رجز خوانی در فرهنگ عرب و رجزهای عاشورایی
در این نوشتار، با رجز و رجزخوانی در شعر عرب آشنا میشویم. همچنین، به رجزهای عاشورایی خواهیم پرداخت و چند نمونه از این رجزخوانیها را همراه با برگردانشان به فارسی بیان خواهیم کرد.
فرهنگ عرب آنچنان با شعر [مراد از شعر نظم است] گره خورده است که عربها در اکثر شئون زندگی از آن استفاده میکردند و شعرهای مختلفی را در زمینههای گوناگونی از خود بر جای گذاشتهاند. میتوان گفت شعر رسانه عرب بوده که با استفاده از آن سخن خود را به دیگران ابلاغ میکردهاند. یکی از ویژگیهایی که شعر در مقایسه با نثر دارد، قدرت تأثیرگذاری بیشتر آن است. امروزه چنانچه شخصی قصد داشته باشد که کسی را در چشم دیگران عزیز کند یا اینکه او را تخریب کند، دست به دامان رسانههای مختلف خواهد شد و با استفاده از قدرت رسانه، سعی میکند که به مقصود خود نائل آید.
در گذشته نیز عرب دقیقاً به همین منظور از شعر استفاده میکرده و سخن خود را به گوش دیگر افراد میرسانده است. [البته شعر محدود به این غرض نبوده]. یکی از مزیتهای رسانه در جامعههای آزاد این است که بازدارندگی فوقالعادهای دارد و باعث میشود که اشخاص بیشتر مراقب رفتار خود باشند چراکه در صورت ارتکاب خطا این مسئله در رسانهها منتشر خواهد شد، آبروی ایشان در برابر مخاطبان رسانهها از بین خواهد رفت و اعتبار اجتماعی خود را از دست خواهند داد. یکی از استفادههای از شعر در فرهنگ عرب همین مورد بوده و اگر چنانچه شخصی مرتکب خطایی میشده، دیگران او را در قالب شعر هجو میکرده و اشتباه او را به گوش دیگران میرساندند. عرب با استفاده از قالب شعر توانست تا امروز نیز سخنان خود را بر جای بگذارد.
آشنایی با رجز
یکی دیگر از کاربردهای شعر در عرب، استفاده از شعر برای رجز بوده است. رجز در لغت به معنی «مرضی است که شتر به آن مبتلا میشود و بر اثر آن رانهایش در هنگام برخواستن به لرزه میافتد و کمی حرکت میکند و میایستد و مجدداً حرکت میکند و باز میایستد.» گفتهاند دلیل نامگذاری رجز نیز این است که در این بحر شعری حرکت و سکون با آهنگی خاص و هیجانانگیز سروده میشود. این بحر شعری در اصل هر مصرع آن بر وزن «مستفعلن مستفعلن مستفعلن» است که البته به صورتهای دیگری نیز سروده میشود. با توجه به رجزهایی که از دوره جاهلی در دسترس است میتوان گفت که رجز به خاطر سهولت و امکان تغییرات بر روی آن، آهنگ شعری توده مردم بوده و در اغراض گوناگونی مانند شکار، حفر چاه، هجاء، طلسم، بیان کرم، شجاعت، جوانمردی و... به کار گرفته میشده.
مثلاً این بیت در زمان کشیدن آب از چاه سروده شده است:
«قد علمت دلو بنی مناف
تقویم فرعیها عن الجحاف
به راستی که دلو [سطلی که با آن از چاه آب میکشیدند] بنیمناف آموخته که لبهایش را راست گرداند و همه آب چاه را بیرون کشد.»
این رجز نیز برای شکار سروده شده است:
«قد اعتدی قبل طلوع الشمس
للصید فی یوم قلیل الجنحس
باحجن الخصم کمی النفس
در روز نسبتاً مبارکی قبل از طلوع خورشید با کمان خمیده و در حالی که خود را از دید شکار پنهان میسازم، به شکار خواهم پرداخت.»
جایگاه اصلی رجز
رجزهای باقی مانده از دوره جاهلی نشان میدهد که بیشترین کاربرد رجز در دوره جاهلی در میدانهای نبرد بوده است. رجز در کنار سایر لوازم و مقدمات جنگ از واجبات جنگی بوده که عربها در میدان جنگ با آن خود را معرفی میکردند، حریف میطلبیدند و مهارت خود در جنگیدن، بیباکی، صبر و... را پیش از شروع جنگ و حتی بعد از شروع کارزار به همراه ضربههای شمشیر و نیزه به گوش دشمن میرسانند و سعی میکردند در دل دشمن ترس و وحشت اندازند. همچنین رجزخوانی با صدای رسا در میدان جنگ باعث میشد که روحیه سلحشوری در لشکریان خودی تقویت شود.
تأثیر اسلام بر رجز
با پیدایش اسلام مضامین دینی نظیر عشق به خدا و پیامبر و پیروی از ایشان، ترس از معاد، بشارت بهشت و... نیز در رجزها وارد شد. البته در راستای مضمونهای جدید دینی، موضوعات قدیمی رجز نیز در سایه این مضامین دستخوش تغییراتی شد.
اگر رجزهای آن وقت برای تشویق مردم به جهت دفاع از قبیله و یا حمله به قبیلهای دیگر بود، در دوره اسلام جهت دعوت به یاری اسلام سروده میشد؛ مانند رجز عبدالله بن رواحه در جنگ احزاب:
«خلوا بنی الکفار عن سبیله
خلوا فکل الخیر فی رسوله
قد انزل الرحمن فی تنزیله
فی صحف تتلی علی رسوله
بان خیر القتل فی سبیله
یا ربانی مؤمن بقیله
ای کافران از سر راه رسول خدا دور شوید و بدانید هر خیری در وجود رسول خداست. خداوند رحمان در کتابش در آیاتی که بر رسولش نازل کرده فرموده است: بهترین جان دادن همان است که در راه خدا باشد، پروردگارا من به سخن رسول ایمان دارم.»
رجزهای عاشورایی
دهم محرم سال ۶۱ ه.ق سپاهیان یزید در مقابل امام حسین (ع) و یاران اندکش صفآرایی کردند که در این کارزار نیز طبق معمول رجزهایی از هر دو طرف سروده و خوانده شد. رجزهای شهیدان کربلا در مقایسه با دیگر رجزها تفاوت آشکاری از جهت مضمون و محتوا دارد که از دل آنها میتوان دانستههای ارزشمندی راجع به عاشورا به دست آورد. با توجه به محتوای این رجزها میتوان مضامین آنها را در این موارد دستهبندی کرد؛ غفلت زدایی و بیدارسازی مردم، توصیه به صبر، عزت نفس، ایثار و فداکاری، وفاداری، انزجار از سلطهجویی، مفاهیم حماسی و سلحشورانه، مدح اهل بیت خصوصاً سالار شهیدان (ع)، تقبیح یزیدیان، تسلیم در برابر خواست الهی، توحید، یقین به مرگ، شهادت طلبی، بشارت به بهشت و... .
در میان این مضامین مدح و معرفی امام حسین (ع) از همه پر رنگتر است. در ادامه گزیدهای از این رجزها در قالب ۱۲ رجز از ۱۰ نفر از اصحاب با ترجمه منظوم میرزا علی اکبر خان مشکوهالسلطان (متوفی ۱۳۵۱ ه.ق) که در آن سعی شده لحن حماسی این رجزها حفظ بشود میآید.
اولین رجز از حبیببنمظهّر:
«أنا حبیب وأبی مظهّر
فارس هیجاء ولیث قسور
وفی یمینی صارم مذکر
وفیکم نار الجحیم تسعر
أنتم أعدّ عده وأکثر
ونحن فی کلّ الأمور أجدر
وأنتم عند الوفاء أغدر
لنحن أزکی منکم وأطهر
ونحن أوفی منکم وأصبر
ونحن أعلی حجّه وأظهر
حقّا وأتقی منکم وأعذر
الموت عندی عسل وسکر
من البقاء بینکم یا خسّر
أضربکم ولا أخاف المحذر
عن الحسین ذی الفخار الأطهر
أنصرخیر الناس حین یذکر
*
حبیبم من آن شیر پرخاشگر
مظهّر مرا نام پاک پدر
شما ای گروه تبه روزگار
که هستید اندر عدد بیشمار
به هر کار ما از شما اقدریم
به صبر و وفا از شما برتریم
شما را وفا نیست قوم دَغَل
بود کارتان جمله مکر و حِیَل
ولی ما به حقیم و روشن دلیل
اگر چند هستیم جمعی قلیل
مرا تیغ پولاد اندر یمین
رباید سر از خصم هنگام کین
ز بهر شما نارِ سوزان بود
که از قعر دوزخ فروزان بود»
دومین رجز از حر بن یزید ریاحی:
«إنی أنا الحر ومأوی الضیف
أضرب فی أعناقکم بالسیف
عن خیر من حل بأرض الخیف
اضربکم ولا أری من حیف
*
منم حر نامی به روز مصاف
بر آرم چو شمشیر کین از غلاف
به بزم اندرون میهمان پرورم
به رزم اندرون گُرد نام آورم
شما را در این پهن دشت ستیز
زنم گردن این دم به شمشیر تیز
کنم یاری شاه خیف و منا
اگر چند افتم به رنج و عنا
شکافم شما را سر این دم به تیغ
کنم نصرت شه به جان بی دریغ»
سومین رجز از حر بن یزید ریاحی:
«آلیت لا اقتل حتی أقتلا
أضربهم بالسیف ضربا مفصلاً
لا ناکلا عنهم ولا معللا
لا حاجزا عنهم ولا مبدلا
احمی الحسین الماجد المؤملا
*
به خود فرض کردم من این عهد را
در این رزم پایان برم جهد را
نگردم همی کشته تا آن دمی
که از کشتهها پُشته سازم همی
ز خون عدو خاک رنگین کنم
به تیغ آزمون در صف کین کنم
به شمشیر ریزم سر سرکشان
که از زخم آن مرگ باشد نشان
نتابم ز رزم با این سپاه
نشانم یلان را به خاک سیاه
حمایت کنم از شه دین حسین
ولی خدا ملجأ عالمین»
چهارمین رجز از زهیر بن قین:
«أنا زهیر وأنا ابـن القـین
وفی یمینی مرهف الحدّین
أذودکم بالسیف عن حسین
إن حسینا أحـد الـسبطین
إبن علی الطاهـر الجدیـن
من عتره آلبر التقی الـزین
ذاک رسول الله غـیر المین
یا لیت نفسی قسمت قسمین
أضربکم محامیا عـن دینی
وعن إمام صادق الیقـین
أضربکم ولا أری من شین
أضربکم ضرب غلام زین
بأبیـض وأسمـر ردینـی
*
زهیر بن قینم یل نامدار
کنم این زمان رستخیز آشکار
چو برق یمان در یمین من است
که سوزنده خرمن دشمن است
مرا جوهر تیغ الماس گون
بسی آب دارد ز یاقوت خون
به یک دم بدین تیغ تیز دو دم
روانها روان آورم ذی عدم
بدان تیغ هان رزم سازی کنم
به دشت وغا سرافرازی کنم
بدان تیغ رانم شما را ز پیش
کنم یاری سید پاک خویش
حسین آن دوم سبط پاک رسول
که حیران بود در ثنایش عقول
حسین آنکه او زاده حیدر است
به جد و پدر اطیب و اطهر است
حسین آنکه از عترت مصطفاست
حبیب رسول و عزیز خداست
دو قسمت شدی کاش پیکر مرا
که یاری فزودی درین ماجرا
به یک نیمه با تیغ الماس رنگ
زمین لعل گون ساختی بیدرنگ
بدان نیم دیگر به وقت مصاف
زدی طعن با رمح خارا شکاف
به هندی حسام و ردینی سنان
بر آرم شما را ز پیکر روان»
پنجمین رجز از عمرو بن جناده:
«أمیری حسین ونعم الأمیـر
سرور فؤاد البشیـر النذیر
علـی وفاطم والــداه
فهل تعلمون لـه من نظیر
له طلعه مثل شمس الضحی
له غــرّه مثـل بدر منیر
*
امیرم حسین است نیکو امیر
که در ملک امکان ندارد نظیر
سرور دل پاک خیر الوراست
بشیر و نذیری که نور خداست
چو مهر درخشان بود چهر او
که خورشید هندوست بر مهر او
جبین منیرش چو بدر تمام
بر این مهر و مه مهر و مه شد غلام»
ششمین رجز از بحیره، یگانه شهیده کربلا:
«أنا عجوز فی النساء ضعیفه
خاویــه بالیـه نحیفـه
أضربکم بضربه عنیفه
دون بنی فاطمه الشریفـه
*
منم گر چه ای قوم دون پیر زن
ولی در مصافم یکی شیر زن
کنیز عجوزم به شاه وحید
مرا زین کنیزی بر آمد امید
اگر پیر فرتوت پوسیدهام
ولی خاک درگاه بوسیدهام
زنم با شما رزم بی واهمه
حمایت کنم از بنی فاطمه»
هفتمین رجز از واضح:
«البحر من طعنی وضربی یصطلی
والجو من سهمـی ونبلـی یمتلی
إذا حسامی فی یمینـی ینجلــی
ینشق قلـب الحاسد المبخّــل
*
من آنم که از صارم تیز من
هم از طعنه رمح خونریز من
همی بحر از بیم لرزان شود
سراپا چو آتش فروزان شود
هوا را کنم پر ز پرنده تیر
چنین است آیین گُرد دلیر
چو گیرم به کف تیغ در روز بیم
دل حاسد از بیم گردد دو نیم»
هشتمین رجز از جون:
«کیف یری الفجار ضرب الأسود
بالمشرفــی القاطــع المهند
بالسیف ذدنا عـن بنــی محمد
أذبّ عنهــم بالسنـان والیـد
أرجو بذاک الفوز عنــد المورد
من الإلـه الأحــد الموحــد
إذ لا شفیــع عنــده کأحمد
*
ایا روسیاهان بیرون ز راه
ببینید ضرب غلام سیاه
غلام سیاهم به هندی حسام
کنم روز روشن شما را چو شام
به شمشیر بران پولاد خای
کنم نصرت دین پاک خدای
غلامم به سلطان ملک رضا
چو قنبر به سلطان دین مرتضی
به دست و زبان یاری دین کنم
حمایت بر اولاد یاسین کنم
به یکتا خداوند دارم امید
شوم در جزا رستگار و سعید
در آن بارگاه جلال و رفیع
یقینم چو احمد نباشد شفیع
شفیعش به رب مجید آورم
سیهروی خود را سفید آورم»
نهمین رجز از انیس بن معقل:
«أنــا أنـیـس وأنـا ابـن مـعـقـل
وفی یمینی نصل سیف مصقل
اضربه فی الحرب حتی ینجل
أعـل به الهامات بین القسطل
من الحسین الماجد المفضل
ابـن رسـول الـلّـه خـیـر مـرسل
*
منم پور معقل انیس ستیز
که شد مونس دست من، تیغ تیز
درخشنده تیغم میان غبار
بود برق بر فرق قوم شرار
کنم نصرت شاہ عالم حسین
رسول خداوند را نور عین»
دهمین رجز از عبدالله بن حسن (ع):
«إن تنکـرونی فأنا ابـن حیـدره
ضرغام آجـام ولیـث قسـوره
علی الأعادی مثل ریح صرصره
أکیلکـم بالسیف کـیل السـندره
*
مرا گر بخواهید بشناختن
چو خود کیستم اندرین تاختن
من اندر نسب کوکب روشنم
به شیر خدا شبل شیر اوژنم
منم تندباد بلا و عنا
کنم خرمن عمر دشمن فنا
به پیمانه تیغ پیمانهوار
فرستم شما را به دارالبوار»
یازدهمین رجز از حضرت عباس (ع):
«لا أرهب الموت إذ المـوت رقا
حتَّی أُواری فی المصالیت اللقا
نفسی لسبط المصطفی الطهر وقا
و لا أخاف طارقا ان طرقا
بل اضرب الهام و افری المفرقا
إنّی أنا العباس أدعی بالسقا
ولا أخاف الموت یوم الملتقا
*
بدانید ای کافران دغا
نترسم من از مرگ روز وقا
که من وارث صولت حیدرم
چو حیدر به میدان کین صفدرم
مرا نیست در جنگ از مرگ بیم
که خود مرگ گردد ز من دل دونیم
بپوشم رخ از حرب وقت نبرد
که زی حربگاهم شتابنده مرد
فدا باد جان و تنم از وفا
به جان و تن حضرت مصطفی
نباشد مرا هیچ خوف از ممات
اگر خود درآید به شب حادثات
مرا نام شمشیر فارق بود
نیامش به هیجا مفارق بود
مرا نام عباس، سقا لقب
نیندیشم از شر روز غضب»
دوازدهمین رجز از حضرت عباس (ع):
«والله إن قطعتم یمینی
إنی أحامی أبداً عن دینی
وعن إمام صادق الیقین
سبط النبی الطاهر الأمین
نبی صدق جاءنا بالدین
مصدقاً بالواحد الأمین
*
به ذات خداوند جان آفرین
ز من گر نمودید قطع یمین
فکندید گر از تنم دست راست
ببینید دست چپ اینک کجاست
بدانید تا هست جانم به تن
شوم حامی مذهب خویشتن
به یک دست یاری کنم شاه را
به پایان رسانم من این راه ر ا
شهی کوست دارای صدق و یقین
بود سبط پاک رسول امین
رسولی که آورده دین هدی
نموده است تصدیق یکتا خدا»
این مطلب توسط نویسنده مهمان، «سید محمد حسین موسوی»، نوشته شده است.
رجز ناشی از ترس است و برای تقویت روحیه خود و خودی هاست و نه تضعیف روحیه حریف. هرچه روحیه پایینتر باشد رجز شدیدتر است. در مواردی خیلی خاص (غالبا فردی – مثل ورزش یا درگیری دو نفره) نیز ایجاد اشتباه در طرف مقابل در اثر خشم است.