رنه دکارت کیست و فلسفه دکارت چیست؟ — چهارچوب و مبانی | به زبان ساده

۹۵۹۵ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۱ اسفند ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۲۳ دقیقه
رنه دکارت کیست و فلسفه دکارت چیست؟ — چهارچوب و مبانی | به زبان ساده

در این مطلب در مورد رنه دکارت و فلسفه او صحبت می‌کنیم. همچنین برخی کتاب‌های مهم او و اتفاقات مختلف زندگی‌اش را نیز بررسی می‌کنیم. خواندن این مطلب به افرادی که به فلسفه و نظریات مختلف فلسفی علاقه‌مند هستند توصیه می‌شود.

رنه دکارت کیست؟

رنه دکارت ریاضیدان، دانشمند و فیلسوف فرانسوی بود که در 31 مارس 1596 در لاهایه، تورین فرانسه متولد شد و در سن 54 سالگی و در تاریخ 11 فوریه 1650 در استکهلم، سوئد چشم از جهان فرو بست. رنه دکارت عموماً بنیانگذار فلسفه مدرن تلقی می‌شود زیرا او یکی از اولین کسانی بود که از مکتب ارسطویی پیروی نکرد و اولین نسخه مدرن دوگانگی ذهن و بدن را که از آن مشکل ذهن و بدن ناشی می‌شود را تدوین کرد و بر این اساس علم جدیدی را که مبتنی بر مشاهده و آزمایش است، توسعه داد.

او با استفاده از یک سیستم شک علمی، دانش ظاهری ناشی از قدرت، حواس و عقل را کنار گذاشت و مبانی معرفتی جدیدی را بر اساس این شهود که وقتی تفکر است، وجود جریان دارد را بنا کرد. رنه دکارت این تئوری خود را در قالب جمله مشهور من فکر می کنم، بنابراین من هستم بیان کرد. این تئوری در زبان لاتین به صورت Cogito ،ergo sum شناخته شده است. اگر چه این تئوری در اصل به زبان فرانسه نوشته شده و عبارت از «ژو پنسه، دونک ژو سوئی» (Je pense، donc je suis) است. دکارت یک دوگانگی متافیزیکی ایجاد کرد که بین ذهن که جوهر آن تفکر است و ماده که جوهر آن امتداد در سه بعد است تمایز قائل می‌شود. متافیزیک دکارت بر اساس فلسفه عقلانی و بر پایه بدیهی شمردن ذهن، ماده و خدا است، اما فیزیک و فیزیولوژی او بر اساس تجربه حسی، مکانیکی و تجربی است.

اگر به فلسفه و انواع مکاتب آن علاقه‌مند هستید، پیشنهاد می‌کنیم از فیلم‌های مجموعه آموزش فلسفه فرادرس که به زبانی ساده به بیان نکات مختلف این حوزه می‌پردازند، حتما استفاده کنید.

سنین جوانی و تحصیلات رنه دکارت چگونه گذشت؟

اگرچه زادگاه رنه دکارت، «لاهیه» (La Haye) (دکارت کنونی) در فرانسه بود، اما ارتباطات خانوادگی او در جنوب، در امتداد رودخانه کروز در پوآتو، جایی که پدرش یواخیم، مزارع و خانه‌هایی در شاتلرو و پوآتیه داشت، شکل گرفت. از آنجا که یوآخیم در پارلمان بریتانی در رن مشاور بود، دکارت درجه متوسطی از اشرافیت را به ارث برد. مادر دکارت در سن یک سالگی درگذشت. پدرش مجدداً در رن ازدواج کرد و او را در لاهیه رها کرد تا ابتدا توسط مادربزرگ مادری و سپس توسط عموی بزرگش در شاتلرو بزرگ شود.

اگرچه خانواده دکارت کاتولیک رومی بودند اما منطقه پویتو تحت کنترل هوگنوتهای پروتستان بود و شاتلرو، دژ پروتستان، محل مذاکرات بر سر فرمان نانت در سال 1598 بود که به پروتستان‌ها آزادی عبادت در فرانسه را به دنبال جنگ‌های متناوب مذهبی بین نیروهای پروتستان و کاتولیک در فرانسه را داد. رنه دکارت تا سال 1628 مرتباً به پوآتیه در رفت و آمد بود.

رنه دکارت یا دکارت

در سال 1606 دکارت به دانشکده یسویان در لافلچه فرستاده شد که در سال 1604 توسط هنری چهارم (سلطنت 1589-1610) تأسیس شده بود. در لافلچه یعنی کالجی که دکارت در آن درس می‌خواند، 1200 جوان برای مشاغل مهندسی نظامی، قوه قضائیه و مدیریت دولتی آموزش می‌دیدند. علاوه بر مطالعات کلاسیک، علوم، ریاضیات و متافیزیک (فلسفه ارسطو پیرو روش تحقیقی قرون وسطی) این دانشجویان بازیگری، موسیقی، شعر، رقص، سوارکاری و شمشیربازی را نیز می‌آموختند. در سال 1610 دکارت در مراسمی با شکوه شرکت کرد که در آن قلب هنری چهارم که در آن سال ترور او امید بردباری مذهبی را در فرانسه و آلمان از بین برده بود، در کلیسای جامع در لافلچه قرار گرفت.

در سال 1614 دکارت به پوآتیه رفت، جایی که در سال 1616 مدرک حقوق گرفت. در این زمان، هوگنوت پوآتیه در شورش مجازی علیه پادشاه جوان لویی سیزدهم (سلطنت 1643-1610) بود. احتمالاً پدر دکارت از او انتظار ورود به پارلمان را داشت، اما حداقل سن برای انجام این کار 27 سال بود و دکارت در آن زمان تنها 20 سال داشت. در سال 1618 او به بردا در هلند رفت و 15 ماه به عنوان دانشجوی غیر رسمی در رشته ریاضیات و معماری نظامی در ارتش در زمان صلح پروتستان، شاهزاده موریس (حکومت 1585-1625) تحصیل کرد. در بردا، مطالعات رنه دکارت در علم و ریاضیات توسط فیزیکدان ایزاک بیکمن (1588-1637) مورد توجه قرار گرفت که در این راستا بیکمن برای او اثری با نام مجموعه موسیقی (نوشته 1618، چاپ 1650) اولین اثر بازمانده خود را نوشت.

دکارت سال‌های 1619 تا 1628 را در شمال و جنوب اروپا گذراند و همان طور که بعدها توضیح داد «کتاب جهان» (The book of The world) را مطالعه کرد. وی در سال 1616 در بوهمیا، هندسه تحلیلی را ابداع کرد که روشی برای حل مسائل هندسی به صورت جبری و مسائل جبری به صورت هندسی است. او همچنین یک روش جهانی استدلال استقرایی، بر اساس ریاضیات ابداع کرد که برای همه علوم کاربرد دارد. این روش که او آن را بر اساس گفتار در روش (1637) و قواعد جهت ذهن (که در سال 1628 نوشته شد اما تا سال 1701 توسط دکارت انتشار نیافت) فرمول بندی کرد از چهار قانون تشکیل شده است که این قوانین به صورت زیر هستند:

  1. هیچ چیز را به عنوان واقعیتی که بدیهی نیست، قبول نکنید.
  2. مسائل را به ساده‌ترین قسمت‌های مسئله تقسیم کنید.
  3. مشکلات را از ساده به پیچیده حل و بررسی کنید.
  4. استدلال را مجدداً بررسی کنید.

این قوانین کاربرد مستقیم روش‌های ریاضی هستند. علاوه بر این رنه دکارت اصرار داشت که همه مفاهیم کلیدی و حدود هر مشکل باید به وضوح مشخص شود.

دکارت همچنین گزارش‌های مربوط به دانش باطنی مانند ادعاهای پیروان «تئوزوفی» (theosophy) که بیان می‌کنند می‌توانند به طبیعت فرمان دهند را مورد بررسی قرار داد. او اگر چه از پیروان عارف کاتالان «رامون لول» (Ramon Llull) (1232/33-1315/16) و کیمیاگر آلمانی «هاینریش کورنلیوس آگریپا فون نتتسهایم» (Heinrich Cornelius Agrippa von Nettesheim) (1486-1535) ناامید شد، اما تحت تأثیر ریاضیدان آلمانی «یوهان فولهابر» (Johann Faulhaber) (1580-1635) یکی از اعضای جامعه عرفانی رزریکوسی قرار گرفت.

دکارت حتی تعدادی از اهداف و عادات رزریکوسی را ادامه داد و با دیگران به اشتراک گذاشت. او مانند رزروکروسی‌ها به تنهایی و در خلوت زندگی می‌کرد، اغلب محل زندگی خود را تغییر می‌داد به طوری که در طول 22 سال اقامت خود در هلند، در 18 مکان مختلف زندگی می‌کرد، بدون دریافت هزینه پزشکی انجام می‌داد، تلاش می‌کرد طول عمر انسان را افزایش دهد و دید خوش بینانه‌ای نسبت به ظرفیت علم برای بهبود وضعیت انسان داشت. او حتی در پایان عمرش یک جعبه نوشته‌های شخصی خود را که هیچکدام از آن‌ها باقی نمانده است نزد پزشک رزروکروسی‌ «کرنیل هوگلند» (Corneille van Hogelande) که دوست نزدیکش بود و امور او را در هلند اداره می‌کرد، گذاشت.

اما با وجود همه این قرابت‌ها، دکارت اعتقادات جادویی و عرفانی رزیکروسیان را رد کرد. از نظر او این دوره، زمان امیدواری برای انقلاب در علم بود. در آن زمان فیلسوف انگلیسی فرانسیس بیکن (1626-1561)، در پیشرفت یادگیری (1605) یک علم جدید مشاهده و آزمایش را جایگزین علم سنتی ارسطویی پیشنهاد کرده بود و دکارت نیز بعداً این کار را انجام داد.

در سال 1622 دکارت به پاریس نقل مکان کرد و روش زندگی خود را تغییر داد. دکارت در پاریس قمار کرد، سوارکاری و شمشیربازی کرد و کنسرت و تئاتر رفت. از جمله دوستانش در آن زمان شاعری نظیر «ژان لوئیس گوئز د بالزاک» ( Jean-Louis Guez de Balzac) (1597-1654) بود که اثر خود به نام Le Socrate chrétien به معنی سقراط مسیحی را در سال 1652 به دکارت و «تئوفیل د ویاو» (Théophile de Viau) (1590-1626) تقدیم کرد که در سال 1623 به دلیل نوشتن اشعار تمسخر کننده موضوعات مذهبی زندانی و سوزانده شد.

دکارت همچنین با ریاضیدان «کلود میدورج» (Claude Mydorge) (1585-1647) و پدر مارین مرسن (1648-1588) که فردی با دانش فراگیر بود و با صدها دانشمند، نویسنده، ریاضیدان و دانشمند مکاتبه داشت و باعث ارتباط دکارت با دنیای روشنفکری بزرگتر بود، مراوده داشت. در این مدت دکارت مرتباً از دوستان خود در محل کار پنهان می‌شد و رساله‌هایی می‌نوشت که اکنون در میان حصارها گم شده است. او مدت‌ها قبل از انتشار هر چیزی شهرت قابل توجهی کسب کرد.

در یک سخنرانی در سال 1628، رنه دکارت ادعای کیمیاگر چندو را که بیان می‌کرد احتمالات به اندازه قطعیت در علم خوب است، تکذیب کرد و روش خود را برای دستیابی به قطعیت نشان داد. کاردینال پیر دو بیرول (1629–1575) که تدریس «اوراتوری» (Oratorian) را در سال 1611 به عنوان رقیب «یسوعیان» (Jesuits) بنیان نهاده بود، در این سخنرانی حضور داشت. بسیاری از مفسران حدس می زنند که بیرول از دکارت خواسته است تا متافیزیکی را بر اساس فلسفه سنت آگوستین به عنوان جایگزینی برای آموزش یسوعی بنویسد. به هر حال در عرض چند هفته دکارت عازم هلند شد که پروتستان بودند و برای رعایت اقدامات احتیاطی آدرس خود را پنهان کرد و به مدت 16 سال به فرانسه برنگشت. برخی از محققان ادعا می‌کنند که دکارت، بیرول را به عنوان مدیر وجدان خود پذیرفت، اما با توجه به پیشینه و اعتقادات رنه دکارت این امر بعید است. او از یک پیشینه هوگنوتی بود و از علاقه مندان به کاتولیک نبود، او متهم به رزروکروسی‌ بود و از این اندیشه حمایت می‌کرد. همچنین او حامی تساهل مذهبی و استفاده از عقل بود. در توضیحات مطالب بیان شده به صورت خلاصه در مورد هر یک از فرقه‌ها یا نظریاتی که در بالا مطرح شد صحبت می‌کنیم.

یسوعی عضو انجمن عیسی (S.J.)، یک گروه از کاتولیکان رومی از مردان مذهبی بودند. این گروه که توسط «سنت ایگناتیوس لویولا» (St. Ignatius of Loyola) تأسیس شد، به دلیل کارهای آموزشی، مبلغی و خیریه خود مشهور بودند. بسیاری از افراد این گروه را عامل اصلی ضد اصلاحات می‌دانند که بعدها تبدیل به یک نیروی پیشرو در مدرن سازی کلیسا بود.

اوراتوریان، یکی از دو جماعت جداگانه اما مشابه کشیشان سکولار، یکی در رم و دیگری در فرانسه بودند. موسسه اوراتوری سنت فیلیپ نری در سال 1575 در رم تأسیس شد، در سال 1612 این موسسه تأیید شد و در 1942 مجدداً تأیید شد. این موسسه شامل جوامع مستقل کشیشان سکولار است که تحت اطاعت کلیسا قرار می‌گیرند. این گروه به سوگند خوردن متعهد نیستند اما به نماز، موعظه و مقدسات پایبند هستند.

رزریکوسی باور برادری در همه جهان را دارد و ادعا می‌کند دارای خرد باطنی است که از عهد عتیق به آن‌ها رسیده است. نماد این گروه گل رز است که از نماد روی صلیب گرفته شده است و شبیه به نشان کت خانوادگی مارتین لوتر است.

هوگنوت به هریک از پروتستان‌های فرانسه در قرون 16 و 17 گفته می‌شود که بسیاری از آن‌ها به دلیل اعتقاد خود مورد آزار و اذیت شدید قرار گرفتند. منشاء نام این گروه نامشخص است اما به نظر می‌رسد از واژه aignos و زبان آلمانی Eidgenossen (متفقین متحد به سوگند) گرفته شده است که این اصطلاح بین 1520 تا 1524 میهن پرستان ژنو به دوک را توصیف می‌کرد.

اقامت رنه دکارت در هلند و اتفاقات آن

دکارت بیان می‌کند که او به هلند رفت تا از آزادی بیشتری نسبت به هر جای دیگری برخوردار شود و از حواس پرتی که پاریس و دوستانش برای او ایجاد می‌کردند، اجتناب کند تا بتواند اوقات فراغت و تنهایی را برای تفکر داشته باشد. قابل ذکر است که او به اندازه کافی پول و دارایی برای زندگی مستقل به ارث برده بود و دغدغه نان نداشت. هلند بهشتی برای مدارا بود، جایی که دکارت می‌توانست اندیشمندی اصیل و مستقل باشد بدون این که خطری به خاطر عقایدش او را تهدید کند یا مانند فیلسوف ایتالیایی لوسیلیو وانینی (1619–1585) که برای ارائه توضیحات طبیعی درباره معجزات در آتش سوزانده شد، در آتش بسوزد و یا ارتش و سپس تعقیبات ضد اصلاحات کاتولیک در جستجوی او قرار گیرد.

در فرانسه برعکس عدم تحمل مذهبی رو به افزایش بود. یهودیان در سال 1615 اخراج شدند و آخرین سنگر پروتستان، لا روشل، تنها چند هفته قبل از خروج دکارت با مشارکت بیرول تخریب شد. در سال 1624 پارلمان فرانسه با تصویب حکمی، انتقاد از ارسطو را در مورد درد مرگ ممنوع کرد. اگرچه مرسن و فیلسوف پیر گاسندی (1592-1655) حملاتی را علیه ارسطو بدون آزار و شکنجه منتشر کردند زیرا آن‌ها به هر حال کشیش کاتولیک بودند، اما باز هم کسانی که بدعت گذار شناخته می‌شدند در آن زمان در آتش می‌سوختند و افراد غیر مذهبی فاقد محافظت کلیسا بودند.

دکارت و زندگی در هلند

علاوه بر این دکارت ممکن است به دلیل دوستی با آزادیخواهان فکری مانند پدر کلود پیکو که در سال 1668 درگذشت و معروف به یک کشیش آتئیست بود و امور مالی خود را در فرانسه به او سپرده بود، احساس خطر کرده باشد.

در سال 1629 رنه دکارت به دانشگاه فرانکر رفت و در آنجا در کنار خانواده‌ای کاتولیک اقامت کرد و اولین پیش نویس کتاب مدیتیشن خود را نوشت. او در سال 1630 در دانشگاه لیدن فارغ التحصیل شد. در سال 1631 او به همراه یک پزشک و کیمیاگر «اتین دو ویلبرسیو» (Étienne de Villebressieu) که منجلیق، پل متحرک و برانکارد با چرخ متحرک را اختراع کرده بود، از دانمارک دیدن کرد.

هنری رگیوس (1679-1598) پزشک دیگری بود که در سال 1639 در دانشگاه اوترخت نظریات دکارت را تدریس می‌کرد، او دکارت را درگیر جدال شدید با الهیات شناس کالوینیست «گیسبرتوس وئتیوس» (‌Gisbertus Voetius) (1589-1676) کرد و این جدال تا پایان عمر دکارت ادامه داشت. دکارت در نامه خود به وئتیوس در سال 1648، خواهان تساهل مذهبی و حقوق فردی شد. وی با ادعای نوشتن نه تنها برای مسیحیان بلکه برای دیگران یعنی مسلمانان، آزادیخواهان، کافران، دئیست‌ها، ملحدان و غیره استدلال کرد که چون پروتستان‌ها و کاتولیک‌ها یک خدا را می‌پرستند هر دو می‌تو‌‌انند به بهشت ​​امیدوار باشند. با این حال، با شدید شدن این مناقشه رنه دکارت از سفیر فرانسه و دوستش کنستانتین هویگنس (1687-1596)، منشی شاهزاده فردریک هنری (فرمانروایی 1647-1625) حمایت کرد.

در سال 1635 فرانکین، دختر دکارت از هلنا جانس متولد شد و در کلیسایی در دونتتر غسل تعمید شد. اگر چه فرانکین معمولاً توسط مفسران به عنوان دختر نامشروع دکارت خوانده می‌شود، اما تعمید او در دفتر تولدهای مشروع ثبت شده است. مرگ این دختر به وسیله تب مخملک در سن پنج سالگی بزرگترین غم زندگی دکارت بود. رنه دکارت با اشاره به مرگ او گفت که او معتقد نیست که برای اثبات مرد بودن خود باید از اشک خودداری کرد.

کتاب جهان و گفتار در روش رنه دکارت

کتاب جهان رنه دکارت

در سال 1633 ، درست هنگام انتشار کتاب جهان (1664)، دکارت دریافت که گالیلئو گالیله، ستاره شناس ایتالیایی (1642-1564) در رم به دلیل انتشار این دیدگاه که زمین به دور خورشید می‌چرخد ​​محکوم شده است. از آنجا که این دیدگاه کوپرنیکی در کیهان شناسی و فیزیک او مرکزیت داشت، دکارت انتشار کتاب جهان متوقف رد کرد به این امید که در نهایت کلیسا محکومیت خود را پس بگیرد. اگرچه دکارت از کلیسا می‌ترسید اما او همچنین امیدوار بود که فیزیک او روزی جایگزین فیزیک ارسطو در آموزه‌های کلیسا شود و در مدارس کاتولیک تدریس شود.

کتاب گفتار در روش دکارت (1637) یکی از اولین آثار مهم فلسفی مدرن است که به زبان لاتین نوشته نشده است. دکارت گفت که او به زبان فرانسه می‌نویسد تا همه کسانی که دارای ذهن خوبی هستند از جمله زنان، بتوانند آثار او را بخوانند و یاد بگیرند که خودشان فکر کنند. او معتقد بود که همه می‌توانند با نور طبیعی عقل، حقیقت را از دروغ تشخیص دهند. او در سه مقاله همراه با کتاب گفتار در روش، روش‌های خود را برای استفاده از عقل در جستجوی حقیقت در علوم نشان داد:

کتاب روش گفتمان دکارت
  • در دیوپتریکس (شاخه‌ای از علم اپتیک) قانون شکست را استخراج کرد.
  • در هواشناسی رنگین کمان را توضیح داد.
  • و در هندسه به ارائه هندسه تحلیلی خود پرداخت.

او همچنین سیستم اختراع شده توسط فرانسوا وینت را برای نشان دادن مقادیر عددی شناخته شده با a, b و ... مجهولات با x ، y ، z ،… و مربع، مکعب و سایر اعداد توانی با حروف اضافی عددی مانند $$x^2$$ یا $$x^3$$ و غیره که محاسبات جبری را بسیار ساده‌تر از قبل کرده بود، تکمیل کرد.

در کتاب گفتار در روش او همچنین تعدادی اصول اخلاقی موقت که بعداً به صورت نهایی ارائه شد، برای استفاده در حین جستجوی حقیقت ارائه کرد که عبارت از موارد زیر هستند:

  • از آداب و رسوم و قوانین محلی اطاعت کنید.
  • بر اساس بهترین شواهد تصمیم بگیرید و سپس محکم به آن‌ها پایبند باشید.
  • خواسته‌ها را بیشتر از جهان تغییر دهید و
  • همیشه به دنبال حقیقت باشید.

این موارد محافظه کاری، قاطعیت، رواقی گرایی و فداکاری دکارت را نشان می‌دهد. گفتار در روش و دیگر آثار او تصور دکارت از دانش را مانند درختی در ارتباط متقابل با خود و در زمینه‌ای که به اشکال بالاتر دانش توسط روش‌های پایین‌تر یا اساسی‌تر ارائه شده است، نشان می‌دهد. بنابراین از نظر دکارت، متافیزیک ریشه‌های درخت، فیزیک با تنه و پزشکی، مکانیک و اخلاق با شاخه‌های درخت مطابقت دارند.

کتاب مدیتیشن رنه دکارت

در سال 1641 دکارت، مدیتیشن در فلسفه ابتدایی را منتشر کرد که در آن وجود خدا و جاودانگی روح اثبات شده است. این اثر که به زبان لاتین نوشته شده و به اساتید یسوعی در سوربن پاریس اختصاص داده شده است، شامل پاسخ‌های انتقادی به چندین اندیشمند برجسته است که توسط مرسن از فیلسوف و متکلم یانسنیست آنتوان آرناولد (1694-1612)، توماس هابز فیلسوف انگلیسی (1679-1588) و پیر گاسسندی (1655-1592) و همچنین پاسخ‌های دکارت جمع آوری شده است. ویرایش دوم که در سال 1642 منتشر شد شامل پاسخی از پیر بوردین، ​​کشیش یسوعی (1653-1595) است که دکارت او را احمق می‌دانست. این اعتراضات و پاسخ‌ها نقطه عطفی برای بحث مشارکتی در فلسفه و علم در زمانی است که تعصب حاکم بود.

مشخصه مدیتیشن، استفاده دکارت از شک و تردید روشمند است. روشی سیستماتیک برای رد همه نوع باورهایی که تا کنون در آن‌ها فریب خورده یا ممکن است فریب خورده باشد. استدلال‌های او، از شک و تردید فیلسوف یونانی سکستوس امپیریکوس (فیلسوف قرن سوم میلادی) نشأت می‌گیرد که در آثار میشل دو مونتین (1592-1533) و پیر شارون الهیاتدان کاتولیک (1603-1541) منعکس شده است. بنابراین دانش ظاهری دکارت بر اساس اقتدار کنار گذاشته می‌شود، زیرا حتی متخصصان نیز گاهی اوقات در اشتباه هستند. اعتقادات وی از تجربه حسی غیرقابل اعتماد اعلام می‌شود، زیرا چنین تجربه‌ای گاهی گمراه کننده است، مانند زمانی که یک جسم مربعی از دور دایره به نظر می‌رسد. او معتقد بود حتی باورهای او در مورد اشیاء در مجاورتش نیز ممکن است اشتباه باشد، زیرا همان طور که او خاطر نشان می‌کند، ما اغلب در مورد اجسامی که وجود ندارند خواب می‌بینیم و راهی ندارد که به طور قطعی بدانیم که خواب می‌بینیم یا بیدار هستیم.

کتاب مدیتیشن رنه دکارت

سرانجام او بیان می‌کند که دانش ظاهری ما از حقایق ساده و استدلال‌های کلی که به تجربه حسی بستگی ندارد مانند $$2+3=5$$ یا این که یک مربع چهار ضلع دارد نیز غیرقابل اعتماد است، زیرا خدا می‌تواند ما را در شرایطی ایجاد کند که برای مثال هر بار که چیزی را می‌شماریم مرتکب اشتباه شویم. دکارت به عنوان راهی برای جمع بندی شک و تردید جهانی که در آن فرو رفته است، فرض می‌کند که یک نابغه شیطانی با حداکثر قدرت و حیله گری تمام نیروهای خود را به کار گرفته است تا او را فریب دهد.

اگرچه در این مرحله ظاهراً اعتقادی وجود ندارد که او نمی‌تواند در مورد آن شک و تردید ایجاد کند، اما دکارت در شهود یقین می‌یابد که وقتی فکر می‌کند حتی اگر فریب بخورد باید وجود داشته باشد. در کتاب گفتار در روش، دکارت این شهود را در عبارت من فکر می‌کنم، بنابراین هستم، بیان می‌کند. اما از آنجا که لفظ بنابراین نشان می‌دهد که شهود یک استدلال است، در کتاب مدیتیشن او فقط می‌گوید من فکر می‌کنم، من هستم. لفظ یا اصطلاح cogito یک حقیقت منطقی بدیهی است که همچنین به طور شهودی از وجود یک چیز خاص یعنی خود شخص آگاهی قطعی می‌دهد. با این وجود پذیرفتن وجود کسی که فکر می‌کند به عنوان یقین توجیه می‌شود.

اگر همه، همه چیز را به طور قطعی می‌دانستند که وجود دارد و اگر به روش دکارت در تردید در همه موارد نامعلوم پایبند باشیم آن گاه به سلیپسیسم می‌رسیم، یعنی این دیدگاه که چیزی جز خود و افکار خود وجود ندارد. دکارت برای فرار از سولیپسیسم معتقد است که همه ایده‌هایی که به اندازه cogito واضح و متمایز هستند باید صادق باشند، زیرا اگر چنین نبود در cogito نیز به عنوان عضوی از طبقه ایده‌های واضح و متمایز، می‌توان شک کرد و از آنجا که نمی‌توان به من فکر می‌کنم، من هستم، شک کرد در نتیجه همه ایده‌های واضح و متمایز باید صادق باشند.

بر اساس ایده‌های فطری روشن و متمایز، دکارت سپس ثابت می‌کند که هر ذهن یک ماده ذهنی است و هر بدن بخشی از یک ماده مادی است. ذهن یا روح جاودانه است، زیرا گسترده نیست و نمی‌توان آن را به قسمت‌های مختلف تقسیم کرد. دکارت همچنین حداقل دو دلیل برای وجود خدا ارائه می‌دهد. اثبات نهایی، که در مدیتیشن پنجم ارائه شده است با این پیشنهاد آغاز می‌شود که دکارت تصوری ذاتی از خدا به عنوان یک موجود کامل دارد. او نتیجه می‌گیرد که خدا لزوماً وجود دارد، زیرا اگر او وجود نداشت او کامل نبود.

این استدلال هستی شناختی برای وجود خدا، توسط منطق شناس قرون وسطایی سنت آنسلم کانتربری (1109-1033/34)، در قلب عقل گرایی دکارت قرار دارد زیرا دانش خاصی را در مورد یک چیز موجود صرفاً بر اساس استدلال از طریق ایده‌های ذاتی بدون کمک از تجربه حسی بیان می‌کند. دکارت در جایی دیگر استدلال می‌کند که چون خدا کامل است، انسان‌ها را فریب نمی‌دهد و بنابراین چون خدا انسان‌ها را به این باور می رساند که جهان مادی وجود دارد پس این جهان مادی وجود دارد. به این ترتیب دکارت ادعا می‌کند که مبانی متافیزیکی را برای وجود ذهن خود، خدا و جهان مادی ایجاد می‌کنند.

مدور  بودن ذاتی استدلال دکارت توسط آرنولد بیان و مورد نقد قرار گرفت و این نقد به دایره دکارتی معروف شد. از نظر دکارت، وجود خدا با این واقعیت ثابت می‌شود که دکارت تصوری واضح و متمایز از خدا دارد. اما حقیقت ایده‌های روشن و متمایز دکارت با این واقعیت تضمین می‌شود که خدا وجود دارد و فریبنده نیست. بنابراین برای نشان دادن وجود خدا، دکارت باید فرض کند که خدا وجود دارد.

فیزیک، فیزیولوژی و اخلاق رنه دکارت

هدف کلی دکارت کمک به انسان‌ها برای تسلط بر طبیعت و اداره آن بود. او درک تنه درخت دانش را در مقاله‌های جهان، دیوپتری، هواشناسی و هندسه ارائه داد و ریشه‌های متافیزیکی آن را در کتاب مدیتیشن ایجاد کرد. سپس بقیه عمر خود را در شاخه‌های مکانیک، پزشکی و اخلاق گذراند. مکانیک اساس فیزیولوژی و پزشکی اوست که به نوبه خود اساس روانشناسی اخلاقی او نیز است. دکارت معتقد بود که تمام اجسام مادی، از جمله بدن انسان، ماشین‌هایی هستند که با اصول مکانیکی کار می‌کنند. وی در مطالعات فیزیولوژیکی بدن حیوانات را کالبد شکافی کرد تا نحوه حرکت اجزای آنها را نشان دهد. او استدلال کرد که چون حیوانات روح ندارند، فکر و احساس نیز نخواهند داشت. بنابراین تجسم بخشی که دکارت تمرین می‌کرد از نظر او مجاز بود. او همچنین گردش خون را توضیح داد اما به این نتیجه اشتباه رسید که گرمای قلب خون را منبسط می‌کند و باعث دفع آن به داخل رگ‌ها می‌شود. «مرد» (L’Homme) و رساله‌ای در باب «تشکیل جنین» (et un traité de la formation du fetus) توسط دکارت در سال 1664 منتشر شد.

در سال 1644 دکارت اصول فلسفه که مجموعه‌ای از فیزیک و متافیزیک خود بود را منتشر کرد. او این اثر را به پرنسس الیزابت (1679-1618)، دختر الیزابت استوارت ملکه مشهور بوهمیا تقدیم کرد و در مکاتبه‌ای که با او داشت فلسفه اخلاقی خود را توسعه داد. از نظر دکارت، انسان یک اتحاد ذهن و بدن است، دو ماده کاملاً متفاوت که در غده صنوبری با هم تعامل دارند. او استدلال کرد که غده صنوبری باید نقطه وحدت باشد زیرا این تنها اندام غیرقابل تجمع در مغز است و گزارشات مضاعف، از دو چشم باید یک مکان برای ادغام داشته باشد. وی استدلال کرد که هرگونه عمل بر روی اندام‌های حسی فرد باعث می‌شود که مواد ظریف از طریق اعصاب لوله‌ای به غده صنوبری حرکت کرده و باعث ارتعاش متمایز آن شوند. این ارتعاشات باعث ایجاد احساسات و اشتیاق می‌شود و همچنین باعث می‌شود بدن حرکت کند. بنابراین عمل بدن نتیجه نهایی یک قوس بازتابی است که با محرک‌های خارجی شروع می‌شود، به عنوان مثال هنگامی که یک سرباز، دشمن را می‌بیند، احساس ترس می‌کند و فرار می‌کند. از نظر او ذهن نمی‌تواند واکنش‌های بدنی را مستقیماً تغییر دهد برای مثال نمی‌تواند بدن را به جنگ مجبور کند اما با تغییر نگرش‌های ذهنی، می‌تواند ارتعاشات صنوبری را از آن‌هایی که باعث ترس و فرار می‌شوند به آن‌هایی که با شجاعت مبارزه می‌کنند، تغییر دهد.

دکارت بیشتر استدلال کرد که انسان‌ها می‌توانند با کسب تجربه شرطی شوند تا واکنش‌های احساسی خاصی داشته باشند. به عنوان مثال، خود دکارت به صورت شرطی مجذوب زنان با چشمانی که دارای انحراف بودند شده بود، زیرا در دوران کودکی عاشق یک همبازی خود شده بود که چشمانش دارای انحراف بود. اما وقتی این واقعیت را به خاطر آورد، توانست خود را از شر آن خلاص کند. این بینش اساس دفاع دکارت از اراده آزاد و توانایی ذهن برای کنترل بدن است. با وجود چنین استدلال‌هایی، دکارت در کتاب شور و شوق روح (1649)، که به ملکه کریستینا سوئد (سلطنت 1654–1644) تقدیم کرد بیان کرد که بیشتر اعمال جسمانی توسط عوامل مادی خارجی تعیین می‌شود.

اخلاق دکارت ضد یانسنیستی و ضد کالوینیستی بود به این دلیل که وی معتقد بود که نعمت لازم برای رستگاری را می‌توان به دست آورد و انسان‌ها فضیلت مند هستند و هنگامی که تمام تلاش خود را برای یافتن و عمل به حقیقت به کار می‌گیرند، به نجات می‌رسند. خوش بینی او در مورد توانایی عقل و اراده بشر برای یافتن حقیقت و رسیدن به رستگاری با بدبینی متفکر و ریاضیدان یانسنیست بلز پاسکال (1662-1623) متضاد بود. او معتقد بود رستگاری فقط به عنوان هدیه‌ای از لطف خدا حاصل می‌شود. دکارت متهم شد که نظریه ژاکوبوس آرمینیوس (1609-1560)، الهیدان هلندی ضد کالوینیسم را تایید می‌کند، زیرا نجات به اراده آزاد و کارهای خوب بستگی دارد تا فضل. دکارت همچنین معتقد بود، اگر مردم به خدا و جاودانگی اعتقاد نداشته باشند، دلیلی برای اخلاقی بودن نخواهند دید.

از نظر دکارت اراده آزاد نشانه خدا در طبیعت انسان است و انسان‌ها را می‌توان با توجه به استفاده از آن مورد ستایش یا سرزنش قرار داد. او معتقد بود که مردم فقط در حدی خوب هستند که آزادانه به نفع دیگران عمل کنند. از نظر او چنین سخاوتمندی بالاترین فضیلت است. دکارت در ادعای خود اپیکور بود که علاقه‌های بشری به خودی خود خوب است. او از نظر اخلاقی یک خوش بین افراطی بود و معتقد بود که درک خوب به طور خودکار با تمایل به انجام کار خوب همراه می‌شود. علاوه بر این از آنجا که احساسات از نظر دکارت اراده هستند، خواستن چیزی همان چیزی است که می‌خواهیم. دکارت نیز مانند پیروان فلسفه رواقیون بر این نکته باور داشت که بشر به جای تغییر جهان، باید احساسات خود را کنترل کند.

اگرچه دکارت هیچ فلسفه سیاسی ننوشت، اما توصیه سنکا (حدود قرن 4 قبل از میلاد) را برای پذیرفتن نظم عمومی امور، تایید کرد. او توصیه نیکولو ماکیاولی (1527–1469) برای دروغ گفتن به دوستان خود را رد کرد، زیرا از نظر او دوستی مقدس و بزرگترین لذت زندگی است. او معتقد بود انسان‌ها نمی‌توانند به تنهایی وجود داشته باشند بلکه باید بخشی از گروه‌های اجتماعی مانند ملت‌ها و خانواده‌ها باشند و بهتر است برای گروه مفید باشند تا برای خود.

دکارت کودکی ضعیفی داشت و با سینه ضعیفی متولد شد و انتظار نمی‌رفت که زنده بماند. بنابراین او به دقت مراقب سلامتی خود بود و تبدیل به یک گیاهخوار واقعی شد. در سال 1639 او مفتخر شد که 19 سال بیمار نبوده و انتظار می‌رود 100 سال عمر کند. او به پرنسس الیزابت گفت که زندگی را یک کمدی در نظر بگیرد. افکار بد باعث رویاهای بد و اختلالات جسمانی می‌شود. به گفته او چون همیشه در زندگی خیر بیشتر از بد وجود دارد، می‌توان هر چقدر هم که چیزهایی بد به نظر برسد راضی باشد. اما الیزابت که به طور جدایی ناپذیری در درگیری‌های نامناسب دادگاه و خانواده مشارکت داشت، با این حرف‌ها آرامش پیدا نمی‌کرد.

دکارت در سال‌های پایانی زندگی خود اظهار داشت که زمانی امیدوار بود که بتواند طول عمر را به یک قرن یا بیشتر افزایش دهد، اما بعداً دید که برای رسیدن به این هدف، کار نسل‌های زیادی لازم است. او حتی یاد نگرفته بود که از تب جلوگیری کند. بنابراین او گفت، به جای یافتن راهی برای زندگی طولانی راه ساده‌تری پیدا کرده است، یعنی عشق به زندگی و ترس از مرگ. به گفته او برای یک فیلسوف واقعی آسان است که در آرامش بمیرد.

سال‌های پایانی و میراث رنه دکارت

زندگی‌نامه رنه دکارت
تصویر 1: زندگی نامه رنه دکارت که توسط انتشارات کمبریج به چاپ رسیده است.

در سال‌های 1644، 1647 و 1648 پس از 16 سال اقامت در هلند، دکارت برای بازدیدهای کوتاه در امور مالی و نظارت بر ترجمه کتاب‌های اصول، مدیتیشن و اعتراضات و پاسخ‌ها به فرانسه بازگشت. مترجمان کتاب‌های او به ترتیب پیکو، چارلز آلبرت، دوک دو لونز و کلود کلرسلیر بودند. در سال 1647 او همچنین با گاسندی و هابز ملاقات کرد و به پاسکال آزمایش معروف بردن فشارسنج و گرفتن فشار در قله کوهی در فرانسه را برای تعیین تاثیر وزن هوا بر فشار را پیشنهاد داد. پیکو به همراه دکارت در زمستان 1647-48 به هلند بازگشت. در آخرین اقامت دکارت در پاریس در سال 1648، اشراف فرانسوی در یک سری جنگ‌هایی که به «فرونده» (Fronde) معروف بود، علیه تاج و تخت قیام کردند. دکارت در 17 آگوست 1648، فقط چند روز قبل از مرگ دوست قدیمی اش مرسن، به سرعت فرانسه را ترک کرد.

هکتور پیر چانوت، که مقیم فرانسه در سوئد بود و بعداً سفیر فرانسه در این کشور شد، برای تأمین حقوق بازنشستگی دکارت از لوئیس چهاردهم کمک کرد، اگرچه این حقوق هرگز پرداخت نشد. بعدها چانوت دعوت نامه‌ای برای دعوت از دکارت به دربار ملکه کریستینا که در پایان جنگ سی ساله (1648-1618) به یکی از مهمترین و قدرتمندترین پادشاهان اروپا تبدیل شده بود، ارسال کرد. دکارت با اکراه رفت و اوایل اکتبر 1649 به آنجا رسید. اسناد نشان می‌دهد که او این سفر را برای تامین حمایت از خود انجام داد زیرا به نظر می‌رسید که جنگ‌های فرونده شانس او را برای زندگی در پاریس از بین برده بود و همچنین متکلمان کالوینیست در هلند او را مورد آزار و اذیت قرار می‌دادند.

در سوئد جایی که دکارت گفت در زمستانش افکار مردان مانند آب یخ می زند، کریستینای 22 ساله به طرز عجیبی باعث شد دکارت 53 ساله قبل از ساعت 5 صبح بلند شود تا به او درس‌های فلسفه خود را آموزش دهد با اینکه کریستینا می‌دانست عادت دکارت این بود که تا ساعت 11 صبح روی تخت دراز بکشد. همچنین گفته می‌شود که کریستینا به او دستور داده بود تا اشعار باله تولد صلح (1649) را بنویسد تا نقش خود را در صلح وستفالن، که به جنگ سی ساله خاتمه داد، جشن بگیرد. در واقع اشعار توسط دکارت نوشته نشده بود، اگرچه او اساسنامه‌های یکی از آکادمی‌های هنر و علوم سوئد را نوشت. هنگام ارائه این قوانین به ملکه در ساعت 5:00 صبح در 1 فوریه 1650، او دچار سرماخوردگی شد و به سرعت به ذات الریه مبتلا شد. وی در 11 فوریه در استکهلم درگذشت، بسیاری از جملات زیبا به عنوان آخرین کلمات به او نسبت داده شده است، اما قابل اعتمادترین گزارش مربوط به خدمتکار آلمانی وی است که می‌گوید دکارت در کما بود و بدون این که چیزی بگوید درگذشت.

کاغذها و نوشته‌های دکارت در اختیار کلود کلرسلیر که یک کاتولیک پرهیزگار بود و او فرآیند تبدیل دکارت به قدیس را با برش، افزودن و انتشار انتخابی نامه‌هایش آغاز کرد. این کار در سال 1691 در بیوگرافی‌های گسترده‌ای که توسط پدر آدرین بیلت در 17 جلد زندگی مقدسین را جمع آوری کرده بود به اوج خود رسید. با این حال حتی در زمان حیات دکارت این سوال وجود داشت که آیا او یک کاتولیک است که در درجه اول به حمایت از آموزه مسیحی مشغول بوده است یا یک ملحد که تنها برای محافظت از خود آن را بیان نکرده است.

پاسخ به این سوالات همچنان دشوار است به این دلیل که همه مقالات، نامه‌ها و نسخه‌های خطی موجود در دسترس کلرسلیر و بیلت در حال حاضر گم شده اند. در سال 1667، کلیسای کاتولیک روم تصمیم خود را با قرار دادن آثار دکارت در فهرست کتاب‌های ممنوعه اعلام کردند. این تصمیم مصادف با روزی شد که استخوان‌های وی به طور رسمی در سنت ژنیو دو دو مون در پاریس قرار گرفت.

در زمان حیات وی، وزرای پروتستان در هلند دکارت را یسوعی و پاپیست به معنای ملحد خواندند. او پاسخ داد که آن‌ها متعصب، غیرقابل تحمل و نادان هستند. تا حدود سال 1930 اکثر دانشمندان که بسیاری از آن‌ها مذهبی بودند، معتقد بودند که نگرانی‌های اصلی دکارت متافیزیکی و مذهبی است. با این حال در اواخر قرن بیستم مفسران متعددی به این باور رسیدند که دکارت کاتولیک است همان طور که یک فرانسوی و سلطنت طلب بود و این صفات از طریق تولد به او رسیده بود.

خود دکارت می‌گوید وقتی انسان بیش از حد به خدا فکر کند، حس خوب از بین می‌رود. او یک بار به یکی از سربازان آلمانی، آنا ماریا ون شرمن (1678-1607) ، که به عنوان نقاش و شاعر معروف بود، گفته بود که او یعنی خانم شرمن، عقل خود را در مطالعه عبری و الهیات هدر می‌دهد. او همچنین از پتانسیل الحادی فیزیک و فیزیولوژی ماتریالیستی خود آگاه بود هر چند سعی کرد آن را پنهان کند. دکارت نسبت به اعماق احساسی دین بی تفاوت به نظر می‌رسید. در حالی که پاسکال وقتی به جهان بیکران نگاه کرد و مجازات و بدبختی بشریت را درک کرد، لرزید اما دکارت از قدرت عقل بشری برای درک جهان و ترویج خوشبختی شگفت زده شد و این دیدگاه را که انسان‌ها اساساً بدبخت و گناهکار هستند، رد کرد. او معتقد بود که فاجعه نیست که از خدا بخواهیم همه چیز را تغییر دهد. اما در عوض وقتی نمی‌توانیم دنیا را تغییر دهیم، باید خودمان را تغییر دهیم.

پاسخ‌های کوتاه به سوالات در مورد دکارت

در ادامه به برخی سولات درباره رنه دکارت پاسخ‌های کوتاه ارائه می‌دهیم.

شهرت دکارت در چه چیزی بیشتر است؟

دکارت به عنوان اولین فیلسوف مدرن معرفی شده است. او به دلیل ایجاد ارتباط مهم بین هندسه و جبر، که به حل مسائل هندسی از طریق معادلات جبری کمک می‌کند، مشهور است.

نظریه دکارت چیست؟

دکارت نظریه دانش ذاتی را مطرح کرد و معتقد بود همه انسان‌ها با دانش از طریق قدرت برتر خدا متولد شدند. این نظریه دانش ذاتی بود که بعداً توسط فیلسوف تجربی جان لاک (1704-1632) مورد نقد قرار گرفت زیرا تجربه گرایی معتقد است که همه دانش‌ها از طریق تجربه به دست می‌آید.

رنه دکارت چه چیزی را کشف کرد؟

رنه دکارت ریاضیدان، فیلسوف و دانشمند بود. او قوانینی برای استدلال قیاسی و سیستم استفاده از حروف به عنوان متغیرهای ریاضی ایجاد کرد و نحوه ترسیم نقاط در صفحه‌ای به نام صفحه دکارتی را کشف کرد.

آیا دکارت دوگانه گرا یا dualism بود؟

دکارت دوگانه گرا بود. او معتقد بود که دو نوع عنصر در عالم وجود دارد یعنی ماده که از جمله ویژگی‌های اصلی آن این است که به لحاظ فضایی گسترش یافته است و ذهن که ویژگی اصلی آن این است که فکر می کند.

دو نظریه اصلی رنه دکارت چیست؟

دانشمندان بر این باورند که دکارت حداقل سه ایده اصلی دارد: ایده خدا، ایده ذهن (محدود) و ایده بدن (نامحدود). او در نامه‌ای که به الیزابت ارسال کرده، ایده چهارمی را نیز بیان کرده که ایده اتحاد (ذهن و بدن) است.

رنه دکارت در کجا و در چه زمانی متولد شد؟

دکارت فیلسوف فرانسوی، در فرانسه و در 31 مارچ 1596 متولد شد. او در سن 53 سالگی و در 11 فوریه 1650 در استکهلم سوئد درگذشت.

معرفی فیلم آموزش فلسفه کانت

آموزش فلسفه کانت

مجموعه فرادرس در تولید و تهیه محتوای آموزشی خود اقدام به تهیه فیلم آموزش فلسفه کانت کرده است. این مجموعه آموزشی از دوازده درس تشکیل شده و برای دانشجویان رشته‌های فلسفه، حقوق، روانشناسی، علوم اجتماعی، الهیات و هنر مفید است.

درس اول این مجموعه به طرح کلی فلسفه نظری کانت بر اساس نقد عقل محض و تمهیدات می‌پردازد و درس دوم تقسیم ‌بندی احکام و جایگاه حکم تالیفی پیشینی در فلسفه استعلایی را آموزش می‌دهد. درس سوم به حس استعلایی و صور پیشین آن (مکان و زمان) و درس چهارم به تعریف منطق استعلایی و تفاوت آن با منطق صوری اختصاص دارد. در درس پنجم مقولات فاهمه و استنتاج استعلایی مقولات را خواهید آموخت و در درس ششم این مجموعه با شاکله و نقش آن در نظریه معرفت آشنا خواهید شد. درس هفتم و هشتم به ترتیب به آموزش اصول فاهمه محض و اقسام آن و دیالکتیک استعلایی و توهم استعلایی می‌پردازد. درس نهم مباحث مربوط به مغالطات و تعارضات عقل محض و درس دهم ایده آل عقل محض (نقد براهین اثبات وجود خدا) را آموزش می‌دهد. در نهایت درس یازدهم و دوازدهم به کلیات فلسفه اخلاق کانت بر اساس نقد دوم و کلیات فلسفه هنر کانت بر اساس نقد سوم اختصاص دارد.

جمع‌بندی

در این مطلب فلسفه و زندگی رنه دکارت، فیلسوف فرانسوی را مورد بررسی قرار دادیم. تاریخچه و اتفاقات مهم زندگی‌اش را مرور کرده و موضوعات کتاب‌های مهم‌اش را معرفی کردیم.

بر اساس رای ۰ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
BritannicaStanford
۱ دیدگاه برای «رنه دکارت کیست و فلسفه دکارت چیست؟ — چهارچوب و مبانی | به زبان ساده»

با سلام و احترام. مطلب مفیدی بود. سپاسگزارم

نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *