اصطلاحات معماری به انگلیسی — ۱۶۰ اصطلاح کاربردی + معنی، تلفظ و مثال

۶۸۵۲ بازدید
آخرین به‌روزرسانی: ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
زمان مطالعه: ۱۵ دقیقه
اصطلاحات معماری به انگلیسی — ۱۶۰ اصطلاح کاربردی + معنی، تلفظ و مثال

آشنایی با اصطلاحات رایج و کاربردی معماری، می‌تواند به دانشجویان این رشته، به‌ویژه کسانی که در کشورهای دیگری مشغول ادامه تحصیل در رشته معماری هستند، کمک زیادی بکند. در این آموزش قصد داریم به اصطلاحات معماری به انگلیسی آشنا شویم و آن‌ها را به کمک مثال و تلفظ یاد بگیریم. همچنین برخی از افعال عبارتی مخصوص این رشته را با مثال آموزش خواهیم داد. در انتهای مطلب نیز به نکات مهمی در خصوص نحوه یادگیری اصطلاحات معماری به انگلیسی اشاره کرده‌ایم.

انواع اصطلاحات معماری به انگلیسی

لغات و اصطلاحات معماری به انگلیسی

برای یادگیری اصطلاحات معماری به انگلیسی لازم است ابتدا با برخی از کلمه‌های رایج و پرکاربرد آن آشنا شویم. در جدول زیر می‌توانید برخی از اصطلاحات رایج معماری را مشاهده کنید. معنی فارسی و تلفظ هر یک نیز در جدول ارائه شده است. علاوه بر این، جلوی هر یک از کلمه‌ها می‌توانید اجزای کلام را نیز مشاهده کنید، مانند اسم، صفت، فعل و...

جدول اصطلاحات معماری به انگلیسی
structure (n.)engineering (n.)design (v.)
ساختارمهندسیطراحی کردن
aesthetics (n.)architectural (adj.)architect (n.)
زیبایی‌شناسیمعماریمعمار
construction (n.)arch (n.)building (n.)
سازهقوسساختمان
 (.n) profession (.n) renaissancecolumn (n.)
حرفهرنسانسستون
 (.n) terrace (.n) modernismart (n.)
تراس، بالکنمعماری مدرنهنر
architecture (n.)build (v.)corbel (.n)
معماریساختنبراکت
landscape (n.)architecturally (adv.)history (n.)
balcony (n.)ceiling (n.)floor (n.)
بالکنسقفکف
interior (adj.)city (n.)courtyard (n.)
داخل، درونشهرصحن
drafting (n.)layout (n.)interior designer (n.)
ترسیم، نقشه‌کشیطرح، پلان طرحطراحی داخلی
interface (n.)Parthenon (n.)house (n.)
خط اتصالمعبد پارتنون در یونان (نماد معماری کلاسیک)خانه
urban (adj.)medieval (adj.)modern (adj.)
شهریقرون وسطیمدرن
culture (n.)code (n.)infrastructure (n.)
فرهنگبرنامه، دستورالعملزیربنا
style (n.)elegant (adj.)planning (n.)
سبک، روشبرازنده؛ سبک و طرحطرح‌ریزی
civilization (n.)civil (adj.)organization (n.)
تمدنمدنیسازمان، تشکیلات
engineer (n.)sustainability (n.)environment (n.)
مهندسپایداریمحیط زیست
assembly (n.)nature (n.)pattern (n.)
گردهماییطبیعتالگو، نمونه
technical (adj.)process (n.)furniture (n.)
فنیفراینداسباب
background (n.)network (n.)industrial (adj.)
پیشینه، پس‌زمینهشبکهصنعتی
contemporary (adj.)attic (n.)stone (n.)
معاصرشیروانیسنگ
postmodern (adj.)scaffold (n.)rural (adj.)
پست‌مدرنداربستحومه
fine arts (n.)work of art (n.)innovative (adj.)
هنرهای زیبااثر هنریابداعی
avant-garde (adj.)lobby (n.)penthouse (n.)
پیشتازتالار ورودی، راهرواتاقک بالای بام

بدون شک لازمه یادگیری لغات و اصطلاحات معماری به انگلیسی این است که آن‌ها را در قالب متن و جمله بیاموزید. به همین دلیل در ادامه این مطلب سعی کرد‌ه‌ایم برخی از کلمه‌های کاربردی فوق را توضیح دهیم.

 

صفات مربوط به معماری به انگلیسی

همراه با برخی از اصطلاحات معماری می‌توانیم از صفات مربوط به آن هم استفاده کنیم. در ادامه این مطلب، برخی از صفات مثبت و منفی را که همراه با لغات مربوط به معماری می‌آیند، همراه با معنی فهرست کرده‌ایم.

صفات مربوط به معماری به انگلیسی
cozymasterpiece
دنج، راحتشاهکار
affordablecramped
مقرون‌به‌صرفهکم‌جا، شلوغ
weirdstunning
عجیب، غریبزیبا، جذاب
preservedabandoned
محافظت کردنمتروکه
cottagesustainable
کلبه، خانه ییلاقیپایدار، باثبات
showyspacious
پرزرق‌وبرق، چشمگیرجادار، وسیع
famousluxurious
مشهور، معروفمجلل، لوکس
infamous/ notoriousimpressive
بدنام، بدآوازهتحسین‌برانگیز
influentialderivative
تأثیرگذارغیر اصیل، اشتقاقی
innovativecute
خلاق، مبتکرانهقشنگ
inspiringclassic
الهام‌بخشکلاسیک
uniqueunexceptional
بی‌همتا، منحصربه‌فردعادی، معمولی
quietelegant
بی‌صدا، ساکتبرازنده
neglecteddeserted
نادیده گرفته شدهخالی، متروکه
spotlessfilthy
تمیز، بدون لککثیف، زشت
unforgettablehistoric
فراموش‌نشدنیتاریخی
breath-takingoverbearing
نفس‌گیر، خیره‌کنندهسلطه‌جو، کنترل‌گر
originalimpractical
اولیه، اصیلغیرکاربردی
significantoverrated
مهم، چشمگیراغراق شده
centralaccessible
مرکزیقابل‌دسترسی
one of a kindisolated
منحصربه‌فرددورافتاده، پرت
یادگیری اصطلاحات انگلیسی

افعال عبارتی رایج در معماری با مثال

اصطلاحات معماری به انگلیسی شامل برخی از فعل‌ها نیز می‌شوند. دسته‌ای از این فعل‌ها به افعال عبارتی معروف‌اند. افعال عبارتی از دو بخش تشکیل شده‌اند، بخش اول شامل فعل اصلی است و بخش دوم از حرف اضافه تشکیل شده است. افعال عبارتی در رشته معماری زیاد استفاده می‌شود، به همین دلیل سعی کرده‌ایم در ادامه، تعدادی از آن‌ها را معرفی کنیم.

افعال عبارتی رایج در معماری با مثال
aim for
to strive to accomplish a particular goal (aim for + noun).
هدف‌گذاری کردن
We are aiming for a maximum amount of sunlight in this room.
هدف ما حداکثر نور خورشید در این اتاق است.
aim to do (something)
to plan or hope to achieve something (aim to + verb).
هدف قرار دادن برای انجام کاری
We aim to reduce the amount of carbon dioxide levels by planting trees.
هدف ما کاهش میزان دی‌اکسید کربن از طریق کاشت درختان است.
(apply to (apply something to something
to make use of something for a practical or real situation
اعمال کردن، پیاده کردن
We applied the rules of the standard to the design of the new public space.
ما قوانین استانداردی را در طراحی فضای عمومی جدید اعمال کردیم.
allow for
to take things into account when making plans
اجازه دادن
We need to allow for the extra centimeter of overlap, so it will fit correctly.
باید اجازه دهیم یک سانتی‌متر بیشتر هم‌پوشانی داشته باشد، در این صورت به درستی جا می‌گیرد.
back up
in this context (to become congested)
متراکم شدن، انباشته شدن
The traffic is starting to back up on the freeway/highway.
ترافیک در بزرگراه، سنگین است.
boil down to
if a situation or problem boils down to something, that is the main reason for it
خلاصه شدن، منجر شدن
This all boils down to one thing - the client's expectations which need to be managed carefully.
همه این‌ها در یک چیز خلاصه می‌شود ـ انتظارات مشتری که باید به دقت مدیریت شوند.
bounce off
if light or sound bounces off a surface, it hits it and then moves away from it again to make a space bright.
کمانه کردن
You can always see the light bouncing off in the lounge.
شما همیشه می‌توانید کمانه کردن نور را در سالن ببینید.
break down
to separate something into smaller parts
تقسیم کردن، تجزیه کردن
Can you break down the design into three different stages?
آیا می‌توانید طرح را به سه مرحله مختلف تقسیم کنید؟
bring something up
to talk about something or raise an issue
مطرح کردن
I need to bring up something important.
من باید موضوع مهمی را مطرح کنم.
call for
to make something necessary
نیازمند بودن
The situation calls for a lot of attention to detail.
این وضعیت نیازمند توجه زیادی به جزئیات است.
check out
look at or take notice of someone or something
بررسی و تأیید کردن
I'm checking out Robin Boyd's shares.
من در حال بررسی سهام‌ «رابین بوید» هستم.
clear up something
to remove doubts, confusion or wrong ideas
شرح دادن، رفع کردن
Before we finish this meeting, I want to clear up any confusion you might have.
قبل از اتمام جلسه، می‌خواهم هر گونه سردرگمی احتمالی را برطرف کنم.
close something off
to close something off means to separate it from other things or people so that they cannot go there.
قرق کردن، بستن
The architects decided to close off the property behind a large impenetrable brick wall.
معماران تصمیم گرفتند ملک را پشت دیوار آجری نفوذناپذیر قرق کنند.
come up with
produce something such as ideas or a design concept
پیشنهاد کردن، ایده جدیدی را مطرح کردن
Today we'd like to present the ideas we came up with.
امروز می‌خواهیم ایده‌های جدیدی را که به ذهن‌مان خطور کرده‌، ارائه دهیم.
cut off
to cut off a supply of something means to stop providing it or stop it being provided or connected to something else or it can also mean to interrupt
قطع کردن
The road cuts off access to the park from the northern boundary.
جاده، دسترسی به پارک را از مرز شمالی قطع می‌کند.
draw up
prepare a plan, agreement, or another document in detail
تنظیم کردن، ترتیب دادن
Before we start, we need to draw up a rough schedule for our next few meetings with the client.
قبل از شروع، باید برنامه تقریبی برای جلسات بعدی خود با مشتری‌ها ترتیب دهیم.

draw on

draw upon

make use of a skill or expertise or be inspired by something
استفاده کردن، متکی بودن
.We need to draw on the expertise of the engineer
ما باید از تخصص آن مهندس استفاده کنیم.
figure out
to understand or to solve something
فهمیدن، سنجیدن
I've been trying to figure out how to use Vectorworks for the last week.
من هفته گذشته سعی کردم نحوه کار با «Vectorworks» را یاد بگیرم.
fill (someone) in
inform someone more fully of a matter
مطلع کردن
I'm going to fill you in on a few things I've been working on recently.
من قصد دارم شما را در رابطه با چند موردی که اخیراً روی آن‌ها کار کرده‌ام مطلع کنم.
fit in
If you say that someone or something fits in, you understand how they form part of a particular situation or system
متناسب بودن، وفق دادن
Why Don't Architects Just Make Buildings fit in?
چرا معماران ساختمان‌ها را متناسب نمی‌سازند؟
follow up
to stay in contact with someone to get something done or achieved
I just wanted to follow up to see where you're at with those plans?
من فقط می‌خواستم پیگیری کنم تا ببینم با این برنامه‌ها تا کجا پیش رفته‌اید؟
follow through

1. the action of completing something

2. to complete a plan to do something

۱.ادامه دادن

۲. به انجام رساندن

This pattern with the windows follows through to the next room.
این طرح با پنجره‌هایش، تا اتاق بعدی ادامه پیدا می‌کند.
I'm going to follow through with the promise I made to myself to start something new this year.
من به قولی که به خودم داده بودم، برای شروع کار جدید در سال جاری عمل خواهم کرد.
get across
to communicate an idea successfully, to make someone able to understand something
رساندن مفهوم و پیام
Do you understand what I'm trying to get across?
می‌فهمی من قصد دارم به چه چیزی برسم؟
get around to
to do something after you have intended to do it for some time
متقاعد کردن

A: Did you happen to get around to calling that supplier we talked about?

B: I didn't get around to it, but I'll do it first thing on the 4th of January.

A: توانستید با تأمین‌کننده درمورد گفت‌‌وگوی ما تماس بگیرید و متقاعدش کنید؟

B: نتوانستم متقاعدش کنم، اما در چهارم ژانویه اول از همه آن را انجام خواهم داد.

get away with
to do something successfully even though it may not be the best choice or way
از شر چیزی خلاص شدن
I think we could get away with just gluing the wood together, rather than nailing it in place.
فکر کنم می‌توانیم فقط با چسباندن چوب به‌جای فرو کردن میخ، از شر آن خلاص شویم.
get down to something
to start to direct your efforts toward doing something with more focus
دست به کار شدن، شروع کردن کاری
We need to get down to business on this project or we'll never get our proposal submitted on time.
باید درباره این پروژه دست به‌ کار شویم، وگرنه هرگز پیشنهاد خود را به‌موقع دریافت نخواهیم کرد.
get into
to start discussing something
بحث کردن درباره چیزی
I'd like to get into why we have made these decisions.
می‌خواهم در این مورد بحث کنم که چرا این تصمیم‌ها را گرفته‌ایم.
get something across
to manage to make someone understand something
رساندن مفهوم به کسی
What I'm trying to get across is that it's going to be difficult.
چیزی که من می‌کوشم به آن بپردازم این است که کار سختی خواهد بود.
get through
pass a difficult or testing experience or period or complete a task, amount of work or meeting
از پس کاری برآمدن
We need to start on time today. We have a lot of work to get through.
باید امروز به‌موقع شروع کنیم. کارهای زیادی داریم که باید از پس آن‌ها بربیاییم.
go ahead
permission to proceed or continue with something
آغاز کردن، پیش رفتن

A: Can I schedule a meeting with the engineer for tomorrow?

B: Sure, go ahead.

A: می‌توانم جلسه‌ای با مهندس برای فردا ترتیب دهم؟

B: حتماً، اقدام کن.

go for
to choose something
انتخاب کردن
We want to go for something that complements your color palette.
می‌خواهیم چیزی را انتخاب کنیم که با پالت رنگ شما جور باشد.
go over
consider examining or checking something
بازبینی کردن
Could you go over this email for me?
ممکن است این ایمیل را برای من بررسی کنی؟
go up/ went up
When houses go up / or they went up it means they were constructed.
ساخته شدن (خانه)
.The houses in the neighborhood went up before the end of the century
خانه‌های اطراف قبل از پایان قرن ساخته شدند.
kick off
to begin something
شروع کردن
Before we kick off the meeting, I want to say thank you for all your hard work this year.
قبل از شروع جلسه، می‌خواهم از همه شما تشکر کنم که امسال سخت کار کردید.
knock off
to finish work for the day
تمام کردن کار
What time are you going to knock off?
کارت کی تمام می‌شود؟
knock over
to make a strong and surprising impression on someone
تأثیر گذاشتن
.The client was seriously knocked over by the concept ideas
مشتری به شدت تحت تأثیر ایده‌های کلی قرار گرفت.
lay out

1. explain something clearly and carefully.

2. spread something out to its full extent, especially so that it can be seen.

1. ارائه کردن

۲. پهن کردن

We need to methodically lay out all the ideas to guide the client to make decisions.
باید به شکلی روشمند، همه ایده‌ها را برای راهنمایی کردن مشتری بیان کنیم تا بتوانیم تصمیم بگیریم.
We need to lay out all the material samples on the table so they can touch and experience them.
باید همه نمونه‌های مواد را روی میز پهن کنیم تا بتوانند آن‌ها را لمس و تجربه کنند.
line up
to arrange a number of things or people in a straight row
ردیف شدن، به صف شدن
The columns go all the way through and they line up with the cables.
ستون‌ها از کل مسیر رد می‌شوند و با کابل‌ها در یک ردیف قرار می‌گیرند.
look into
to try to discover the facts about something
به دنبال چیزی گشتن
If we are going to slightly raise the level of the adjacent pavers, we will need to look into a masonry waterproof product for the bricks.
اگر بخواهیم سطح سنگ‌فرش‌های مجاور را کمی بالا ببریم، باید به دنبال محصول ضدآب سازه بنابی برای آجرها باشیم.
look out for
to pay more attention to something and to look carefully at things around you
مراقب بودن
When you go to the site today can you look out for any defects in the paint finish?
وقتی امروز به سایت می‌روید، ممکن است مراقب هر گونه نقصی در رنگ رویه باشید؟
look over
inspect something to check it's correct and acceptable
نگاه اجمالی انداختن
Could you look over these plans before I send them?
ممکن است این نقشه‌ها را قبل از ارسال بررسی کنید؟
point out
to tell someone about some specific information
موضوع خاصی را مطرح کردن
One thing I'd like to point out is we can't get access to the site until the end of the month.
نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که تا پایان ماه نمی‌توانیم به سایت دسترسی پیدا کنیم.
put something across
to express your ideas or opinions clearly so that people understand them easily
بیان کردن، منتقل کردن
It's such a great idea. Thanks for putting it across.
ایده خوبی است. ممنون که آن را بیان کردید.
put something together
created something by assembling different parts
سرهم کردن، گردآوری کردن
We put together our ideas for how to design the kitchen.
ما ایده‌‌های خود را برای طراحی آشپزخانه گردآوری می‌کنیم.
put up with something
to accept a situation the way it is
تحمل کردن، کنار آمدن
I'm not willing to put up with how badly the work was executed.
نمی‌توانم با این مسئله کنار بیایم که چقدر کار بد اجرا شده است.
run through
to go through every aspect of something
بررسی کردن
Today we're going to run through the electrical design.
امروز می‌خواهیم طراحی الکتریکی را بررسی کنیم.
run out of something
if a supply of something runs out, the supply of it has been used or is finished
تمام شدن
We need some more yellow trace paper. We've run out of it.
به تعدادی کاغذ کالک زرد دیگر نیاز داریم. تمام شده است.
sign off on
to give official approval for something
تأیید رسمی گرفتن
The purpose of today's presentation is to sign off on the concept stage of the design.
هدف از ارائه امروز، تأییدیه رسمی گرفتن از فاز طراحی مفهومی است.
sort out something
to successfully deal with a problem or situation
حل کردن مشکل
I'm going to call them. We really need to sort this out before the problem becomes bigger than it needs to be.
من به آن‌ها زنگ می‌زنم. واقعاً باید قبل از این‌که مشکل بزرگ‌تر شود، آن را حل کنیم.
step in
become involved in a difficult situation, especially in order to help or stop something
I'm really happy you stepped in to speak to the builder before they finished because now with the open steel purlins and no roof we can have more plants.
من واقعاً خوشحالم که قبل از اتمام کار با سازنده صحبت کردید، زیرا اکنون با لاپه فولادی باز و بدون سقف می‌توانیم گیاهان بیشتری داشته باشیم.
Take into account
with kind regard for someone or something
در نظر گرفتن
There are so many factors we need to take into account when planning this space.
فاکتورهای زیادی وجود دارد که باید هنگام برنامه‌ریزی این فضا در نظر بگیریم.
Take into consideration
to allow for something when you're considering your options
لحاظ کردن
There are so many factors we need to take into consideration when planning this space.
فاکتورهای زیادی وجود دارد که باید هنگام طراحی این فضا در نظر بگیریم.
take something on
to agree to do some work or be responsible for something
موافقت برای انجام کاری
We have decided that next year we will take on more projects.
ما تصمیم گرفته‌ایم که سال آینده پروژه‌های بیشتری را انجام دهیم.
work through
methodically resolve something such as the design concept or construction challenges
رفع و رجوع کردن
We need to work through some of the electrical design.
باید مشکل برخی از طرح‌های الکتریکی را رفع کنیم.
wrap up
to complete something successfully or finish doing it
جمع و جور کردن، خاتمه دادن
I've got a few other projects I need to wrap up before I'll start this next one.
من چند پروژه دیگر دارم که باید قبل از شروع بعدی، تمام کنم.

در ادامه این مطلب، به فهرستی از پی‌دی‌اف افعال عبارتی در انگلیسی اشاره کرده‌ایم. می‌توانید روی لینک زیر کلیک و آن را مشاهده کنید.

نکات لازم برای یادگیری اصطلاحات معماری به انگلیسی

برای این‌که بتوانید با نحوه استفاده از اصطلاحات معماری به انگلیسی آشنا شوید، در ادامه به تعدادی از نکات مهم برای یادگیری اصطلاحات معماری به انگلیسی اشاره کرده‌ایم.

۱. دفترچه‌ای برای خود تهیه کنید

همواره کلمه‌های جدیدی را که می‌شنوید یا به‌نوعی با آن‌ها مواجه می‌شوید، یادداشت کنید یا آن‌ها را در تلفن همراه خود ذخیره کنید. بهترین راه این است که کلمه‌های جدید را همراه با معنی و مثالی یادداشت کنید تا هر زمان که به آن‌ها رجوع می‌کنید، بتوانید کاربرد آن‌ها را نیز مرور کنید. بهترین روش برای یادگیری کلمه‌ها و اصطلاحات انگلیسی، یاد گرفتن آن‌ها در متن یا در قالب مثال و جمله است، زیرا با این روش می‌توانید آن‌ها را راحت‌تر یاد بگیرید. همچنین می‌توانید از دیکشنری کمک بگیرید و کالوکیشن‌های لغات جدید را یادداشت کنید.

۲. تا می‌توانید مطالعه کنید

خواندن یکی از راه‌های تقویت دایره واژگان است. تحقیقات نشان داده که افرادی که دامنه لغات وسیعی دارند، در مقایسه با سایر افراد بیشتر مطالعه می‌کنند. بسیاری از دانشجویان معماری مدعی هستند که کلمه‌های تخصصی زیادی را در این خصوص می‌دانند، اما چون آن‌ها را در متن‌های انگلیسی نمی‌خوانند، فقط برای مدت کوتاهی در ذهن‌شان می‌ماند.

منظور از خواندن متن، فقط رمان خواندن نیست. می‌توانیم با خواندن مقاله‌های کوتاه و ساده درباره معماری، با اصطلاحات معماری به انگلیسی آشنا شویم. همچنین می‌توانیم متن نوشتاری سخنرانی‌ها را در این رابطه بخوانیم و با کلمه‌ها و اصطلاحات تخصصی مربوط به آن آشنا شویم.

۳. به پادکست‌های اصطلاحات معماری گوش دهید

یکی از راه‌های تقویت دامنه واژگان انگلیسی، گوش دادن به پادکست است. البته لازم است حین گوش دادن، کلمه‌ها و اصطلاحات جدید آن را جایی یادداشت کنید. سپس هر پادکست را چندین بار گوش دهید تا کلمه‌ها و اصطلاحات آن را تمرین کنید. همچنین می‌توانید ویدئوهای یوتیوب را تماشا کنید و به همین روش واژگان جدید آن را بیاموزید.

پادکست‌های اصطلاحات معماری به انگلیسی

برای آشنایی با پادکست‌های مربوط به اصطلاحات معماری به انگلیسی، در ادامه به معرفی چند پادکست پرداخته‌ایم.

  • پادکست On design
  • پادکست The Open City
  • پادکست The Modern House
  • پادکست Circular
  • پادکست Material Matters
  • پادکست Another Architecture
  • پادکست The Couch
  • پادکست About Building and Cities
  • پادکست Thought Starters

پادکست اصطلاحات معماری انگلیسی

۴. درباره طرح یا ایده خود به زبان انگلیسی صحبت کنید

سعی کنید با کسی که به زبان انگلیسی تسلط کافی دارد و اصطلاحات و کلمه‌های معماری را به خوبی می‌داند، به انگلیسی صحبت کنید و از کلمه‌ها و اصطلاحات معماری به انگلیسی استفاده کنید. با این کار هم دایره واژگان شما قوی‌تر می‌شود و هم حین گفت‌وگو می‌توانید از صحبت‌های شخص مقابل نیز استفاده کنید. همچنین در صورتی که اشتباهاتی در جمله‌های خود داشته باشید، مخاطب شما می‌تواند آن‌ها را به شما گوشزد کند.

۵. به طور مرتب تعدادی کلمه و اصطلاحات جدید یاد بگیرید

سعی نکنید هر بار حجم زیادی از کلمه‌ها و اصطلاحات جدید را یاد بگیرید. اگر بتوانید برنامه‌ریزی منظمی برای این کار داشته باشید و به طور میانگین، روزانه بین ۵ تا ۱۰ کلمه جدید را یاد بگیرید، پس از مدتی متوجه می‌شوید که بدون آن‌که زمان زیادی را صرف یادگیری کرده باشید، کلمه‌های زیادی را به صورت کاربردی و درست آموخته‌اید. برای این کار، حتماً اصطلاحات جدید را یادداشت کنید و آن را همراه با متن یا جمله‌ای تمرین کنید. حتی می‌توانید کلمه‌های مقاله‌ها یا مجله‌های معماری را یادداشت و تمرین کنید.

جمع‌بندی

در این مطلب، با انواع اصطلاحات معماری به انگلیسی آشنا شدیم و معنی و تلفظ هر یک را یاد گرفتیم. همچنین با برخی از افعال عبارتی پرکاربرد که افراد متخصص در این زمینه با آن‌ها سروکار دارند آشنا شدیم و در قالب مثال، کاربرد هر یک را بررسی کردیم. علاوه بر این، به تعدادی از صفت کاربردی مثبت و منفی که در توصیف اصطلاحات معماری کاربرد زیادی دارند، پرداختیم.

در انتهای مطلب نیز به نکات مهمی در خصوص نحوه یادگیری اصطلاحات معماری به انگلیسی اشاره کردیم. در مجموع، برای یادگیری اصطلاحات کاربردی تخصصی، بهترین راه آشنایی با نحوه استفاده از آن‌ها در جمله است، زیرا با این روش، هم حفظ کردن آن‌ها ساده‌تر خواهد شد و هم مدت بیشتری در ذهن‌مان می‌ماند.

مطلبی که در بالا مطالعه کردید بخشی از مجموعه مطالب «مباحث متفرقه زبان انگلیسی» است. در ادامه، می‌توانید فهرست این مطالب را ببینید:

بر اساس رای ۱۸ نفر
آیا این مطلب برای شما مفید بود؟
اگر بازخوردی درباره این مطلب دارید یا پرسشی دارید که بدون پاسخ مانده است، آن را از طریق بخش نظرات مطرح کنید.
منابع:
ArchiEnglishTEFLtasticRelated WordsElle Decoration
نظر شما چیست؟

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *