تست شخصیت شناسی (MBTI) | آنلاین ، جامع و رایگان
تست شخصیت شناسی یکی از مباحث جذاب در حوزه روانشناسی است که توجه عموم مردم را نیز به خود جلب کرده است. افراد از تستهای شخصیتشناسی با هدف کسب شناخت تیپ شخصیتی خود و افزایش خودآگاهی و در برخی موارد، به منظور آگاهی از وضعیت سلامت روان استفاده میکنند. این در حالی است که بسیاری از افراد نیز در هنگام ازدواج و به منظور کسب شناخت بیشتر از طرف مقابل و همچنین در محیطهای کاری در هنگام جذب نیروی جدید از تستهای شخصیتشناسی استفاده میشود. تست شخصیت شناسی MBTI (تست شخصیت شناسی ام بی تی آی | MBTI) یکی از تست های شخصیت شناسی محبوبی است که بسیاری از افراد برای افزایش خودشناسی از آن استفاده میکنند.
همچنین، زوجهای زیادی نیز پیش از ازدواج کردن از تست شخصیت شناسی MBTI استفاده میکنند تا با کسب درک و شناخت عمیقتر از یکدیگر، پیرامون تداوم رابطه خود و ازدواج کردن تصمیمگیری کنند. در حال حاضر، در برخی از شرکتها نیز پیش از استخدام نیرو و با هدف سنجش روحیات او و بررسی مطابقت داشتن یا نداشتن شخصیت و روحیات فرد با جایگاه شغلی که در صدد کسب آن است، از کارجویان نیز تست شخصیت شناسی MBTI میگیرند. در این مطلب، مبحث تست های شخصیت شناسی و به طور خاص، تست شخصیت شناسی MBTI به طور کامل و جامع مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه، ضمن بررسی مفهوم تست شخصیت شناسی، انواع آن و تست شخصیت شناسی MBTI منابع آنلاین و رایگان انجام تست شخصیت شناسی MBTI نیز معرفی شدهاند.
تست شخصیت شناسی چیست ؟
تست شخصیت شناسی (Personality Test) راهکاری برای ارزیابی ساختار شخصیتی افراد است. اغلب، به ابزارهای ارزیابی شخصیت به طور ضعیف «تست شخصیت» یا «تست شخصیت شناسی» گفته میشود. این ابزارهای ارزیابی شخصیت معمولا در دو شکل کلی هستند:
- پرسشنامههای «خود گزارشدهی» (Self-Report) (به دادههای آنها Q-Data میگویند) دروننگر (یعنی، ذهنی)
- گزارشهایی از سوابق زندگی (که به دادههای حاصل از آنها L-Data گفته میشود)، مانند «مقیاس مدرج» (مقیاس رتبهای | Rating Scales)
در پرسشنامههای خود گزارشدهی، دادهها درباره فرد بر اساس پاسخهایی که او به پرسشهای (اقلام پرسشی) موجود در پرسشنامه میدهد، گردآوری میشوند. فرد به این پرسشها بر اساس افکار خود پیرامون خودش به صورت «خوداظهاری» پاسخ میدهد. در روش گزارشگیری از سوابق زندگی فرد، گزارشهایی بر اساس اصول و ساختار خاص از زندگی فرد استخراج و ارائه میشود که دادههای تست شخصیت شناسی او را تشکیل میدهند. خروجی هر دو نوع تست شخصیت شناسی بر اساس تفسیر دادههای حاصل شده از فرایند گردآوری دادهها تفسیر میشود.
یک مسئله مهم پیرامون هر دو روش L-Data و Q-Data آن است که به دلیل شفافیت (جهتگیری) اقلام مقیاسهای مدرج و پاسخ پرسشها در پرسشنامههای خود گزارشدهی، این نوع از تستهای شخصیت شناسی به شدت مظنون به داشتن اعوجاج در پاسخها هستند. دلیل این عدم صحت خروجیهای نهایی میتواند فقدان بینش شخصی مناسب فرود از خودش (یا ادراک سوگیرانه از دیگران) یا تقلید صریح (جعل خوب/جعل بد) بسته به دلایل و انگیزههای خاص به منظور تغییر نتایج تست باشد.
این در حالی است که تاکنون، تلاشهای متمایز و متعددی برای ساخت یک تست عملکرد واقعی از شخصیتها انجام شده است. «ریموند کتل» (Raymond Cattell) با همکار خود «فرانک واربارتن» (Frank Warburton) فهرستی شامل بیش از ۲۰۰۰ تست واقعگرایانه را که در ساخت تستهای شخصیتی موضوعی قابل استفاده هستند تدوین کردند که رجوع به آن میتواند سیر ساخت تست شخصیت شناسی را به شکل بهتری نمایان کند.
اولین تست های ارزیابی شخصیت در سال ۱۹۲۰ توسعه پیدا کردند و اساسا در نیروهای نظامی به کار گرفته میشدند. پس از این تلاشهای اولیه، طیف وسیعی از سنجشهای فردی و پرسشنامههای گوناگون توسعه پیدا کردند که شامل «پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI)، «پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیتی» (Sixteen Personality Factor Questionnaire | 16PF)، «مقیاس شخصیت کمرسی» (Comrey Personality Scales) و بسیاری از دیگر موارد میشوند.
همچنین، تست شخصیتی دیگری که به طور خاص در میان مشاوران نیروی کار از محبوبیت به سزایی برخوردار است، «شاخص شخصیت شناسی مایرز بریگز» (Myers–Briggs Type Indicator | MBTI) است که به آن تست شخصیت شناسی MBTI گفته میشود. البته به باور بسیاری از منتقدین، این تست دارای کمبودهای روانسنجی بسیاری است. اخیرا، ابزارهای دیگری نیز بر مبنای «مدل پنج عامل بزرگ شخصیتی» (Big Five Personality Traits) مانند «فهرست شخصیتی نئو تجدید نظر شده» (Revised NEO Personality Inventory) ساخته شدهاند. اگرچه، تستهای شخصیتشناسی «پنج عامل بزرگ شخصیتی» (Big Five Personality Traits) و «مدل پنج عاملی» (Five Factor Model) به خاطر محاسبه کردن کمتر از دو سوم واریانس صفاتهای شناخته شده در حوزه شخصیت طبیعی، به چالش کشیده شدهاند.
در سال ۲۰۱۳، تخمینی از اینکه صنعت ارزیابی شخصیت در آمریکا چقدر ارزش دارد اعلام شد که این مقدار را چیزی در حدود ۲ تا ۴ میلیارد دلار ارزیابی کرده بود. ارزیابی شخصیت در طیف وسیعی از زمینهها شامل مشاوره فردی و روابط بین فردی، روانشناسی بالینی، «روانشناسی جنایی» (Forensic Psychology)، روانشناسی تربیتی، مشاوره شغلی، ارزیابی کارکنان، «بهداشت حرفهای» (Occupational Health and Safety) و «مدیریت ارتباط با مشتریان» (Customer Relationship Management | CRM) کاربرد دارد.
تست روانشناسی شخصیت شناسی
در ادامه، برخی از محبوبترین تست های روانشناسی و تست روانشناسی شخصیت شناسی که به لحاظ علمی نیز بیشتر دارای اعتبار هستند معرفی شدهاند. اما پیش از معرفی تستهای روانشناسی، تاریخچه کوتاهی از تست روانشناسی شخصیت شناسی ارائه میشود. در حدود سال ۴۶۰ پیش از میلاد مسیح، «بقراط» (Hippocrates) این موضوع را بیان کرد که انسانها دارای یک «شخصیت» (Persona) هستند. پرسنا شخصیتی است که ترکیبی از چهار خوی متمایز است. او چنین بیان کرد که هر یک از این چهار خو که در فرد بیشتر غالب باشد، شخصیت او را مشخص میکند و بنابراین، شخصیتهای افراد مختلف با یکدیگر متمایز است.
در سال ۱۸۷۹، «ویلیام واندت» (Withelm Wundt) نه فقط به عنوان پدر روانشناسی شناخته شد، بلکه اولین فردی بود که تمایز مرز بین بدن انسان و شخصیت او و در واقع، نظریه شخصیت انسان را بیان کرد. سر برآوردن رویکرد «روانپویشی» (Psychodynamics | روانپویایی) در اواخر سال ۱۸۰۰ میلادی، منجر به تغییرات شدیدی در مسیر شخصیت شناسی شد.
بنیانگذار رویکرد روانپویشی «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) چنین بیان میکند که شخصیت ما بسیار پیچیدهتر از آن است که در اصل بیان میشود و رفتار ما و شخصیت ما، بر اساس انگیزهها و نیازهای درونی ما تعیین میشود. «کارل یونگ» (Carl Jung) بیان میکند که تنها چهار ترجیح شخصیت انسانی وجود دارد که عبارتند از: «حس کردن» (Sensing)، «بینش» (Intuition)، «فکر کردن» (Thinking) و احساسات (Feeling).
در سال ۱۹۰۰، علاقهمندیها به تست روانشناسی شخصیت شناسی و ارزیابی و تعیین نوع شخصیت به ویژه در محیطهای کار افزایش پیدا کرد. «کاربرگ داده شخصی وولورث» (Woolworth Personal Data Sheet) اولین تست شخصیتشناسی مدرنی بود که ابداع شد. این تست شخصیتشناسی توسط ارتش ایالات متحده آمریکا برای شناسایی اینکه کدام کارکنان تازه استخدام شده امکان ابتلا به «شوک جنگی» (Shell Shock) را دارند طراحی شده بود.
از سال ۱۹۰۰ به بعد، تست شخصیت شناسی و ارزیابی شخصیت و نظریههای شخصیت انسانی به شدت رشد کردند و در واقع، سر به فلک کشیدند و آزمونهای شخصیتشناسی محبوبی مانند مایرز-بریگز، «۱۶ شخصیت» (Sixteen Personalities)، پنج عامل بزرگ شخصیتی و تست هوش های متنوع ارائه شدند. در ادامه، برخی از بهترین تستهای شخصیت شناسی در سال ۲۰۲۰ معرفی میشوند.
- برای دیدن فیلم آموزش آموزش رفتارشناسی بر اساس مدل DISC + اینجا کلیک کنید.
تست شخصیت شناسی DISC چیست ؟
تست شخصیت شناسی DISC در سال ۱۹۴۰ توسط «والتر کلارک» معرفی شد. پروفایل شخصیت شناسی DISC برای اندازهگیری تاثیر تسلط، نفوذ، ثبات و وظیفهشناسی طراحی شده است. این پرسشنامه عمدتا برای استفادههای سازمانی ساخته شده است و میتوان از آن برای توسعه رهبری و اجرایی، آموزشهای مدیریتی، آموزشهای فروش، مدیریت تضاد، ساخت تیم، خدمات مشتریان، ارتباطات و مربیگری شغلی استفاده کرد.
ارزیابی DISC شامل ۲۸ پرسش است که در آن، مشارکتکنندگان در آزمون کلمهای را برمیگزینند که به آن ها شبیهتر است. ارزیابی DISC با این هدف طراحی شده است که استفاده از آن و مدیریت آن آسان و قابل تحویل به هر فردی باشد.
هزینههای انجام این آزمون بسته به نوع تست، اندازه و نوع تیم و تعداد افراد شرکتکننده در آن، در مراکز گوناگون متفاوت است. یکی از محبوبترین نسخههای تست شخصیت شناسی DISC که افراد میتوانند در آن شرکت کنند، «پروفایل محل کار DISC همه چیز» است که هزینههای آن معمولا در مراکز به ازای تعداد کارکنان محاسبه میشود. در بخش انتهایی این مطلب، وبسایتهای آنلاینی برای انجام انواع تستهای شخصیت شناسی معرفی شدهاند.
تست شخصیت شناسی نئو چیست ؟
تست شخصیت شناسی نئو توسط «کاستا» (Costa) و «مککری» (McCrae) در سال ۱۹۷۰ ابداع شد و در سال ۲۰۰۵ نهایی شد. «فهرست شخصیت معکوس شده نئو» (Revised NEO Personality Inventory | NEO-PI-R) برای اندازهگیری و ارزیابی «پنج عامل بزرگ شخصیتی» (Big-5 Personality Traits) که در «مدل پنج عامل» (Five-Factor Model) معرفی شدهاند طراحی شده است. این پنج عامل عبارتند از «باز بودن به تجربه» (Openness to Experience)، «وظیفهشناسی» (Conscientiousness)، «برونگرایی» (Extraversion)، «موافق بودن» (Agreeableness) و «روانرنجوری» (Neuroticism).
این فهرست شش زیرمجموعه از هر یک از پنج خصیصه را دارد؛ برای مثال، روانرنجوری متشکل از اضطراب، خصومت، افسردگی، خودآگاهی، تکانشگری و آسیبپذیر بودن در برابر استرس است. در حالی که برونگرایی، ترکیبی از زیرمجموعههای گرم بودن، گرایش، ابراز وجود، فعالیت، جستجوی هیجان و احساسات مثبت است. این تست شخصیت شناسی اساسا برای بزرگسالان ساخته شده بود، اما به نظر میرسد برای سنین پایینتر نیز مناسب است. تست شخصیت شناسی نئو توسط مشاوران، روانشناسان، روانکاوان، آموزگاران و یا پزشکها از افراد گرفته میشود. شایان توجه است که تست شخصیت شناسی نئو طی سالهای اخیر اساسا در سازمانها مورد استفاده قرار میگیرد.
پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیتی
«پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیتی» (Sixteen Personality Factor Questionnaire | به اختصار 16PF) توسط «کتل» (Cattle)، «تاتوسکا» (Tatsuoka) و «ابر» (Eber) در سال ۱۹۴۹ ارائه شد. این در حالی است که از آن زمان تاکنون، تغییرات و افزونههای زیادی به آن اضافه شده است. این پرسشنامه بر اساس ۴۰۰۰ خصیصه شخصیتی ارائه شده توسط «آلپورتس» (Allports) طراحی شده است. کتل این ۴۰۰۰ مورد را به ۱۷۱ خصیصه و سپس به ۱۶ مورد کاهش داده است تا تست ۱ عامل شخصیتی را طراحی کند.
پرسشنامه تست ۱۶ عامل شخصیتی برای اندازهگیری رفتار نرمال طراحی شده است و به منظور توسعه شغلی، انتخاب کارکنان (به منظور استخدام و تفویض وظایف)، مشاوره ازدواج و مشاوره مورد استفاده قرار میگیرد. البت، شایان توجه است که تست شخصیت شناسی ۱۶ عامل شخصیتی دارای مراجع بالینی است.
این تست، گرم بودن، استدلال، ثبات عاطفی، تسلط، سرزندگی، آگاهی از قواعد، جسارت اجتماعی، حساسیت، هوشیاری، انتزاع، خصوصی بودن، دلهره، باز بودن برای تغییر، اعتماد به نفس، کمالگرایی و تنش را اندازهگیری میکند. این پرسشنامه برای افراد شانزده سال به بالا طراحی شده است. تکمیل نسخه کاغذی این پرسشنامه با قلم، ۳۰-۳۵ دقیقه زمان میبرد و نسخه کامپیوتری/آنلاین آن را میتوان در ۳۰ دقیقه تکمیل کرد.
تست شخصیت شناسی تصویری چطور انجام میشود ؟
در تست شخصیت شناسی تصویری از تصاویری برای شناخت شخصیت فرد و آنچه در ناخودآگاه او وجود دارد استفاده میشود. تست شخصیت شناسی تصویری انواع مختلفی دارد که برخی از آنها بسیار قدیمی هستند و برخی، نسبت به دیگر موارد، از اعتبار علمی بیشتری برخوردارند. برخی از تستهای تصویری فاقد هرگونه اعتبار علمی محسوب میشوند و برخی از آنها شبه علم در نظر گرفته میشوند. در ادامه این مطلب، برخی از شناخته شدهترین انواع تست شخصیت شناسی تصویری معرفی شدهاند.
تست روشاخ چیست و چه کاربردی دارد ؟
«هرمان روشاخ» (Hermann Rorschach) روانشناس و روانکاو سوئیسی بود. تحصیلات او در زمینه هنر به او کمک کرد تا به ساخت و توسعه مجموعهای از «لکههای جوهر» بپردازد که به طور تجربی برای اندازهگیری بخشهای مختلف ناخودآگاه شخصیت فرد مورد استفاده قرار میگیرند. روش او با عنوان «تست رشاخ» (Rorschach Test) شناخته شده است و طی سالها برای کمک به شناسایی شخصیت، تشخیص اختلالات روانپریشی و شخصیت مورد استفاده قرار میگیرد. روشاخ تا سن ۳۷ سالگی و پیش از مرگ زودهنگام خود در این سن، به پالایش و بهبود تست خود ادامه داد.
تست روشاخ نوعی تست روانشناسی است که طی آن، ادراکات کاربر پیرامون «لکههای جوهر» ثبت و سپس، با استفاده از تفاسیر روانشناسی، الگوریتمهای پیچیده و یا هر دو، تحلیل میشود. برخی از روانشناسان از این تست برای آزمودن شخصیت فرد و کارکردهای عاطفی او استفاده میکنند. این روش برای جلوگیری از «اختلال فکری» (Thought Disorder) به ویژه در مواردی که بیماران در توصیف فرایندهای فکری خود بیمیل هستند، مورد استفاده قرار میگیرد. این تست به نام پدیدآورنده آن، هرمان روشاخ نامگذاری شده است. روشاخ را میتوان به عنوان آزمون «پاریدولیا» (Pareidolia) در نظر گرفت که طی آن، بیننده، اشکال، الگوها، اشیا یا دیگر چیزهای معنادار را در آنچه که میبیند پیدا میکند.
بر اساس تست روشاخ میتوان گفت که آنچه یک فرد در تصویر میبینید بر اساس کاراکتر و نوع شخصیت او شناخته میشود. تصاویر انتزاعی میتوانند به چیزهایی اشاره کنند که در ذهن فرد جای میگیرد و برخی از ویژگیها و خصوصیات پنهان شخصیت او را آشکار میکند. از زمان انتشار تست روشاخ تاکنون، انواع گوناگونی از تست شخصیت شناسی تصویری در کتابها منتشر شدهاند. در عین حال، امروزه نیز انواع بسیار زیادی تست شخصیت شناسی تصویری در اینترنت موجود است که الزاما همه آنها صحیح و علمی نیستند و پاسخ صحیحی نیز در بر ندارند و برای مخاطب، بیشتر میتوانند گونهای سرگرمی باشند.
تست زوندی و مفهوم آن چیست ؟
تست روانشناسی در قرن بیستم توسط روانشناسی مجارستانی «لئوپارد زوندی» (Leopard Szondi) طراحی شد. هدف از این تست، کشف عمیقترین انگیزههای سرکوب شده فرد برمبنای ابراز همدردی یا انزجار با برخی تصاویر از افراد مبتلا به بیماریهای روان است. تست زوندی بر اساس یک اصل عمومی بنا شده است که طی آن گفته میشود آنچه ما را در دیگران اذیت میکند (ویژگی از دیگران که برای ما اذیت کننده است)، در سالهای اولیه زندگی ما در ما وجود داشته و باعث انزجار فرد میشده است و فرد این ویژگیها را سرکوب کرده است.
تست زوندی نیز همانطور که از توضیحاتی که پیشتر پیرامون آن بیان شد برمیآید، از جمله تستهای تصویری محسوب میشود. البته، باید گفت که نتایج این تست برای فرد الزاما بدان معنا نیست که فرد مبتلا به بیماری روانی خاصی است. بلکه صرفا از آنچه پردهبرداری میکند که فرد در سالهای اولیه زندگی خود سرکوب کرده است.
تست شخصیت شناسی شغلی
از بسیاری از تست های شخصیت شناسی در محیطهای کاری نیز استفاده میشود. این در حالی است که تست های شخصیت شناسی وجود دارند که صرفا برای شخصیت شناسی شغلی و مختص این کار ساخته شدهاند. یکی از محبوبترین و معروفترین این تستها، تست شخصیت شناسی هالند است. این تست در ادامه به صورت کامل مورد بررسی قرار گرفته است.
تست شخصیت شناسی هالند
«کدهای هالند» (Holland Codes) یا «تمهای شغلی هالند» (Holland Occupational Themes | RIASEC) به نظریه مشاغل و انتخاب حرفه (برپایه نوع شخصیتی) مرتبط میشود و توسط یک روانشناس آمریکایی به نام «جان. ال. هالند» (Jhon L. Holland) توسعه داده شده است. دپارتمان استخدام و آموزش وزارت کار ایالات متحده آمریکا، یک نسخه به روز رسانی شده و گسترش یافته از مدل RIASEC را در بخش «علاقهمندیها» از پایگاه داده رایگان آنلاین خود که عنوان آن «O*NET» (سرنامی برای عبارت Occupational Information Network) است استفاده میکند. استفاده از تست شخصیت شناسی هالند از زمان آغاز به کار دپارتمان استخدام و آموزش به بعد، یعنی از سال ۱۹۹۰ میلادی به بعد انجام می شود.
«تمهای شغلی هالند» (Holland Occupational Themes) نظریهای از شخصیت است که روی شغل و انتخاب حرفه متمرکز میشود. در تست شخصیت شناسی هالند افراد بر مبنای تناسب داشتن شخصیتی در ۶ دسته شغلی گوناگون قرار میگیرند. ۶ نوع بر مبنای اختصار RIASEC است که نظریه آن نیز شناخته شده است. چنانکه پیش از این نیز بیان شد، نظریهای که تست شخصیت شناسی هالند بر مبنای آن طراحی شده است، توسط یک روانشناس آمریکایی با نام جان ال هالند طراحی شده است و به همین دلیل نام هالند را به خود گرفته است. هالند این تست شخصیتشناسی را در سال ۱۹۵۰ و در طول زندگی حرفهای خود ایجاد کرد.
در تست شخصیت شناسی هالند ۴۸ وظیفه شرح داده شده است که فرد بر اساس میزان علاقهمندی خود برای انجام آنها از امتیاز ۱ به معنای عدم علاقه به انجام آن کار، علاقه نسبتا کم ۲، نه دوست داشتن و نه عدم علاقهمندی (خنثی، امتیاز ۳، علاقهمندی نسبی عدد ۴ و علاقه کامل عدد ۵ (امتیاز ۵) را میدهد. تکمیل این تست معمولا برای افراد بین پنج تا ده دقیقه به طول میانجامد.
البته، همواره باید در نظر داشت که علاوه بر امتیازبندیهای کلی که میتوان خروجی تست را در باره آنها سنجید، بررسی و تفسیر این تستها حقیقتا نیازمند کارشناس این حوزه است. بنابراین، به تستهای شخصیتشناسی و روانشناسی و روانسنجی اینترنتی بیشتر باید به صورت آموزش و سرگرمی نگریست و برای گرفتن نتیجه دقیقتر و علمیتر، به کارشناس مراجعه کرد.
تست هوش چه چیزی را میسنجد ؟
تست هوش (تست بهرههوشی | IQ Test) یک ارزیابی است که طیفی از تواناییهای ادراکی را اندازهگیری و امتیازی را به عنوان تواناییها و پتانسیلهای فکری یک فرد ارائه میکند. تست هوش یا تست IQ یکی از متداولترین انواع تستهای روانشناسی است که انجام میشوند. «بهره هوشی» (Intelligence Quotient | IQ) که در فارسی معمولا به اشتباه به آن ضریب هوشی نیز گفته میشود، امتیازی است که بر اساس مجموعهای از تستهای استاندارد یا زیرتستها به دست میآید و برای ارزیابی هوش انسانی مورد استفاده قرار میگیرد. سرنام IQ برای اولین بار توسط فیلسوف و روانشناسی آلمانی «ویلیام استرن» (William Stern) برای روشی استفاده شد که او برای امتیازدهی به تست هوش خود در «دانشگاه برسلاو» (Universität Breslau) بهره میبرد. برای محاسبه امتیاز IQ، در گذشته از روش ویژهای استفاده میشده و این روش به مرور زمان دچار تغییراتی شده است.
امتیازهای بهره هوشی (IQ) اطلاعاتی را پیرامون تواناییهای یک فرد در زمینههای خاص ارائه میکند. باید به خاطر داشت که فاکتورهای دیگری شامل «مهارتهای تطبیقی» (Adaptive Skills)، «هوش عاطفی» (Emotional Intelligence) و «کارایی وظیفه» (Task Performance) شاخصهای مهمی از تواناییهای یک فرد هستند.
به منظور درک اینکه این امتیازات واقعا به چه معنا هستند، لازم است که نگاهی به روش محاسبه امتیازها انداخته شود. امروزه، تستها زیادی استانداردسازی شدهاند و امتیازهای آنها با مقایسه کارایی فرد با کارایی نرمال (بهنجار) برای گروه سنی مشابه با فرد، محاسبه میشود. در حالی که تستهای بسیاری از روش مشابهی برای محاسبه امتیازها استفاده میکنند، حائز اهمیت است که به این نکته اشاره شود که تستهای هوش مختلف با یکدیگر متفاوت هستند و روشهای امتیازدهی الزاما از یک تست هوش به تست هوش دیگر مشابه نیست.
روانشناس فرانسوی «آلفرد بینت» (Alfred Binet) اولین فردی بود که یک تست هوش رسمی را ابداع کرد. شکلی از تست هوش اصلی طراحی شده توسط بینت هنوز هم در دانشگاه استنفورد استفاده میشود و عنوان آن «تست هوش بینت-استنفورد» (Stanford-Binet Intelligence Test) است. پس از آن، روانشناسی به نام «چارلز اسپیرمن» (Charles Spearman) مفهوم «هوش عمومی» (General Intelligence) یا توانایی فکری عمومی برای انجام طیف گستردهای از وظایف ادراکی را توسعه داد.
روانشناسی با نام «رابرت یرکز» (Robert Yerkes)، در طول جنگ جهانی اول، تست هوشی را برای ارتش ایالات متحده آمریکا ابداع کرد. در طول دهه ۱۹۵۰، «دیوید وچسلر» (David Wechsler) تست هوشی را برای استفاده کودکان و بزرگسالان ابداع کرد. هر دو این تستها همچنان از محبوبیت برخوردار هستند.
به منظور درک بهتر آنکه رتبه حاصل از تست هوش یا تست IQ به چه معنا است، بهتر است که درکی از چگونگی طراحی تست هوش یا تست IQ و چگونگی مقایسه امتیازات یک فرد با دیگر افراد، حاصل شود. این موارد در ادامه، توضیح داده شدهاند. امتیاز یک فرد در تست هوش یا تست IQ در واقع فرد را از جنبههای زیر با دیگر هم سن و سالهای او مقایسه میکند.
- مهارتهای زبانی (Language Skills)
- تواناییهای ریاضی
- حافظه
- سرعت پردازش
- تواناییهای استدلال
- توانایی تجسم فضایی (Visual-spatial processing)
به منظور ارزیابی و تفسیر مناسب نتایج تستها، دانشمندانی که تستهای IQ را توسعه میدهند از فرایندی که با عنوان استانداردسازی شناخته میشود استفاده میکنند. این فرایند شامل مدیریت و نظارت تست به عنوان نمونهای از کل جمعیت است که به تدریج در تست شرکت میکنند.
نمونه اولیه نشان دهنده جمعیت کلی با صحت در حد ممکن است و بسیاری از مواردی که در جمعیت عمومی وجود دارد را نشان میدهند. این مورد، این امکان را فراهم میکند تا توسعهدهندگان تست های هوش یا تست های IQ، «هنجارها» (Norms) یا «استانداردهایی» (Standards) را به دست آورند که به کمک آنها امتیازات افراد گوناگون قابل مقایسه میشود.
مشکلات بالقوه تست هوش
تستهای هوش، در طول تاریخ به دلایل گوناگونی بسیار بحثبرانگیز بوده و هستند. برخی از این دلایل در ادامه بیان شده است.
- تبعیض: تستهای هوش (IQ Tests) برای توجیه «جنبشهای بهنژادی» (Eugenicist Movements | جنبشهای یوژنیک) و تبعیض علیه اقلیت مورد استفاده قرار میگیرند.
- اعتبار: همه کارشناسان موافق یک تعریف استاندارد از هوش نیستند و بنابراین، همه تستهای IQ یا تستهای هوش، چیز مشابهی را اندازهگیری نمیکنند.
- قابلیت اطمینان: این پرسش نیز وجود دارد که تست های هوش چقدر قابل اعتماد هستند. تستهای IQ قابل اعتماد باید نتایج استواری (غیر متناقض و سازگار) را فراهم کنند. افراد باید هربار که در تست شرکت میکنند امتیازی مشابه با دفعه قبل را کسب کنند.
عوامل زیادی می توانند بهره هوشی و رتبه آن را در طول زمان دستخوش تغییر کنند. برخی از فاکتورهایی که میتوانند رتبه هوش یک فرد را دستخوش تغییر کنند عبارتند از:
- دسترسی و پس زمینه آموزشی
- تغذیه
- محیط
- سلامت عمومی و شرایط پزشکی
نظر به اینکه امتیاز بهره هوشی بالاتر مرتبط با سطح سلامتی بالاتر، کارایی آموزشی و تندرسی کلی است، این رتبهها الزاما موفقیت یک فرد در زندگی را اندازهگیری نمیکنند. باید به این نکته نیز توجه داشت که تست هوش یا تست IQ تنها یکی از راههای اندازهگیری «هوش» (Intelligence) است. بسیاری از متخصصان بر این باورند که مولفههای مهم دیگری در هوش دخیل هستند که از این جمله میتوان به عوامل محیطی و عاطفی اشاره کرد. برخی از کارشناسان چنین بیان میکنند که این مهارتهای عاطفی و اجتماعی در زمینه میزان موفقیت در زندگی، بیش از IQ حائز اهمیت هستند.
تست افسردگی آنلاین در تشخیص افسردگی درست عمل میکند ؟
خیر؛ تشخیص مبتلا بودن یا نبودن فرد به افسردگی و اینکه به چه نوع افسردگی مبتلا است، صرفا با نظر پزشک متخصص امکانپذیر است. اینکه فرد گاه به گاهی حس خوبی نداشته باشد مسئلهای طبیعی است. همه ما در زندگی روزمره خود به دلیل مواجهه با چالشها و سختیهای گوناگون گاه احساس ناراحتی و غم میکنیم. اما اگر فرد به طور دائم احساس غم و ناراحتی داشته باشد، حتما باید به متخصص مراجعه و با او گفتگو کند. یکی از دلایل مهم نیاز به این کار، امکان ابتلا به افسردگی و یا شاید دیگر اختلالاتی است که با دارو، گفتگو با روانشناس و تغییر در سبک زندگی بهبود و رفع آن امکانپذیر میشود. افراد در حالت افسردگی ممکن است یکی از حالات زیر را تجربه کنند:
- احساس ناراحتی، اضطراب یا پوچی
- لذت نبردن از تقریبا همه فعالیتها و به طور خاص، فعالیتهایی که پیش از این فرد از آنها لذت میبرده
- احساس ناامیدی یا بدبینی
- اختلال در خواب و یا خوابیدن کل اوقات
- خستگی یا فقدان انرژی
- احساس گناهکاری، بیارزشی یا بیکمکی
- ناتوانی در تمرکز
- تغییر در اشتها
- افکار مکرر پیرامون مرگ
انواع مختلفی از افسردگی وجود دارند که ممکن است توسط پزشک تشخیص داده شوند. این انواع، عبارتند از:
- اختلال افسردگی عمده (Major Depressive Disorder)
- اختلال افسردگی عمده با الگوی فصلی که با عنوان اختلال عاطفی فصلی (افسردگی زمستانی یا تابستانی) نیز شناخته شده است.
- افسردگی پس از زایمان (افسردگی پسزایمانی | Postpartum Depression)
- افسردگی غیرمعمول (Atypical Depression)
- کجخلقی (افسردهخویی | دیستایمیا | Dysthymia)
- اختلال خلق ادواری (متناوبخُلقی | خُلق ادواری | سایکلوتایمیا | Cyclothymia)
تشخیص اینکه فرد به چه نوع افسردگی مبتلا است، صرفا با نظر پزشک متخصص امکانپذیر است. پزشک متناسب با بیماری فرد، بهترین درمانها را برای او تجویز میکند. اگر فردی نگران آن است که دچار افسردگی شده، نیاز به آن است که از کمک مناسب برخوردار شود. تستهای افسردگی معتبری که به صورت آنلاین وجود دارند، تنها به فرد کمک میکنند که بداند آیا علائمی از اختلالات روان را دارد یا خیر. این تستها حکم تشخیص را ندارند و تشخیص تنها توسط پزشک متخصص امکانپذیر است.
باید به این نکته توجه داشت که همه افراد گاهی به دلایل گوناگون، از چالشهای مربوط به محل کار گرفته تا مشاجره با دوستان و یا مشکلات فیزیکی و دیگر موارد، احساس ناراحتی یا افسردگی میکنند. اما این پرسش برای اغلب افراد مطرح میشود که از کجا میتوان تشخیص داد که این روحیات واکنشهای عاطفی نرمال هستند و یا علائم افسردگی؟
تستهای آنلاین تشخیص افسردگی ارائه شده توسط مراکز معتبر، صرفا ایدهای از اینکه فرد دارای علائم افسردگی است یا خیر ارائه میکنند. افسردگی یک اختلال روان بسیار پیچیده است و بنابراین، نمیتوان با تکیه بر صرفا تست تشخیص افسردگی پیرامون وجود یا عدم وجود بیماری در فرد اظهار نظر قطعی کرد. تشخیص وجود یا عدم وجود افسردگی، فقط و فقط، با نظر پزشک متخصص انجام میشود.
افرادی که احساس میکنند به افسردگی دچار شدهاند، باید حتما کمک دریافت کنند. به این افراد توصیه میشود با دوستان، خانواده، پزشک عمومی و یا حتی با مدیر خود در محل کار گفتگو کنند. به افرادی که احساس افسرده شدن دارند توصیه میشود که حتما به مشاور، رواندرمان گر، روانشناس و یا روانپزشک مراجعه کنند. این تفکر که «من هیچ وقت خوب نمیشم»، یکی از بزرگترین موانع در مسیر بهبود از افسردگی است. با مراجعه به متخصص و پیگیری روال درمان، بهبود حتما حاصل میشود.
تشخیص افسردگی چگونه انجام میشود ؟
هیچ تست آزمایشگاهی برای تشخیص افسردگی وجود ندارد. اما تستهایی وجود دارند که میتوان از آنها برای رد یا احتساب احتمال افسردگی استفاده کرد. پزشک ممکن است از آزمایش خون برای بررسی دیگر شرایطی که ممکن است روی حالات فرد موثر باشد استفاده کند. برخی از داروها و بیماریها مانند عفونت ویروسی، اختلالات تیروئید و یا تغییرات شدید هورمونی میتوانند منجر به علائمی شبیه به افسردگی شوند.
اگر پزشک نتواند هیچ دلیل دیگری را برای علائم فرد پیدا کند، ممکن است فرد را به یک متخصص بیماریهای اعصاب و روان ارجاع دهد تا از جهت ابتلا به افسردگی مورد ارزیابی قرار بگیرد. پزشکان برای تشخیص اینکه آیا فرد دچار افسردگی شده است یا خیر، به دنبال علائم خاصی هستند. معمولا، درمانگر یا پزشک فرد، به منظور تشخیص وجود یا عدم وجود افسردگی، پرسشهای عمیقی را پیرامون خُلق، رفتار و فعالیتهای روز به روز او مطرح میکند. همچنین، ممکن است از فرد خواسته شود تا پرسشنامهها مربوط به رتبهبندی میزان افسردگی را تکمیل کند. این امر میتواند به فرد کمک کند تا از میزان افسردگی خود با خبر باشد. مثالهایی از تستهای افسردگی که تاکنون ابداع شده و مورد استفاده قرار گرفتهاند، در ادامه بیان شدهاند.
پرسشنامه افسردگی بک
«پرسشنامه افسردگی بک» (Beck Depression Inventory) که با عنوان اختصاری BDI نیز شناخته شده، توسط «آرون تی بک» (Aaron T. Beck) ساخته شده است. تست افسردگی بک، یک پرسشنامه با ۲۱ پرسش است. این پرسشنامه از نوع چند گزینهای و خود گزارشدهی است و یکی از پراستفادهترین و متداولترین تستهای روانسنجی برای اندازهگیری شدت افسردگی است. توسعه تست افسردگی بک تحولی را در میان کارشناسان سلامت روان پدید آورده است. زیرا تا پیش از ارائه تست افسردگی بک به افسردگی از منظر «روانپویشی» (Psychodynamic) نگاه میشد به جای اینکه ریشه آن در افکار خود فرد بیمار جستجو شود.
نسخه کنونی تست افسردگی بک که با نام اختصاری BDI-II شناخته شده است، برای افراد ۱۳ سال به بالا مناسب است و ترکیبی از اقلام مرتبط با علائم افسردگی مانند ناامیدی یا زود رنجی (تحریکپذیری)، علائم ادراکی مانند گناه یا حس تنبیه شدن، در کنار علائم فیزیکی مانند خستگی، کاهش وزن و بیعلاقگی به رابطه جنسی است.
سه نسخه از تست افسردگی BDI وجود دارد. نسخه اصلی و اولیه این تست با عنوان BDI در سال ۱۹۶۱ منتشر شد و پس از آن در سال ۱۹۷۸ مورد بازنگری قرار گرفت و BDI-1A نامگذاری شد. نسخه سوم این تست، در سال ۱۹۹۶ با عنوان BDI-II در سال ۱۹۹۶ منتشر شد. تست افسردگی BDI به عنوان یک ابزار ارزیابی توسط کارشناسان سلامت با تنظیمات گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرد. BDI به عنوان مدلی برای توسعه «پرسشنامه افسردگی کودکان» (Children's Depression Inventory | CDI) مورد استفاده قرار گرفت که اولین بار در سال ۱۹۷۹ توسط یک روانشناس بالینی به نام «ماریا کواچ» (Maria Kovacs) منتشر شد.
معیار خودامتیازی زنگ برای افسردگی چیست و چه کاربردی دارد ؟
«معیار خودامتیازی زنگ برای افسردگی» (Zung Self-Rating Scale for Depression) یک ابزار غربالگری است که برای کمک به ارزیابی سطح افسردگی در افرادی که افسرده شدهاند مورد استفاده قرار میگیرد. این تست، یک تست ۲۰ پرسشی است که رتبهای را در بازه ۲۰ تا ۸۰ فراهم میکند. اغلب افراد افسرده، امتیازی بین ۵۰ تا ۶۹ دارند. امتیاز بالاتر از ۶۹، نشانگر افسردگی بسیار شدید است.
تست شخصیت شناسی ازدواج چیست ؟
امروزه، در ایران و پیش از ازدواج، زوجها به مشاورههای خانواده مراجعه میکنند. معمولا، در برخی از جلسات مشاوره از زوجین تست شخصیت شناسی نیز گرفته میشود. یکی از متداولترین تست های شخصیت شناسی پیش از ازدواج، «پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI) است که در ادامه توضیح داده شده است.
پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینه سوتا
«پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI) که با نام تست MMPI، تست مینه سوتا و یا آزمون شخصیت چند وجهی MMPI نیز شناخته میشود، در سال ۱۹۳۹ توسط «استارک آر هاتاوی» (Starke R. Hathaway) و «جی سی مککینلی» (J. C. McKinley) ابداع شد. از تست مینه سوتا یا همان تست MMPI میتوان برای ارزیابی شخصیت و آسیبشناسی روانی بزرگسالان در ۱۰ مقیاس استفاده کرد. این ده مقیاس عبارتند از:
- هیستری
- افسردگی
- پارانویا
- خودبیمارانگاری (Hypochondriasis)
- روانآزاری (Psychopathic Deviate)
- نرینگی (Masculinity) / زنانگی (Femininity)
روانپریشی (Psychasthenia) - روانگسیختگی (شیزوفرنی | اسکیزوفرنی | Schizophrenia)
- درونگرایی اجتماعی (Social Introversion)
پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینه سوتا دارای ارجاع بالینی زیاد است و معمولا برای تشخیص و ارزیابی برنامههای درمانی برای بیماریهای روان مورد استفاده قرار میگیرد. اگرچه، از تست مینه سوتا برای غربالگری کاندیداها، به ویژه برای اندازهگیری پایداری روانشناسی افرادی استفاده میشود که در مشاغل پرخطر مانند پلیس، خلبانی یا ارتش قرار دارند. تست MMPI در طول سالها تغییر کرده و مورد بازنگری قرار گرفته است. نسخه اولیه این تست، در سال ۱۹۴۳ در «انتشارات دانشگاه مینهسوتا» (University of Minnesota Press) منتشر شد.
در سال ۱۹۸۹، نسخه به روز رسانی شده تست مینه سوتا با عنوان MMPI-2 منتشر شد. نسخهای از تست مینه سوتا با عنوان MMPI-A در سال ۱۹۹۲ برای نوجوانان منتشر شد. نسخه دیگری از تست مینه سوتا MMPI-2 در سال ۲۰۰۸ با عنوان MMPI-2 Restructured Form (با نام اختصاری MMPI-2-RF) منتشر شد. در MMPI-2-RF جنبههای ارزیابی سنتی MMPI باقی مانده است، اما رویکردهای نظری مختلفی را برای توسعه تست شخصیت دنبال میکند. تست مینه سوتا MMPI-2 حاوی ۵۶۷ پرسش درست/ غلط است که تکمیل آن چیزی در حدود ۶۰ تا ۹۰ دقیقه به طول میانجامد. نسخه MMPI-2-RF نسخه کوتاهتری از پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینه سوتا است که ۳۳۸ پرسش را در برمیگیرد و تکمیل آن چیزی در حدود ۳۰ تا ۵۰ دقیقه زمان میبرد.
تست شخصیت شناسی مایرز-بریگز (MBTI)
شاخص شخصیت شناسی مایرز-بریگز (Myers–Briggs Type Indicator | MBTI) که بیشتر با عنوان تست شخصیت شناسی MBTI شناخته میشود، یک تست شخصیت شناسی بسیار محبوب محسوب میشود. در بخش بعدی از این مطلب، به طور کامل و جامع به این تست شخصیت شناسی پرداخته خواهد شد.
تست شخصیت شناسی MBTI چیست ؟
شاخص شخصیت شناسی ام بی تی آی سرنامی برای عبارت انگلیسی Myers–Briggs Type Indicator است که به طور خلاصه به آن تست MBTI گفته میشود. تست شخصیت شناسی MBTI یک پرسشنامه «درون نگری» (Introspective) است که افراد پاسخ آن را بر اساس نظر خودشان و بدون نیاز به انجام استنتاج ویژهای ارائه میکنند. تست شخصیت شناسی MBTI خصوصیات روانشناسی گوناگونی که افراد بر اساس آن جهان را درک میکنند و به تصمیمگیری میپردازند را نشان میدهد. تست شخصیت شناسی MBTI در تلاش است تا چهار دسته از خصوصیات روانشناسی را درباره فردی تعیین کند که در تست شخصیت شناسی MBTI شرکت کرده است. این چهار دسته خصوصیات عبارتند از:
- درونگرایی (Introversion) یا برونگرایی (Extraversion)
- احساسی (Sensing) یا شهودی (Intuition)
- منطقی (Thinking) یا احساسی (Feeling)
- قضاوتی (ساختارگرا | Judging) یا ادراکی (منعطف | Perceiving)
بر اساس این چهار دسته خصوصیت، شانزده دسته شخصیتی در تست شخصیت شناسی MBTI وجود دارد. عنوان هر دسته شخصیتی بر اساس حروف اول کلمات انگلیسی مربوط به خصوصیات شخصی که در بالا بیان شد تعیین شده است. همچنین، هر نوع شخصیتی یک عنوان کلی نیز دارد که شخصیت و خصوصیات کلی آن نوع را نمایش میدهد. شانزده دسته تست شخصیت MBTI عبارت هستنند از:
- ISTJ - بازرس
- INFJ - مشاور
- INTJ - ابداعگر
- ENFJ - دهنده (بخشنده)
- ISTP - صنعتگر
- ESFJ - فراهم کننده
- INFP - ایدهآلگرا
- ESFP - ایفاگر
- ENFP - قهرمان
- ESTP - عملگرا
- ESTJ - ناظر
- ENTJ - فرمانروا
- INTP - منطقی
- ISFJ - پرورشدهنده
- ENTP - رویایی
- ISFP - آهنگساز
برای مثال، ISTJ سرنام چهار کلمه Thinking ،Sensing ،Introversion و Introversion است و عنوان کلی این نوع شخصیتی در تست شخصیت شناسی MBTI بازرس است. اغلب پژوهشهایی که از اعتبار تست شخصیت شناسی MBTI پشتیبانی میکنند، توسط «سازمان مرکز کاربردهای انواع روانشناسی» (Center for Applications of Psychological Type) تولید شدهاند که توسط «بنیاد مایرز بریگز» (Myers-Briggs Foundation) اداره میشود. این پژوهشها و مقالات در ژورنال خود مرکز کاربردهای انواع روانشناسی نیز منتشر شدهاند. نام ژورنال این مرکز «ژورنال انواع روانشناسی» (Journal of Psychological Type) است. همین امر موجب طرح سوالاتی پیرامون استقلال این مقالات، سوگیری و تضاد منافع مقالاتی که این تست را رد میکنند با این ژورنال و به طبع این مرکز شده است. برخی از منابع مستقل این تست را کاملا اشتباه و فاقد معنا میدانند.
از آنجا که تست شخصیت MBTI شبیه به برخی از نظریات روانشناسی است، آن را شبه علم میدانند؛ به ویژه به خاطر مواردی که مربوط به توانایی قابلیت پیشبینی آن میشود. این شاخص شخصیت شناسی، کمبودهای علمی قابل توجهی (روانسنجی) را از خود نشان میدهد که از جمله آنها میتوان به «اعتبار» (Validity) ضعیف (چیزی که ادعا میکند اندازهگیری میکند را اندازهگیری نمیکند، قدرت پیشبینی ندارد و از اقلام قابل تعمیم بهره نمیبرد)، قابلیت «اطمینان» (Reliability) ضعیف (ارائه نتایج متفاوت برای یک شخص واحد در شرایطهای مختلف)، عدم استقلال دستههای اندازهگیری از یکدیگر (برخی از صفات دوگانه با یکدیگر همبستگی دارند) و عدم جامعیت (به دلیل روانرنجوری) اشاره کرد. چهار مقیاس استفاده شده در MBTI با «پنج عامل بزرگ شخصیت» (Big Five Personality Traits) همبستگیهایی دارد. پنج عامل بزرگ شخصیت، چارچوبی است که به طور متداولتر پذیرفته شده است.
تاریخچه تست شخصیت شناسی MBTI
نسخه اصلی تست شخصیت شناسی MBTI به وسیله دو آمریکایی با نامهای «کاترین کوک بریگز» (Katharine Cook Briggs) و دختر او، «ایزابل بریگز مایرز» (Isabel Briggs Myers)، ساخته شده است. تست شخصیت شناسی MBTI بر مبنای نظریه مفهومی ارائه شده توسط روانپزشک سوئیسی «کارل یونگ» (Carl Jung) است. یونگ بر این گمان بود که افراد، جهان را با استفاده از چهار اصل روانشناسی اولیه یعنی «حس کردن» (Sensing)، «شهود» (Intuition)، «احساسات» (Feeling) و «فکر کردن» (Thinking) درک میکنند و یکی از این چهار اصل اولیه برای یک فرد خاص در اغلب موارد غالب است. این چهار دسته به طور دقیقتر «حس کردن» (Sensation)/«شهود» (Intuition)، «فکر» (منطق | Thinking)/«احساس» (Feeling) و «قضاوت» (Judging)/ «ادراک» (Perceiving | مشاهدهگری) هستند. گفته میشود که هر فرد یکی از ویژگیهای هر دسته را به صورت غالب دارد و این امر موجب شکلگیری ۱۶ دسته شخصیتی مختلف میشود.
کاترین کوک بریگز پژوهشهای خود روی «شخصیت» (Personality) را در سال ۱۹۱۷ آغاز کرد. پس از آنکه کاترین داماد آینده خود را ملاقات کرد، متوجه تفاوت شخصیت او با سایر افراد خانواده خودش شد. بریگز روی پروژه مطالعه بیوگرافیها متمرکز شد و متعاقبا یک نوعشناسی ارائه کرد که در آن، چهار خو را معرفی کرده بود. این چهار خو عبارتند از:
- مراقبه یا متفکر (Meditative یا Thoughtful)
- خودجوش (Spontaneous)
- اجرایی (Executive)
- اجتماعی (Social)
نسخه ترجمه انگلیسی کتاب یونگ با عنوان «انواع روانشناسی» (Psychological Types) در سال ۱۹۲۳ میلادی منتشر شد. نسخه اولیه این کتاب در سال ۱۹۲۱ و به زبان آلمانی منتشر شده بود. او پس از مطالعه نسخه انگلیسی این کتاب متوجه شد که نظریه یونگ مشابه با نظریه او است؛ ولیکن نظریه خود او از این نیز فراتر رفته بود. چهار نوع شخصیتی بیان شده توسط بریگز بعدها با عناوین EXTJ ،EXXP ،IXXX و EXFJ شناخته شدند. اولین آثار منتشر شده از بریگز، دو مقاله بودند که تئوری یونگ را توصیف میکردند و در مجله «New Republic» به چاپ رسیدند. مقاله اول با عنوان «با استفاده از جعبه نقاشی شخصیت با خودت ملاقات کن» (Meet Yourself Using the Personality Paint Box) بود که در سال ۱۹۲۶ منتشر شد و دومین مقاله با عنوان «از بربریت» (Up From Barbarism) در سال ۱۹۲۸ منتشر شد. پس از مطالعات گسترده پژوهشهای یونگ، بریگز و دختر او ایزابل، علاقهمندی خود به مطالعه رفتار انسانها را به تلاشهایی برای کاربردی کردن انواع روانشناسی گسترش دادند.
دختر بریگز، ایزابل بریگز مایرز، به پژوهشهای نوعشناختی مادر خود ملحق شد و به تدریج به طور کامل این کار را به دست گرفت. ایزابل مایرز در سال ۱۹۱۹ از «کالج سوارثمور» (Swarthmore College) فارغالتحصیل شد و یک رمان رمزآلود با عنوان «قتل هنوز به وقوع نپیوسته» را در سال ۱۹۲۹ و با استفاده از ایدههای نوعشناسی نوشت. این رمان موفق شد تا جایزه «رقابتهای ملی رازهای قتل کارآگاهی» را در همان سال ببرد. این در حالی است که نه ایزابل مایرز و نه مادر او کاترین بریگز از پیش در زمینه اصول روانشناسی آموزش ندیده بودند و هر دو در زمینه «آزمون روانسنجی» (Psychometric Testing) به صورت خودآموز به تحصیل پرداخته بودند. از این رو، مایرز به شاگردی «ادوارد ان هی» (Edward N. Hay) که «مدیر کارکنان» (Personnel Manager) بانک بزرگ فیلادلفیا بود در آمد و یکی از موفقترین شرکتهای مشاوره منابع انسانی را در ایالات متحده آمریکا تاسیس کرد.
بریگز و میرز در طول مدت جنگ جهانی دوم (World War II) شروع به ساخت تست شخصیتشناسی MBTI (شاخص نوع مایرز-بریگز | Myers–Briggs Type Indicator) کردند. آنها این کار را با این باور انجام میدادند که داشتن آگاهی از خصوصیت شخصیتی میتواند به زنان کمک کند تا با شناخت مشاغلی که در زمان جنگ وجود دارند و برای آنها مناسب و موثرترین هستند، برای اولین بار به عنوان نیروی کار صنعتی مشغول به کار شوند. دستنامه (Handbook | کتاب راهنمای مرجع) «شاخص نوع بریگز مایرز» (Briggs Myers Type Indicator) یکی از انواع کتاب روانشناسی شخصیت بود که در سال ۱۹۴۴ منتشر شد. در سال ۱۹۵۵ نام این تست شخصیت شناسی به شاخص نوع مایرز-بریگز (Myers–Briggs Type Indicator) یا همان تست شخصیت شناسی MBTI تغییر داده شد.
تلاشهای مایرز، توجه «هنری چانسی» (Henry Chauncey) مدیر «خدمات آزمون آموزشی» (Educational Testing Service | ETS)، را به خود جلب کرد. در سایه این توجهات، اولین کتابچه راهنمای MBTI در سال ۱۹۶۲ منتشر شد. تست شخصیت شناسی MBTI حمایتهای بیشتری را نیز از «دونلاد دابلیو مکینون» (Donald W. MacKinnon)، مدیر انستیتو پژوهشهای شخصیتی و اجتماعی در دانشگاه کالیفرنیا، برکلی (University of California, Berkeley)، «دابلیو هارولد گرنت» (W. Harold Grant) استاد دانشگاه در «دانشگاه ایالتی میشیگان» (Michigan State University) و «دانشگاه آبورن» (Auburn University) و «مری مککالی» (McCaulley) در «دانشگاه فلوریدا» (University of Florida) به خود جلب کرد.
در سال ۱۹۷۵، آثار منتشر شده پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI به «مطبوعات مشاوره روانشناسی» (Consulting Psychologists Press) منتقل شد و «مرکز کاربردهای انواع روانشناسی» (Center for Applications of Psychological Type) به عنوان یک آزمایشگاه پژوهشی تاسیس شد. پس از مرگ مایرز در سال ۱۹۸۰، «مری مک کالی» (Mary McCaulley) کتابچه راهنمای MBTI را به روز رسانی کرد و دومین ویرایش از آن در سال ۱۹۸۵ منتشر شد. سومین ویرایش از این کتاب نیز در سال ۱۹۹۸ منتشر شد.
تفاوتهای نظریه یونگ با تست شخصیت شناسی MBTI چیست ؟
نظریه یونگ پیرامون انواع روانشناسی (Psychological Types) بر مبنای مطالعات علمی کنترل شده نبود بلکه بر اساس مشاهدات کلینیکی، روشهای دروننگری و حکایاتی بود که در علم نوین روانشناسی بینتیجه تلقی شدند. نظریههای انواع یونگ، فرضیه یک توالی از چهار کارکرد ادراکی (تفکر، احساسات، حس کردن و شهود) را که هر فرد یکی از دو قطب (دورنگرا یا برونگرا) از هشت کارکرد غالب را دارد به وجود آورد. MBTI بر مبنای این هشت کارکرد فرضی است، اگرچه تفاوتهایی بین تست شخصیت شناسی MBTI با خصیصههای بیان شده در مدل یونگ وجود دارد. در حالی که مدل یونگی (Jungian Model) شواهدی تجربی برای سه دوگانگی اول ارائه میکند، شواهد بریگز برای خصوصیات J-P غیرشفاف است.
ارزیابی شخصیت ساختاریافته در مقایسه با رویکرد فرافکنی
تست شخصیت شناسی MBTI رویکردی را اتخاذ میکند که به آن «رویکرد ساختاریافته» (Structured Approach) برای ارزیابی شخصیت گفته میشود. در تست شخصیت شناسی یونگ پاسخها به پرسشها «بسته» (Closed) در نظر گرفته میشوند، زیرا مطابق با نظریه شاخص ساخته شده در رتبهبندی تفسیر میشوند. این مورد در تضاد با رویکرد «تست فرافکنی» (Projective Test) به ارزیابی شخصیتی است که توسط نظریهپرداز حوزه روانشناسی کارل یونگ ارائه شده است. در واقع، یونگ طرفدار «آزمون ارتباط کلمه» (Word Association Test) است که یکی از سنجههای دارای رویکرد «فرافکنی» (Projective) است. این رویکرد از پاسخهای «پایان باز» (Open-Ended) استفاده میکند که باید در زمینه کل شخص تفسیر شوند و نه مطابق با نظریه از پیش تعیین شده و مفهوم سازندگان تست. این نشان میدهد که چگونه حالات ناخودآگاه مانند احساسات پنهان و تضادهای درونی، رفتار فرد را تحت تاثیر قرار میدهند. حامیان رویکرد «فرافکنی» به ارزیابی شخصیتی، منتقدان روش ساختار یافته هستند. دلیل این انتقادها آن است که مکانیزم دفاعی ممکن است واکنشها به پرسشهای بسته را در تستهای ساختاریافته تحریف کنند و سوگیری از سازندگان تست ممکن است تفسیر نتایج را تحت تاثیر خود قرار دهد.
قضاوت کردن در مقایسه با ادراک
قابل توجهترین ایدهای که مایرز و بریگز به نظریه پایهای یونگ افزودهاند، خصوصیاتی است که در دسته چهارم قرار دارد و با حروف J و P مشخص میشوند. این خصوصیت، کارکرد اصلی برونیابی فرد را نشان میدهد که تابع غالبی برای انواع برونگرا است و کارکردی کمکی برای افراد درونگرا محسوب میشود.
مفهوم تست شخصیت شناسی MBTI
تست شخصیت شناسی MBTI برای جمعیتهای معمولی ساخته شده است و روی مقدار تفاوتهایی که به صورت طبیعی به وقوع میپیوندند تاکید دارد. مفروضات اساسی MBTI آن است که همه انسانها دارای خصوصیتهای مشخصی هستند، به صورتی که تجربیات آنها را شکل میدهد و این خصوصیات هستند که علاقمندیها، نیازها، ارزشها و انگیزشهای افراد را مشخص میکنند. در کتاب راهنمای MBTI بیان شده است که این شاخص طراحی شده تا یک نظریه را پیادهسازی کند. بنابراین، نظریه اصلی باید درک شود تا درکی از تست شخصیتشناسی MBTI حاصل شود. اساس تست شخصیتشناسی MBTI نظریه انواع روانشناسی است که به وسیله کارل یونگ توسعه پیدا کردهاند. یونگ وجود دو جفت دوتایی از کارکردهای ادراکی را پیشنهاد کرده است که عبارتند از:
- کارکردهای منطقی (قضاوتی): فکر کردن و احساسات
- کارکردهای غیرمنطقی (ادراکی): حس کردن و شهود
یونگ بر این باور بوده است که برای هر انسانی، هر یک از کارکردها اساسا در یکی از اشکال درونگرا و برونگرا توصیف میشوند. مایرز و بریگز بر اساس مفاهیم اساسی یونگ، نظریه خود از انواع روانشناسی را ساختند که در ادامه توضیح داده شده است و تست شخصیتشناسی MBTI نیز بر مبنای آن است. روانشناسی معروف، «هانس آیزنک» (Hans Eysenck)، تست شخصیت شناسی MBTI را یک کمیسازی موفق از اصول اصلی یونگ میداند که در انواع شخصیتی تشریح شده است؛ با این وجود او پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI همچنین میگوید:
تست شخصیتشناسی MBTI شانزده نوع شخصیتی میسازد که گفته میشود مشابه با مفاهیم نظریه یونگ هستند. من همیشه با شناسایی این موارد مشکل داشتم؛ زیرا که نیمی از نظریه یونگ را حذف میکند (یونگ ۳۲ نوع داشت که در آن، با ارزیابی هر فرد علاوه بر ترکیب آگاهانه صفات، یک ترکیب ناخودآگاه نیز وجود دارد). مشخصا، نیمه دوم نظریه یونگ سنجههای پرسشنامه را نمیپذیرد، ولی برای رها کردن و وانمود کردن آنکه مقیاسها مفاهیم یونگی را اندازهگیری میکنند کافی بود. در هر رویداد، هر دو مدلها فرضی باقی میمانند، بدون مطالعات علمی کنترل نشدهای که هم مفهوم اصلی یونگ از انواع را پشتیبانی میکند و هم انواع مایرز و بریگز.
انواع
مدلهای انواعشناسی یونگ، انواع روانشناسی را مانند دست راست و دست چپ بودن میدانند: افراد یا با آن متولد میشوند یا برخی از راههای پذیرفته شده برای ادراک و تصمیمگیری را در خود توسعه (پرورش) میدهند. تست شخصیت شناسی MBTI برخی از این تفاوتهای روانشناسانه را در چهار جفت متضاد یا دوگان مرتب میکند که منجر به ۱۶ نوع روانشناسی ممکن میشود. هیچ یک از این انواع، بهتر یا بدتر از دیگر نوع نیستند. اگرچه، بریگز و مایرز این نظریه را مطرح کردند که افراد به طور ذاتی یک ترکیب کلی از انواع متفاوت را میپسندند. همانطور که نوشتن با دست چپ برای یک فرد راست دست کاری سخت است، تلاش برای پیدا کردن و رفتار کردن بر اساس خصوصیات روانشناسی متناقض هر فرد نیز برای او دشوار است؛ هرچند که با تلاش و توسعه میتوانند در انجام آن مهارت پیدا کنند (و به لحاظ رفتاری انعطافپذیرتر باشند).
۱۶ نوع شخصیتی مخفف چهار حرف هستند. این چهار حرف، سرنام کلمات مربوط به خصوصیات رفتاری موجود در چهار دسته دوگانه است. برای مثال:
- ESTJ: سرنامی برای «برونگرایی» (Extraversion | E)، «حس کردن» (Sensing | S)، «فکر کردن» (Thinking | T) و «قضاوت» (Judgment | J)
- INFP: سرنامی برای «درونگرایی» (Introversion | I)، «شهود» (Intuition)، «حس کردن» (Feeling) و «ادراک» (Perception)
این اختصارها برای هر ۱۶ نوع شخصیتی اعمال شده است و وجود دارد.
نگاهی به ۱۶ نوع شخصیتی در تست شخصیت شناسی MBTI
پژوهشگران MBTI توضیحاتی پیرامون افرادی که توسط تست شخصیت شناسی MBTI به دستههای مختلف تقسیمبندی میشوند ارائه میکند که در ادامه آمده است. مطابق با نظریه مایرز و بریگز، انواع ENTJ خودجوش، دارای انگیزه، پرانرژی، دارای جسارت کلام، اعتماد به نفس و حس رقابتی است. آنها اساسا یک تصویر بزرگ را دریافت و یک استراتژی بلند مدت را خلق میکنند. آنها اساسا میدانند که چه چیزی میخواهند و ممکن است دیگران را بسیج کنند که به آنها کمک کنند تا به اهداف خود برسند.
مولفان میگویند که ENTJ ها معمولا با توجه به توانایی درونی خود برای جهتدهی به یک گروه از افراد، به عنوان رهبران تلاش میکنند. ENTJها که به طور غیر معمولی تاثیرگذار و منظم هستند، گاهی ممکن است دیگران را بر اساس استانداردهای خودشان قضاوت کنند و در بحث در نظر گرفتن نیازهای شخصی شکست بخورند.
مطابق با بنیاد مایرز-بریگز، INFJ با وجدان و اخلاق محور هستند؛ آنها در روابط به دنبال معنا، ایده و رویداد هستند و همواره چشمشان به دنبال کسب ادراک بیشتر پیرامون خودشان و دیگران است. بنیاد میگوید که INFJها با بهرهگیری از مهارتهای شهودی خود، یک چشمانداز مطمئن و شفاف درست میکنند که بعدا برای اجرا تنظیم میشود و هدف آن بهتر کردن زندگی دیگران است. INFJها همچون همتایان INTJ خود، به مشکلات به عنوان فرصتهایی برای طراحی و پیادهسازی راهکارهای خلاقانه نگاه میکنند.
بنیاد مایرز بریگز میگوید که ISTJها بهترین یادگیری را دارند و خود را درگیر موضوعاتی میکنند که آنها را کاربردی و مفید میپندارند و تلاشهای پرزحمت خود را به جزئیات در کارهای خود میآورند و تا هنگامی که یک مبحث را به طور کامل نیاموزند یا یک شغل را به طور کامل یاد نگیرند از پای نمینشینند.
مطابق با یک کتاب توصیههای شغلی، INTP ترجیح میدهد تا با دیگر افراد برابر با خود به طور غیر رسمی کار کنند و یا به صورت تنها کار کنند. مولفان میگویند که INTPها ادراک خود پیرامون هر موضوعی را با شفاف کردن اصول سازماندهی میکردند و به طور خاصی به سازههای نظری گرایش دارند. INTPها ضمن برقراری تعامل با دیگران، روی گردآوری اطلاعات متمرکز میشوند. این افراد ممکن است فراموش کار، کنارهگیر و یا حتی سرکش به نظر بیایند؛ در حقیقت بیشتر روی گوش دادن و درک کردن متمرکز میشوند. مطابق با این کتاب، شهود INTPها به آنها قابلیت بذلهگویی سریع به ویژه به طور شفاهی را میدهد. آنها ممکن است تنش را از طریق مشاهدات و ارجاعات طنز کاهش دهند. INTPها حتی با وجود تودداری آرامی که دارند معمولا فریبنده هستند و گاه به گاهی با عزت و احترامی که دوستان و همکارانشان به آنها میگذارند متعجب میشوند.
آمارهای جالب پیرامون نتایج تست شخصیت شناسی MBTI
یک مطالعه از سال ۱۹۷۳ از دانشجویان دانشگاهی در ایالات متحده آمریکا، نشان میدهد که نوع شخصیتی INFP متداولترین نوع در میان دانشجویان هنرهای زیبا و رشتههای هنری است. بر اساس این پژوهش، ۳۶ درصد از دانشجویان هنرهای زیبا و ۲۶ درصد دانشجویان هنر از نوع شخصیتی INFP هستند. مطالعهای که پیرامون شخصیت معلمها در سال ۱۹۷۳ در ایالات متحده آمریکا شده بود نشان میداد که انواع شخصیتی شهودی-ادراکی (Intuitive-Perceptive) شامل انواع ENTP ،INFP ،ENFP و INTP بیش از اندازه در میان معلمهایی مانند انگلیسی، مطالعات اجتماعی و هنر وجود دارد. این در حالی است که به طور بالعکس، در میان مدرسهای علوم و ریاضیات، بیشتر خصوصیات حس کردن (S | Sensing) و قضاوت (J | Judging) وجود دارد. پرسشنامهای که از ۲۷۷۸۷ نفر از دانشآموزان دبیرستان انجام شده بود نشان میدهد که دانشآموزانی از نوع شخصیتی INFP، تمایل ویژهای برای رشتههای هنر، زبان انگلیسی و موسیقی از خود نشان میدهند.
چهار دوگان در تست شخصیت شناسی MBTI
چهار جفت از خصوصیات یا دوگانها در جدول متناظر نشان داده شده است. اصطلاحاتی که برای هر یک از دوگانها استفاده شده است، دارای یک معنای فنی مشخص است که به تست شخصیت شناسی MBTI مرتبط میشود و از کاربرد روزانه آنها متفاوت است. برای مثال، افرادی که قضاوت را نسبت به ادراک ترجیح میدهند، الزاما «قضاوتگرتر» یا با درک کمتر نیستند. در عین حال، تست شخصیت شناسی MBTI نیز استعدادهای افراد را اندازهگیری نمیکند. این تست نشان میدهد که کدام خصوصیت غلبه بیشتری بر خصوصیت دیگر در هر دوگان از دستههای چهارگانه دارند. در واقع، کسی که امتیاز «برونگرایی» (Extraversion) در او بیشتر از «درونگرایی» (Introversion) باشد، را نمیتوان به درستی عنوان «برونگراتر» در نظر گرفت؛ بلکه میتوان گفت که خصوصیات شفافتری دارند.
امتیازات برای هر یک از دوگانها ممکن است از فردی به فرد دیگر به شکل بسیار قابل ملاحظهای متغیر باشد؛ حتی در میان افرادی از نوع مشابه نیز امکان وقوع این مورد وجود دارد. ایزابل مایرز، جهت خصوصیات را (برای مثال برون گرایی در مقایسه با درونگرایی) مهمتر از درجه (شدت) آن خصوصیت در نظر گرفته است (برای مثال، بسیار شفاف یا جزئی). بیان نوع روانشناسی فرد مهمتر از مجموع چهار خصوصیت جداگانه است. خصوصیات از طریق «پویایی نوع» (Type Dynamics) و «توسعه نوع» (Type Development) با یکدیگر تعامل دارند.
نگرشها: برونگرایی در مقایسه با درونگرایی
در ادبیات پژوهشهای مایرز بریگز از عبارت برونگرایی و درونگرایی با مفهومی مشابه آنچه استفاده شده است که یونگ در ابتدا از آنها استفاده کرده بود. برونگرایی به معنای واقعی کلمه به معنی رو به بیرون (گرایش به بیرون) و درونگرایی به معنی رو به درون (گرایش به درون) است. این تعاریف مشخص، از کاربرد متداول این کلمات متفاوت هستند. برونگرایی (Extraversion) عبارتی است که در آثار منتشر شده پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI مورد استفاده قرار گرفته است.
این خصوصیات برای برونگرایی و درونگرایی را معمولا «نگرشها» (Attitudes) مینامند. بریگز و مایرز تشخیص دادهاند که هر یک از کارکردهای ادراکی میتواند در دنیای خارجی رفتارها، اقدامات، افراد و چیزها (نگرش برونگرا) یا دنیای درونی ایدهها و بازتابها (نگرش درونگرا) عمل کند. تست شخصیت شناسی MBTI بر اساس خصوصیات کلی، فرد را در یکی از دو دسته مذکور قرار میدهد.
افرادی که برونگرایی را ترجیح میدهند، از اقدامات انرژی میگیرند. آنها گرایش (تمایل) به اقدام کردن، منعکس کردن و سپس، مجددا اقدام کردن دارند. برای بازسازی انرژی، برونگراها نیاز به وقفههایی از زمانهای صرف شده برای بازتابها دارند. متقابلا، افرادی که درونگرایی را ترجیح میدهند، از طریق اقدامات، انرژی «صرف» (Expend) میکنند. آنها ترجیح میدهند که منعکس، اقدام و سپس مجددا منعکس کنند. برای بازیابی انرژی، درونگراها نیاز به صرف زمانی به تنهایی و به دور از فعالیت دارند. جریان یک فرد برونگرا به سمت بیرون و افراد و اشیا است؛ در حالی که جریان رفتاری درونگراها به سمت درون و مفاهیم و ایدهها است. مشخصات متضاد بین افراد برونگرا و درونگرا شامل موارد زیر است.
- افراد برونگرا، عملگرا هستند؛ در حالی که افراد درون گرا، فکرگرا یا تفکرمحور هستند.
- برونگراها به جستجوی سطوح دانش و نفوذ میپردازند، در حالی که درونگراها به دنبال اعماق دانش و تاثیر هستند.
- درونگراها معمولا تعاملات بیشتر را ترجیح میدهند، در حالی که درونگراها ارتباطات ضروری را ترجیح میدهند.
- برونگراها از صرف زمان با دیگران انرژی میگیرند و مجددا شارژ میشوند؛ در حالی که درونگراها از صرف زمان به تنهایی انرژی میگیرند و مجددا شارژ میشوند. آنها انرژی خود را از طریق فرایندهایی متضاد به دست میآورند.
کارکردها: حس کردن/شهود و فکر کردن/حس کردن
یونگ دو دسته از کارکردهای روانشناسی را تعریف کرده است که در ادامه بیان شدهاند.
- دو کارکرد ادراکی: حس کردن (در نوشتارهای MBTI از کلمه Sensing برای اشاره به آن استفاده شده است) و بینش
- دو کارکرد قضاوتی: فکر کردن و احساسات
مطابق با مدل نوعشناسی یونگ، هر فردی از یکی از این چهار کارکرد نسبت به سه کارکرد دیگر، به طور غالب و متبحرانهتر استفاده میکند. اگرچه، همه چهار کارکرد در زمانهای مختلفی بسته به شرایط، مورد استفاده قرار میگیرند. به دلیل آنکه هر کارکرد در نگرش درونگرا یا برونگرا آشکار میشود، مدل یونگ شامل هشت ترکیب از کارکردها و نگرشها میشود؛ چهار مورد به صورت کاملا آگاهانه و چهار مورد در ناخودآگاه.
حس کردن و نگرش کارکردهای گردآوری اطلاعات (ادراکی) هستند. آنها چگونگی درک و تفسیر اطلاعات جدید را توصیف میکنند. افرادی که حس کردن را ترجیح میدهند، بیشتر به اطلاعاتی که در حال حاضر وجود دارد و ملموس و واقعی است اعتماد میکنند. این اطلاعاتی است که به وسیله حواس پنجگانه قابل درک است. آنها تمایل دارند به سو ظنهایی که پدید میآیند اعتمادی نکنند زیرا منبع مشخصی ندارند. آنها ترجیح میدهند که به دنبال جزئیات بیشتر و حقایق بگردند. برای آنها، معنا در دادهها است.
از سوی دیگر، افرادی که بینش (Intuition) را ترجیح میدهند، گرایش به باور کردن اطلاعاتی دارند که کمتر به حواس وابسته است و میتواند با دیگر اطلاعات مرتبط باشد (با جستجوی زمینه یا الگوهای وسیعتر، به یاد آورده یا کشف شود). آنها ممکن است در احتمالات آینده غرق شوند. برای آنها، معنا در نظریه اساسی (Underlying Theory) و اصولی است که در دادهها آشکار شدهاند.
فکر کردن و احساسات (Feeling)، کارکردهای تصمیمسازی هستند. کارکردهای فکر کردن و حس کردن هر دو برای اتخاذ تصمیمات منطقی بر مبنای دادههای به دست آمده از کارکردهای گردآوری اطلاعات (حس کردن یا ادراک)، مورد استفاده قرار میگیرند. افرادی که فکر کردن را ترجیح میدهند، گرایش به تصمیمگیری از یک نقطه نظر منفصلتر دارند؛ سنجش تصمیم با چیزی که منصفانه، منطقی، علیتی، سازگار و مطابق با یک مجموعه از قوانین است انجام میشود. افرادی که حس کردن (Feeling) را ترجیح میدهند، گرایش به تصمیمگیری با همراهی یا همدلی با شرایط دارند و به آن «از درون» نگاه میکنند و موقعیت را با هدف رسیدن به تعادل، بیشترین هماهنگی، اجماع و تناسب، میسنجند.
فکورها (فکر کنندگان) معمولا در تعامل با افرادی که متناقض یا غیرمنطقی هستند دارای مشکل هستند و گرایش به آن دارند که به طور مستقیم به دیگران بازخورد بدهند. آنها نگران حقیقت هستند و به آن به چشم مسئله مهمتری نگاه میکنند. چنانکه تاکنون بیان شد، افرادی که فکر کردن را ترجیح میدهند، الزاما در مسائل روزمره، نسبت به همتایان احساسی خود بهتر فکر نمیکنند. خصوصیت مخالف به طور مساوی یک راهکار منطقی از تصمیمگیری محسوب میشود (و در هر حالت، تست شخصیت شناسی MBTI سنجهای از خصوصیات است، نه تواناییها). به طور مشابه، افرادی که حس کردن را ترجیح میدهند الزاما نسبت به همتایان فکری خود واکنشهای عاطفی بهترین ندارند.
کارکردهای غالب در تست شخصیت شناسی MBTI
مطابق با نظر یونگ، افراد از همه چهار کارکرد ادراکی استفاده میکنند. اگرچه، یک کارکرد عموما به شکل آگاهانهتر و مطمئنتری مورد استفاده قرار میگیرد. این کارکرد غالب، به وسیله کارکردهای ثانویه (کمکی) و به میزان کمتری توسط کارکردهای ثالث پشتیبانی میشود. چهارمین و کمترآگاهانهترین کارکرد همیشه مخالف کارکرد غالب است. مایرز این کارکرد ثانویه (فرعی) را «سایه» (Shadow) مینامد.
چهار کارکرد در پیوستگی با نگرشها (برونگرایی و درونگرایی) عمل میکنند. هر کارکردی به صورت برونگرایانه و درون گرایانه قابل استفاده است. برای مثال، فردی که کارکرد غالب او شهود برونگرا است، از شهود به شیوهای بسیار متفاوتتر از کسی که کارکرد غالب او شهود درونگرا است استفاده میکند.
خصوصیات سبک زندگی: قضاوت/ادراک
مایرز و بریگز، با شناسایی افرادی که خصوصیاتی برای استفاده از کارکردهای قضاوتی (فکر کردن یا احساسات) و یا کارکردهای ادراکی خود (حس کردن یا شهود) خود هنگام مرتبط بودن به دنیای بیرون (برونگرایی) دارند، بعد دیگری را به مدل نوعشناسی یونگ اضافه کردهاند. مایرز و بریگز، این انواع را با خصوصیتی که برای قضاوت کردن است در نظر گرفتند که به جهان، کارکرد قضاوتی (فکر کردن یا احساسات) افراد را نشان میدهد. بنابراین، انواع TJ گرایش به آن دارند که برای جهانیان «منطقی» (Logical) به نظر برسند و انواع FJ تمایل دارند که «همدلانه» (Empathic) به نظر برسند. مطابق با نظریه مایرز، انواع قضاوتی ترجیح میدهند که مسائل را حل کنند.
انواعی که ادراک را ترجیح میدهند، به جهان، کارکرد ادراکی را که ترجیح میدهند (حس کردن یا درک کردن) نشان میدهند. بنابراین، انواع SP گرایش به آن دارند که برای جهانیان مستحکم به نظر برسند و انواع NP ترجیح میدهند که انتزاعی به نظر برسند. مطابق با مایرز، انواع ادراکی ترجیح میدهند تا «تصمیمات خود را باز نگه دارند».
برای برونگرایان، J یا P نشانگر کارکرد غالب آنها است. برای درونگرایان، J یا P نشانگر کارکردهای کمکی آنها است. درونگرایان کشش به آن دارند که کارکردهای غالب خود را به صورت بیرونی و تنها در صورتی که «برای دنیای داخلی آنها» اهمیت دارد، نمایش دهند. برای مثال، مورد زیر را میتوان در نظر داشت:
«به دلیل آنکه نوع شخصیتی ENTJ برونگرا است، J نشاندهنده آن است که کارکرد غالب، کارکرد قضاوتی، ترجیح داده شده است (تفکر برون گرایانه). نوع ENTJ، کارکرد ادراکی کمکی را درونگرا میکند (شهود درونگرا). با وجود آنکه نوع INTJ درونگرا است، J نشانگر کارکرد کمکی است که کارکرد قضاوتی ترجیح داده شده است (تفکر برونگرا). نوع INTJ کارکرد ادراکی غالب را به درون میکشد (شهود درونگرا). کارکرد سوم احساسات است و کارکرد فرعی بعدی حس کردن برونگرایانه است.»
قالب و نحوه اجرای تست شخصیت شناسی MBTI
نسخه انگلیسی آمریکای شمالی از تست شخصیت شناسی MBTI Step I شامل ۹۳ «سوال اجباری» (Forced-Choice Questions) است (۸۸ پرسش در نسخه انگلیسی اروپایی وجود دارد). اجباری بودن به آن معنا است فرد در صورت امکان، باید یکی از دو پاسخ ممکن را برای هر پرسش برگزیند. انتخابها ترکیبی از جفتهای کلمات و عبارات کوتاه هستند. انتخابها به طور تحتالفظی متضاد نیستند، اما انتخاب شدهاند تا خصوصیات مخالفی را در دوگان مشابهی از خود بروز دهند. مشارکتکننگان در صورتی که امکان انتخاب از میان دوگان موجود را نداشته باشند (و نتوانند به طور قاطع یکی از دو گزینه را انتخاب کنند)، میتوانند از آن پرسش صرفنظر کنند.
با بهرهگیری از روشهای روانسنجی، مانند «نظریه واکنش اقلام» (Item Response Theory)، تست شخصیت شناسی MBTI امتیازدهی و تلاش میشود تا خصوصیت و شدت آن در هر دوگان مشخص شود. پس از انجام تست شخصیت شناسی MBTI معمولا از مشارکتکنندگان خواسته میشود تا آزمون «بیشترین تناسب» (Best Fit) را تکمیل کنند و سپس، با خواندن نوع گزارش شده آنها که معمولا شامل یک نمودار میلهای و اعداد است (شاخص شدت خصوصیات) برای نشان دادن آنکه تشخیصهای پاسخدهنده ضمن تکمیل پرسشنامه چقدر شفاف بوده است.
طی توسعههای اخیر تست شخصیت شناسی MBTI، هزاران پرسش (Item) مورد استفاده قرار گرفتند. اغلب این پرسشها به تدریج و در نهایت کنار گذاشته شدند زیرا «نقطه میانی تمایز» نداشتند؛ بدین معنا که نتایج حاصل از یک پرسش بر اساس فاصلهگیری از یک میانگین خاص قابل بررسی نبودند. صرفا استفاده از پرسشهایی با نقطه میانی متمایز این امکان را برای تست شخصیتشناسی MBTI فراهم میکند تا پرسشهای کمتری در تست وجود داشته باشد؛ اما در عین حال همان میزان اطلاعات آماری را فراهم میکند که تست هایی با تعداد پرسشهای بیشتر فراهم میکنند.
قالبهای افزوده
ایزابل مایرز به این موضوع اشاره میکند که افراد از انواع گوناگون، دارای تفاوتها و شباهتهایی هستند. مایرز در زمان مرگ خود، روش عمیقتری را برای اندازهگیری آنکه افراد چگونه الگوی نوع خود را تجربه و بیان میکنند توسعه داده است. در سال ۱۹۸۷، یک سیستم رتبهدهی پیشرفته برای تست شخصیتشناسی MBTI توسعه پیدا کرد. از آن سیستم، «شاخص متمایزسازی انواع» (Type Differentiation Indicator) (سندرز | ۱۹۸۹) توسعه پیدا کرد که یک سیستم رتبه دهی برای MBTI طولانیتر است (شکل J) که شامل ۲۹۰ گزینه نوشته شده به وسیله مایرز هستند که از تحلیلهای پرسشهای پیشین مایرز باقی مانده بود. این تحلیل، ۲۰ خرده مقیاس (پنج تا زیر هر یک از چهار مقیاس دوگانه) را، به همراه هفت زیرمقیاس دیگر برای فاکتور جدید «راحت-غیرراحت» (که ظاهرا متناظر با فاکتور از دست رفته روانرنجوری است) ارائه میکند.
مقیاس این عاملها نشانگر میزان کلی احساس راحتی و اطمینان در مقابل ناراحتی و اضطراب است. آنها همچنین در یکی از ابعاد چهار نوع بارگذاری میشوند. این موارد عبارت هستند از: محافظتی-خوشبینانه (Guarded-Optimistic | T/F)، «مخالف-سازگار» (Defiant-Compliant | T/F)، «بیتوجه-نگران» (Carefree-Worried | T/F)، «قاطع-دمدمی» (Decisive-Ambivalent | J/P)، شجاع-محتاط (Intrepid-Inhibited | E/I)، رهبر-دنبالهرو (Leader-Follower | E/I) و «فعال-غیرمتمرکز» (Proactive-Distractible | J/p).
آنچه در ترکیب این سه وجود دارد، «صفت موروثی» (Strain) نامیده میشود. همچنین، مقیاسهایی برای شمول «مقیاس نوع» (Type-Scale) و «مقیاس راحتی» (Comfort-Scale) وجود دارد. قابلیت اطمینان ۲۳ مورد از ۲۷ زیرمقیاس TDI بالاتر از ۰٫۵۰ است ک یک نتیجه قابل پذیرش با توجه به اختصار خرده مقیاسها محسوب میشود (ساندرز، ۱۹۸۹).
در سال ۱۹۸۹، یک سیستم رتبهدهی، تنها برای ۲۰ کلاس از چهار دوگان اصلی، توسعه پیدا کرد. این سیستم رتبهبندی با عنوان «شکل کی» (Form K) یا «گزارش تجزیه و تحلیل پیشرفته» (Expanded Analysis Report) ارائه شده و در حال حاضر با عنوان «MBTI Step II» شناخته شده است.
شکل J یا TDI شامل گزینههای لازم (از تلاشهای اخیر مایرز و مک کولی نشات گرفته شده است) برای رتبهدهی چیزهایی میشود که «Step III» نامیده میشود. راهنمای تست شخصیت شناسی MBTI که در سال ۱۹۹۸ منتشر شده بود، گزارش میدهد که هر دو ابزار یکی و مشابه هستند. این ابزار در پروژهای مشترک توسط شرکت بریگز-مایرز ناشر کلیه کارهای خانواده MBTI، مرکز کاربردهای انواع روانشناسی (Center for Applications of Psychological Type | CAPT) که کارهای اصلی مایرز و مککولی را حفظ میکند و «MBTI Trust» که توسط کاترین و پیتر مایرز مدیریت میشود، توسعه پیدا کرد. Step III با عنوان توسعه انواع و استفاده از ادراک و قضاوت پاسخدهندگان تبلیغ شد.
احکام و اخلاق پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI
مباحث اخلاقی پیرامون تست شخصیتشناسی MBTI مطرح است. در ادامه، احکامی بیان شدهاند که عموما در مدیریت اخلاقی MBTI مورد استفاده قرار میگیرند.
نوع، صفت نیست
تست شخصیت شناسی MBTI انواع را مرتب میکند. این تست، قدرت یک قابلیت (توانایی) را مشخص نمیکند. تست شخصیت شناس MBTI این امکان را فراهم میکند تا شفافیت یک ترجیح مشخص شود (بیل به وضوح درونگرایی را ترجیح میدهد.)، اما قدرت یک ترجیح (جین قویا برونگرایی را ترجیح میدهد.) یا درجه نگرش (هری در فکر کردن خوب است.) را مشخص نمیکند. بنابراین، تست شخصیت شناسی MBTI از این جهت از ابزارهای صفت-محور مانند 16PF متفاوت است. ترجیح نوع، تناقضهای قطبی هستند. یک ترجیح از MBTI آن است که مردم اساس یک چیز را نسبت به چیز دیگری ترجیح میدهند، نه آنکه کمی از چیزی را بر کمی از چیز دیگر ترجیح دهند.
خود فرد، بهترین قاضی است
در بحث تشخیص نوع، افراد خود بهترین قاضی برای خودشان محسوب میشوند. با توجه به اینکه MBTI یک گزارش از نوع را فراهم میکند، به عنوان شاخصی از نوع کلی افراد در نظر گرفته میشود. فرایند بهترین برازش (Best Fit) معمولا برای فراهم کردن امکان توسعه ادراک پاسخدهندگان از چهار دوگان مورد استفاده قرار میگیرد تا نظریات افراد پیرامون نوع کلی خودشان را شکل دهد و برای مقایسه در مقابل نوع گزارش شده در MBTI نیز از آن استفاده میشود.
در بیش از ۲۰ درصد از شرایط، خروجی بهترین برازش و نوع گزارش شده، در یک یا دو مورد از دوگانها متفاوت است. با استفاده از شفافیت هر یک از ترجیحها، هر پتانسیلی برای سوگیری در گزارشها و معمولا، مقایسهای بین دو یا تعداد بیشتری از انواع کلی، ممکن است به پاسخدهندگان کمک کند تا بهترین برازش خود (Best Fit) را بشناسند.
درست و غلطی وجود ندارد
هیچ ترجیح یا نوع کلی، بهتر یا بدتر از دیگری در نظر گرفته نمی شود. اینها صرفا «هدایای متفاوتی» (به کتاب ایزابل بریگز مایرز و پیتر بی مایرز با عنوان «هدایای متفاوت: درک انواع شخصیتی» (Gifts Differing: Understanding Personality Type) اشاره دارد) هستند.
محرمانگی
نتیجه تست شخصیت شناسی MBTI و Best Fit (بهترین برازش | بهترین تناسب) بین فرد و کارشناسی که تست را گرفته و تفسیر کرده است محرمانه باقی میمانند و اخلاقا بدون اجازه افشا نمیشوند.
عدم استفاده برای گزینش نیروی کار
نتایج تست شخصیت شناسی MBTI نباید برای برچسبگذاری (Label)، ارزیابی یا محدود کردن پاسخدهندگان به هیچ شکلی مورد استفاده قرار بگیرد. زیرا که همه انواع ارزشمند هستند و MBTI ترجیحات را به جای نگرشها اندازهگیری میکند. تست شخصیت شناسی MBTI را نمیتوان به عنوان ابزاری مناسب به منظور گزینش نیروی کار استفاده کرد. متخصصان مختلفی در حوزههای علمی و مهارتی متنوع، شخصیتهای بسیار شایستهای از انواع گوناگون با ترجیحات متفاوت و مکمل دارند.
اهمیت ارائه بازخورد مناسب
افراد همیشه باید بازخورد همراه با جزئیات را از یک کارشناس (مشاور، رواندرمانگر، روانشناس یا پزشک) آموزش دیده دریافت کنند و فرصتی داشته باشند تا آزمون «Best Fit» را از جهت «انواع گزارش شده» (Reported Type) مورد بررسی قرار دهند. این بازخورد میتواند به فرد به صورت تلفنی یا الکترونیکی نیز داده شود.
این یکی از مهمترین جنبههایی است که باید برای حصول اطمینان از صحت تطبیق نوع در نظر گرفته شود. با فقدان این مولفه، بسیاری از کاربران نوع غلطی را دریافت میکنند و یا دستکم یکی از کاراکترها غلط خواهد بود. این مورد به ویژه برای ارزیابیهایی که به صورت آنلاین و به صورت رایگان توسط ارائهدهندگان شخص ثالث انجام میشود صدق میکند.
فقدان اطلاعرسانی مناسب به کاربران پیرامون آنکه MBTI برمبنای بهترین سیستم تطبیق نوع بر اساس ورودی کاربر و تصمیمگیری او قرار دارد، احتمال آنکه پاسخهای کاربران یک نوع اشتباه را در نهایت به دست آورند نیز افزایش میدهد. هنگامی که این اتفاق میافتد، کاربران گرایش بیشتری به بیاعتنایی کردن به نتایج و یا بی استفاده و بیاثر پنداشتن تست پیدا میکنند.
پویایی و توسعه نوع
تعامل دو، سه یا چهار «ترجیح» (Preferences) را با عنوان «پویایی نوع» (Type Dynamics) میشناسند. با اینکه پویایی نوع برای اثبات استحکام آن به عنوان یک نظریه علمی، پشتیبانی تجربی کمی دارد و یا فاقد آن است، مایرز و بریگز ادعا میکنند که برای هر یک از ۱۶ نوع شخصیتی، یک کارکرد غالبترین کارکرد است و احتمال دارد از اوایل زندگی فرد مشهود باشد. دومین کارکرد و یا کارکرد فرعی، عموما در دوران سالهای نوجوانی مشهودتر است (متمایز شده) و توازنی برای کارکرد غالب فراهم میکند.
در توسعه فردی طبیعی، افراد گرایش به آن دارند که در اواسط زندگی سومین کارکرد را بیشتر از خود بروز دهند، در حالی که کارکرد چهارم و فرعیتر کمتر به صورت آگاهانه رشد کرده است. کارکرد کاملا فرعی یا چهارمی معمولا با ناخودآگاه مرتبطتر است و بیشتر در شرایطی که فرد در استرس بالا قرار دارد بروز میکند و از این رو گاهی به آن کارکرد فرعی «در مخمصه» گفته میشود.
اگرچه، باید این نکته توجه داشت که مبحث پویایی و توسعه نوع محل اختلاف پژوهشگران است. برای نتیجهگیری پیرامون مطالعات گوناگون روی پویایی نوع، «جیمز اچ رینیرز» (James H. Reynierse) چنین مینویسد:
پویایی نوع دارای مشکل منطقی و اساسا بر مبنای یک دسته از اشتباهات است. پویایی نوع در بهترین حالت، یک حساب محدود شده و ناقص از پدیدههای مبتنی بر نوع است. پویایی نوع بر شواهد روایتی (حکایتی) تکیه دارد و در اغلب تستهای کارایی ناموفق واقع میشود و با حقایق تجربی تناسبی ندارد.
مطالعات رینیرز نتایج شفافی ارائه میکند که خصیصهها و تلاشها در زمینه پویایی نوع تناسبی با رفتار واقعی مردم ندارد. او میگوید که به طور کلی باید پویایی نوع را کنار گذاشت، زیرا کمکی نمیکند و در عین حال مانع از درک شخصیت میشود. ترتیب فرض شده برای چهار کارکرد تنها در ۵۴۰ مورد از نتایج تست به وقوع میپیوندد. توالی تمایز کارکرد غالب، کمکی (ثانوی) و ثالث را در زندگی «توسعه نوع» (Type Development) میگویند. این یک توالی ایدهآل است که ممکن است به وسیله اغلب شواهد مختل شود.
توالی پویا از کارکردها و نگرشهای آن را میتوان به شکل زیر مشخص کرد:
- ترجیحات سبک زندگی کلی (J-P) تعیین میکند که «قضاوت» (T-F) یا «ادراک» (S-N) در دنیای واقعی بیشتر مشهود است. یعنی، کدام کارکرد نمود بیرونی دارد.
- ترجیح نگرش (E-I) تعیین میکند که کارکرد، غالب یا کمکی است.
- برای افرادی با ترجیح کلی برونگرایی، تابع با «نگرش برونگرا» (Extraverted Attitude) کارکرد غالب خواهد بود. برای مثال، برای یک نوع ESTJ، کارکرد غالب، کارکردهای قضاوت و فکر کردن است و این با نگرش برونگرایانه تجربه شده است. این مورد به عنوان TE غالب تعیین میشود. برای یک ESTP، کارکرد غالب یک کارکرد «ادراکی» (Perceiving)، «حس کردن» (Sensing) است که به صورت SE به عنوان کارکرد غالب تعیین میشود.
- تابع کمکی برای برونگرایان ترجیح ثانویه از کارکردهای «قضاوت کردن» (Judging) یا «ادراک» (Perceiving) است و با یک نگرش درونگرایانه تجربه میشود. برای مثال، کارکردهای کمکی برای ESTJ حس کردن درونگرایانه (Si) و کارکرد کمکی برای ESTP تفکر درونگرایانه (Ti) است.
- برای افرادی با ترجیح کلی درونگرایی، کارکردی با نگرش برونگرایانه، «کمکی» (Auxiliary) است. کارکرد غالب، کارکرد دیگری در چهار ترجیح اصلی است. بنابراین، کارکرد غالب برای ISTJ حس کردن درونگرایانه (Si) با کارکرد کمکی (پشتیبان) تفکر برونگرایانه است.
- کارکرد ثالث (سومین کارکرد)، ترجیح مخالفِ کارکرد کمکی است. برای مثال، اگر کارکرد کمکی فکر کردن است، کارکرد ثالث «احساسات» (Feeling) است. نگرش ثالث موضوع برخی از بحثها است و بنابراین به صورت نرمال نشان داده نمیشود. برای مثال، اگر کارکرد کمکی Te بود، کارکرد ثالث F خواهد بود (Fe یا Fi نیست). یونگ و مایرز، نگرش کمکی (ثانویه)، ثالث و کاملا فرعی (چهارمین) را مخالف کارکرد غالب در نظر گرفتهاند. در این تفسیر، اگر کارکرد غالب برونگرایانه باشد، دیگر موارد درونگرایانه هستند و بالعکس؛ یعنی اگر کارکرد غالب درونگرایانه باشد، دیگر موارد برونگرایانه هستند. اگرچه، بسیاری از فعالان مدرن بر این باور هستند که نگرش کارکرد سوم مشابه با کارکرد غالب است.
- کارکرد کاملا کمکی یا چهارم، کارکرد و نگرش مخالف غالب است، بنابراین برای یک ESTJ با Te غالب، یک Fi خواهد بود.
شایان ذکر است که برای برونگراها، کارکرد غالب، مشهودترین کارکرد در جهان واقعی است. اگرچه، برای درونگراها، کارکرد کمکی است که به طور بیرونی مشهودتر است، زیرا که کارکرد غالب به دنیای درونی مربوط میشود. مثالهایی از کل انواع میتواند آنچه بیان شد را شفافتر کند. برای مثال، ESTJ مفروض است.
- کارکرد بیرونی به دلیل کارایی کلی J، یک کارکرد قضاوتی است (T-F).
- کارکرد بیرونی، به دلیل ترجیح کلی E، کارکرد غالب محسوب میشود.
- کارکرد غالب تفکر برونگرایانه (Te) است.
- کارکرد کمکی، کارکرد ادراکی ترجیح داده شده است؛ یعنی حس کردن درونگرایانه (Si).
- تابع ثالث مخالف تابع کمکی و در اینجا شهود (N) است.
- کارکرد کاملا فرعی (چهارمی) مخالف کارکرد غالب و حس کردن درونگرایانه Fi است.
پویایی ESTJ در ترکیب اولیه از تفکر برونگرایانه به عنوان کارکرد غالب آنها یافت میشود و حس کردن درونگرایانه به عنوان کارکرد کمکی آنها است. گرایش غالب ESTJ برای مرتبسازی محیط آنها برای تبیین مرزهای دقیق به منظور شفافسازی نقشها و جداول زمانی و برای هدایت فعالیتهای اطراف آنها به وسیله امکانات (تسهیلات) آنها برای استفاده از تجربیات گذشته به شکلی مرتب شده و سیستماتیک، برای کمک به سازماندهی خودشان و دیگران است.
برای مثال، ESTJ ممکن است از برنامه سفر گروهی از افراد برای کسب هدفی یا انجام عملیات ارتقا فرهنگی استفاده کند. به منظور سهولت آنها در هدایت دیگران و تسهیلات آنها در مدیریت زمان خودشان، آنها همه منابع را در دسترس اکتساب اهدافشان قرار میدهند. اگرچه، در شرایط اضطراب مزمن یا ضربه روانی، ESTJ ممکن است کارکرد فکری برونگرایانه خود را بیش از حد به کار بگیرد و استفاده کند و در چنگ کارکرد درونی خود یعنی «احساسات درونگرایانه» (Introverted Feeling) بیفتد. اگرچه، ESTJ میتواند برای احساسات دیگران در فعالیتهای روزمرهشان طی زندگی طبیعی بیاحساس به نظر بیایند. اما زیر فشار زیاد، آنها ممکن است احساساتی پیرامون درک نشدن یا آسیب دیدن بر اثر بیاحساسی را داشته باشند. در ادامه، نگاهی به نوع شخصیتی INFP که از چهار حرف و در واقع چهار منش کاملا مخالف تشکیل شده انداخته شده است.
- به دلیل ترجیح P، کارکرد برونگرایانه کارکرد ادراکی (S-N) است.
- کارکرد درونگرایانه به دلیل ترجیح I غالب است.
- بنابراین، کارکرد غالب «احساسات درونگرایانه» (Introverted Feeling) یا در واقع «Fi» است.
- کارکرد کمکی، شهود برونگرایانه (Ne) است.
- کارکرد ثالث متضاد کارکرد کمکی و «حس کردن» (Sensing | S) است.
- کارکرد چهارمی (کاملا فرعی) متضاد کارکرد غالب و «تفکر برونگرایانه» (Extraverted Thinking | Te) است.
پویایی INFP بر تناظرات اساسی احساسات درونگرایانه و شهود برونگرایانه تکیه دارد. گرایش غالب INFP برمبنای ساخت یک چارچوب داخلی قوی از ارزشها و به سمت و سوی حمایت از حقوق بشر است. آنها به دلایلی مانند حقوق شهروندی یا حفظ محیط زیست اغلب خود را در پشت صحنه فدا میکنند. به دلیل آنکه آنها تمایل به اجتناب از قرار داشتن در محل توجه عموم، به تعویق انداختن تصمیمات و حفظ یک حالت تعیین شده دارند، آنها به ندرت در موقعیتهایی از نوع مدیریت اجرایی در سازمانهایی که به مسائلی مانند آنچه در بالا بیان شد قرار میگیرند. به طور طبیعی، INFP دوست ندارد مسئول امور باشد. INFPها هنگامی که تحت استرس نباشند، رفتاری دلپذیر و دلسوزانه دارند، اما تحت استرس زیاد ممکن است ناگهان سفت و سخت و دستور دهنده شوند و تفکر برونگرایانه خود را به طور نامنظم نشان دهند.
سبکهای یادگیری شناختی
تست شخصیت شناسی MBTI با ارزیابی هر پاسخ از این لحاظ که چه چیزی را پیرامون پاسخدهنده آشکار میکند رتبهبندی میشود. هر پرسشی مرتبط با یکی از سبکهای یادگیری شناختی است. این سبکها الزاما به طور قطبی مخالف یکدیگر نیستند، اما یک پیوستگی تدریجی دارند.
برونگرایی/درونگرایی
انواع برونگرا با گفتگو و تعامل با دیگران یاد میگیرند. با تعامل با دنیای فیزیکی، برونگراها میتوانند پردازش کنند و از اطلاعات جدید معنا بگیرند. انواع درونگرا بازتابهای آرام و داشتن حریم خصوصی را ترجیح میدهند. پردازش اطلاعات برای برونگراها هنگامی به وقوع میپیوندد که ایدهها و مفاهیم را به صورت درونگرایانه اکتشاف کنند.
حس کردن/شهود
دومین مورد، این را منعکس میکد که افراد تمرکز خود را روی چه چیزی قرار میدهند. انواع حس کننده (Sensing Types) در کارهای عینی و محسوس عملکرد خوبی دارند. انواع شهودی در چیزها و ایدههای انتزاعی خوب هستند. انواع حسی ممکن است از محیط یادگیری لذت ببرند که موارد آن همراه با جزئیات و به صورت ترتیبی ارائه میشود. انواع حسی معمولا در آنچه در حال حاضر در حال وقوع است حضور دارند و میتوانند پس از آنکه یک تجربه عینی ساختند، به حالت انتزاعی پیش بروند. انواع شهودی ممکن است یک فضای یادگیری را ترجیح دهند که در آن تاکید بر معانی و تداعیها باشد. بینش، بالاتر از مشاهدات ارزشگذاری میشود و تشخیص الگو به طور طبیعی برای انواع شهودی انجام میشود.
فکر کردن/حس کردن
سومین مورد نشانگر ترجیحات فرد در تصمیمگیری است. انواع فکری (منطقی) به دنبال حقایق عینی و اصول منطقی هستند و به طور طبیعی به استدلال استقرایی میپردازند. انواع حسی تمرکز خود را روی مسئله و دلایلی که ممکن است ضمن در نظر گرفتن انگیزههای دیگر افراد سفارشیسازی شود میگذارند.
قضاوت/ادراک
چهارمین مورد این را منعکس میکند که فرد چگونه با پیچیدگی برخورد میکند. انواع قضاوت کننده به این گرایش دارند که یک راهکار ساختار یافته یا نظریه برای برخورد با جهان داشته باشند. انواع ادراکی به ساختار نیافته بودن و باز نگه داشتن گزینهها تمایل دارند. انواع قاضی همیشه تلاش میکنند تا تطبیقی بین اطلاعات جدید و دنیای ساختار یافته آنها ایجاد کنند که تنها ممکن است با صلاحدید تغییر کند. انواع ادراکی بیشتر تمایل به تغییر دارند، پیش از آنکه یک دنیای ساختاریافته اولیه داشته باشند.
تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم
تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم (MBTI Step II) یک نسخه گسترش یافته از شاخص نوع مایرز-بریگز است. گام دوم، عمق و طبقهبندی افزودهای را برای چهار نوع جفتهای دوگانه ترجیحات MBTI فراهم میکند. ایزابل بریگز مایرز بیان میکند که افراد با هر نوع داده شدهای، تفاوتهایی را درست همچون شباهتهایشان دارند. او در هنگام مرگ یک روش عمیقتر را توسعه داد تا سرنخهایی را پیرامون آنکه چگونه فرد الگوی نوع خود را بیان و تجربه میکند ارائه میدهد که به آن الگوی MBTI گام دوم گفته میشود. در سال ۱۹۸۰، کتی مایرز و پیتر مایرز تیمی از کارشناسان را توسعه دادند و تحلیل عاملی انجام شد. این امر منجر به شناسایی پنج زیرمقیاس (با جفتهای متناظر) برای هر جفت از چهار دوگان MBTI شده است.
برونگرایی | درونگرایی | حس کردن | شهود | فکر کردن | احساساتی | قضاوت | ادراک |
آغازگر | پذیرا (دریافت کننده) | تداعی | انتزاعی (غیرعملی) | منطقی | همدلانه | منظم | گاه به گاه |
رسا (بیانگر) | خود کنترلگر | واقعگرا | تخیلی | معقول | دلسوز | با برنامه | پایان باز |
جمعدوست | صمیمی | عملگرا | مفهومی (ادراکی) | پرسشگر | سازگار | پیشگام (با شروع سریع) | برانگیزاننده |
فعال | فکور | تجربی | نظری | منتقد | پذیرنده | با زمانبندی | خودجوش |
مشتاق | ساکت | سنتی | اصلی | سرسخت | حساس | روشمند | براینده |
آنچه در جدول بالا ارائه شده است، ویژگیهای منحصر به فرد افراد را به جزئیات ریزتری میشکند و این کار با روشن کردن تفاوتهای ظریف انواع شخصیتی انجام میشود. بنابراین از کاهش انواع شخصیتی به تنها ۱۶ نوع جلوگیری میکند.
مفاهیم تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم
مفاهیم جدیدی وجود دارد که در گام تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم معرفی شدهاند و جزئی از MBTI نوع یک نیستند. این موارد عبارتند از:
- هر یک از چهار جفت ترجیحات اصلی (دوگانها) به پنج وجه شکستهاند. در حالی که وجهها نشانگر جنبههای مختلفی از دوگانهای اصلی هستند، با کل ترجیحات اصلی ترکیب نمیشوند. به بیان دیگر، نمیتوان گفت که برای مثال ترجیح فکر کردن بر حس کردن، به سادگی ترکیبی از پنج ویژگی فکر کردن است (منطقی، معقول، پرسشگر، منتقد، سرسخت).
- در حالی که در تست شخصیت شناسی MBTI گام اول، هر یک از جفت ترجیحات به صورت قطبی متضاد در نظر گرفته میشدند، برخی از وجههای تست شخصیت شناسی MBTI گام دو بیشتر شبیه صفات هستند. یعنی، ممکن است درجاتی از استحکام یا استعداد در آنها باشد.
- هر فردی که در تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم شرکت کند، احتمال دارد که برخی از جنبههای آن را به صورت تراز شده با ترجیحات کلی ببینند (در ترجیحات، برای مثال، ترجیحاتی برای وجههای منطقی و خصیصه کلی فکر کردن). دیگر افراد ممکن است منعطفتر یا متغیرتر باشند (نواحی میانی؛ برای مثال، هیچ ترجیح روشنی هم برای وجههای تداعی و هم انتزاعی وجود ندارد، علارغم آنکه ترجیحات شهودی کلی وجود دارند)؛ و ممکن است وجههایی وجود داشته باشند که متضاد کارایی کلی هستند (خارج از ترجیحات یا Out Of Preference که به آن OOPS نیز گفته میشود. برای مثال، یک ترجیح برای آغازگری ارتباط جمعی در برابر ترجیح کلی برونگرایی).
کاربردهای تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم
تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم را میتوان در نواحی کاربردی مانند آنچه MBTI Step I برای آن مورد بهرهبرداری قرار میگرفت، استفاده کرد. برای مثال، از این تست میتوان برای مربیگری، پویایی تیم و مشاوره روابط بینفردی بهره برد. این مورد اساسا در مربیگری اجرایی یک به یک و کار کردن با تیمهایی که پیشتر از تست شخصیت شناسی MBTI گام یک استفاده کردهاند نیز مورد استفاده قرار میگیرد. تست شخصیت شناسی MBTI گام دوم، همچنین به افراد در تعیین «بهترین برازش» (Best Fit | بهترین تناسب) تست شخصیت شناسی MBTI گام اول نیز کمک میکند.
همبستگی تست شخصیت شناسی MBTI با دیگر ابزارها
در ادامه، همبستگی تست شخصیت شناسی MBTI با دیگر ابزارهای شخصیت شناسی مورد بررسی قرار گرفته است.
تست شخصیت شناسی MBTI و ردهبندی خوی کرسی
«دیوید کرسی» (David Keirsey)، «ردهبندی خوی کرسی» (Keirsey Temperaments) را پس از یادگیری سیستم MBTI، توسعه داد. او چهار خو (منش | Temperaments) را با ارجاع به سنتهای یونانیان باستان ارائه کرده است. او این خوها را در گروههای مایرز-بریگز NF ،SJ ،SP و NT نگاشت میکند. او همچنین به هر یک از ۱۶ نوع تست شخصیت شناسی MBTI، یک نام به صورتی که در جدول زیر نشان داده شده است میدهد.
INITEJ | INIFEJ | ISIFEJ | ISITEJ |
مغز متفکر | مشاور | محافظ | بازرس |
INETIP | INEFIP | ISEFIP | ISETIP |
معمار | درمانگر | آهنگساز | صنعتگر/سازنده |
ENETIP | ENEFIP | ESEFIP | ESETIP |
مخترع | قهرمان | ایفاگر | مروج |
ENITEJ | ENIFEJ | ESIFEJ | ESITEJ |
فیلد مارشال (سپهبد) | معلم | ارائهدهنده | سرپرست |
تست شخصیت شناسی MBTI و پنج عامل بزرگ شخصیت
«مککر» (McCrae) و «کاستا» (Costa)، «مدل پنج عاملی» (Five Factor Model | FFM) خود را بر اساس «نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت گلدبرگ» (Goldberg's Big Five Theory) بنا نهادند. مککر و کاستا همبستگی بین مقیاسهای تست شخصیت شناسی MBTI و تست شخصیت شناسی پنج عامل بزرگ شخصیت را اندازهگیری کردند؛ برای مثال به طور NEO-PI-R. پنج ساختار شخصیتی ادعا شده، برچسبگذاری شدهاند و عبارتند از: برونگرایی، باز بودن، توافقپذیری، وظیفهشناسی و روانرنجوی (بیثباتی عاطفی). اگرچه، هیچ توافق همگانی روی نظریه پنج عامل بزرگ شخصیت و مدل پنج عامل (FFM) وجود ندارد. همبستگیهای زیر بر مبنای نتایج حاصل شده از ۲۶۷ مرد و ۲۰۱ زن به عنوان بخشی از یک مطالعه طولی پیرامون افزایش سن، ارائه شده است.
برونگرایی | باز بودن (پذیرای تجربه بودن) | توافقپذیری (همدلی) | وظیفهشناسی | روانرنجوری | |
E-I | −0٫74 | 0٫03 | −0٫03 | 0٫08 | 0٫16 |
S-N | 0٫10 | 0٫72 | 0٫04 | −0٫15 | −0٫06 |
T-F | 0٫19 | 0٫02 | 0٫44 | −0٫15 | 0٫06 |
J-P | 0٫15 | 0٫30 | −0٫06 | −0٫49 | 0٫11 |
هرچه عدد بیشتر به ۱٫۰ یا ۱٫۰- نزدیکتر باشد، درجه همبستگی بالاتر است.
این همبستگیها به دومین حرف نشان داده شده مرتبط هستند. برای مثال جدول نشان میدهد که I و P همبستگی منفی با برونگرایی و وظیفهشناسی دارند؛ به ترتیب، F و N همبستگی مثبتی به ترتیب با موافقت و باز بودن دارند. این نتایج نشان میدهند که چهار مقیاس MBTI را میتوان با پنج عامل بزرگ شخصیت مرتبط دانست؛ اما MBTI فاقد سنجهای برای ابعاد پایداری عاطفی از پنج عامل شخصیتی بزرگ (TDI که در بالا تشریح شد به آن ابعاد اشاره دارد) است. پایداری عاطفی (روانرنجوری) پیشبین افسردگی و اختلالات اضطراب محسوب میشود.
این یافتهها این امکان را برای مککری و کاستا فراهم کرد تا نتیجه بگیرند که «تحلیل همبستگیها حاکی از آن است که چهار شاخص MBTI جنبههایی از چهار تا از پنج بعد MBTI از شخصیت نرمال را نشان میدهند». مدل پنج عاملی یک مبنای جایگزین برای تفسیر یافتههای تست شخصیتشناسی MBTI به همراه چارچوبی گستردهتر، متداولتر و مفهومیتر را فراهم میکند. اگرچه، هیچ پشتیبانی برای این عقیده که MBTI به درستی ترجیحات دوگانه را اندازهگیری میکند یا انواع متمایز کیفی را، ندارد. در عوض، ابزار چهار بُعد نسبتا مستقل را میسنجد.
تست شخصیت شناسی MBTI و اختلالات شخصیتی
پژوهشی حاکی از آن است که اختلالات شخصیتی توصیف شده به وسیله راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، به طور معمول با انواع T ،N ،I و P مرتبط هستند؛ البته ارتباط هر حرف با نوع اختلال بنا بر نوع اختلال بسیار متفاوت است. دو اختلالی که به طور قابل توجهی با همه ابعاد MBTI ارتباط داشتند عبارتند از «اختلال شخصیت اسکیزوتایپال» (Schizotypal Personality Disorder | STPD) (مرتبط با نوع INTP) و «اختلال شخصیت وسواسی جبری» (مرتبط با نوع ISTJ).
انتقادها پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI به چه دلیل است ؟
اعتبار تست شخصیت شناسی MBTI به عنوان یک ابزار روانسنجی موضوع بسیاری از انتقادها بوده است. تخمین زده شده است که چیزی بین سه و نیم مورد از آثار منتشر شده پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI برای کنفرانسهای خاصی از مرکز کاربردهای انواع روانشناسی بودهاند (که آموزشهایی را درباره MBTI فراهم میکنند و با فروشهای MBTI بورسیه شدهاند) یا به عنوان مقالاتی در ژورنال انواع روانشناسی (که به وسیله طرفداران مایرز-بریگز ویرایش و با فروش این شاخص پشتیبانی میشود) تولید شدهاند.
این موضوع مورد بحث است که آنچه بیان شد نشانگر فقدان بررسی دقیق این مقالات است. بسیاری از مطالعاتی که MBTI را تایید میکنند، به لحاظ روششناسی، ضعیف یا غیرعلمی هستند. در یک بررسی انجام شده در سال ۱۹۹۶ توسط «گاردنر» (Gardner) و «مارتینکو» (Martinko) چنین بیان میشود: «واضح است که تلاشها برای شناسایی ارتباطات ساده بین ترجیحات نوع و اثربخشی مدیریت، ناامید کننده بوده است. در واقع، با ارائه کیفیتی ترکیبی از پژوهش و یافتههای ناسازگار، هیچ نتیجهگیری قطعی بر اساس این روابط قابل انجام نیست.»
«رابرت هوگان» (Robert Hogan) متخصص روانسنجی چنین مینویسد: «اغلب روانشناسان شخصیتی به تست شخصیت شناسی MBTI به چیزی در حد شیرینی بختآزمایی چینی نگاه میکنند». شایان توجه است که شیرینی بختآزمایی چینی نوعی شیرینی است که در کشور چین پخته میشود و در میانه آن، کاغذی قرار دارد که روی آن آرزوها، اعداد شانس و یا اعداد بختآزمایی و دیگر موارد به زبان چینی و ترجمه آنها به دیگر زبانها نوشته شدهاند.
عدم وجود شواهد برای دوگانها
چنانکه در بخش چهار دوگان به آن اشاره شد، ایزابل مایرز جهت ترجیحات را (برای مثال E در مقایسه با I) مهمتر از درجه ترجیحات (شدت انها) در نظر میگرفت. به لحاظ آماری، این بدان معنا است که امتیازها در هر مقیاس از تست شخصیت شناسی MBTI «توزیع آماری دومُدی» (Bimodal Distribution) را از خود نشان میدهند که در آن، اغلب افراد رتبههایی نزدیک به انتهای مقیاس دارند؛ بنابراین، افراد به یکی از دو دسته روانشناسی برونگرا یا درونگرا تقسیم میشوند. اگرچه، بیشتر پژوهشها حاکی از آن است که امتیازها در مقیاس فردی در حالت اوج مرکزی و شبیه به توزیع نرمال قرار دارند و این حاکی از آن است که اکثریت افراد در مرکز مقیاس قرار دارند و بنابراین به طور شفاف برونگرا یا درونگرا نیستند.
اغلب خصیصههای شخصیتی، یک توزیع نرمال از امتیازها را از پایین به بالا نشان میدهند که در آن در حدود ۱۵ درصد از افراد در انتهای بالا قرار دارند و اکثریت افراد در رنج میانی هستند. اما به منظور رتبهدهی به MBTI، یک خط جداکننده در میانه هر مقیاس قرار دارد و همه امتیازهای زیر خط به عنوان نوع کم (Low Type) و امتیازهای بالای خط به عنوان نوع مخالف در نظر گرفته میشوند.
بنابراین، پژوهشهای ارزیابی روانسنجی پژوهشگران در پشتیبانی از مفهوم «نوع» (Type) با شکست مواجه شده است، اما در عین حال حاکی از آن است که اغلب افراد در میانه منحنی پیوسته قرار دارند. اگرچه، نتیجه گرفته نشده است که نبود «دومُدی» (Bimodality) ثابت میکند که مفروضات انواع شخصیتی دستهای مبتنی بر نظریه توسعهدهندگان MBTI غیر معتبر است؛ غیاب دومُدی تجربی در پژوهشهای «نظریه پاسخ موردی» (Item Response Theory | IRT) در عوض یک خط بالقوه قدرتمند از شواهد را که پیشتر برای طرفداران «انواع» برای دفاع از موقعیت خود را حذف کرد.
عدم وجود هرگونه شواهدی برای انواع پویا
برخی از پشتیبانان MBTI این بحث را مطرح میکنند که کاربرد پویایی انواع در تست شخصیت شناسی MBTI یک خطای دستهای منطقی است که شواهد تجربی کمی از آن پشتیبانی میکنند.
اعتبارسنجی و کاربردپذیری
محتوای مقیاسهای MBTI مشکلساز است. در سال ۱۹۹۱، کمیته «آکادمی ملی علوم» (National Academy of Sciences) دادههایی را از پژوهشهای MBTI مورد بررسی قرار دادند و چنین نتیجه گرفتند که فقط مقیاس I-E دارای همبستگی شدیدی با مقیاسهای قابل مقایسه از دیگر ابزارها است و همبستگی کمی با ابزارهای دارای اعتبار بالایی دارد که برای ارزیابی مفاهیم گوناگون طراحی شدهاند. در مقابل، مقیاسهای S-N و T-F اعتبار ضعیفی را از خود نشان میدهند.
یک کمیته بررسی در سال ۱۹۹۱ در آن زمان چنین نتیجه گرفته است که تست شخصیت شناسی MBTI گزینه خوبی برای ترازبندی شغلی است؛ این در حالی است که در دیگر پژوهشها، احکام اخلاقی که پیش از این نیز بیان شد و حتی راهنمای خود MBTI بیان شده است که این روش راهکار مناسب و اخلاقی برای گزینش نیروی کار نیست. از سوی دیگر، پژوهشگران و رواشناسیان و سازمانهای مرتبط، همواره بر این تاکید داشتهاند که افزایش محبوبیت تست شخصیت شناسی MBTI در غیاب ابزارهای علمی اثبات شده، دردسرساز است. شواهد کافی برای اثبات ادعاهایی که پیرامون کاربردهای این تست توسط برخی از مراجع انجام میشود وجود ندارد.
فقدان عینیت
صحت MBTI وابسته به خود گزارشدهی صادقانه است. برخلاف برخی از پرسشنامههای خودشناسی مانند «پرسشنامه ۱۶ عامل شخصیتی» (Sixteen Personality Factor Questionnaire | 16PF) و «پرسشنامه شخصیتی چندمحوری مینهسوتا» (Minnesota Multiphasic Personality Inventory | MMPI)، تست شخصیت شناسی MBTI از مقیاسهای معتبر برای ارزیابی پاسخهای اغراقآمیز یا پاسخهایی که از نظر اجتماعی پذیرفته شده است بهره نمیبرد. در نتیجه، افرادی که انگیزه کافی برای تقلب کردن داشته باشند، می توانند پاسخهای خود را جعل کنند.
پژوهشی که در زمینه تست شخصیت شناسی MBTI انجام شده، بیان میکند که ابعاد قضاوت/ادراک تست شخصیت شناسی MBTI به صورت ضعیف با «پرسشنامه شخصیت آیزنک» (Eysenck Personality Questionnaire) همبسته است. اگر پاسخدهندگان بترسند که با دادن پاسخ واقعی و مشخص شدن نوع خاص آنها، چیزی را از دست بدهند، ممکن است پاسخهایی به پرسشنامه بدهند که فکر میکنند بهتر است و به نتیجه مناسبتری میانجامد. اگرچه، در کتاب راهنمای تست شخصیت شناسی MBTI به وضوح بیان میشود که «استفاده از تست شخصیت شناسی MBTI برای گزینش نیرو غیر اخلاقی و در بسیاری موارد غیرقانونی است». هدف تست شخصیت شناسی MBTI فراهم کردن چارچوبی برای درک تفاوتهای افراد و یک مدل پویا برای توسعه فردی است.
واژشناسی
واژهشناسی MBTI به دلیل بسیار «مبهم و عمومی بودن» مورد استفاد است و بنابراین، این امکان را فراهم می کند تا هر رفتاری برای هر نوع شخصیتی تناسب داشته باشد و این به نوبه خود موجب ایجاد «اثر فورر» (Forer Effect | Barnum Effect | Barnum–Forer Effect) میشود که طی آن، افراد رتبه بالایی را به توصیفات مثبتی میدهند که ظاهرا به طور خاص درباره آنها بیان شده است. دیگر افراد این بحث را مطرح میکنند که با وجود آنکه خصیصههای نوع MBTI مختصر هستند، اما در عین حال متمایز و دقیق نیز هستند.
برخی از نظریهپردازان مانند «دیوید کرسی» (David Keirsey) مشروحات MBTI را گسترش داده و جزئیات بیشتری را نیز فراهم کردهاند. برای مثال، خصیصههای کرسی از چهار مزاج، که او آنها را با شانزده ۱۶ نوع شخصیتی MBTI همبسته کرده است، نشان میدهد که مزاج (خو) به لحاظ استفاده از زبان، جهتگیری فکری، علایق آموزشی و شغلی، جهتگیری اجتماعی، تصویر از خود، ارزشهای شخصی و نقشهای اجتماعی متفاوت است.
تحلیل عامل
پژوهشگران چنین گزارش دادهاند که مقیاسهای JP و SN با یکدیگر همبسته هستند. یک پژوهش تحلیل عامل بر مبنای دانشآموزان در سن کالج (N = ۱۲۹۱) شش فاکتور متفاوت را به جای جای چهار بعد مشخص شده یافتند و در نتیجه شکهایی را پیرامون اعتبار ساختار تست شخصیتشناسی MBTI به وجود آوردند.
همبستگی
مطابق با نظر «هانس ایسنک» (Hans Eysenck)، بعد اصلی در تست شخصیتشناسی MBTI با عنوان E-I یا درونگرایی-برونگرایی نامیده میشود. این بیشتر یک مقیاس اجتماعی بودن است که به خوبی با مقیاس درونگرایی اجتماعی MMPI (منفی) و مقیاس برونگرایی آیزنک (مثبت) همبستگی دارد. متاسفانه، مقیاس E-I به نوعی به بحث روان رنجوری نیز مرتبط است. روانرنجوری به نوعی با منتهیعلیه درونگرایی مرتبط است. درونگرایی تقریبا به میزان ۰٫۴۴- با تسلط، ۰٫۲۴- با پرخاشگری، ۰٫۳۷+ با تحقیر، ۰٫۴۶+ با آمادگی مشاوره، ۰٫۵۲- با اعتماد به نفس، ۰٫۳۶- با «تنظیمات شخصی» (Personal Adjustment) و ۰٫۴۵- با یکدلی همبسته است (این اعداد در واقع میانگین محاسبه شده برای زنان و مردان هستند). شکست خوردن مقیاس برای متمایز کردن درونگرایی و روانرنجوری (هیچ مقیاسی برای روانرنجوری یا دیگر خصیصههای روانرنجوری در تست شخصیت شناسی MBTI وجود ندارد) از جمله بدترین ویژگیهای تست شخصیت شناسی MBTI است.
قابلیت اطمینان
قابلیت اطمینان آزمون-بازآزمون تست شخصیت شناسی MBTI گرایش به کم بودن دارد. تست شخصیت شناسی MBTI برای حجم زیادی از افراد (بین ۳۹ درصد و ۷۶ درصد از پاسخدهندگان)، دستهبندی نوع متفاوتی را هنگام شرکت مجدد در آزمون پس از تنها پنج هفته به دست میدهد. در «مجله فورچون» (Fortune Magazine) در تاریخ ۱۵ می ۲۰۱۳ مقالهای با عنوان «آیا ما همه فریب آزمون مایرز بریگز را خوردهایم؟» به چاپ رسید که در آن چنین بیان شده بود:
حقیقتی جالب و به نوعی هشداردهنده پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI آن است که علیرغم محبوب بودن این آزمون، به طور مداوم و برای بیش از سه قرن مورد انتقاد روانشناسان حرفهای بوده است. یک مسئله آن است که این تست آنچه را نشان میدهد که پژوهشگران به آن «قابلیت آزمون-بازآزمون» (Test-Retest Reliability) پایین میگویند. بنابراین، در صورتی که فرد تنها پس از یک بازه زمانی پنج هفتهای مجدد در تست شخصیت شناسی MBTI شرکت کند، در حدود ۵۰ درصد شانس آن وجود دارد که فرد در دسته شخصیت دیگری در مقایسه با دفعه پیشینی که در تست شرکت کرده است قرار بگیرد.
یک انتقاد دیگر پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI آن است که به اشتباه فرض میشود که شخصیت در دستههای دو به دو ناسازگار قرار دارند. عواقب این امر آن است که امتیازهای دو نفر که برچسب «درونگرا» (Introverted) و «برونگرا» (Extraverted) دارند ممکن است کاملا مشابه باشد، اما آنها میتوانند در دستههای متفاوتی قرار بگیرند زیرا هر دو آنها در دو طرف یک خط خیالی قرار میگیرند.
با هر مقیاس «دوگانی» (Dichotomy)، در حدود ۸۳ درصد از افراد وقتی ظرف ۹ ماه مجددا در آزمون شرکت کنند نوع آنها مشابه دفعه پیشین باقی میماند. این در حالی است که ۷۵ درصد از افراد وقتی پس از ۹ ماه مجددا در این آزمون شرکت کردند نوع مشابهی برای آنها به دست آمده است. در حدود ۵۰ درصد از افرادی که ظرف ۹ ماه مجددا در تست شخصیت شناسی MBTI شرکت کردهاند نوع کلی آنها مشابه قبل بوده است و نوع کلی ۳۶ درصد از افراد پس از ۹ ماه درست مثل قبل باقی مانده بود. برای شکل M (جدیدترین شکل از ابزار MBTI) راهنمای تست شخصیت شناسی MBTI اعلام میکند که این رتبهها بالاتر هستند.
در یک پژوهش، هنگامی که از افراد خواسته شده بود تا نوع مورد نظر خود را با نوعی که به وسیله تست شخصیت شناسی MBTI مقایسه کنند، تنها نیمی از افراد نوع مشابهی را انتخاب کرده بودند. چنین بحث میشود که انتقادهای متوجه تست شخصیتشناسی MBTI معمولا به پرسشهایی مربوط می شوند که پیرامون اعتبار ریشه آن است، نه پرسشهایی که پیرامون کاربردپذیری تست شخصیت شناسی MBTI است. دیگران، چنین بحث میکنند که MBTI میتواند یک سنجه شخصیت قابل اعتماد باشد. اتفاقی که میافتد چنین است که درست مانند همه سنجهها، تست شخصیت شناسی MBTI امتیازهایی را دارد که همه وابسته به مشخصههای نمونه و شرایط تست هستند.
کاربردهای تست شخصیتشناسی MBTI چه هستند ؟
ایزابل مایرز ادعا میکند که نسبت به انواع شخصیتی متفاوت، در زمینههای شغلی یا رشته مطالعاتی نیز متفاوت هستند. اگرچه، پژوهشگرانی که نسبت هر نوع را در مشاغل گوناگون مورد بررسی قرار دادهاند چنین میگویند که نسبت MBTI در هر شغل نزدیک به نمونه تصادفی از جمعیت است. برخی از پژوهشگران چنین میگویند که رابطهای بین نوع و رضایت شغلی وجود دارد. این در حالی است که نگرانیهای جدی پیرامون استفاده از این تست شخصیت شناسی MBTI برای برچسب زدن به افراد و گزینش نیروی کار در حوزههای مختلف وجود دارد.
شرکت مایرز-برگیز، بعدها با عنوان «انتشارات روانشناسی» (Consulting Psychologists Press | CPP) شناخته شد و به ناشر انحصاری MBTI در سال ۱۹۷۵ مبدل شد. آنها بر این باورند که تست شخصیت شناسی MBTI پراستفادهترین تست شخصیتشناسی مورد استفاده است، با بالغ بر دو میلیون ارزیابی که به صورت مدیریت شده در هر سال انجام میشوند. شرکت مایرز بریگز و دیگر طرفداران تست شخصیتشناسی مایرز-بریگز چنین بیان میکنند که شاخص تست شخصیت شناسی MBTI نه تنها قابلیت اطمینان دیگر تستهای روانشناسی را دارد، بلکه بعضا از آنها قابل اعتمادتر است.
اگرچه برخی از مطالعات انجام شده پیرامون تست شخصیت شناسی MBTI ادعای داشتن پشتوانه اعتبار و قابلیت اعتماد را برای این تست دارند، برخی از دیگر پژوهشها میگویند که تست شخصیت شناسی MBTI فاقد دادههای اعتباری قانعکننده و «شبه علم» (Pseudoscience) است. تست شخصیت شناسی MBTI دارای «اعتبار پیشبینی» (Predictive Validity) ضعیف از رتبهبندی کارایی شغلی کارکنان است. چنانکه پیشتر در بخش احکام و اخلاق بیان شد، MBTI ترجیحات را اندازهگیری میکند، نه توانایی را. استفاده از تست شخصیت شناسی MBTI به عنوان پیشبینی از موفقیت شغلی، به صراحت در راهنمای تست شخصیت شناسی MBTI رد شده است. در برخی منابع چنین بیان شده است که تست شخصیت شناسی MBTI بدین دلیل همه روزه بیشتر محبوب میشود که اغلب افراد امکان پاسخگویی آن به تنهایی و بدون حضور کارشناس را دارند، درک آن دشوار نیست و کتابها، وبسایتها و منابع متعدد دیگری برای این تست و پیرامون آن وجود دارند که در دسترس عموم هستند.
آیا تست شخصیتشناسی MBTI معتبر است؟
خیر؛ این تست به عقیده اغلب پژوهشگران و مراجع معتبر، یک تست علمی نیست و شبهعلم محسوب میشود.
تست شخصیت شناسی آنلاین و رایگان
امروزه، تستهای روانشناسی و به طور خاص تستهای شخصیت شناسی متعددی موجود هستند که به صورت کامپیوتری یا کاغذی میتوان به آنها پاسخ داد نکته مهم و قابل توجه آن است که همه این تستها الزاما دارای اعتبار نیستند. از سوی دیگر، باید توجه داشت که حتی تستهای علمی و تایید شده نیز هر یک کاربرد خاصی دارند و معمولا پاسخگویی به آن با مدیریت یک کارشناس (روانشناس، رواندرمانگر، روانپزشک، مشاور و دیگر کارشناسان) نتایج آن باید انجام شود و همچنین، تفسیر آن نیز باید توسط متخصص انجام شود.
بنابر آنچه بیان شد، انواع گوناگون تست شخصیت شناسی آنلاین و رایگان موجود در اینترنت را بیشتر باید به عنوان یک سرگرمی یا بخشی کوچک و ناقص از یک فرایند کامل تستگیری دانست. در ادامه برخی از وبسایتها برای تست شخصیت شناسی آنلاین و رایگان معرفی شدهاند. شایان توجه است که برخی از این وبسایتها در قبال دریافت هزینه، با نظر کارشناس تست را تفسیر میکنند.
- تست شخصیت شناسی DISC [+]
- تست پرسشنامه شخصیت شناسی ۱۶ عامل شخصیتی [+]
- تست شخصیت شناسی پرسشنامه ساختار شخصیت مدل HEXACO [+]
- تست شخصیت شناسی نئو [+]
- تست شخصیت شناسی مایرز بریگز [+]
- تست فهرست شخصیتی آیزنک [+]
- تست شخصیت شناسی آیزنک [+]
- پرسشنامه شخصیتی چند فازی مینه سوتا [+]
- تست شخصیت شناسی بیرکمن [+]
- تست پرسشنامه شخصیت شناسی هوگان [+]
- تست مرتب سازی خوی کرسی [+]
- تست شخصیت شناسی رنگ های واقعی [+]
- تست شخصیت شناسی روشاخ [+]
- تست شخصیت شناسی زوندی [+]
- تست HIGH5 [+]
درود. خیلی ممنون از این نوشته. ولی به نظرم خیلی از قسمت ها (برای من) گنگ بود. با این حال عالی?