI به دنبال توضیح دانش انباشته شده در یک کشور است که فعالیت‌های اقتصادی موجود در یک شهر، کشور یا منطقه را شکل می‌دهد. شاخص پیچیدگی اقتصادی (ECI) در برگیرنده میزان دانش (فناوری) استفاده‌ شده در تولیدات کشورها است. شاخص ECI توسط گروهی از اساتید و اقتصاددانان دانشگاه «هاروارد» (Harvard) و «ماساچوست» (Massachusetts Institute of Technology | MIT) در سال 2007 به رهبری «هاسمن» (Hausmann) و «هیدالگو» (Hidalgo) مطرح شد.

شاخص پیچیدگی اقتصادی

پیچیدگی اقتصادی، ساختار تولیدی تعبیه‌ شده در کالاها و خدماتی را که اقتصاد ایجاد می‌کند، مورد مطالعه قرار می‌دهد. این تعریف حاکی از آن است که پیچیدگی اقتصادی به‌ عنوان یک مروج مهم ثروت ملل عمل می‌کند. کشوری که از توانایی‌های بیشتری برخوردار باشد، قادر خواهد بود در فعالیت‌های تولیدی با بهره‌وری بالاتری شرکت کند و مسیر توسعه را سریع‌تر طی کند. در ادبیات توسعه اقتصادی مفهوم «قابلیت‌های تولیدی» (Production Capabilities) ارتباط قوی با رشد و توسعه دارد. در زمینة توسعه اقتصادی، قابلیت‌ها اغلب به موارد زیر اشاره دارد.

  • فن‌آوری‌ها
  • دانش فنی تولیدی
  • زیرساخت‌ها
  • مؤسساتی پیشتاز در زمینه بهبود بهره‌وری

برای این‌که جامعه پیچیده وجود داشته باشد و خود را حفظ کند، افرادی که مهارت‌های زیر را دارند باید بتوانند ایجاد تعامل کرده و تلفیق دانش خود را برای تولید محصولات انجام دهند. این مهارت‌ها را می‌توان به صورت زیر فهرست کرد.

  • طراحی
  • بازاریابی
  • امور مالی
  • فناوری
  • مدیریت منابع انسانی
  • عملیات تولید
  •  قانون تجارت

پیچیدگی اقتصادی

پیچیدگی اقتصادی، ترکیب محصولات تولیدی کشور و ساختارهایی را نشان می‌دهد که برای نگهداری و ترکیب دانش به وجود می‌آیند. برخی کالاها مانند دستگاه‌های تصویربرداری پزشکی یا موتورهای جت، دانش زیادی را در خود جای می‌دهند. در عوض چوب یا قهوه، دانش بسیار کمتری را به خود جلب می‌کنند. اقتصادهای پیچیده آن‌هایی هستند که مقادیر زیادی از دانش، در شبکه‌های وسیعی از مردم یافت شود تا ترکیبی متنوع از محصولات بادانش را تولید کنند.

در مقابل اقتصادهای ساده، از پایه باریک و دانش تولیدی کمتری برخوردار هستند، محصولات کمتر و ساده‌تری تولید می‌کنند که به تعامل کمتری نیاز دارند. افزایش پیچیدگی اقتصادی برای یک جامعه ضروری است که بتواند دانش بیشتری از دانش تولیدی داشته و از آن استفاده کند. امروزه قدرت رقابت‌پذیری اقتصادی کشورها را تا حد زیادی با شاخص پیچیدگی اقتصادی می‌سنجند.

بسیاری از کشورهای کم‌درآمد مانند بنگلادش، ونزوئلا و آنگولا شاخص پیچیدگی پائینی دارند و نتوانسته‌اند دانش خود را متنوع کنند و با چشم‌انداز رشد پایینی روبه‌رو هستند. در مقابل در سال‌های اخیر برخی کشورها مانند هند، ترکیه و فیلیپین با بهبود قابلیت‌های تولیدی و تولید کالاهای پیچیده‌تر، سبب رشد اقتصادی گسترده‌ای در یک دهه اخیر شده‌اند. بر اساس رتبه‌بندی شاخص ECI در سال 2017، رتبه ایران 66 بوده است که نسبت به دیگر کشورهای منطقه «مِنا» (Middle East and North Africa | MENA) مانند عربستان، قطر، امارات، کویت، اردن که به ترتیب رتبه‌های 29، 42، 54، 57 و 65 را دارند وضیعت مطلوبی ندارد. ایران در سال 2020 به رتبه 67 جهانی نزول کرده است.

شاخص رفاه اقتصادی چیست ؟

«شاخص رفاه اقتصادی پایدار» (Index of Sustainable Economic Welfare | ISEW) یک شاخص اقتصادی است که جایگزین تولید ناخالص داخلی (GDP) است. GDP شاخص اصلی اقتصاد کلان در سیستم حساب‌های ملی است. در این شاخص به‌جای تجمیع مخارج مصرف‌کننده (مانند تولید ناخالص داخلی)، این مخارج توسط عواملی مانند توزیع درآمد و هزینه‌های مرتبط با آلودگی و سایر هزینه‌ها، متعادل می‌شوند. شاخص رفاه اقتصادی پایدار با فرمول زیر تعریف می شود.

ISEW= C + EX1 ‌ EX2 + FO + SDL – EXEN – NC

در فرمول بالا، نمادها، معرف متغیرهای زیر هستند

  • «C»: مصرف شخصی
  • «EX1»: مخارج عمومی غیر دفاعی
  • «EX2»: مخارج دفاعی خصوصی
  • «FO»: تشکیل سرمایه
  • «SDL»: خدمات کار خانگی
  • «EXEN»: هزینه های تخریب محیط‌زیست
  • «NC»: کاهش ارزش سرمایه طبیعی
شاخص رفاه اقتصادی

تولید ناخالص داخلی به عنوان یک شاخص یا حتی به عنوان نماینده‌ای از رفاه یک ملت گمراه‌کننده است و نمی‌توان از آن به عنوان معیاری برای سنجش رفاه مردم استفاده کرد. شاخص‌هایی که به عنوان معیار رفاه در نظر گرفته می‌شوند، تلاش می‌کنند تا متغیرهای بیشتری را وارد مدل‌ کنند که رفاه را صرفاً به تولید ناخالص داخلی گره نزنند. شاخص‌های جدید رفاه اقتصادی تا حد زیادی ۴ متغیر زیر را پوشش می‌دهند.

  • جریانات سرانه موثر مصرف: این متغیر شامل مصرف کالا و خدمات، سرانه تولید خانگی فراغت، کالا و خدمات غیر بازاری را شامل می‌شود.
  • انباشت خالص موجودی منابع تولیدی: این متغیر تشکیل خالص سرمایه فیزیکی، سرمایه‌های انسانی، مهارت‌های انسانی و فردی، انبارهای خانه و کالاهای مصرفی بادوام، تغییرات خالص در ارزش ذخیره منابع طبیعی، هزینه‌های محیطی و تغییر خالص در سطح بدهی‌های خارجی را شامل می‌شود.
  • توزیع درآمد: این متغیر وضعیت توزیع درآمد در بین دهک‌های درآمدی در یک کشور را نشان می‌دهد.
  • ناامنی اقتصادی: این متغیر وضعیت امنیت اقتصادی را نشان می‌دهد. امنیت اقتصادی شامل امینت شغلی و استخدام، امنیت بهداشتی، امنیت غذایی، امنیت بازنشستگی و احساس امنیت اقتصادی را در بر می‌گیرد.

شاخص فلاکت چیست ؟

«شاخص فلاکت» (Misery index) در ابتدا توسط اقتصاددان مشهور آمریکایی «آرتور اوکان» (Arthur Okun)، در دهه 1960 به عنوان شاخصی از کمبود رفاه اقتصادی ایجاد شد. این شاخص در ساده‌ترین شکل خود از مجموع نرخ بیکاری و تورم محاسبه می‌شود. شاخص فلاکت، معیاری است که تاثیر تغییر شرایط اقتصادی را می‌سنجد. این شاخص در دهه 1970 زمانی که ایالات متحده رکود تورمی (ترکیبی از افزایش تورم و بیکای) را تجربه می‌کرد محبوب بود و برای اندازه‌گیری سطح نارضایتی اقتصادی استفاده می‌شد.

از زمان تدوین شاخص فلاکت، این شاخص برای ارائه بینشی کلی در مورد میزان محبوبیت رئیس‌ جمهورها و پیش‌بینی نتایج انتخابات مورد استفاده قرار گرفت. در انتخابات ریاست جمهوری سال 1976 در آمریکا، جیمی کارتر، شاخص فلاکت را برای انتقاد از سیاست‌های اقتصادی تحت ریاست جرالد فورد، به کار برد. شاخص فلاکت در پایان دوره ریاست جمهوری فورد به ۱۲/۷ درصد رسید که هدفی وسوسه‌انگیز برای کارتر ایجاد کرد که متعاقباً در انتخابات پیروز شد.

شاخص فلاکت

این شاخص در طی زمان اهمیت بیشتری پیدا کرد و در جریان دومین مناظره ریاست جمهوری سال 1980 در آمریکا، رونالد ریگان فرماندار وقت کالیفرنیا، رئیس جمهور کارتر را به دلیل افزایش شاخص فلاکت در کشور مقصر دانست. اگرچه این شاخص روش‌شناسی ساده‌ای دارد اما دو متغیر نرخ بیکاری و اقتصاد یک جایگزین برای بسیاری از متغیرهای اقتصادی هستند. نرخ بیکاری بالا در یک کشور به مفهوم خالی ماندن ظرفیت‌های تولید، اختلاف بالا بین تولید بالقوه و تولید بالفعل و همچنین پائین بودن نرخ رشد اقتصادی است.

بالا بودن نرخ تورم نیز سیگنالی از نااطمینانی فعالیت‌های اقتصادی و بی‌ثباتی سیاست‌های اقتصادی است. تورم بالا یک عامل اصلی در کاهش قدرت خرید افراد و همچنین قرار گرفتن تعداد بیشتری از افراد در زیر خط فقر است. شاخص فلاکت اوکان از داده‌های رشد اقتصادی استفاده نمی‌کند و به عنوان معیاری ناکارآمد برای شرایط کلان اقتصادی در نظر گرفته می‌شود.

کاربرد شاخص فلاکت اوکان در سراسر جهان محدود است. علاوه بر این، شاخص فلاکت از نرخ بیکاری استفاده می‌کند که یک شاخص پیش‌رو نیست. در نگاه اول، شاخص فلاکت بیش از حد ساده به نظر می رسد و تنها دو جنبه از عملکرد اقتصادی یک کشور را در نظر می‌گیرد. صرف‌نظر از این موضوع، شاخص فلاکت به دو دلیل یک ابزار ضروری و مفید است.

دلیل اول این است که تقریب مفیدی از شرایط اقتصادی ارائه می‌دهد. دلیل دوم و مهم‌تر نیز بیان می‌کند که شاخص فلاکت ایده‌ای علمی است و نویسندگان برجسته اقتصادی با گنجاندن شاخص‌های اقتصادی بیشتر، سعی در بهبود آن داشته‌اند. بنابراین، سرمایه‌گذاران می‌توانند از آن برای ایجاد صندوق اضطراری در صورت از دست دادن شغل یا رکود اقتصادی استفاده کنند.

شاخص فلاکت

شاخص فلاکت به تعیین وضعیت اقتصادی شهروندان متوسط کمک می‌کند و با افزودن نرخ تورم سالانه به نرخ بیکاری محاسبه می‌شود. با افزایش تورم، هزینه‌های زندگی افزایش می‌یابد و با افزایش بیکاری، افراد بیشتری از در زیر خط فقر قرار می‌گیرند. بنابراین، این شاخص یک معیار سریع برای سنجش سلامت اقتصاد است زیرا هم بیکاری بالا و هم تورم بالا از عوامل اصلی کاهش قدرت خرید حقیقی افراد در کشورهای مختلف هستند.

شاخص فلاکت اوکان طی چندین دهه دست‌خوش تغییرات متعددی شده است. اولین اصلاح در سال 1999 توسط «رابرت بارو» (Robert Barro)، اقتصاددان هاروارد پیشنهاد شد. بارو با افزودن جنبه‌های بیشتری از عملکرد اقتصادی، رویکردی جدید به شاخص فلاکت عرضه کرد. بارو اقتصاددان مشهور دنیای اقتصاد و ارائه‌دهنده نظریات رشد اقتصادی، تغییراتی در شاخص اولیه فلاکت ایجاد کرد. وی شکل جدیدی از این شاخص را به نام شاخص فلاکت بارو (BMI) پایه‌گذاری کرد. شاخص فلاکت بارو به شکل زیر بود.

(BMI=(INF, UNE, INT, GR
در رابطه بالاتعریف نمادها به صورت زیر است.

  • «BMI»: شاخص فلاکت بارو
  • «INF»: نرخ تورم
  • «UNE»: نرخ بیکاری
  • «INT»: نرخ بهره
  • «GR»: نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه

 در واقع بارو به نرخ بهره را به شکل اولیه شاخص فلاکت اضافه و نرخ رشد تولید ناخالص داخلی سرانه را از آن کم کرد. در نهایت در سال 2011، شاخص فلاکت باررو ساخته شد و استفاده جهانی یافت. از آن سال به بعد، شاخص فلاکت برای حدود 95 کشور دنیا به صورت سالانه محاسبه، رتبه‌بندی و منتشر شده است. شاخص فلاکت یکی از پرکاربردترین شاخص‌ها در بین اقتصاددانان و سیاست‌مداران است. این شاخص در عین سادگی دیدی کلی از وضعیت اقتصادی به سیاست‌مداران، مردم و اقتصاددانان می‌دهد.

 افرادی که در شرایط سخت اقتصادی زندگی می‌کنند، در مجموع کم‌تر خوشحال هستند. فهرست جهانی شاخص فلاکت کشورهای زیار را به ترتیب به عنوان بهترین عملکردها معرفی کرده است.

  1. سوئیس
  2. هلند
  3. ژاپن
  4. تایلند
  5. مالت
  6. چین
  7. مجارستان

 کشورهایی  زیر نیز به عنوان بدترین عملکردها در جهان رتبه‌بندی شده‌اند.

  1. ونزوئلا
  2. آرژانتین
  3. سوریه
  4. مصر
  5. برزیل

مفهوم شاخص فلاکت در زمینه دارایی‌ها نیز قابل استفاده است. به عنوان مثال شاخص فلاکت می‌تواند فلاکت درک شده سرمایه‌گذاران را نیز نشان دهد. «شاخص فلاکت بیت‌کوین» (Bitcoin Misery Index | BML)، فلاکت درک شده سرمایه‌گذاران در بیت‌کوین را اندازه گیری می‌کند.

شاخص فلاکت بیت‌کوین معیار کلی فلاکت را با یافتن درصد از معاملات موفق در برابر کل معاملات محاسبه می‌کند و نوسانات جهانی ارزهای دیجیتال را اضافه می‌کند. مقدار شاخص کل کمتر از 27 در این شاخص معیار قرار گرفتن سرمایه‌گذار در فلاکت در نظر گرفته می‌شود. نشریات آنلاین همچنین از شاخص فلاکت، در کنار «شاخص فلاکت بلومبرگ» (Bloomberg misery Index)، برای انعکاس سلامت کلان اقتصادی شهروندان استفاده می‌کنند.

شاخص فلاکت

شاخص فلاکت نشان می‌دهد که در مجموع مردم نسبت به شرایط اقتصادی کشور خود، شاد یا ناراضی هستند. شاخص فلاکت یک معیار کامل برای نشان دادن وضعیت فلاکت و خوشبختی افراد در جوامع متفاوت نیست اما می‌تواند دیدی سریع به سیاست‌مداران، اقتصاددانان و سیاست‌گذاران در زمینه وضعیت کلی اقتصاد ارائه کند.

معرفی فیلم آموزش اقتصاد عمومی ۱ و ۲ (حل نمونه سوالات کنکور ارشد ۹۰ الی ۹۷)

آموزش اقتصاد عمومی ۱ و ۲

شاخص‌های اقتصادی اطلاعات بسیار مفیدی در زمینه وضعیت کلی و همچنین سلامت یک اقتصاد ارائه می‌کنند. این شاخص‌ها در زمینه بررسی وضعیت اقتصادی کشورها و مقایسه آن‌ها با بهترین و بدترین عملکردها، برای ارزیابی سیاست‌های اقتصادی در حوزه عمومی بسیار مهم هستند. برای این منظور، فرادرس اقدام به تهیه یک فیلم ۷ ساعت و ۲۳ دقیقه‌ای در زمینه آموزش اقتصاد عمومی ۱ و ۲ (حل نمونه سوالات کنکور ارشد ۹۰ الی ۹۷) کرده است.

این فیلم آموزشی در دو بخش ارائه شده است. در اقتصاد عمومی ۱، سرفصل‌های عرضه کل و تقاضای کل، نظریه رفتار مصرف‌کننده و تولید‌کننده، هزینه‌های تولید و انواع بازارها بررسی شده است. در بخش دوم و اقتصاد عمومی ۲ نیز در ابتدا شیوه انجام فعالیت‌‌های اقتصادی، سیستم حسابداری ملی و شاخص قیمت‌‌ها بررسی شده است. در ادامه نیز مدل‌‌های تعیین درآمد ملی تعادلی و سیاست‌‌های مالی بررسی شده است. سپس بازار پول، تعادل و تاثیر سیاست‌های پولی بر تولید کل بررسی شده است. در سه فصل پایانی نیز نظریه‌‌های مصرف و سرمایه‌‌گذاری، نظریه‌‌های تورم و بیکاری و عرضه و تقاضای کل بررسی شده است.

  • برای مشاهده فیلم آموزش اقتصاد عمومی ۱ و ۲ (حل نمونه سوالات کنکور ارشد ۹۰ الی ۹۷) + اینجا کلیک کنید.

جمع‌بندی

این نوشتار در زمینه شاخص‌های اقتصادی بود. در ابتدا مفهوم شاخص اقتصادی و کاربردهای آن از لحاظ سیاست‌گذاری بررسی شد. در ادامه نیز مهم‌ترین شاخص‌های اقتصادی که برای بررسی وضعیت اقتصادی کشورها مورد بررسی و تحلیل قرار می‌گیرند ارائه شد. از جمله‌ مهم‌ترین شاخص‌هایی که در این نوشتار مرور شدند می‌توان به شاخص‌های تولید ناخالص داخلی، رشد اقتصادی، شاخص قیمت مصرف‌کننده، شاخص توسعه توسعه انسانی و آزادی اقتصادی اشاره کرد. این شاخص‌ها یک دید کلی از وضعیت اقتصادی کشورها و جایگاه کشور در اقتصاد جهانی را نشان می‌دهند. از این شاخص‌ها می‌توان برای پیش‌بینی چشم‌انداز آینده اقتصاد استفاده کرد.

بر اساس رای ۱۲ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
InvestopediaTRADING ECONOMICSمجله فرادرس
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *